«رهبری کردن چیزی بیش از توانایی اقناع و دستور دادنِ صرف است و کشور هم چیزی بیش از چند زیرساخت است. هر زمان که هویت تو و مردم کشورت درهم بیامیزند و از هم تفکیک ناپذیر شوند، تو از مرتبه‌ی انسان ساده عبور کرده‌ای و به مرتبه‌ی رهبرانی ارتقا یافته‌ای که تجسم کشورشان هستند به این قضیه این طور فکر کن اگر تو منجی کبیر و نجات دهنده‌ی ملت به حساب نمی‌آیی، پس باید بیشتر تلاش کنی. تک تک مردم کشورت باید تو را همچون خدا بدانند و بپرستند.»

رهبری بر مردم و  هدایت آنان در مسیر رسیدن به زندگی بهتر»،  این عبارت دهان‌پرکن، شاید نخستین دروغی‌ست که دیکتاتورها به خود، خانواده و مردمشان می‌گویند تا بر منابع کشوری دست یابند که خود را شایسته‌ی حکم‌رانی بر آن می‌دانند. نگاهی گذرا به تاریخ، حتا تاریخ معاصر ،الگوهای مناسبی را برای واکاوی و رفتارشناسی دیکتاتورها پیش روی ما می‌‌گذارد.

جین شارپ کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» را در سال ۱۹۹۳ تالیف کرد تا راه‌کارهایی را برای گذار از دیکتاتوری به روش‌های خشونت‌پرهیز ارائه کند؛ راهکارهایی که مخاطبان را در راه مبارزه‌ها و نافرمانی‌های مدنی به هدفی هوش‌مندانه راهنمایی می‌کنند.

اما کتاب خودآموز دیکتاتورها با روش‌هایی کاملا ساده و روشن به رفتارهای بی‌شماری اشاره می‌کند که از دیکتاتورها سر می‌زند؛ رفتارهایی که در برخی موارد پاشنه‌ی آشیل حکومتِ مستبدانه‌ی آنان است.

این‌کتاب را دو نویسنده به‌نام‌های رندال وود و کارمینه دولوکا تالیف کرده‌اند. لحن کتاب بسیار ساده و روان وسلیس است و بی‌هیچ دست‌اندازی مخاطب را با رفتارهایی آشنا می‌کند که رفتار معمول آدم‌هایی‌ست با سودای سیاست‌ورزی به روش سلطه‌گری بر مردمان کشورشان که این سودا آن‌ها را از انجام هیچ‌کاری شرمسار نمی‌کند.

رندال وود (Randal Wood) نویسنده‌ی مجموعه‌ی محبوب جک رندال و همچنین مجموعه داستان‌های کوتاه است. او که پیشتر پزشک پرواز بوده، اکنون تنها می‌نویسد و کتاب خودآموز دیکتاتورها حاصل همکاری او با نویسنده‌یی دیگر به‌نام کارمینه دولوکاست (Carmine DeLuca).

آنچه بیش از هرچیز دیگر مخاطب را جذب این کتاب می‌کند، نگاه طنزآمیز نویسندگان به مقوله‌یی کاملا جدی‌ست. در نگاه اول، خواننده‌ی کتاب را یاد ویل کاپی و شاهکارش «چنین‌کنند بزرگان » می‌اندازد که شرح حکایت‌ها و روایت‌هایی‌ست از زندگی دیکتاتورهای مشهور تاریخ. (این کتاب را زنده‌یاد نجف دریابندری ترجمه کرده است.) در آن کتاب از دیکتاتورهای خون‌آشامِ تاریخ، نقش‌هایی کاریکاتوروار خلق شده تا در عین طنزآمیز بودن به مخاطب اطلاعاتی تاریخی را ارائه دهد.

