طنز انتخابات ریاست جمهوری ایران شاید این است که جویندگان کرسی ریاست جمهوری آینده، با حرارت از ابتکارات خود برای پرونده هستهای میگویند، اما رئیس جمهوری فعلی میگوید که دولتش دخالتی در پرونده هستهای ندارد، جملهای که سالها پیش از این عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت خاتمی، هم گفته بود.
کشورهای غربی میتوانند یکی از نشانههای موفق بودن تحریمهای خود را انتخابات ریاست جمهوری ایران بدانند چرا که موضوع سیاست خارجی و پرونده هستهای به اصلیترین موضوع سومین مناظره کاندیداهای انتخابات تبدیل شده شاید به این دلیل که بیشترین تاثیر را بر وضع معیشت مردم گذاشته.
شورای عالی امنیت ملی سالیانی است که در بخشنامههایی به رسانهها دستور میدهد، از مذاکرات هستهای انتقاد نکنند اما سومین مناظره کاندیداهای انتخابات ریاست جموری به عرصهای تبدیل شد تا دو مذاکره کننده هستهای سابق و فعلی، عملکرد یکدیگر را زیرسئوال ببرند. کار اما به پرونده هستهای ختم نشد و تمامی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را هم در برگرفت.
وزارت خارجه و رقیبانش
سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف عملکرد علی اکبر ولایتی در دوره ۱۶ ساله وزارت امور خارجه را زیر سئوال بردند و تعریضی هم به وزارت خارجه دولت خاتمی زدند. پس از آن هم علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه دولتهای میرحسین موسوی و هاشمی رفسنجانی به سعید جلیلی تاخت و به او یادآوری کرد که مذاکره هستهای خواندن بیانیه نیست.
شورای عالی امنیت ملی سالیانی است که در بخشنامههایی به رسانهها دستور میدهد، از مذاکرات هستهای انتقاد نکنند اما سومین مناظره کاندیداهای انتخابات ریاست جموری به عرصهای تبدیل شد تا دو مذاکره کننده هستهای سابق و فعلی، عملکرد یکدیگر را زیرسئوال ببرند. کار اما به پرونده هستهای ختم نشد و تمامی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را هم در برگرفت.
هیچ یک از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری طبیعتا نمیتوانستند از نقش رهبری بگویند، حسن روحانی اما پیش از این در پاسخ به علی باقری، معاون سعید جلیلی، نوشته بود “مگر شما، بعنوان مذاکره کنندگان فعلی پرونده هستهای ایران، اجازه دارید تا بدون هماهنگی و تایید رهبری نظام، تصمیم مهمی اتخاذ کنید.”
سالیانی است که وزارت امور خارجه رقیبان زیادی پیدا کرده که تحت نظر رهبری مشغول به کارند. محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه و کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری از حوزه کار این رقیبان به عنوان “بخش جهادی سیاست خارجی” نام میبرد. کار این حوزه عملیاتی کردن حضور جمهوری اسلامی در کشورهایی نظیر لبنان، فلسطین، عراق و افغانستان است. شاید از همین رو فرمانده سپاه قدس این روزها، برای برخی سیاستمداران و رسانههای خارجی مهم تر از وزیر امور خارجه است و حسین موسویان، عضو سابق تیم مذاکره کننده هسته ای، به آمریکاییها توصیه کرده که با قاسم سلیمانی مذاکره کنند.
دپیلماسی در دورههای اخیر
پیش از آنکه نقش سپاه قدس درسیاست خارجی ایران شفاف شود، وزارت اطلاعات با قتلهای خارج از کشور، موازی و گاهی مواقع در جهت مخالف وزارت امور خارجه اتفاقات سیاست خارجی جمهوری اسلامی را رقم میزد تا آن جا که در آخرین سالهای دولت هاشمی رفسنجانی ترور مخالفان جمهوری اسلامی دررستوران میکونوس منجر به فراخوانی سفرای اروپایی از ایران شد.
سفرای اروپایی با پیروزی خاتمی بازگشتند، چرا که رای ۲۰ میلیونی سید محمد خاتمی درانتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ سیاست خارجی جدید را برای جمهوری اسلامی ناگزیر کرده بود. در روزهای ابتدایی رهبری تحمل میکرد که خاتمی آبراهام لینکلن، رئیس جمهور شهیر آمریکا را شهید بخواند اما وقتی کار به حضور توریستهای آمریکایی در ایران کشید پای انصار حزب الله به میان آمد و اسلحه کشی به روی توریست ها .خاتمی هم از دست دادن با بیل کلینتون گریخت و سهم رئیس جمهور آمریکا دست دادن با محافظ خاتمی شد.
