در چند هفته گذشته تلاش مشخصی از سوی برخی از اعضای سرشناس اپوزیسیون ایرانی برای تقویت همبستگی، ایجاد ائتلاف و هموار کردن مسیر تغییر حاکمیت در ایران صورت گرفته که با واکنشهای مختلف، متضاد، و گاه متناقضی روبهرو بوده است. در این راستا چند نفر از اعضای این ائتلاف با حضور در نشستها و کنفرانسهای متعدد تلاش کردهاند که جامعهی جهانی را بیش از پیش برای عبور از جمهوری اسلامی متقاعد نمایند. اما فارغ از نظرات مختلف پیرامون این ائتلاف و اقدامات متعاقب اعضای آن، روشن است که حمایتهای جهانی برای رسیدن به نتیجه مطلوب که براندازی رژیم است، بدون وجود خواستی روشن و عینی از سوی طبقات و گروههای مختلف مردمی در داخل کشور، به نتیجه نمیرسد.
سوالی که در این نوشته مطرح میشود آن است که آیا گروههای مختلف اپوزیسیون در کنار جلب حمایت جهانی از جنبش انقلابی مردم ایران، شناخت درستی از ماهیت این جنبش و نقش اعتصابات سراسری و اعتراضات خیابانی مردم در پیشبرد آن دارند و آیا این گروهها از امکان عملی سازماندهی و هماهنگی این اعتصابات و حرکتهای اعتراضی خیابانی برخوردار هستند؟ چرا که در نهایت ارادههای انقلاب معطوف به ارادههای حاضردر کف خیابانهای ایران است و رخدادهای بیرون از کشور صرفا نقش حمایتی را خواهد داشت.
روشن است که وجود شبکههای اجتماعی و ارتباطی و کانالهای متعدد خبررسانی در یک دهه گذشته در ایران، همپای بسیاری از کشورهای دنیا، سبب به وجود آمدن تغییرات ماهوی در ساختار اجتماعی و روابط بینفردی و به تبع آن در حرکتهای اعتراضی و جنبشهای اجتماعی در سطح جامعه شده است. نتیجهی این تغییر ماهوی روابط بین فردی در اعتراضات و اعتصابات تولد جنبشهایی بوده است که برخلاف نهضتهای کلاسیک، جنبشهایی بدون رهبر هستند، جنبشهایی که در علوم اجتماعی برای توصیف آنها از اصطلاح “جنبشهای ریزومی“ (یا جنبشهای بدون تنه) استفاده میشود.
جنبشهای ریزومی به جنبشهایی فاقد مرکز، غیرسلسلهمراتبی و دارای ماهیتی خودسامانگر گفته میشود که نخستین بار در علوم اجتماعی، ژیل دلوز و فلیکس گاتاری از آن برای توصیف ساختارهای شبکهای غیرخطی در مقابل ساختارهای سنتی سلسلهمراتبی (هرمی یا درختی) استفاده کردهاند.
این جنبشها برخلاف جنبشهای سنتی به جای داشتن ساختاری درختی، مرکزگرا و دارای رهبری متمرکز، از گروههایی متنوع و مستقل تشکیل میشوند که در روابطی گسترده، همسطح و چندسویه جنبش را با روشی بهمراتب پیچیدهتر از روشهای سنتی رهبری و هدایت میکنند. جنبشهای ریزومی با داشتن چنین ویژگیهایی، امکان سازماندهی سریع نیروها، انطباق با شرایط متنوع و ظرفیت الهامبخشیدن و به حرکت درآوردن طیف وسیعی از افراد جامعه را دارند. در سطح جهانی جنبشهای me-too، Black lives matter و نیز حرکتهای اعتراضی و انقلابی از قبیل جنبش وال استریت در ایالات متحده، جنبش جلیقه زردهای پاریس، و بهار عربی را میتوان از مهمترین نمونههای جنبش ریزومی دانست.
