مسمومیتهای زنجیرهای که در مدت حدود سهماه، هزاران دانشآموز و دانشجوی دختر را روانه مراکز درمانی کرد، فعلا به مدد شروع سال جدید و تعطیلی مراکز آموزشی از کانون توجه افکار عمومی خارج شده است. مقامهای جمهوری اسلامی که وعده داده بودند عوامل حملههای شیمیایی به دختران را شناسایی، معرفی و مجازات میکنند اکنون سکوت پیشه کردهاند و احتمالا امیدوارند که پس از تعطیلات نوروز هم این ماجرا مانند اتفاقهای مشابه از جمله اسیدپاشیهای اصفهان مشمول زمان شود، بدون اینکه خبری از شناسایی و مجازات عوامل آن باشد. اتخاذ چنین رویکردی، تردیدها را درباره دست داشتن حکومتیها در مسمومیتها تقویت میکند. در این گزارش کنشگران زنان با رادیو زمانه درباره عوامل دخیل در مسمومیتها و اهدافی که دنبال میکنند، گفتوگو کردهاند.
از همان روزهای ابتدایی آغاز مسمومیتهای زنجیرهای دانشآموزان دختر، مقامهای حکومتی به تناقضگویی درباره این مسئله روی آوردند و پس از اینکه زمزمههایی در خصوص دست داشتن نیروهای «آتشبهاختیار» در این حملهها شنیده شد، کوشیدند با فرار روبهجلو این موضوع را به «دشمنان» نسبت دهند. در نقطه مقابل، برای افکار عمومی این سوال مطرح بود که اگر همانطور که مسئولان میگویند، عوامل خارجی در حملهها نقش دارند، چرا در شناسایی و مجازات آنها تعلل میشود.
در آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۱، سعید منتظرالمهدی، سخنگوی فراجا از دستگیری ۱۱۰ نفر در ارتباط با مسمومیتها خبر داد. دیگر مقامهای حکومتی از جمله وزیر کشور، سخنگوی وزارت امورخارجه و سخنگوی قوه قضاییه نیز وعده دادند که نتیجه پیگیریها به اطلاع عموم مردم میرسد اما همه آنها اکنون سکوت کردهاند. رسانههای داخلی نیز از پیگیری این موضوع منع شدهاند بهطوریکه به آنها دستور داده شده است که بهجای «مسمومیت» از عبارت «بدحالی» استفاده کنند.
امتناع مسئولان از معرفی و مجازات عاملان مسمومسازی دختران، ردپای حامیان حکومت در این موضوع را آشکار میکند و این موضوع اکنون نهتنها برای مردم ایران بلکه برای اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد نیز مسئلهای اثباتشده است.
در آخرین روزهای اسفند جاوید رحمان و شماری دیگر از گزارشگران سازمان ملل متحد در بیانیهای مسمومسازی دختران در ایران را «سند دیگری از خشونت مداوم علیه زنان» دانستند. پارلمان اروپا هم مسمومسازیها را «تلاش وحشیانه برای ساکت کردن زنان و دختران در ایران» دانست و آن را «به شدیدترین وجه محکوم» کرد و از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خواست تا تحقیقات مستقلی را دراینباره انجام دهد.
بیش از ۷۰ درصد از پاسخدهندگان به نظرسنجی زمانه نیز تاکید کردند که مسمومیتهای دانشآموزان کار خود حکومت است.
بسیاری از تحلیلگران و فعالان نیز بر این باورند که پروژه مسمومسازی دختران در هسته مرکزی حکومت هدایت میشود و بخشهایی از حاکمیت مستقیما در آن نقش دارند. به باور آنان کسانی که دختران ایرانی را مسموم میکنند با افرادی که دختران را در دیگر مناطق تحت حاکمیت اسلامگرایان مسموم کردند، خاستگاه فکری مشترک دارند و یک هدف را دنبال میکنند؛ محدود کردن حضور اجتماعی زنان و بازگشت آب از جوی رفته به نظام بنیادگرا و مردسالار.
پروانه حسینی: حکومت و زنان کاملا روبهروی هم قرار گرفتهاند
پروانه حسینی، فعال حوزه زنان و آموزشیار، احتمال دست داشتن «گروههای خودسر» در حملههای شیمیایی را مطرح میکند و میگوید که اینها بهظاهر «خودسر» نامیده میشوند اما وابسته به حکومتاند و یکی از وظایف اصلی آنها سرکوب اعتراضهای مردمی است.
