مقدمه: نویسنده که خود از اعضای جامعۀ کوییر ایرانی مهاجر است، مشاهدات خود را از حضور جامعۀ کوییر ایرانی در تبعید در اعتراضات ضد حکومتی بیان میکند و بر اساس همین مشاهدات به تحلیل تأثیر این حضور می پردازد. این امر که نویسنده کمتر به فعالیتها و حضور جامعۀ کوییر داخل ایران می پردازد، تنها به دلیل عدم حضور نویسنده در ایران است و ابداً به معنای به رسمیت نشناختن حضور جامعۀ کوییر در این خیزش نیست. اگرچه تصاویر روزهای اخیر از ایران نشان میدهد که جامعۀ کوییر درون ایران نیز در روزهای گذشته عزم بر مشاهدهپذیرتر ساختن خود کرده است که نویسنده در زمانی دیگر به آن بیشتر خواهد پرداخت.
وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۷، جامعۀ ایران را دچار دگرگونی پیچیدهای کرد. جامعهای که اگرچه نه به شکل پایدار، اما به سرعت در مسیر مدرنیته حرکت میکرد، با حادث شدن انقلاب اسلامی و پیروزی آن به ناگهان و به اجبار تغییر مسیر داد، تغییر مسیری که هم به خودی خود دگرگون کننده بود، هم به واسطۀ سیاستهای جدید از دوری از مدرنیته و بازگشت به عقب خبر میداد. جامعۀ مدرن شد ایران در مسیر ۵۰ سالهای که طی کرده بود، به واسطۀ فعالیت افراد و گروههای اجتماعی و سیاسی و البته به واسطۀ مدرنیتهخواهی حکومت پهلوی، در معرض مفاهیم و ساختارهایی قرار گرفته بود که حتی در جوامع دموکراتیک غربی نیز نوین محسوب میشد. گرایش جنسی یکی از این مفاهیم و ساختارها بود که در جامعۀ ایران پیش از انقلاب به واسطه آزادیهای اجتماعی، علیرغم ساختارهای هنوز تبعیضآمیز، جای خود را آرام آرام در فضاهای اجتماعی باز میکرد.
وجود شایعاتی مبنی بر گرایش جنسی متفاوت برخی از هنرمندان، مانند علی تابش، فریدون فرخزاد، رامش و برخی دیگر از افراد سرشناس جامعه در دهههای متفاوت پیش از انقلاب گفتمان گرایش جنسی متفاوت را، اگرچه نه الزاماً به دور از همجنسگراستیزی معیار، به عرصۀ عمومی میآورد. اگرچه هیچ یک از این شایعات در آن زمان تأیید نشد، ولی ریشۀ به وجود آمدنشان، که حضور خلاف هنجارهای جنسی و جنسیتی بود، فضا را آماده گفت و گو در این مورد میساخت. به گمان نویسنده، در جامعه هنرمندان کوییر، به ویژه هنرمندان هنر پاپ، هنجارهای همجنسگراستیزانۀ جامعه و هراس اعضای این جامعه از مورد پذیرش قرار نگرفتن و از دست دادن مخاطب نقش بسیار مهمی در پنهان نگه داشتن گرایشِ جنسی هنرمندان کوییر داشته و دارد. به همین دلیل، افراد کوییری غیر از هنرمندان که هراسی از دست دادن «بازار» نداشتند، توانستند در فضای ایجاد شده نقش علنیتری بازی کنند. ازدواج نمادین کیوان خسروانی و سهراب محوی یکی از اقدامات هنجارشکنانه بود که حمایت برخی از هنرمندان مطرح آن زمان و حتی خاندان سلطنتی، در کنار تصمیم حکومت با همگامی با دنیای مدرن باعث شد که آن دو پس از این اقدام نمادین مورد بازخواست قرار نگیرند، اگرچه هنوز ساختارهای رسمی ایران در آن زمان موجودیت جامعۀ کوییر را به رسمیت نمیشناخت. اقدام خسروانی و محوی تنها نمونه ای از عزم جامعۀ کوییر ایرانی بود که البته افراد دیگری را نیز شامل میشد. قصد این نوشتار تحلیل تاریخی این اقدام نیست، برای همین به نام بردن همین نمونهها بسنده میکند.
