بنیه اصلی تولید نیروی کار است. اما حق کارگر داده نمیشود. خوردن حق کارگر، انباشت ثروت سرمایهدار را موجب میشود. به نمونهای مشخص بپردازیم، به شرکتِ «دامداران»، شرکتی که با دسترنج کارگرانش رشد کرد و صاحبانش ثروت عظیمی اندوختند.
در این گزارش روایتهای کارگرانی سالخورده را مرور میکنیم که اگرچه جوانیشان را در راه پا گرفتنِ این کارخانه دادهاند، اما هنوز هم گرفتارِ معیشت و نیازهای اولیهشان هستند.
لبنیاتی کوچک
“دامدارانِ” کنونی از آغاز، همین شرکتِ توسعهیافته نبوده. صادق، کارگر بازنشسته این کارخانه روزهای نخست را اینگونه به یاد میآورد:
«فکر کنم سال ۷۲ بود ما اینجا (شهریارِ کرج) مشغول شدیم. با چندتا از دوستام از لرستان اومدیم تهران. اونجا کارِخوب گیرمون نیومد. یه آشنایی ما را راهنمایی کرد اینجا. اون موقع نوربخشیها تازه میخواستند کارو شروع کنند. میگفتن قبلا توی جردن تهران شرکت لبنیاتی داشتند. بعدا اومدن اینجا ادامه دادن. کلا ما حدود ۲۰ نفر کارگر ثابت بودیم. یه گاوداری کوچیک توی هفتجوی گذاشتند. یه عده باید به وضعیت گاوها رسیدگی میکردند، بقیه هم تو کارِ ماستبَندی بودن توی یه اتاق کوچیک و زیرزمینش.»
رحیم، کارگرِ سابقهدارِ شرکت میگوید در آن سالهای اولیه، اتاقکهای تازهساخت را از مالکان اجاره میگرفتند. خودشان مجبور بودند به شکلِ دستی، تولیدِ شیر و ماست را یاد بگیرند. فراوردههای لبنی را در ظرفهای پلاستیکی یکبار مصرف میریختند و با همان ظرفها روانه بازار میکردند. در ازای فروش، مبلغی را به صاحبانِ اصلی پرداخت میکردند. در عمل، تمامِ کار را خودِ آنها انجام میدادهاند. اما چون سرمایه اولیه برای خریدِ زمین و ساختِ بنای کارخانه را نداشتهاند، به ناچار بخشِ بیشترِ درآمدشان را به صاحب کارهایشان میدادند.
از کارگاه به کارخانه
شرکت «دامداران» با روشهای سنتی کارش را در قالبِ یک کارگاهِ کوچک آغاز کرد. در اوایل دهه ۱۳۷۰ نام آن «شرکت فرآوردههای لبنیات تین» بود. بنیانگذاران اولیهاش، دو برادر بودند که با نامِ برادارنِ نوربخش شناخته شدهاند. تعداد گاوهایشان به ۵۰ رأس هم نمیرسید. مکان و روشِ کار هم، مدرن و پاستوریزه نبود. اما شرکت، کمکم با تلاشِ کارگران اولیه، راهش را پیدا میکند. نیازهای بازار را میشناسد. مازادِ تولیدِ اولیه دوباره به چرخه تولید بازمیگردد. همین هم زمینههای توسعه شرکت را فراهم میکند. کمکم گاوداری بزرگتر میشود. دستگاههای مدرنِ بیشتری وارد چرخه تولید میشوند و به کارگران بیشتری هم نیاز پیدا میکنند.
توسعه کسب و کار، در کنارِ مدرن شدن روشِ تولید، شرکت را به تدریج دگرگون میکند. طی دهه هفتاد، شرکت با نامِ جدید «دامداران» در روستای هفتجوی شهریار، به یک برندِ معتبر در زمینه تولید فراوردههای لبنیاتی تبدیل میشود، ابتدا در کرج و تهران، سپس در سراسر ایران.
«دامداران» برای توسعه فعالیتش در هفتجوی، زمینهای بیشتری خریداری میکند تا خطِ تولدیش را گسترش دهد. تعدادِ گاوهای شیری آن روز به روز افزایش مییابد. تا سه هزار رأس گاوِ شیرده رسما به مالکیتِ دامداران درمیآیند. زحمتِ این روندِ توسعه بر دوشِ کارگرانی بوده که از گوشه و کنارِ ایران رفتهاند. آنجا زیرِ نام «دامداران» جمع شدهاند. کار کردهاند و لبنیات تولید کردهاند. دستهای دیگر هم همزمان در گاوداری مشغول کار بودهاند.
رنجهای بیمزدِ کار
مسعود از کردستان، یکی از کارگرانِ مهاجری است که سالها پیش آنجا کار کرده. او درگیرِ بیماری انسداد ریوی است. به گمان خودش، بیماریاش نتیجه کار در «دامداران» است. او زحمتِ آن سالها را اینگونه روایت میکند:
«از وقتی من رفتم، دیگه یک شرکت بزرگ بود. اونجا همهجور کارگری بود. من خودم مسئول شست و شوی دستگاهها بودم. چون تازه کارشون داشت راه میافتاد مسئولهای بهداشتی خیلی روی موضوع نظافت حساس بودند. باید لولهها رو با محلولهای اسیدی میشستیم. معمولا هم ماسک میزدیم ولی من چون خیلی حساس بودم، بعد از یک مدت فهمیدم که کار تو اونجا داره اذیتم میکنه. نفسم تنگ میشد. اون محلول اسید نیتریک خیلی قوی بود.»