به گفته این او این گروهها تصمیم دارند فضای جامعه را از گروههایی که بیشتر از جانب آنها تهدید میشوند، خالی کنند. ازآنجاکه دختران در انقلاب «زن، زندگی، آزادی» حضور ویژهای داشتند، تهدیدی برای حکومت به شمار میروند و بنابراین قصد این است که عرصههای عمومی از آنان پاکسازی شود.
پروانه حسینی به شجاعت دختران ایرانی در خیزش سراسری اشاره میکند و میافزاید دختران دانشآموز و دانشجو با شهامت در برابر حکومت ایستادند و دیدیم که حملههای شیمیایی را به مدارس و دانشگاههای دخترانه کشیدند. به نظر من جریانی تصمیم گرفته بود که اینها را به خانهها بازگرداند. تا هم حضور دخترانه در جامعه کاهش پیدا کند و هم در فرصتهای بعدی تعدادی از آنان به شکل گزینشی به عرصههای عمومی بازگردند.
پروانه حسینی به کسانی که تصور میکنند جمهوری اسلامی مخالف تحصیل زنان نیست، چنین پاسخ میدهد:
اخیرا میبینیم که بعضیها میگویند تعداد دانشجویان دختر در ایران زیاد است. جمهوری اسلامی اصولا در فضای بعد از انقلاب از طرف زنان بهواسطه درس خواندن آنان بدون ضمانت شغلی، خیلی احساس تهدید نکرد بنابراین تحصیل دختران فرصتی برای نمایش حکومتی بود که ادعا کند جامعه اسلامی پس از انقلاب مدرن است و زنان در آن مشارکت دارند و فعالاند اما حالا به این نتیجه رسیدهاند دانشآموز و دانشجوی دختر برایشان تهدید است؛ بنابراین پاکسازی را شروع کردهاند.
به گفته این فعال مدنی، در تمام سالهای گذشته یک رویارویی میان زنان و حکومت ایران بود اما با انقلاب ژینا این رویارویی بهمراتب مشخصتر، شفافتر و عیانتر شد تا جایی که حکومت و زنان کاملا روبهروی هم قرار گرفتند. حکومت بسیار نگران است و از زنان میترسد بهخصوص که میبیند آنها رهبری جنبش را برعهده گرفتهاند و مردان زیادی هم این رهبری را پذیرفتهاند.
اراده رهبری جنبش ژینا بر تغییر نظام سیاسی ایران است زیرا آن را مغایر با حقوق بشر و حقوق زنان میداند؛ بنابراین حکومت هم زنان را دشمنان درجهیک خود میپندارد و به هر طریقی سعی دارد که آنها را حذف کند.
پروانه حسینی در ادامه برنامههای آتی حکومت در ارتباط با زنان را پیشبینی میکند و میگوید که احتمالا تعدادی از زنان وابسته به حکومت از جمله سلبریتیهای هنری و ورزشی را در ردههای علمی و مناصب جشنوارهای میگذارند که ویترین خود را کامل و ادعا کنند که مشارکت زنان را به رسمیت میشناسند اما زنان بدنه اصلی جامعه را حذف میکنند.
به قول پروانه حسینی این برنامهای است که حاکمیت برای زنان چیده است اما زنان و دختران ایران که در انقلاب ژینا شگفتآفرینی کردند این بار هم حکومت را به عقب میرانند، هرچند که این موج مدتی آرام شده باشد اما رویارویی ادامه دارد و زنان در موج بعدی با شدت بیشتری بازمیگردند و صخره سمج جمهوری اسلامی را میکوبند و میشویند.
این فعال مدنی به نقش موثر بسیاری از معلمان در انقلاب ژینا نیز اشاره میکند و میگوید بهرغم تلاشهای حکومت برای پاکسازی مدارس از معلمان خوشفکر و همسو با اعتراضهای مردمی، هنوز هم معلمانی در مدارس هستند که به دختران عاملیت میدهند و از اعتراضهای آنان حمایت میکنند.
رضوان مقدم: چاقو دسته خودش را نمیبرد
رضوان مقدم، فعال زنان و سخنگوی کمپین توقف قتلهای ناموسی در گفتوگو با رادیو زمانه به شروع مسمومیتها از شهر مذهبی قم و دست داشتن گروههای افراطی در این اقدام اشاره میکند و میگوید:
گروهی موسوم به فدائیان ولایت با عقاید قرونوسطایی، شبنامههایی را درباره حرام بودن تحصیل دختران منتشر کردند و بعد هم پروژه مسمومسازی دانشآموزان دختر را کلید زدند.