با نفوذ تکنولوژی در لحظات روزمرهی جوانان و نوجوانان ایرانی و خصوصا پررنگ شدن روزمرگیهای مجازی در دههی ۹۰ خورشیدی در ایران، همزمان با از بین رفتن اتوریتهی صداوسیمای جمهوریاسلامی و کارکرد مراکز پیشین تولید فکر در خارج از کشور، این جنس از روابط گروهی و جنبشهای اعتراضی در ایران نیز شکل گرفته است که از مهمترین ویژگیهای آن میتوان به تکثر و تنوع سلایق، تفاوت خواستها، روابط همسطح و غیر سلسلهمراتبی، عدم وجود مرکزیت فکری و نبود رهبری کاریزماتیک اشاره کرد. وجود این ویژگیها باعث شده است که اعتراضات دی ۹۶، آبان ۹۸ و جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» که دیگر به مانند گذشته از ساختاری درختی و وابسته به مرکزیت فکری، رسانهای یا معنوی پیروی نمیکند، ذهنیت سنتیِ دستگاه سرکوب حاکمیت را نیز با چالشی اساسی مواجه نماید.
جمهوریاسلامی اگرچه در جنبش سبز با حصرِ خانگی رهبران توانسته بود حرکت اعتراضی مردم را به خاموشی سوق دهد، در جنبشهای اخیر علیرغم ربودن فلهای فعالان سیاسی، بازداشت افراد تاثیرگذار و دارای سرمایهی اجتماعی، و بسیج گستردهی دستگاه سرکوب نتوانسته بسیاری از کانونهای اعتراضات و اعتصابات را ساکت نماید. با نگاهی دقیقتر به جنبشهای سراسری دههی نود حتی میتوان روند تکامل جنبشهای ریزومی را در ایران مشاهده کرد. جنبشهای خیابانی ایران با گذر از کاریزمای فردی در دههی ۸۰، با محوریت (و نه رهبری) روحالله زم و رسانهی آمدنیوز در دی ۹۶ و بدون محوریت شخص و یا گروهی خاص به صورت گستردهتر در آبان ۹۸ وارد جنبشهای بیرهبر (بیسَر) شد. اما جنبشهای ریزومی ایران در انقلاب ژینا مرحلهای دیگر تکامل یافت؛ در جنبش کنونی نهتنها افراد کاریزمای خود را از دست دادهاند بلکه مکانها نیز کاریزمازدایی شدهاند. این جنبش ساختارِ درختی شهرها را نیز زیر سوال برده و مدیریت شهریِ امنیتمحور جمهوری اسلامی را با ناکارآمدی مواجه کرده است بهگونهای که اغلب اعتراضات نه در فضاهای شهری معروف که در مکانهای کمتر شناختهشده رخ میدهد.
در جنبش ژینا عمدهی اعتراضات در میدان آزادی (تهران)، خیابان جمهوری (مریوان)، دور گاراژ (کرمانشاه)، میدان اقبال (سنندج)، پل فردیس و خیابان سیزدهم (کرج) نبوده است؛ و مناطقی چون مسکنمهر ویلاشهر، مجموعهی اکباتان، منطقهی نایسر، تپهی موسک و … برای دورههایی نقش مرکزیتِ مبارزه را داشتهاند. ماهیت این جنبش از لحاظ مکانی چنان پیچیده و غیرقابل پیشبینی است که شاید اگر در مرداد ۱۴۰۱ از یک سنندجی پرسیده میشد که نظرش در مورد مسکنهای مهر ویلاشهر بهعنوان مرکز مقاومت کردستان چیست و یا پرسشهایی مشابه از یک تهرانی، اصفهانی، کرجی، مریوانی و یا سقزی پرسیده میشد آنها با یک لبخند از سوال شما گذر میکردند.
با در نظر داشتن اینکه سرکوب نیاز به برنامهریزی دارد این نوع از جنبشهای شبکهای نظم سرکوبگر را برهم زده است، همین میتواند یکی از دلایلی پاسخ به سوالی باشد که این روزها بسیار تکرار میشود: “چرا بهمرور سرکوب جنبشهای ایران برای حکومت اقتدارگرای جمهوریاسلامی سختتر و پیچیدهتر میشود؟” مقایسهی تعداد جانباختگان و همچنین فعالیتهای نیروهای سرکوب در انقلاب کنونی با جنبش دی ۹۶ و خیزش آبان ۹۸ نیز گویای تکاملِ این کاریزمازدایی است که دستگاه سرکوب جمهوریاسلامی را سراسیمه کرده است.