انقلاب اسلامی به رهبری خمینی اما، به ناگهان و با سرعت و البته با زور اسلحه و در تنگنا قرار دادن زنان و اقلیتهای گوناگون، بسیاری از آزادیهای اجتماعی را که به مدد فعالیت کنشگران مدنی و البته مدرنیتهخواهی حکومت پهلوی در حال نهادینه شدن در جامعۀ ایران بود، از جامعه پس گرفت و خفقان را چنان بر فضای ملتهب جامعه چیره ساخت که گویی گروههای اقلیت ایرانی مشغول تلاش برای تنها بقای حداقلی خود شد. جامعۀ اقلیتهای جنسی نیز البته استثنا نبود. چندسال پس از پیروزی انقلاب و سپس اتمام جنگ و مرگ خمینی بود که جامعه انگار آغاز به اندیشیدن به نیازهایی ورای نیازهای حداقلی کرد. ورود اینترنت به فضاهای خصوصی و شخصی نیز جامعه را یاری کرد که این اندیشیدن ابعاد گستردهتر بگیرد و البته جامعه را از خوراک آموزشی بیشتر بهره مند ساخت.
وجود اینترنت در چنین فضاهایی که بازتر از فضاهای عمومی بود، و برخورداری از مطالعات و مباحث آموزشی باعث شد که نیازهای بیشتری، مانند نیاز به آزادی در ابراز هویت، و مطالبهگری برای این آزادی، از نیازی که شاید پیشتر تجملی مینمود، به نیازی اساسی بدل شود. انگار جامعهای که بخش مهمی از آن آزادیهای اجتماعی را پیش از انقلاب تجربه کرده بود و از آن بهره گرفته بود، آنچه را که انقلاب در طبقات بالاتر هرم مازلو* قرار داده بود، آرام آرام دوباره به کف هرم منتقل می کرد. وجود اینترنت در خانهها به جامعۀ کوییر داخل ایران این امکان را داد تا بخشی از هویت خود را که هنوز امنیت آشکارسازی در جامعۀ واقعی را نداشت، علنی کند. انگار که فضای مجازی، فرصتی به جامعۀ کوییر ایرانی داد تا از زیست کوییر* پنهان خود در آن فضا پردهبرداری کند. و درهمآمیختگی فضای مجازی و واقعی این حضور را در فضاهای دیگر نیز پُررنگ ساخت. جامعۀ کوییر ایرانی در ایران به شکلی فعالانه و با استفاده از اینترنت اقدام به ایجاد شبکههای اجتماعی در فضای مجازی و فضای واقعی و برخورداری از فضایی برای بحث و آموزش جامعۀ کوییر و جامعۀ اکثریت کرد. اینترنت و به دنبال آن شبکههای ماهوارهای غربی در ایران باعث شدند که به تبع خود جامعۀ کوییر، جامعۀ اکثریت نیز در معرضِ مشاهده جامعۀ کوییر قرار بگیرد، اگرچه سرکوبهای اجتماعی و اقتصادی همچنان همۀ جامعه و بیش از آن، گروههای اقلیت را با محدودیت روبهرو میکرد. جامعۀ کوییر مرکزنشین تا آنجا پیش رفت که با وجود جرمانگاری همجنسگرایی، فضاهایی واقعی را بدل به پاتوقی غیررسمی کرد.
تنگناهای اقتصادی و در اوج آن، فساد اقتصادیای که حکومت پس از جنگ به رهبری خامنهای گستردهتر از پیش میساخت، اما هرروز گریبان افراد بیشتری را میگرفت. با این حال، مضایق اقتصادی باعث نشد که جامعۀ درگیر فقر تنها به مسائل اقتصادی بیندیشد. جامعۀ کوییر ایرانی نیز مانند اقلیتهای دیگر از شرایط اجتماعی و سیاسی ایران ضربههای مضاعف میخورد. از سوی دیگر، باز هم مانند بسیاری از کسانی که خواسته و ناخواسته به دلیل تنگناهای اقتصادی و اجتماعی از ایران مهاجرت کرده بودند، پس از وقوع انقلاب، افراد زیادی از جامعۀ کوییر نیز به دلیل