“بسيارى از كشورها به دليل ادعاهای ایران در مورد مناسب بودن وضعیت حقوق زنان در این کشور، در گذشته راى به تصويب قطعنامه عليه ايران نمیدادند، اما با ثبت و بيان بيشتر موارد نقض حقوق بشر و زنان، كشورهاى زیادی در سالهاى اخير با تصويب قطعنامه علیه نقض حقوق بشر در ایران موافقت كردهاند.”
این بخشی از سخنان احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در نشستی است با عنوان: “وقتی زنان خفته برخیزند، کوهها به لرزه درخواهند آمد”.
او در این نشست که از سوی سازمان عدالت برای ایران برگزارشد، بر اهمیت بیان و ثبت گزارشهای نقض حقوق بشر تاکید کرد و گفت: “ايران تلاش مىكند به جامعه جهانى بگويد كه وضعيت حقوق بشر و زنان در ايران خوب است در حالى که اينطور نيست. به همين دليل ثبت موارد نقض حقوق بشر، ازجمله پروژه تحقيقى سازمان عدالت براى ايران براى ثبت شكنجه جنسى عليه زندانيان سياسى زن و ارسال این تجربهها به سازمان ملل، كميسيونهاى حقيقتياب و تريبونالهايى كه در آينده برگزار شود بسيار كمك خواهد كرد.”
در این نشست که روز شنبه، هشتم ژوئن (هجدهم خرداد) در شهر لندن برگزار شد، زنانی از ایران، سودان و رواندا که شاهد کشتارهای دستهجمعی و آزار جنسی زنان در کشورهایشان بودند، از تجربه خود در روند دادخواهی در برابر این کشتارها و همچنین مواجهه با آزارهای جنسی در زندان سخن گفتند.
شادی امین، از همکاران سازمان عدالت برای ایران، با اشاره به اینکه یادآوری این وقایع در ادامه تقویت حافظه تاریخی و راهی برای تکرار نشدن این وقایع است، یکی از چالشهای جدی در سازمان عدالت برای ایران را در عمومی کردن آزار جنسی زنان زندانی سیاسی، تابو بودن این مسئله دانست و گفت که برخی از زنانی که در این پروژه درباره آزارهای جنسی تحمیل شده بر آنها حرف زدهاند، بیشتر از ۲۰ سال سکوت کرده بودند و اولین باری است که درباره این موضوع صحبت میکنند.
پیام اخوان: “با وجود اینکه کشتارهای دهه شصت پیش از کشتارها در سودان و روآندا بوده هنوز عاملان آن در هیچ دادگاه مستقلی محاکمه نشدهاند، با این حال خانوادههای اعدامشدگان همواره در حال افشاگری عاملان این کشتارها بودند.”
نقش زنان و مادران در دادخواهی
اولین میزگرد این نشست با حضور خاطره معینی، از خانواده اعدامشدگان دهه شصت در ایران، استر موجاویوا، از بازماندگان نسلکشی در روآندا، مریم سلیمان از سودان و نسل کشی دارفور برگزار شد و اداره آن را پیام اخوان، استاد حقوق دانشگاه مک گیل مونترال برعهده داشت.
پیام اخوان با اشاره به اینکه کشتارهای روآندا و سودان در دادگاههای بینالمللی مطرح شده است و عاملان آن محاکمه شدهاند، گفت: “با وجود اینکه کشتارهای دهه شصت پیش از کشتارها در سودان و روآندا بوده هنوز عاملان آن در هیچ دادگاه مستقلی محاکمه نشدهاند، با این حال خانوادههای اعدامشدگان همواره در حال افشاگری عاملان این کشتارها بودند.”
به گفته او قدرت مادری که هر سال با وجود تهدید و کتک خوردن و خطر زندان، به گورستان خاوران میرود و حاضر نیست دادخواهی را رها کند، یکی از نکات مهمی است که در این روند باید به آن توجه شود.
خاطره معینی که دو برادر خود را در اعدامهای دهه شصت از دست داده است، با بیان اینکه اگر همت و تلاش مادران خاوران نبود الان کسی خاوران را نمی شناخت، گفت: “تک تک آن مادران سهم بزرگی در این دادخواهی داشتند.”
به گفته او در ایران حتی حرف زدن درباره این کشتارها هنوز جرم محسوب میشود و حتی در شناسنامه برادرش که در زندان اعدام شد، برای دلیل مرگ، “بیماری در منزل” قید شده است.