پرونده هسته ایران، اما وضعیت جدیدی را در سیاست خارجی ایران به وجود آورد و پس از کش و قوسهای فراوان ایران در
کاخ سعد آباد به پای میز مذاکره با سه وزیر خارجه اروپایی رفت.عبدالله رمضانزاده سخنگوی دولت خاتمی همان زمان فاش کرد که انتخاب حسن روحانی برای مذاکرات هستهای با نظر رهبری بوده است. رهبری هم آن روزها گفت که توطئهای علیه ایران طراحی شده بود و مذاکرات سعد آباد توطئه علیه جمهوری اسلامی را خنثی کرد. او اما این روزها میگوید که درپرونده هستهای خود وارد میدان شده و مقابل غربیها ایستاده است اتفاقی که براساس کتاب حسن روحانی در سالهای پایانی دولت خاتمی و شکستن پلمبهای آژانس انرژی اتمی رخ داده. چند ماه پس از این رخدادها و شروع کار دولت احمدی نژاد بود که حسن روحانی پس از جلسه با احمدی نژاد با علی لاریجانی تماس گرفت و به او گفت که خودش را برای دبیری شورایعالی امنیت ملی آماده کند.علی لاریجانی اما گویا اختیاری برای مذاکرات هستهای نداشت چرا که بعدها فاش شد که درحال مذاکره طرفهای غربی سخنان احمدی نژاد را به او نشان دادهاند که گفته “هیچ کس حق مذاکره درباره حق ایران را ندارد.”
استعفای علی لاریجانی سبب شد که رهبری چهره مطلوب خود را بیابد. با ریاست سعید جلیلی بر تیم مذاکره کننده هستهای رفته رفته نقش دولت در پرونده هستهای به صفر رسید چرا که احمدی نژاد دیگر تحریمها را “کاغذ پاره “نمی خواند و از نقش برجسته تحریمها در اقتصاد ایران سخن میگفت.
نقش رهبری
این روزها چهره مطلوب رهبری اما رقبای دیگری هم دارد که با حرارت از برنامههای خود در حوزه سیاست خارجی سخن میگویند. شاید مردم ایران این وعدهها را جدی بگیرند اما مسئولین آمریکایی از سالهای پایانی دولت خاتمی دریافتهاند که باید با پای ثابت سیاست در ایران سخن بگویند. نکتهای که امیر محبیان، عضو شورای سردبیری روزنامه رسالت، نوشت و به اصلاح طلبان هشدار داد که غربیها با مقامات انتصابی مذاکره میکنند نه با مقامات انتخابی.
گروهی که از انتخابات ناامید شدهاند نقش رهبری در سیاست خارجی را یادآوری میکنند و نتیجه میگیرند که در ساختار فعلی، تلاش هر دولتی برای تغییر وضعیت موجود راه به جایی نمیبرد. با این استدلال شاید بتوان گفت که وزیر امور خارجه واقعی هم خود آقای خامنهای است.
استیون هدلی، مشاور امنیت ملی جورج بوش، به تازگی در مستندی به بی بی سی فارسی گفته که هم بوش و هم اوباما میخواستند با رهبر ایران مستقیما گفتگو کنند اما آیت الله خامنهای به هر دوجواب منفی داده است. در این مستند گفته شده که علت بی توجهی رئیس جمهورهای آمریکا به نامههای احمدی نژاد هم این بوده که آنها او را در سیاست خارجی ایران بی اختیار میدیدند.
حوادث سال ۸۸ سبب شده، نقش مستقیم رهبری در بسیاری از تصمیم گیریهای کلان شفاف تر شود اما درحوزه سیاست خارجی او همچنان از پذیرش مسئولیت اتفاقات رخ داده مصون مانده، شاید به این دلیل که اتفاقات این حوزه پشت درهای بسته رخ میدهد. تبدیل شدن سیاست خارجی و پرونده هستهای به موضوع اصلی انتخابات سال ۸۸ اما سبب شده، نقش رهبری در سیاست خارجی هم عیان تر شود.
رضا علیجانی، یکی از چهرههای سرشناس ملی- مذهبی گفته است که “رئیس جمهور واقعی خود آقای خامنهای است”. گروهی که از انتخابات ناامید شدهاند نقش رهبری در سیاست خارجی را یادآوری میکنند و نتیجه میگیرند که در ساختار فعلی، تلاش هر دولتی برای تغییر وضعیت موجود راه به جایی نمیبرد. با این استدلال شاید بتوان گفت که وزیر امور خارجه واقعی هم خود آقای خامنهای است.
مخالفان این نظر اما دولت خاتمی را به عنوان مثالی برای رد این استدلال معرفی میکنند. روابط خوب ایران با کشورهای عربی و پیگیری سیاست تنش زدایی مثالی است که ثابت میکند رهبری هم در نهایت تحت تاثیر معادلات سیاسی مجبور به پذیرش برنامههای دولت در سیاست خارجی میشود، این پذیرش البته مرزهایی هم دارد و حداقل یکی از اصلیترین خط قرمزهای آن ترمیم روابط با آمریکا است.