درباره محسن عظیمی
محسن عظیمی
متولد ۱۳۵۸ صحنه (کرمانشاه)
نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتر
آغاز فعالیت در زمینه تئاتر به شکل تجربی از سال ۱۳۷۵، کانون فرهنگی پرورشی زیرنظر سیدحجاب الهامی
از جمله آثار منتشر شده:
هجده” انتشارات آماره، ۱۳۹۹/ “هیله”، (تفنگ و تنبور)، انتشارات آماره، ۱۳۹۹/ “ژان”، شامل دو نمایشنامه هاری و ژان، انتشارات انار، (کانادا) ۲۰۲۱/ “یک فضای تهی”، مجموعه چهار نمایشنامه کوتاه، انتشارات انار، (کانادا) ۲۰۲۰/ چرخ”، نامزد بخش نمایشنامهنویسی سیوپنجمین جشنواره تئاتر فجر، انتشارات افراز، ۱۳۹۸/ “آجر”، برگزیده بخش نمایشنامهنویسی سیوسومین جشنواره تئاتر فجر، انتشارات بوتیمار، ۱۳۹۵/ “همیشه همهچیز یهجور نیست”، متن دوزبانه، نامزد دریافت جایزه اولی نامزد هفتمین دوره آثار ادبیات نمایشی ایران و برگزیده اولین جشنواره نمایشنامهنویسی افراز، انتشارات افراز، ۱۳۹۱ و…
درحال انتشار:
من پیپ هستم آقای دیکنز، برگزیده بخش نمایشنامهنویسی سیونهمین جشنواره تئاتر فجر، ۱۳۹۹/ فرنگیس/ لعنتآباد و…
از جمله آثار اجراشده:
«همیشه همهچیز یهجور نیست»، دانشگاه میسهال شیکاگو/ «به من نگو لیدی گاگا»، سلیمانیه کردستان عراق/ «آخرین باران بهاری»، سیوهفتمین جشنواره تئاتر فجر/ «۶۴۱۰» سالن سرو/ «هجده»، سالن انتظامی خانه هنرمندان ایران / «چرخ»، سیوپنجمین جشنواره تئاتر فجر/ «اتاق سیاه»، سالن محراب و…
مـن سـالهاست کف خیابـانام. بـا نـوک انگشـت اشـارهی دست راستم مینویسم و نـوشتهام، تـمام نـمایشنامههـایم را طی این دو دهـه! وسـط شـلوغی مـترو، اتـوبـوس، لابهلای جـمعیت، از این خیابان تا آن خیابان؛ از انقلاب تا تئاتر شهر!
این روزهـا امـا تـا میخـواهـم بـنویسم، از نـوک انگشـتانـم خـون میچکد! هـر واژهیی که مینـویسم خیس اسـت از اشک چـشمانـم و طـعم گـاز اشکآور میدهـد! واژههـایم بـاتـوم خـورده و سـاچـمه خـورده و زخـمیانـد! خـونین و جـانداده از تیرهـای جنگی! واژههـایم داغدارند و خشمگین! کوکتلمـولوتوف بـه دسـت، سـنگ بـه دسـت، دسـت خالی، آمـادهی آتـش و فـریادند.
نمیتـوانم بـه آرامش بـخوانمشـان حتی بـا نهی و منکر و انکار و سـرکوب! هـر کدامشـان سلاحی دارند که ارتش جهان هم نمیتواند در مقابلشان بایستد! سلاحشان دو حرف است که چون پسوندی به هر واژه که مینویسم چسبیده: نه!
این کلمات، حدیث نفس نمایشنامهنویسیست که همراه و همدل و همبغض جوانانِ ایرانی در متن خیابان زمزمه میشود..
گفتوگوی زمانه را با این نمایشنامه نویس در ادامه میخوانید:
اسفندیار کوشه -صحنه از نمایشهای اعتراضی خالی نیست. به نظر میآید هنرمندان تئاتر هم ترجیح دادهاند به جای صدور بیانیههای اعتراضی، هدف خود را در سالنهای تئاتر دنبال کنند. میدانم که اجرای نمایش در ایران به صورت رسمی چه مراحل دلسرد کنندهیی دارد. اما نمایشهای زیرزمینی برخلاف معمول در حال اجرا و ضبطاند. به عنوان یک تئاتری، تئاتر اعتراضی و آیندهاش را چه طور میبینید؟
محسن عظیمی – ببینید تئاتر اعتراضی در ایران سالهاست پا گرفته؛ بهخصوص از اواخر دههی هشتاد و با به راه افتادن سالنهای خصوصی که نظارت کمتری بر آنها میشود. دربارهی تئاتر، میزان نظارت بستگی به خیلی چیزها دارد. از نویسنده تا کارگردان بگیرید تا تهیهکننده و سالنی که قرار است میزبان اجرای یک نمایشنامه باشد و به طور کلی خطوط قرمز مشخصی -به جز مواردی کاملا مشهود- وجود ندارد. مثلا در مورد پرداختن به مسائل جنسی و استفاده از شوخیهای عریان جنسی در تئاتر آزاد یا همان کمدی محدویتها بسیار کم است، اما امکان اجرای نمایشی با موضوع سیاسی که معترضانه باشد، در سالنهای خصوصی ممکن است اما در سالنهای دولتی هرگز.