به نظرت بهترین بخش رهبری کردن ملت کدام است نابود کردن دشمنانت؟ خنثی کردن کودتاها و طرح‌های براندازی؟ پولدار شدن خودت و خانواده‌ات؟ نه، هیچ کدام. بهترین بخش، تبدیل شدن تو به شخصیتی افسانه‌ای است؛ شخصیتی خارق‌العاده و فراتر از معیارهای خاکی و زمینی…( کیش شخصیت) بهترین حالت این است که رعیت‌ها و بندگانت تو را موجودی شکست ناپذیر منحصر به فرد، جاودانه، بی‌همتا، خداگونه همه‌چیزدان و فراتر از انسان‌های عادی بیندارند. اگر به اندازه‌ی کافی ذهن‌شویی و تبلیغ کرده باشی، ملت باورشان می‌شود که بدون تو مملکت نابود خواهد شد و آنها به خاک سیاه خواهند نشست.

دیکتاتور روی اسکناس‌ها

در کتاب خودآموز دیکتاتورها که با ترجمه‌ی روان بیژن اشتری و از سوی نشر ثالث منتشر شده‌است، این نگاه به شکلی مفصل‌تر و همچنین طبقه‌بندی شده به خواننده عرضه می‌شود تا دیکتاتورهای معاصرش را بشناسد و با رفتارهای ناهنجارشان بیش‌ترآشنا شود. (بیش‌تر از آن‌که در رسانه‌ها گفته شده.)

نویسنده‌ی آمریکایی بلین هاردن، دیکتاتور آفریقایی را این گونه وصف کرده ‌است:

«چهره اش روی سکه‌ها و اسکناس‌هاست. عکس‌هایش به دیوار همه‌ی دفاتر و اماکن دولتی آویزان است وزیرانش کت و شلوارهای راه راه می‌پوشند، با مدالیوم‌های طلای مزین به چهره‌ی رهبر که بر یقه‌ی کت‌هایشان چسبانده شده است. نامش بر خیابان‌ها ورزشگاه‌ها بیمارستان‌ها و دانشگاه‌هاست. عصای عاجِ نقره‌کاری شده در دست می‌گیرد و زیرپایی ویژه دارد. او اصرار دارد که دیگران وی را دکتر یا فیل بزرگ یا دهقان شماره‌ی یک یا مرد پیر فرزانه یا معجزه‌ی ملی، یا محبوب‌ترین رهبر جهان بنامند. هر حرفی که بزند به تیتر اول روزنامه‌های کشورش بدل می‌شود. او با همسران و دختران مردان قدرتمند کابینه‌اش می‌خوابد و… »

نگاهی به کشورهای دیکتاتوری دنیا که عموما در این کتاب به آن‌ها پرداخته شده، نشان می‌دهد پراکَنش خودکامگان در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین بیش‌تر اتفاق افتاده. چنا‌ن‌که مثال‌های آورده شده در این کتاب حول همین جغرافیا چرخ می‌زند.

«موبوتو سسه سکو، حاکم زئیر چنین گفت “دموکراسی برای آفریقا خوب نیست.” البته تا وقتی که او رئیس جمهور بود حرفش کاملاً درست بود. »

دیکتاتورها براساس نظریه‌ی نویسندگان این کتاب، دارای ویژگی‌های منحصر به فردی نسبت به مردم عادی هستند. ویژگی‌هایی چون اعتماد به نفس بالا، تلاش برای کیش شخصیت، میل وعلاقه‌ی شدید به جاودانگی، عطش قهرمانی، مالیخولیای برتری، شیفته‌گی به ایجاد ترس و …

تراژدی و آمار

جوزف استالین معتقد بود یک مرگ تراژدی‌ست. اما یک میلیون مرگ تنها آمار است. او و هم‌مسلکانش در ایران، روسیه، مراکش، مصر، لیبی، عراق، زئیر، ونزوئلا، نیکاراگوِئه و خیلی از کشورهایی که پایه‌های نظام توتالیتر در آن‌ها روزبه روز محکم‌تر می‌شود، همواره در پی ایجاد ترس‌های عمیق و کش‌دارند و این فرآیند تنها با کشتار بی‌گناهان به دست می‌آید. اما همه‌ی این‌ها در نهاد قدرت با یک ایدئولوژی قدرت‌مندتر توجیه‌پذیر خواهد بود.