سیاستهای سرکوب عمومی و همچنین سرکوب اقلیتهای جنسی و جنسیتی پا در مسیر مهاجرت گذاشته بودند. مقصد بیشتر این مهاجرتها البته جوامع آزادتری بود که آزادی بیان و آزادی ارتباطات از اصول بنیادین آنها بود. این آزادی بیان و آزادی ارتباطات باعث شد که جامعۀ کوییر مهاجر ایرانی با مفاهیم جدید و مطالعات نظاممند و علمی حوزۀ مطالعات کوییر آشنا شود، مفاهیمی که اگر رژیم جمهوری اسلامی بر ایران حاکم نمیبود، به گمان نویسنده، خیلی پیشتر راه خود را به ایران و جامعۀ کوییر آن پیدا می کرد. مشاهدات جامعۀ کوییر مهاجر ایرانی، ارتباط آنها با کنشگران و افراد عادی جامعۀ کوییر و تحقیقات در دسترس مهاجران علاقهمند باعث شد تا بخشی از این جامعه که کنشگری و تحقیق و آگاهی بخشی را هدف خود قرار داده بودند، اقدام به تولید محتوا به زبان فارسی کند. حضور اینترنت در فضاهای شخصی در ایران این محتواها را در دسترس عموم می گذاشت. مجلات آنلاین و وبلاگهایی که بستر این محتواسازیها بودند به سرعت در بین نه تنها اعضای جامعۀ کوییری که دسترسی به اینترنت داشتند، که فراتر از آن و در بینِ جامعۀ اکثریت مخاطب پیدا کرد. ورود اینترنت پُلی بود برای اتصالِ جامعۀ کوییر ایرانی با تجربۀ زیستن تحت سرکوب با محتواهایی که در جامعۀ آزاد تولید شده بود. این اتصال و ارتباط باعث شد، جامعۀ کوییرِ ایرانی که طیِ دو دهه تحتِ تبعیض و فشار و ارعاب توانسته بود هویت خود را به نوعی نگاه دارد، از آن پس این هویت را محور زیستِ خود کند. به این معنا که سبک زندگیِ خود را که از بسیاری جهات پنهان و هم راستا با جامعۀ اکثریت کرده بود، به شکلی مطابق با هویتِ جنسیتی خود و سبک زندگی منطبق با آن تغییر دهد. از سوی
دیگر محتواهای تولید شده در دنیای آزاد که در جوامع مادر راه خود را به حوزه های عمومی، و به ویژه حوزۀ تفریح و سرگرمی و حوزۀ هنر پاپ بیشتر باز می کرد، موضوع زیست افراد کوییر و مشاهده پذیری آن ها را در ایران نیز به حوزۀ عمومی کشاند و جامعۀ اکثریت و به ویژه خانواده و اطرافیان افراد کوییر را با مفاهیم مرتبط با هویتهای گوناگون جنسیتی آشنا کرد. این آشنایی باعث شد بسیاری از افرادی که از سر ناآگاهی و نه الزاماً نفرت آگاهانه، کوییرستیزی را بازتولید می کردند، با مفاهیم این حوزه آشنا شوند و زیست کوییر آرام آرام در ذهن شان تبدیل به هنجار شود، تا جایی که حتی نظام سانسور جمهوری اسلامی نیز، اگرچه با تعاریف نادرست از مفاهیم حوزۀ کوییر و عدالت اجتماعی، تن به مشاهده پذیری افراد کوییر داد.
زیست کوییر البته از زیست جامعۀ اکثریت جدا نبود. جامعۀ کوییر اگرچه که ظلم و تبعیضی مضاعف را تجربه میکرد، ولی همراه با اکثریت جامعه نیز تحت فشار بود. این تجربۀ مشترک باعث میشد که جامعۀ کوییر در عین مبارزه برای رفع تبعیض مضاعف، در مبارزه با تبعیضهای مشترک نیز شانه به شانۀ جامعۀ اکثریت بایستد. کنشگران و فعالان کوییری که در ایران و در تبعید به فعالیت در حوزۀ کوییر بسنده نکردند و بخشی از گفتمان جامع عدالت اجتماعی و مبارزه برای دستیابی به آن شدند، کم نیستند.