گسترشِ کار و خطِ تولید، همزمان که کارگران بیشتری را جذب میکند، مسائل بیشتری را هم به وجود میآورد. هم در زمینه آسیبهای مرتبط با کار و هم مسائل ستیزِ صنفی و طبقاتی و اسکانِ نیروی کار. کریم، جزو آنهایی بوده که طی دهه هشتاد چند سالی را در دامداران کار کرده. او شیفتِ شب بوده. بازارهای جدیدِ فروش، دامداران را وادار به تولید در دو شیفتِ روز و شب میکند. کارگرانِ همیشه خسته و افسرده بودهاند.
کریم ادامه میدهد:
«من خودم با حقوق ماهی ۱۵۰ هزار تومان هم کار کردم. همون موقع هم حقوق ما کم بود. فقط اگر کسی خساست به خرج میداد میتونست یک پولی پسانداز کنه برای آیندش. ولی الان اون هم دیگه امکان نداره».
اثرات «تعدیل ساختاری»
سیاستهای موسوم به تعدیل ساختاری، یعنی همان پیاده کردنِ روشِ نئولیبرالی در طول دهههای هشتاد و نود، کارگرانِ دامداران را هم در بر میگیرند. سهمشان از تولید و سودِ کارخانه مدام کمتر میشود و کارگرانِ بیشتری اخراج میشوند. خود آنها هم این تغییرات را در شغلشان احساس میکنند. یک کارگرِ بازنشسته دامداران در این زمینه میگوید:
«هر دستگاه جدیدی که میآوردند طبیعتا یک عده را بیکار میکرد. یا مثلا ترجیح میدادند کارِ چند نفر را به یک نفر بسپارند و بقیه اخراج میشدن. روال کار هم اینطوری بود که اگر کسی را نمیخواستند میگفتند برو تا بعدا خودمان تماس بگیریم. قبلا اگر کسی چند سال سابقه داشت بیمه بیکاری هم بهش تعلق میگرفت. ولی همون موقع هم خیلیها چون سوادشو نداشتند یا حوصله کاغذبازیهاشو نداشتند نمیگرفتند و همینجوری ولش میکردن. الان فکر کنم دیگه بیمه بیکاری را هم برداشتن.»
کارگران «دامداران» همیشه هم مطیع و راضی نبودهاند. آنها چندین بار به صورت گروههای چندنفره و با مطالبات مشخصی اعتصاب هم کردهاند. اما چون تعدادشان کم بوده، مدیران کارخانه اغلب مسببان اولیه اعتصاب را اخراج و توبیخ کردهاند تا از همبستگی بیشتر کارگران پیشگیری کنند.
دامدارانِ فربه؛ کارگرانِ نحیف
ثروتِ دامداران از زمانِ تأسیسش تاکنون همواره رو به افزایش بوده. اما ثروتِ کارگرانش رو به زوال رفته. اکنون شرکتهای میامی، سحر، پارسسان و جهانصالح هم جزو زیرمجموعههای شرکت دامداران هستند.
بیشتر از چهار هزار رأس گاو در گاوداریهای این شرکت همچنان با تلاش شبانهروزی کارگران نگهداری میشوند. محصولاتِ «دامداران» با تلاش رانندگان در قسمتِ پخش به سرتاسرِ ایران میرسد. افتخارات زیادی زیر سایه همین تلاشها نصیبِ برندِ «دامداران» شده است.
نصیب کارگران فقر بوده است. اکنون برخی کارگران در دو جا کار میکنند. همچون مراد که پس از ۲۵ سال کار در این کارخانه، ناچار است بعد از شیفتِ کاریش، در اسنپ هم چند ساعتی کار کند تا هزینه زندگیش را تأمین کند.
کمتر کارگری را میتوان یافت که در این کارخانه با خیالی نسبتا آسوده بازنشسته شده باشد. اغلبِ آنهایی هم که سالها پیش برای بنیان نهادنش تلاش کردهاند، وضعیتی غمانگیز دارند. برخلافِ دامدران و مالکانش که هر سال فربهتر از گذشته شدهاند.
در طولِ این سالها مالکیت دامداران چندین بار دست به دست شده. مالکان تغییر کردهاند. اما وضعیت معیشتی کارگران تغییری نکرده. طی آخرین واگذاری، شرکت «دامداران» با همه زیرمجموعههایش به ارزش ۲۸ هزار میلیارد تومان در اواخر سال ۹۹ به فروش رسیده است. این ارزشِ مجموعهای است که با چند رأس گاو کارش را آغاز کرده و اکنون به یک هلدینگِ بزرگ بدل شده است. گردانندگان اصلی آن، یعنی کارگرانش، همچنان جزو بیچیزترین مردماناند.