کشتار فجیع تابستان ۶۷ در پی فرمان – تاریخی-  خمینی نمونه‌ی بسیار آشکاری از این نمایش تلخ است با این جمله: اگر بر موضع نفاق هستند، اعدام شوند. این نمونه و نمونه‌هایی که مربوط به دیکتاتوری ۴۳ ساله در ایران است، در کتاب ترجمه شده، نیامده و مسلما توجیه خودش را دارد چون تیغ سانسور پیش از بریدن سطرهای کتاب نویسنده و مترجم را می‌بُرد.

دیکتاتورها براساس نظریه‌ی نویسندگان کتاب خودآموز دیکتاتورها ، دارای ویژگی‌های منحصر به فردی نسبت به مردم عادی هستند. ویژگی‌هایی چون اعتماد به نفس بالا، تلاش برای کیش شخصیت، میل وعلاقه‌ی شدید به جاودانگی، عطش قهرمانی، مالیخولیای برتری، شیفته‌گی به ایجاد ترس و …

در سال ۲۰۱۱ نیز کتابی با همین نام و البته زیرعنوانی متفاوت (چرا رفتار بد تقریباً همیشه خوب است؟) به چاپ رسیده است که آن کتاب نیز دو نویسنده به نام‌های بروس بوئنو دی مسکیتا و آلستر اسمیت دارد.

آن کتاب نیز تقریبا مثل همین کتاب است و برای مثال از روح‌الله خمینی ۱۸ بار نام برده‌است. بعید به نظر می‌رسد در کتاب رندال وود و کارمینه دلوکا از حاکمیت اسلامی ایران نامی برده نشده باشد.

نویسندگان کتاب خودآموز دیکتاتورها ( راهنمای عملی برای دیکتاتور مشتاق) مخاطب را تو خطاب کرده‌اند. مخاطبی فرضی که سودای قدرت دارد. او می‌تواند بهترین توصیه‌ها را برای رسیدن به قدرت وحفظ آن در این کتاب ببیند:

«به نظرت بهترین بخش رهبری کردن ملت کدام است نابود کردن دشمنانت؟ خنثی کردن کودتاها و طرح‌های براندازی؟ پولدار شدن خودت و خانواده‌ات؟ نه، هیچ کدام. بهترین بخش، تبدیل شدن تو به شخصیتی افسانه‌ای است؛ شخصیتی خارق‌العاده و فراتر از معیارهای خاکی و زمینی…( کیش شخصیت) بهترین حالت این است که رعیت‌ها و بندگانت تو را موجودی شکست ناپذیر منحصر به فرد، جاودانه، بی‌همتا، خداگونه همه‌چیزدان و فراتر از انسان‌های عادی بیندارند. اگر به اندازه‌ی کافی ذهن‌شویی و تبلیغ کرده باشی، ملت باورشان می‌شود که بدون تو مملکت نابود خواهد شد و آنها به خاک سیاه خواهند نشست.»

رهبر معظم

با نگاهی به حکومت‌های تمامیت‌خواه و مستبد می‌توان نشانه‌هایی یافت که تقریبا منطبق با هم و شبیه به یکدیگرند. این کتاب به مخاطب کمک می‌کند تا در حاکمیت دیکتاتور کشورش نیز این نشانه‌ها را جست‌و جو کند.