از همان اعتراضات سال هشتادوهشت که من بهعینه شاهد بودم محمد یعقوبی نمایش نوشتن در تاریکی را در تئاترشهر اجرا میکرد و موضوعش دقیقا همان اعتراضات بود تاکنون. یکی از راههای اجرای تئاترهای اعتراضی در ایران دور زدن سانسور است کاری که یعقوبی و بسیاری دیگر انجام دادند و میدهند. روش دیگر پرداختن به موضوعاتیست که حساسیت کمتری روی آنها وجود دارد اما به نوبهی خود معترضانه هستند. اما در مورد تئاتر زیرزمینی باید بگویم گروههای بسیاری هستند که به شکل گمنام در مکانهایی شخصی به نمایشنامهخوانی یا اجراهایی محدود با تماشاگرانی دعوتی دست به اجرا میزنند. شاید نمونهی شناختهشدهاش اجرای محمد رضایی راد از نمایشنامهی بارش مهر و مرگ نوشتهی عباس نعلبندیان باشد و…
پس یعنی به اعتقاد شما زمینهی تئاتر اعتراضی وجود دارد!
تئاتر اعتراضی میتواند در ایران شکوفا شود. اما لازمهاش این است آن دسته از هنرمندان تئاتری که واقعا نگاهی معترضانه دارند به جای تحریم تئاتر، دست به کار شوند. و اینکه هنرمندان بتوانند از سد ترس و واهمهای که اگر نمایشنامهی معترضانهای را روی صحنه ببرم چنان و چنین میشود بگذرند و همچنین خودسانسوری را کنار بگذرند. به خاطر دارم در سال ۹۰ افسانهی ببر نوشتهی داریوفو با حضور برادران عامل هاشمی به شکلی کاملا ایرانی در چند تئاتر اجرا شد و با استقبال بسیار تماشاگران روبهرو شد. در این نمایش به جز شخص اول مملکت، بقیهی افراد حاکمیت به شکل کاریکاتورواری بازسازی شده بودند.
اما امروز شرایط از حالت اعتراض به شکل انقلاب درآمده. آیا نمایشهایی که رهبر را مورد هدف قرار داده باشد، هم تولید شده است؟ یا نمایشهایی که اشارهی مستقیم به شعار زن، زندگی، آزادی داشته یا نامی از مهسا در آن آمده یا به حجاب اجباری اعتراض کرده باشد؟
تئاترهایی که به شکل المان، یا استفاده از نمادها، یا طنز سعی دارند چنین فضا و تعبیری ایجاد کنند، بودهاند اما خب معمولا تئاتر به شدت مهجور و مخاطبش بسیار محدود است. تنها زمانی ممکن است از این مهجور ماندن کمی بیرون بیاید که از چهرهها و کسانی که اسم و رسمی بهخصوص در سینما و تلویزیون دارند، استفاده کند. اما دربارهی پرسش شما، چندماه تقریبا تئاتر تعطیل و نیمهتعطیل بود و اگر تئاتری هم اجرا میشد، بیشتر تئاترهای مناسبتی و دولتی بود. تازه یکی دوماه است دوباره کمی جان گرفته. حداقل در این دوره فعلا من چیزی ندیدهام یا نشنیدهام. البته در واکنش تماشاگران در زمان تشویق پایان نمایش پیش آمده که واکنشها به شکل شعار بوده باشد.