اما به نظر میرسد در سوی مقابل اپوزیسیون نیز با چنین سردرگمی مواجه است. فروپاشی نظام سنتی ارتباط هرمی و رنگ باختن کاریزمای افراد و مکانها در اعتراضات این پیام روشن برای نسل بزرگسال ایران (که شامل اعضای ائتلاف هم میشود) دارد که ذات انقلاب کنونی در از بین بردن هالهی گفتمان و ارتباطات هرمی پیرامون افراد تعریف میشود و نوجوانان کف خیابان نهتنها در پی فروپاشی جمهوریاسلامی که در در پی منقلب کردن بسیاری از ارزشهای سنتی جامعه هستند که احتمالا هنوز در بینش نسل قبل وجود دارد.
بهنظر میرسد نسل معترضِ ایران تنها زمانی پای گفتگو خواهد نشست که هاله سنگین گفتمان سنتی را از بین برده و در جایگاهی برابر، و نه از بالا به پایین، آنها را خطاب قرار داد و با آنها مشورت (و نه نصیحت) کرد. حال این پرسش به میان میآید که آیا اپوزیسیون ایرانی میتواند در کنار دیدارهای خارجی، با ارتباط با طیف وسیعی از معترضان داخل کشور، نقش واسط را میان شبکهی وسیعی از گروههای همسطح و بدون رهبری و مرجعیت فکری واحد ایفا کند و از این طریق زمینه بروز اعتصابات و اعتراضات خیابانی گسترده تا از پا در آوردن رژیم را فراهم نماید؟
سوران منصورنیا دادخواه آبان و دانشجوی دکترای طراحی شهری در دانشگاه خرونینگن/هلند است.
نه تنها رهبری این جنبش غیر متمرکز است بلکه نوع اعتراضاتش هم غیر متمرکز است و در تنوع تاکتیکی هم چنان عمل نموده که نه تنها رژیم که اپوزسیون راست خارج کشور هم قادر به برنامه ریزی برای نفوذ در این جنبش و به انحراف کشیدن این جنبش نیست زیرا هیچ امکانی برای آنها فراهم نمی کند . ابرجنبشی که هم دارای ایدئولوژیست هم دارای رهبریست و هم دارای منشور است جنبش اگر رهبران کارآزمده نداشته باشد قادر به اجرای اینهمه تنوع تاکتیکی مبارزه نیست اینهمه تداوم مبارزه نیست اینهمه همدلی و اتحاد نیست از جنوب تا شما از شرق تا غرب همه همدل و همصدا و هم هدف . نزدیک به 150 تشکا ده حزب و سازمان سیاسی و بیش از 500 شخصیت از این جنبش حمایت کرده اند قدرت این جنبش چنان است که هر مانعی را ذوب می کند . سرعت پیشروی اش هم علیرغم اینکه دارای نقطه نظراتی نوین که با جریانات سنتی قرن گذشته کاملا مرزبندی کرده است و این نظرات نیاز به زمان برای عمق بخشیدن دارد باز هم سرعتی بی نظیر در پیشروی هائی داده است که بی سابقه است مطالباتش که عملی می شوند برگشت ناپذیر است روسری سوزان رقص بر دور آتش و ناتوانی رژیم در بازگرداندن حجاب گسترش اعتصابات و …. حول محور سازمان اجتماعی کار چنان همبستگیی ایجاد نموده که قدم به قدم رژیم را دچار ریزش و فروپاشی نموده است نه تنها این عهمبستگی داخلیست که جهانی را در جای جای عالم با خود همدل نموده و امید جدیدی در دل زنان و تمام کسانی که در رنج تبعیض بسر می برند کاشته است این نهال نیاز به مراقبت و آب و غذائی دارد که انقلاب است .
فرهاد - فرهادیان / 04 March 2023