«رهبر پرچمدار، صاحب نام، راهنما، الهام‌بخش، بلندآوازه، ناجی، حاکم والامرتبه، نیکوکار رهبر یگانه‌ی معظم، نابغه، مرد سرنوشت ،سرپرست خردمند، فاضل شریف هوشمند، منبع الهام، صلح‌طلب، رئيس جمهور آینده، داور منصف، فرمانده و …»

اهمیت این کتاب برای مخاطب ایرانی در آن است که با کنار هم گذاشتن نشانه‌ها دریابد دیکتاتور کنونی از چه روش‌هایی در حکومتش استفاده کرده و قرار است در صورت لزوم از چه شگردهای تازه‌یی بهره بگیرد تا پوسیدگی و سستی تخت فرمان‌روایی‌اش را ترمیم کند.

در عین حال کتاب خودآموز … نظر شما را به روش‌های جدیدِ فریب‌کاری دیکتاتورها جلب می‌کند:

«در واقع دیکتاتوری دیگر به معنای حکومت مستبدانه از نوع حکومت نازی‌های آلمان نیست. حالا در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که حمایت از اصول دموکراتیک مهم است. تو هم می‌توانی با تغییر در اصول و نهادهای دموکراتیک همان کنترل تمام‌عیاری را که در طلبش هستی، به دست آوری. به عبارت دیگر، دم از حفظ و صیانت از اصول دموکراتیک بزن اما در عمل نظام دیکتاتوری مطلوبت را برپا کن تو باید گرگی در لباس میش باشی اوسوالدو هورتادو، رئیس جمهور سابق اکوادور، می‌گوید:

«در دورانی که در آن ارزش‌های دموکراتیک، جهان شمول شده دیکتاتوری‌های قرن بیست ویکم زیر ظاهری دموکراتیک پنهان می‌شوند این ظاهرسازی باعث شده «سازمان کشورهای آمریکایی و کشورهای عضوش نتوانند واکنشی علیه نظام‌های دیکتاتوری نشان دهند.»

نویسندگان کتاب با کنار هم گذاردن نشانه‌های این فریب‌کاری، باور دارند که نیازی به گفتن نیست که بقیه کشورها هم گول ظاهر دموکراتیک حکومت‌های دیکتاتوری را خواهند خورد و این فرصتی عالی برای دیکتاتور است تا بتواند با خیال راحت کارش را در داخل کشور پیش و از امکانات و فرصت‌های فراهم شده بهره ببرد.

آن‌ها به روش‌های بازدارنده‌یی اشاره می‌کنند که رهبران دیکتاتور دنیا از آن‌ها استفاده می‌کنند تا بگویند داشتن یک رهبر مقتدر چه‌قدر می‌تواند خوب و باعث پیش‌رفت کشور شود.

انسان‌ها از آزادی خسته شده‌اند

این دیکتاتورها سعی دارند به مرد بقبولانند که دموکراسی توانایی مبارزه‌ی مؤثر علیه جرایم و خلافکاری را ندارد پس به رهبری قاطع و قدرتمند نیاز هست: « در ۲۰۰۱ نظرسنجی‌ای در کشورهای آمریکای لاتین انجام شد که نتایجش نشان داد حمایت مردم از دموکراسی کاهش یافته و در مقابل حمایت آنها از رهبری قدرتمندانه بدون محدودیت‌های دست و پاگیر نظام‌های دموکراتیک، بیشتر شده است.»

دیکتاتورها همچنین به روش‌هایی کاملا منطقی به رعیت‌های خود می‌قبولانند که دموکراسی جای پایی کثیف در کشورهای غربی دارد. حالا نتیجه می‌گیرند که مردم به سمت مستبدها گرایش پیدا کرده‌اند:

«دلیل این گرایش مردم خیلی ساده است. امروزه دموکراسی ها نمی‌توانند به نتایجی پایدار و ملموس برای مردم برسند؛ یعنی به چیزی فراتر از آنچه مردم در دهه‌ی پایانی قرن گذشته داشتند… برای مثال یک نظرسنجی در ۲۰۰۹ نشان داد فقط ۳۲ درصد مردم اوکراین طرفدار نظام دموکراتیک چند حزبی هستند .بیش از ۶۰ درصد مردم روسیه افسوس فروپاشی اتحاد جماهير شوروي سوسیالیستی را می‌خورند و بی دلیل نیست که ولادیمیر پوتین فروپاشی شوروی را “بزرگترین فاجعه سیاسی قرن بیستم” لقب داده است.»