یعنی فکر میکنید تاثیر این رخدادها انباشته و یک روز سر ریز میشود؟
خیلی قابل پیشبینی نیست. اما احساس میکنم همانطور که این خیزش در خیابان سرکوب شده و کمتر به چشم میخورد؛ اما درحال درونیتر شدن و عمیقترشدن است؛ سال جدید اتفافاتی بیفتد. چون میبینم تازه شاید یکی دوماه است بسیاری از گروهها دوباره دستبهکار شده و تمرینات را آغاز کردهاند. مثلا نمونهای شنیدم که البته خودم این تئاتر را ندیدهام؛ نمایش قضات که گویا یکی از بازیگرانش دختریست که چشمش را در همین اعتراضات خیابانی از دست داده است. البته موضوع نمایش دربارهی زنان است اما تا جایی که شنیدهام مستیقما به این خیزش اخیر اشارهای ندارد. و به طور کلی به نظرم از آنجایی که قرار نیست تئاتر صرفا وقایع را چون خبر یا روزنامه منعکس کند، بلکه باید عمیقتر به هر موضوعی بپردازد و به دنبال کشف حقیقت در دل وقایع باشد؛ شاید نتواند همپای وقایع پیش برود؛ حالا شما فرآیند نگارش نمایشنامه و پیشتولید و تمرین و…. را هم در نظر بگیرید.
آیا در مورد فعالیت هنرمندان خارج از ایران در مورد خیزش سراسری مردم هم اطلاعی دارید؟
به طور کامل نه اما از آن جایی که با تعدادی از دوستان تئاتری در اروپا در ارتباطم، میدانم رضا جعفری از هنرمندان قدیمی تئاتر در آخن علاوه بر اجرای یک پرفورمنس، تازگی هم یک تئاتر اجرا کرد با حدود هشتصد تماشاگر که مستقیما به این موضوع میپرداخت و از خودش شنیدم به شکل رقص و موزیکال بوده است. نمایشنامهیی هم خود من دربارهی خودکشی اعتراضی محمد مرادی به نام “خودکشی برای آزادی” نوشتم که آقای اصغر نصرتی که در تئاتر کلن از قدیمیها و پیشکسوتان است قرار شد نمایشنامه را اگر بشود نمایشنامهخوانی یا اجرا کند. همچنین همین نمایشنامه را دوستانی دیگر چون علی کرمانی در فرانکفورت و سعید شریفیان در سوئد نیز قرار است اجرا کنند. خانم نیلوفر بیضایی هم۲۵ فوریه ۲۰۲۳ ساعت ۱۸ در تئاتر گالوس فرانکفورت، شب همبستگی با جنبش انقلابی مردم ایران تئاتری اجرا خواهد کرد. با نام «از سنگهای بینشان تا مهسا دختر ایران» نویسنده و کارگردان خودشان هستند و با هنرمندی گروه دریچه اجرا میشود. خانم فرشته نزاکتی هم با اجرای چند مونولوگ در صحنهیی کاملا خالی و تنها با استفاده از تاریکی پسزمینه، فضای انفرادیهای جمهوری اسلامی را تصویر کرده است. البته با استفاده از بازیگرانی که در واقع نقش خودشان را بازی کردهاند.
آیا زمینه برای اجرای تئاتر زیرزمینی و انتشار آن در فضای مجازی در ایران وجود دارد؟
بله مسلما وجود دارد اما خب باز از آنجا که تئاتر نسبت به موسیقی متفاوت است کمی سختتر است. مثلا برخی دوستان پیشنهاد دادند که همین نمایشنامه خودکشی برای آزادی را به شکل تئاتر صوتی هم شده منتشر، یا به شکل زیرزمینی اجرا کنیم که فعلا شرایطش مهیا نشده. دوست دیگری نیز که گروهی دارد با نام آکادمی بچههای شاهکار و با نوجوانان کار میکند؛ در این مدت حداقل چندین نمایشنامهی زیرزمینی کوتاه که مستقیما به حوادث میپرداخت در کانال گروه و فضای مجازی منتشر کرد اما خب اجرایشان مستلزم هزینه و هماهنگی و… است. اما در فضاهای دانشگاهی باتوجه به پتانسیل و انرژی دانشجویان و اینکه راحتتر میتوانند باهم باشند و وقت بگذارند، احساس میکنم بیشتر بتوان دست به چنین کارهایی زد.
مضمون نمایشنامهی شما چیست؟
نمایشنامه در واقع به خودکشی محمد مرادی میپردازد اما از زاویهی نگاه همسرش زارا به شکلی کابوسگونه که از دیالوگ خود محمد که در فضای مجازی پیش از خودکشی منتشر کرده آغاز میشود و به نظریات معترضانه او و آن دردی که همسرش میکشد میرسد. و در پایان البته به اینکه زارا همسرش با تمام درد و اندوه شخصی راه او را ادامه میدهد اما نه با خودکشی بلکه با فریاد. فعلا به شکل زیرزمینی توسط گروه تئاتر اگزیت در وبسایت و کانالشان منتشر شده و در ویژهنامهی این گروه به نام؛ زن زندگی آزادی-تا فردا هم خواهد آمد.