در طول سه ماه گذشته نیز این جامعه شانه به شانۀ جامعۀ اکثریت در ایران و خارج از ایران مشغول مبارزه بوده است. تصاویری که امروزه با وجودِ محدودیتهای ارتباطی ایران به دست جامعۀ ایرانی مهاجر میرسد، نشان از عزم جزم جامعۀ کوییر درون ایران بر مشاهدهپذیرتر کردن خود دارد؛ مشاهدهپذیری فعالانهای که با آگاهی از خطرات و تبعیضهای قانونی و اجتماعی در حال انجام است. در خارج از ایران نیز، که جامعۀ کوییر با وجود محدودیتهای فرهنگی موجود در جامعۀ ایرانی مهاجر با مشکلات زیادی رو به رو بوده، با در دست گرفتن نمادهای زیست کوییر، مهمترین آنها پرچم رنگین کمان، به شکل فعالانه در این اعتراضات شرکت میکند. این حضور پررنگ و فعالانه در اعتراضات ایرانیان خارج از کشور طی دو ماه گذشته با آنچه به زعم نویسنده هوشمندی جامعۀ کوییر ایرانیست، باعث شده است تا مشاهدهپذیری جامعۀ کوییر بیش از پیش مورد پذیرش جامعۀ اکثریت قرار بگیرد. ولی چرا این حضور فعالانه هوشمندانه هم بوده است؟
مشاهدهپذیری جامعۀ کوییر در بیشتر کشورهای آزاد به شکل قدم به قدم اتفاق افتاده است. به این معنا که جامعۀ کوییر در این کشورها با مبارزه با قوانین کوییرستیزانه و ایستادگی در برابر تبعیض، الگویی در هنجارسازی زیست کوییر به وجود آورده است که با بررسی آن در طول چند دهۀ گذشته، شکل گرفتن تدریجی این الگو را میتوان مشاهده کرد. ایجادِ محلههایی که عنوان «محلۀ گیها» را برخود دارد را میتوان به عنوان نمونه مثال زد. ایجاد این محلهها فضایی نسبتاً امنتر برای افرادِ جامعۀ کوییر به وجود آورده بود که بتوانند به دور از کوییرستیزی جامعۀ اکثریت در آن حضور پیدا کنند و حسِ تعلق بیشتری به جامعۀ خود داشته باشند. ایجاد این محله ها از سوی دیگر، به افراد جامعۀ اکثریت را که هنوز از هنجارهای کوییرستیزانه پیروی میکردند، امکان میداد که با گذر نکردن از این محلهها، بتوانند خود را از مشاهدهپذیری دور نگه دارند. شاید اگر در ایران نیز آزادیهای اجتماعی به واسطۀ حکومت اسلامی با محدودیت رو به رو نمیشد، جامعۀ کوییر ایران نیز از همین الگو پیروی میکرد و مشاهدهپذیری جامعۀ کوییر به شکلی قدم به قدم اتفاق میافتاد. ولی جامعۀ کوییر ایرانی در ایران و خارج از ایران با حضور خود در خیزش عمومی علیه حکومت، شکلی جدید برای مشاهدهپذیری ایجاد کرده و به این ترتیب، جامعۀ اکثریت نیز به شکلی جدید در معرض این مشاهده پذیری قرار گرفتند. مثلاً اگر اعضای جامعۀ ایرانی مهاجر که هنوز از هنجارهای کوییرستیزانه پیروی میکنند، تا پیش از این خیزش و اعتراضات در خارج از ایران این امکان را داشت که مثلاً مسیر خود را طوری تعیین کند که پایش به محلۀ گیها باز نشود، حالا حضور آگاهانه و فعالانۀ جامعۀ کوییر در مهاجرت، جامعۀ اکثریت ایرانی را در معرض مشاهده کردن خود قرار داده است. البته که هنوز برخی از جامعۀ اکثریت ایرانیِ مهاجر هنوز به این حضور فعالانه اعتراض دارند، ولی کنشگران و محققان جامعۀ کوییر این اعتراضات را تبدیل به فرصتی برای بحث و آموزش در این زمینه کردهاند.
همچنین، این حضور فعالانه به جامعۀ اکثریت ایرانی، داخل و خارج از ایران نشان میدهد که جامعۀ کوییر ایرانی بخش مهمی از جامعۀ اکثریت ایرانیست. مانند پیش بردن اعتراضات ضد حکومتی در ایران و خارج از ایران، هر حرکت جامعۀ ایرانی با حضور فعالانۀ جامعۀ کوییر همراه بوده است و این حضور فعالانه حرکتهای رو به جلو را سرعتِ بیشتری میبخشد. جامعۀ کوییر ایرانی به جامعۀ اکثریت نشان داده است که نه تنها قصد کناره گرفتن از جنبشهای اجتماعی را ندارد، بلکه جنبشهای اجتماعی به واسطۀ حضور جامعۀ کوییر با امکان پیشروی بیشتر رو به روست. جامعۀ کوییر ایرانی با حضور فعالانه به جامعۀ اکثریت نشان داده که تعاریف کوییرستیزانهای که در جامعۀ اکثریت ترویج شده است، نادرست است. جامعۀ کوییر ایرانی که خود دارای گوناگونی شناسههای هویتیست، به جامعۀ اکثریت نشان داده است که حضور در جنبشهای اجتماعی حول یک هویت امکانپذیر است. گرد آمدن حول یک نماد همبستگی، مانند پرچم، بدون اینکه آن نماد را به چماق سرکوب بدل کند، ممکن است. البته قصد نویسنده رمانتیکسازی زیست کوییر نیست، چرا که رمانتیکسازی خود ریشه در تبعیض علیه جامعۀ کوییر دارد. قصدِ نویسنده از پیش کشیدن قسمت آخر این بود که خواننده را دعوت به این کند که آیا این هم بستگی را میتوان پس از پیروزی این خیزش و انقلاب ادامه داد یا نه. آنچه هنگام نگاه به حضور جامعۀ کوییر باید در نظر داشته باشیم، این است که اعتراضهای جامعۀ کوییر محدود به مطالبهگری برای حقوق خود نیست. جامعۀ کوییر ایرانی صدایی بوده است که برای کل جامعۀ ایران و دیگر اقلیتهای آن مطالبهگری میکند. بسیاری از افراد این جامعه با ایجاد گفتمان و تولید محتویات به فراگیرتر شدن مفهوم عدالت اجتماعی در تمامی ابعاد آن، مانند آموزش عدالت اجتماعی، یا شرکت در گردهماییهای رسمی جهانی برای بررسی عملکرد رژیم ایران، یا مقابله با عادی سازان ظلمِ حکومت کمک کردهاند و میکنند.