خاطره معینی با تاکید بر اینکه با وجود تداوم این جنایت و برخوردهای بعدی با مادران و خانوادهها، هیچکدام از آنها دنبال انتقام نبودند، اضافه کرد: “ما خواهان محاکمه عاملان این اعدامها در یک دادگاه عادلانه هستیم. جنایت بخشیدنی نیست. انگیزه ما از زنده نگهداشتن خاوران، زنده نگاهداشتن زوایای تاریک این کشتار بود. تمام این اتفاقها باید در یک دادگاه عادلانه روشن شود و مسببان آن پاسخگو باشند.”
در ادامه این نشست، استر موجاویوا، از بازماندگان نسلکشی در روآندا که شوهر، پدر و مادر، خواهر و بسیاری از بستگانش را در نسلکشیای که طی سه ماه در کشورش اتفاق افتاد، از دست داده است، گفت: “وقتی به آدمها اجازه میدهند که دیگران را بکشند و هیچکس نمیتواند اعتراض کند، این مجوزی است که چنین کشتارهایی با قدرت بیشتری ادامه یابد.”
او با اشاره اینکه پس از فرار او و سه دخترش از جنگ، تا مدتها واکنش معمولی نداشتند، ادامه داد: “ما نمیدانستیم این اتفاقها چقدر از لحاظ روانی ما را آزار داده، اما شروع کردیم به حرف زدن درباره این اتفاقها با بازماندگان کشتارها. من در آن زمان هیچ ارتباطی نمیتوانستم با کلمه عدالت داشته باشم و فقط گریه میکردم و گیج بودم که چطور این اتفاقها افتاده است. کنار هم بودن ما زنان بازمانده که با گریه درباره این اتفاق حرف میزدیم کمک کرد که این احساسها را بیرون بریزیم، اما خیلی از زنها بودند که حتی نمیتواستند گریه کنند و این درد کمکم به دردهای جسمانی تبدیل میشد.”
استر موجاویوا با لزوم حرکت برای اجرای عدالت، گفت: “اگر عدالت را برقرار نکنیم انگار که ما را هم کشتهاند و ساکت کردهاند و برای همین است که ما باید به نام کشتهشدگان بجنگیم. برای این است که مقاومت میکنیم و به این مقاومت احتیاج داریم تا نسل آینده را از تکرار این فجایع محافظت کنیم.”
او اضافه کرد: “ما باید زنده باشیم و سکوت نکنیم. ما باید همینطور که برای کسانی که از دست دادهایم گریه میکنیم، مقاومت کنیم.”
مریم سلیمان که از شاهدان نسلکشی در سودان است، دیگر سخنران این نشست بود. او با اظهار تاسف از اینکه درگیریها در سودان همچنان ادامه دارد و کسانی که مرتکب این کشتار شدند هنوز برسر قدرت هستند، از تلاشهای موجود برای محاکمه این افراد در دادگاههای بینالمللی سخن گفت.
به گفته او در سال ۲۰۰۷ شماری از افراد مسئول در این کشتارها مشخص و از سوی جامعه بینالمللی محکوم شدند و رئیس جمهوری سودان به عنوان فردی که علیه انسانیت اقدام کرده شناخته شد، اما اوهمچنان بر سرکار است و جنگ و کشتار نیز ادامه دارد.
منیره برادران با اشاره به اینکه مادران کشتهشدگان دهه ۶۰ پایه حرکتشان را بر حق شهروندی، آگاهی از آنچه بر فرزندانشان رفته و دادخواهی گذاشتند، اضافه کرد: “آنها درد از دست دادن عزیزشان را محدود به حوزه خصوصی نکردند و آن را در عرصه عمومی به عنوان یک حق سیاسی مطرح کردند و خواستار رسیدگی به آن شدند.”
مریم سلیمان با بیان اینکه بعد از ده سال از شروع این کشتارها، هنوز هیچ امنیتی در سودان نیست، اضافه کرد که قربانیان این رخدادها حتی در کمپهای پناهندگی هم احساس امنیت نمیکنند و با مشکلات روانی بسیاری روبهرو هستند.
منیره برادران: فراتر رفتن از نقش زن سنتی عزادار
“نقش مادران خاوران در دادخواهی کشتارهای دهه ۶۰” موضوعی بود که منیره برادران، از زندانیان سیاسی دهه شصت به آن پرداخت. برادر این نویسنده و پژوهشگر نیز در جریان کشتارهای دهه ۶۰ اعدام شد.