هنرمندان زیادی هستند که در ایران فعالیت میکنند هم در بخش نوشتن و هم در کارگردانی و بازیگری. چه تجربههایی را در این راه به دست آوردهاید که فکر میکنید برای این هنرمندان موثر و کاربردی باشد؟
بیبنید به نظرم هنرمند اگر واقعا دغدغهاش هنر باشد باید از هر پلنفرمی که میتواند استفاده کند. من در همین چند ماه اخیر به دوستان بازیگر تئاتر که کمتر هم شناختهشده هستند و خب حساسیت بالایی روی آنها نیست، پیشنهاد دادم تکگوییهایی مینویسم یا دارم که میتوانند آنها را تمرین و اجرا و به راحتی در فضای مجازی منتشر کنند. یعنی از قدرت بازیگریشان استفاده کنند نه فقط شبیه باقی مردم اخبار و وقایع را منعکس کنند. هر کسی به اندازهی توانایی و قدرت و شرایط و جرأتش کاری کند. در این دوره بسیاری از بازیگران در اینستاگرام مینوشتند حال در حد خودشان. اما به نظرم یک بازیگر به جای نوشتن میتواند بازی کند همان نوشته را، من نویسنده بنویسم. همانطور که یک خواننده میخواند حتی شده یک دقیقه! به هر حال موثر است. بازیگر اگر به جای نوشتن دربارهی کشته شدن مثلا کیان و کودکان جان باختهی اخیر بنویسد بتواند یک دیالوگ یا حسش را بگوید به نظرم موثرتر است. و اینکه درست است هر فضایی محدودیتهای خودش را دارد. اما من به عنوان یک آرتیست وظیفه دارم در قبال جامعه و اگر واقعا دغدغهمند باشم، نمیتوانم خاموش بمانم و باید با تمام تلاشم از هر فضایی تا جای ممکن استفاده کنم برای انتقال هنرم. گاهی با زبانی صریح! گاهی سمبلیک، گاهی طنز و…
بله کاملا درست است نویسندهی نمایش به دنبال درام است و معمولا فرآیند جستوجو، یافتن و سرانجام نگارش نسبت دو به سه دارد. اما پس از رخدادهای اینروزها دیگر نیازی به جستوجو نیست درام در کف خیابان و متن جامعه در حال اتفاق افتادن است. داستان آدمهایی که در کف خیابان شور و حماسه آفریدهاند، میباید جایی ثبت شود؛ بایستیم در برابر فراموشی. از طرفی به جز دغدغه به گفتهی شما، جراتمندی هم نیاز است. بخشی از جامعه که هنرمندان نیز در آن میگنجند، وحشتزده است، چون سطح ارعاب حاکمیت بالاست.
به هرحال باید از جایی شروع کرد و هزینه داد.
عدهیی فکر میکنند هنرمندانی که در خارج از ایران هستند، نفسشان از جای گرم بلند میشود. اما آنها هم هزینه دادهاند و یکی از هزینهها این است که دیگر نمیتوانند به سرزمین خودشان بازگردند.
بله مسلما این نیاز است اما یک فرآیند به شدت زمانبر است و هزینهمند البته از نظر اقتصادی… بابت همین خیلیها دنبالش نمیروند. اما صد در صد ضرورت دارد. مثلا گاهی خود من فقط برای یافتن حقیقت ماجرای حتی یک خبر، مجبورم ساعتها وقت بگذارم. درباره جرأتمند بودن متاسفانه بسیاری حتی در نوشتن، خودسانسوری چنان در خونشان رخنه کرده که گاهی وقتی میخواهند هم نمیتوانند. و این کاملا درست است و سخت است اما حداقل تا زمانی که تهدیدی و خطری علنی نشده باید تلاش کنیم که قدمی برداریم تا هر قدر که میتوانیم. حتی یک قدم.
خودسانسوری نکتهی مهمیست. پیشتر هم به آن اشاره کردید در اینباره دوست دارم بیشتر صحبت کنیم.