حالا تکلیف مخاطبان با برخی رخ‌دادهای سیاسی در کشورشان روشن می‌شود که در هر اتفاق پای یک فریب‌کار و یک عنصر اطلاعاتی رژیم دیکتاتوری در میان است. نمونه‌های بسیاری را به عنوان نمونه‌های خارج از متن کتاب می‌توان در تاریخ معاصر ایران دید که چشم دیکتاتورها را اشک‌بار کرده اما وقتی زمان گذشته، درمی‌یابیم که خود دیکتاتورها در آن نقش داشته‌اند.

حالا می‌باید به این نکته توجه کرد که دیکتاتورها برای حفظ نظام چه می‌کنند؟

بنيتو موسولینی می‌گوید: حقیقت این است که انسان‌ها از آزادی خسته شده‌اند.

«[حالا] در مجموع همه چیز ردیف و روبه‌راه است اما یک لحظه صبر کن یک وبلاگ‌نویس در جایی دارد از کارنامه‌ی حقوق بشری‌ات انتقاد می‌کند؛ عده‌ای در میدان اصلی شهر به بهانه‌ی پیروزی تیم ملی فوتبال کشورت جمع شده‌اند و دارند شعارهای سیاسی خطرناک می‌دهند و حامیان رقیب شکست خورده‌ات که تو نتوانسته‌ای او را به زندان بیندازی، مشغول سازمان‌دهی تظاهراتی مسالمت‌آمیز با شمع‌های روشن، گل و پلاکاردهای “آزادی” در اعتراض به شیوه‌های سرکوبگرانه‌ی رژیمت هستند. چه افتضاحی ناآرامی‌های مدنی، تظاهرات‌های سیاسی و شورش‌های شهری …»

نویسندگان اعتقاد دارند، شورش‌های خیابانی اگر بیش‌تر از یک هفته به طول نینجامند، می‌توانند مثل سوپاپ اطمینانی به تقویت پایه‌های حکومت منجر شوند. اما اگر بیش‌تر به طول بینجامند، سبب سرنگونی نظام‌های دیکتاتوری می‌شوند.

این کتاب پر از کلمات قصاری‌ست که مستبدانِ قرن بیستم و معاصر بیان کرده‌اند؛ کلمات قصاری که چکیده‌ی اندیشه‌ی آنان برای حاکمیت بر مردم است؛ مردمی‌که پذیرفته‌اند حاکمیت یک فرد قدرت‌مند می‌تواند سعادت آینده‌شان را تضمین کند.

اما این پایان یک دیکتاتور بی‌رحم و خون‌ریز است:

«به جرأت می‌توان گفت نسل‌کشی بیشترین صدمه را به میراث سیاسی هر دیکتاتوری می‌زند. نسل‌کشی در هر شکل و نوعی که باشد، جز بدنامی و رسوایی ابدی چیزی برایت به ارمغان نخواهد آورد. هدف تو باید غصب قدرت، پول درآوردن ،نابود کردن دشمنانت و فتوحات افتخارآمیز باشد؛ آن هم بدون ریسک‌های خطرناک. هدف مهم دیگر باید این باشد که در اوج نیک‌نامی، همچون موجودی فرازمینی دنیای خاکی را ترک کنی اما اگر در دوران حکمرانی‌ات مرتکب نسل‌کشی یا قتل عام‌های فجیع شده باشی، نامت تا ابد تداعی‌گر شرارت و جنایت خواهد بود. »