او با بیان اینکه نام مادران خاوران با دادخواهی گره خورده است، گفت که این مادران از نقش زنان سوگوار خود را فراتر بردند و به نقش منفعل زن عزادار گریهکن تن ندادند.
برادران با اشاره به اینکه مادران کشتهشدگان دهه ۶۰ پایه حرکتشان را بر حق شهروندی، آگاهی از آنچه بر فرزندانشان رفته و دادخواهی گذاشتند، اضافه کرد: “آنها درد از دست دادن عزیزشان را محدود به حوزه خصوصی نکردند و آن را در عرصه عمومی به عنوان یک حق سیاسی مطرح کردند و خواستار رسیدگی به آن شدند.”
این زندانی سیاسی دهه شصت در مقایسه حرکت خانوادههای زندانیان سیاسی در زمان شاه و انقلاب گفت: “در دوران شاه این ماجرا برای خانوادهها بیشتر با آرمانهای فرزندانشان گره خورده بود، اعدام شدهها بیشتر به عنوان شهید راه آرمانهایشان تعریف میشدند و خانوادهها ارتباط تنکانگی با سازمانهای سیاسی داشتند، اما بعد از انقلاب و بهویژه بعد از ۶۷ این دیدگاه تغییر کرد و مادران این سئوال را مطرح میکردند که چرا فرزندان ما را اعدام کردند؟ و کدام قانون اجازه اعدام فرزندان ما را داده است و از آنجا بود که بحث دادخواهی مطرح شد.”
به گفته وی، زبان نامههایی که در این دوران از سوی خانوادهها به مقامات داخلی و بینالمللی نوشته شد، زبان شکوه و تظلم نیست، بلکه این نامهها حقخواه و دادخواه است و در واقع یک اعلان حضور علنی برای روشن شدن حقیقت است.”
منیره برادران ادامه داد: “ما امروز گفتمان دادخواهی را که تا حدودی در جامعه جا افتاده مدیون این زنان هستیم. مادران خاوران بودند که بحث چرایی را از ۲۵ سال پیش طرح کردند و برای آن بهای سنگینی دادند، در حالیکه هیچ حمایتی نداشتند و مدام زیر فشار و تعقیب و گریز بودند و حتی در خانههایشان از این تعقیب و گریز در امان نبودند، اما چنان که منصوره بهکیش گفته است آنها هیچ وقت حاضر نشدند از حقوق خود به عنوان یک انسان دادخواه دست بکشند و حرکتی را پایه گذاشتند که بعدها تاثیر آن را در راهاندازی مادران پارک لاله در سال ۱۳۸۸ و پیگیری آنها برای محاکمه مسببان رخدادهای پس از انتخابات دیدیم.”
زنان زندانی سیاسی از آزار جنسی در زندان میگویند
میزگرد بعدی این نشست به بیان تجربه سه زنی که در دههای شصت، هفتاد و هشتاد مورد آزار جنسی در زندانهای جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند اختصاص داشت.
توبی کمانگر از زندانیان سیاسی که در دهه شصت در کردستان بازداشت شده و کودکش را در زندان به دنیا آورده بود، در شرح آنچه بر او گذشته بود گفت: “من كرد هستم و با تشكيلات كومله در دهه شصت كار مىكردم. پس از دستگيرى، در طويلهاى در يك دِه روزها زندانى بودم در حالى كه هجده ساله و حامله بودم. بعد از هر حمله كوملهها، ماموران زندان من را مورد خشونت جنسى قرار مىدادند. به سينههايم دست مىزدند، بارها مورد تجاوز قرار گرفتم. بعد از شش ماه من را به زندان ساواك سنندج بردند. محسن رضايى مرا دادگاهى كرد و زندانيان زيادى را به جوخه اعدام سپرد. من فارسى بلد نبودم و مترجم داشتم. چشمانم بسته بود. محسن رضايى در يك بازجويى چهارساعته به من گفت بعد از به دنيا آمدن كودكت يا تو را مىكشيم يا با يكى از برادران سپاه ازدواج و با ما همكارى میكنى. در يك سلول انفرادى بدون هيچ امكاناتى زندانى بودم تا بچهام را به دنيا آوردم. بعد از به دنيا آوردن بچهام به دليل شرايط زايمان دچار خونريزى شديد و مشكلات زیاد شدم. مرا همراه نگهبان به بيمارستان سنندج بردند. مادرم به ديدنم آمد و همراه من بود و همراه با من به زندان آمد و در زندان ماند. او هم مورد خشونت قرار مىگرفت. من به شدت بيمار و در حال مرگ بودم، اما چون از كومله مىترسيدند، نمیخواستند كه من بميرم، بعد از چهار ماه مرا به قيد ضمانت آزاد كردند.”