من در طول یکی دو دههی گذشته دقیقا خودسانسوری را در به خصوص هنرمندان تئاتر دیدم و میبینم. اینکه ریشهاش از کجاست که مفصل است و جدا از حکومت به نظرم یک ریشهی فرهنگی و عرفی در جامعهی ما دارد. اما جالب است که مثلا من نمایشنامهای نوشته بودم یا قرار بودم بنویسم و به اجرا ببریم بسیاری از دوستان بیشترین دغدغهشان این بود که فلان دیالوگ نباشد، این صحنه حذف شود یا به فلان موضوع نپردازیم. درحالی که من میدانستم برخی از این نکات اصلا ممکن بود به مشکل برنخورند. من چون تجربهی چاپ ده دوازده نمایشنامه را نیز دارم میدانستم یک نفر همهی آثار را نمیخواند! دهها نفر کارشان ممیزیست و جز در مواردی کاملا مشخص درخصوص برخی دیگر سلیقهای عمل میشود. پس نباید خودمان خودسانسوری راه بیندازیم. چون دیده بودم خیلی نمایشنامهها یا کتابها چاپ شده بود که گویی اصلا ممیز نخوانده آنها را، گاهی هم برعکس خوانده و کجسلیقه هم بوده اتفاقا! حالا در نظر بگیرید برخی از همین دوستان از همان زمان نوشتن خودسانسوری میکنند که این کلمه را ننویسم یا این دیالوگ یا… نباید بنویسم گیر میدهند! بعد میبینیم با نوشتهای روبهرو هستیم بیخاصیت که گویی نویسنده دست به عصا راه رفته و در نهایت حتی درام هم شکل نگرفته است.
همین چند هفته یا ماه پیش، سامی دوستم نمایشنامهیی با نام پریسا نوشته. چنان واکنشهای منفییی دریافت کرد که عجیب بود. چرا؟ چون کاملا بدون سانسور نوشته فقط.
بله. نوعی درماندگی خودآموخته که خیلی از هنرمندان با آن روبهرو هستند و بهویژه در سینما و تئاتر و داستان با آن دست به گریبانایم. در دیگر هنرها از انواع نماد میتوان استفاده کرد به کسی هم برنمیخورد.
تجربهی جدید خود من نمایشنامهایست برای اجرا در چند ماه آینده برای دوست کارگردانم در سالن خصوصی! موضوع خشونت در جامعه و البته نسبت به زنان، که مجبور است با سانسور بفرستد متن را تاییدیه بگیرد، بازبینی سانسورشده بدهد اما در اجرا دوباره موارد را داشته باشد که باز کمی ریسک دارد.
دور زدن سانسور؟
بله چاره نیست. البته شکندارم حتی ممکن است بازیگرانش هم سخت کنار بیایند چون این نمایشنامه در فضایی کاملا رئالیستی اتمسفری خشونتبار دارد و اشاراتی مستقیم به پدرسالاری و تعرضهای جنسی خشن که کمتر اتفاق افتاده در تئاتر و این کار ریسک بالایی دارد. چون تئاتر حرفهییست تهیهکننده و سرمایهگذار دارد با بازیگران نسبتا چهره و حرفهیی… اگر به هر دلیلی به اجرا نرسد هم خسارت مادی در پی دارد هم ممکن است دیگر اجازهی اجرا نگیرد و… یا دیگر مسائل.
به عنوان یک هنرمند چه آیندهیی را برای خیزش انقلابی زن، زندگی آزادی، پیشبینی میکنید؟
ممکن است زمان ببرد؛ اما بیشک سال ۱۴۰۲ در تاریخ ایران به شدت پرمخاطره خواهد بود به دلیل عمیقتر شدن این خیزش.
پیشتر برای مطلبی با عنوان یازده تکه پاره از خیابان مقدمهیی نوشتم که نظرم را آنجا آوردهام:
من بهعنوان یک نویسنده همپای این جنبش در خیابانها بودم و پا گرفتنش را دیدم. پاییز ۱۴۰۱ پاییزی تلخ اما پر از امید بود که این جنبش را به آغاز فصلی سرد رسانید و با وجود سرکوب و اعدام و به حبس کشاندن فریادهای سرکشیده در خیابان، بهنظر میرسد این جنبش دیگر سر باز ایستادنش نیست. این جنبش به هر دلیلی به دنیا آمده باشد اگر توسط گروهی یا جریانی مصادره نشود؛ میتواند آغازی باشد برای رسیدن به آزادیخواهی در سرزمینی که در آن آزادی همیشه در حبس بود است.
«تئاتر اعتراضی در ایران سالهاست پا گرفته؛ بهخصوص از اواخر دههی هشتاد و با به راه افتادن سالنهای خصوصی که نظارت کمتری بر آنها میشود.»
ایران= تهران! حتی در کلام مدعیان!
صلاحی / 06 March 2023