این فعال حقوق زنان، گسترش مسمومیتها به شهرهای دیگر را نشانه عملیاتی سازمانیافته میداند و میگوید:
وقتی نقش موثر و عاملیت دختران نوجوان و دانشآموز را در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بررسی میکنیم که رهبری این جریان را بر عهده داشتند و تظاهرات خیابانی را سازماندهی میکردند، متوجه خواهیم شد که پشت مسمومسازی سریالی دختران اهداف پنهانی وجود دارد.
رضوان مقدم با بیان اینکه گروههای افراطی مذهبی به این نتیجه رسیدهاند که دختران باید به خانهها بازگردند، میگوید: «یادمان باشد که اینها ادامه همان نسل آخوندهاییاند که میگفتند دختران اگر سواد یاد بگیرند، نامه عاشقانه مینویسند.»
به باور سخنگوی کمپین توقف قتلهای ناموسی، هدف عاملان مسمومسازی دختران تعطیلی مدارس دخترانه است و اگر دیدیم که سراغ دبستانهای دخترانه دفتند به این دلیل بود که میخواستند از همان ابتدا مقابل تحصیل دختران بایستند.
مسمومیت دانشآموزان دختر در ایران نمونههای مشابهی در دیگر حکومتهای اسلامی از جمله افغانستان دارد، چراکه به گفته مقدم آبشخور اینها یکی است. هرجا که تندروهای مذهبی حضور دارند این اتفاقها نیز ممکن است؛ ایران، افغانستان، سوریه، لبنان و عربستان ندارد.
او در ادامه میگوید:
مگر غیر از این است که گروه مجاهدین اسلامی در افغانستان در دورهای آب مدارس دخترانه را آلوده کردند که در اثر آن صدها دانشآموز دختر مسموم شدند. پس از آن هم این ماجرا بارها تکرار شد. بمبگذاری مدارس دخترانه و کشتن دانشآموزان دختر به روشهای مختلف نیز در راستای همین اقدامهای جنایتکارانه است که حالا به نظر میرسد در حال گسترش به دیگر نقاطی است که حکمرانی اسلامی ریشه دوانیده است.
او میافزاید:
بدون شک طرفداران ولایت به این هم راضی نیستند و به فرض اینکه در خانهنشین کردن دختران و تعطیلی مدارس دخترانه هم موفق شوند، پای خود را از این هم فراتر میگذارند و عرصههای بیشتری را بر زنان تنگ میکنند.
بااینحال آنچه نباید فراموش کنیم این است که جامعه ایران متفاوت از جوامعی مانند افغانستان است. این را بهوضوح در جنبش «زن، زندگی، آزادی» میتوان دید که دختران جوان و نوجوان با نافرمانیهای مدنی، درآوردن و سوزاندن روسریهای خود شوک بزرگی را به حکومت وارد کردند.
رضوان مقدم نیز بر همین نکته تاکید دارد اما بر این باور است که متفاوت بودن جامعه ایران با دیگر جوامع مانند افغانستان، چیزی از وظایف فعالان حقوق بشر کم نمیکند چراکه مسمومسازیهای زنجیرهای میتواند عوارض بلندمدت بر دختران بگذارد و خشونت سازماندهیشده علیه زنان است که باید با آن مبارزه کرد.
او میگوید:
باید تمام تلاشها به شناسایی و معرفی عاملان این جنایت معطوف شود، هرچند که همه میدانیم، جمهوری اسلامی حکم این ضربالمثل را دارد که میگوید چاقو دسته خودش را نمیبرد. کما اینکه آمران و عاملان اسیدپاشیهای اصفهان هرگز شناسایی و مجازات نشدند. به عقیده من باید سازمانهای بینالمللی از جمله یونیسف و سازمان بهداشت جهانی در این موضوع دخالت کنند.
مینا خانی: کار خودشان بود، فرضیه دیگری مطرح نیست
«وقتی تداوم و شدتگیری حملاتی که منجر به این مسمومیتها در مدارس عمدتا دختران نوجوان را میبینیم، تنها چیزی که نمیتوانیم به آن فکر کنیم این است که این حملات اتفاقی بوده باشند.» این را مینا خانی، فعال زنان به رادیو زمانه میگوید و میافزاید:
به نظر میرسد که ما با حملاتی سازماندهی شده به سمت دختران جوانی روبهرو بودیم که پیش از این شاهد نقشآفرینی آنان در جنبش زن، زندگی، آزادی» بودیم.