خاطره معینی که دو برادر خود را در اعدامهای دهه شصت از دست داده است، با بیان اینکه اگر همت و تلاش مادران خاوران نبود الان کسی خاوران را نمی شناخت، گفت: “تک تک آن مادران سهم بزرگی در این دادخواهی داشتند.”
او با بیان اینکه شکنجههای روحی یک سال و نیم حضور در انفرادی، برایش سختتر از شکنجههای جسمی بود، اضافه کرد: “یادآوری آن دوران حاملگی در زندان، اینکه هر لحظه تهدید به تجاوز میشدم و از ترس تجاوز خودم را در گوشه اتاق مچاله می کردم ولحظاتی که در تاریکی به سینههای من دست میزدند هنوز برایم آزاردهنده است.”
روژین محمدی از بازداشتشدگان پس از انتخابات ۱۳۸۸ که در حال حاضر در ترکیه خود را به عنوان پناهجو معرفی کرده است، رخدادهای پس از بازداشتش را اینگونه شرح داد: “من آبان ماه ۱۳۹۰ وقتی به ایران بازگشتم در فرودگاه بازداشت شدم. من را با چشمبند و لباس زندان به بند الف سپاه بردند. اولین سئوالاتی که من با آن روبهرو میشدم این بود که تو روز قبل در بهداری گفتهای ماموران ما به تو تجاوز کردند. من گفتم که این را نگفتهام. با این حال من را تهدید به تجاوز میکردند و این کابوس من در آن شبها بود. از من میخواستند که اعتراف کنم با ۲۵ نفر رابطه جنسی داشتم و مجبورم کردند که جلوی دوربین تلویزیون هم این را تکرار کنم.”
زارا، دختر جوانی که در دهه هفتاد به مدت ۴۸ ساعت بازداشت شده و مورد آزار جنسی قرار گرفته بود، با بیان اینکه هنوز به سختی میتواند درباره اتفاقهای دوران بازداشت خود حرف بزند، گفت که پس از قتلهاى زنجيرهاى به سراغ برخى نظاميان میروند و در این میان پدر او نیز كه نظامى بوده است، ناپديد میشود. زارا را که در آن زمان کمتر از هجده سال داشته است، بازداشت میکنند؛ در حالی که حتی نمىدانسته به چه جرمى و از سوی چه کسانی بازداشت میشود. به او میگویند که پدرش جاسوسى كرده و اطلاعات نظامى ایران را به آمريكا و انگليس فروخته است. به گفته زارا آنها اميدوار بودهاند تا از طريق او پدرش را پيدا كنند.
زارا در نشست “سازمان عدالت برای ایران” گفت که در مدت زمان بازداشت، از سوی فردى كه مقام بالاى نظامى داشته و دوست پدرش بوده، مورد آزار جنسی قرار میگرفته است. او تاکید کرد که هنوز نمیتواند جزئيات بيشترى از این رویداد را تعريف كند.
شادی صدر: مسئولیت مشترک ما برای گفتوگو درباره آزار جنسی
در انتهای این نشست شادی صدر، مدیر سازمان عدالت برای ایران، دلیل برگزاری این نشست و دعوت زنانى همچون زارا، روژين و توبا و بازگویی تجربههاى دردناكشان را در فضاى عمومى، شکستن تابوى صحبت از شكنجه جنسى عنوان کرد.
او با بیان اینکه گفتن و شنیدن اين تجربههاى دردناك اصلاً آسان نيست، گفتوگو درباره آن را یک “مسئوليت مشترك” برشمرد و گفت که باید به آنها كه صدا ندارند صدا دهيم و كمك كنيم تجربههاى دردناك خود از شكنجه جنسى را به اطلاع بقيه برسانند.
به گفته این فعال حقوق زنان، بيان اين تجربهها به دادخواهى و برقرارى عدالت كمك خواهد كرد و ما باید به جای از طرف این قربانیان شکنجه در رسانهها صحبت کنیم، لازم است آنها را به عرصه عمومی بیاوریم و صدایشان را بشنویم.