از نظر مینا خانی نیز ارتباط جنبش ژینا و ماجرای مسمومسازی دختران غیرقابل انکار است و مواردی مانند به آتش کشیدن روسریها و مقنعهها، به سخره گرفتن خامنهای و قدرت سیاسی حاکم در ایران، اعتصابهای دانشآموزان و حضور اعتراضی نوجوانان در خیابانها با سریال مسمومسازی دختران ارتباط دارد.
مینا خانی به نقشآفرینی جوانان و نوجوانان در جنبش «زن، زندگی، آزادی» که همکلاسیهایشان در توحش نظام حاکم در خیابانها و حتی مدارس کشته شدند، اشاره میکند و میافزاید:
ساریناها و مهرشادها کسانیاند که نظام حاکم میخواهد حضورشان را در خاطره جمعی ما کمرنگ کند، خاطره انقلابیشان را در ذهن ما خدشهدار کند. حملهکنندگان به مدارس دخترانه به رویای «زن زندگی آزادی» که همین دختران نسل جوان و همرزمانشان هستند حمله کردند.
او درباره اینکه چرا گروههای افراطی در میانه جنبش ژینا دست به این اقدام زدند نیز میگوید:
فرسودن نیروی انقلابی زنان و دختران از طریق انواع و اقسام حمله به جسم و جان آنان مسئله جدیدی نیست. استبداد مردسالارانه همیشه با تضعیف نیروی اجتماعی و بدنه نیروهای زنان و فمینیستی، حکومت مردسالار و مناسبات زنستیزانه را تثبیت میکند. اینجا هم ما با چنین سیاستی طرف هستیم. سیاست فرسودن نیرو و سیاست ایجاد رعب و وحشت بهجای رؤیاپردازی انقلابی.
این فعال حوزه زنان درباره فرضیههای دست داشتن حکومت در این ماجرا نیز تاکید میکند:
به نظر من در حال حاضر از دو حال خارج نیست؛ یا خود نیروهای رژیم در حال انجام این کار هستند، یا خود نیروهای رژیم در حال انجام این کار هستند. فرضیه دیگری برای من در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی هر حرکتی که خودش در آن دخیل نباشد را شدیدا کنترل میکند، آن هم با آن وضعیت نظامیشده مدارس قابلتصور نیست.
از مجموع تحلیلهای فعالان چنین برمیآید که گروههای تندرو در حکومتهای اسلامی گاه با دخالت مستقیم دولت مرکزی و گاه با چراغ سبز حکومت راه پیشرفت زنان را مسدود میکنند و با هر روشی میکوشند که عاملیت را از زنان سلب کنند تا بقای نظام مردسالار ادامه پیدا کند. مینا خانی نیز با در پیوند با همین موضوع میگوید:
از منظر سیاسی وقتی در این سطح وسیع چنین حملاتی پیش میرود و یک نظام استبدادی یک حالت مثلا ناکارآمد در مقابله به خود میگیرد یعنی با این حرکت موافق است. فرضیههای دیگر نه در تئوری ناممکن اما برای شخص من در تحلیل فمینیستی غیرقابل تصورند.
درباره اینکه آیا حملههای شیمیایی به دانشآموزان و دانشجویان دختر پس از تعطیلات نوروزی و بازگشایی مراکز آموزشی ادامه پیدا میکند یا خیر، فعلا نمیتوان پیشداوری کرد اما شواهد آشکار میکند که نهادهای امنیتی از فرصت پیشآمده تعطیلات نوروزی برای به فراموشی سپردن این موضوع نهایت استفاده را کرده و از پاسخگویی به افکار عمومی تا این لحظه طفره رفتهاند. مشابه همین اتفاق نیز در ماجرای اسیدپاشیهای اصفهان رخ داد. درحالیکه برای عموم مردم یقین حاصل شده بود تندروهای وابسته به حکومت در اسیدپاشی به زنان دست دارند، عوامل این جنایت هرگز معرفی و مجازات نشدند.
مصونیتی که جمهوری اسلامی ایران به نیروهای آتشبهاختیار محبوب علی خامنهای میدهد، عملا دست آنها را برای حملههای بعدی علیه زنان و دختران باز میگذارد و حکومت نیز که بقای خود را در خانهنشینی زنان میداند، هرچند که ادعا میکند نقشی در این اقدامها ندارد از نتایج آن منتفع میشود.