موضوع مهم دیگری که در حضور جامعۀ کوییر در اعتراضات ضد حکومتی باید به آن اشاره کرد، حضور جامعۀ نان-باینِری در صف اول این اعتراضات است. جامعۀ نان-باینری که نسبت به جامعۀ کوییر سیسجندر تبعیضهای مضاعف بیشتری را حتی درون جامعۀ کوییر تجربه میکند، حضور فعالانهای را که پیشتر در این نوشتار به آن پرداختم، پُررنگتر میسازد. و همین پُررنگ سازی باعث میشود تا آنچه در پاراگراف پیشین به آن پرداخته شد، اهمیت بیشتری پیدا کند و به شکلی جدیتر جامۀ عمل به خود بپوشاند. در مقایسه با جامعۀ سیسجندرِکوییر، جامعۀ نان-باینری هنجارهای دگرجنسگرایی را به شکلی رادیکالتر میشکند. اگر هنوز مردان سیسجندر گی و زنان سیسجندر لزبین و مردان و زنان سیسجندرِ بایسکشوال بخشی از هنجارهای دوگانۀ جنسیتی زن و مرد را بازتولید میکنند، جامعۀ نان-باینِری با انتخاب پوشش و مهمتر از آن، پیش گرفتن سبک زندگی هنجارشکنانه، هنجارهای دوگانۀ مرد و زن را نه تنها به شکل عملی زیر سؤال می برد، که به جامعۀ غیر از خود نشان میدهد که پیروی نکردن از چنین دوگانهای در عمل ممکن است.
انتخاب شکستن این هنجارها در این مقطع زمانی و در حین این اعتراضات جامعۀ اکثریت ایرانی را در مهاجرت و البته به نوبۀ خود در ایران، قادر میسازد تا به شکلی جدیتر به اهمیت حضور جامعۀ کوییر ایرانی و برخورداری ایشان از حقوقِ برابر و زندگی به دور از تبعیض بیندیشد. و حالا با وجود تمام احساسات و فعالیتهای گره خورده با سرکوب و کشتارِ جنایتکارانۀ حکومت در ایران، بر عهدۀ جامعۀ اکثریت است که حضور جامعۀ کوییر ایرانی را نه تنها به رسمیت بشناسد که با ایجاد تعامل با گفتمان کوییر این حضور را به عاملی برای همبستگی در مقابل ظلم حکومتی کند که ۴۴ سال اقدام به نفرتپراکنی و تبعیض و کشتار علیه مردم یک کشور کرده است.
واژهنامه:
هرم مازلو: هرم سلسله مراتبِ نیازهای مازلو نظریه ای روانشناختیست که نیازهای انسان را در اولویتهای متفاوت قرار میدهد. مثلاً اینکه نیازهای زیستی و فیزیولوژیک اولویت مهم تری از نیازهای حس تعلق و دوست داشته شدن دارند.
زیست کوییر: منظور نویسنده از این عبارت، تجربۀ زیستۀ یک فرد کوییر در همۀ ابعاد خود در یک جامعه است، زیستنی که محدود به گرایش جنسی فرد کوییر نیست، اما حضور او در جامعه و رو به رو شدن او با ساختارهای جامعه را به واسطۀ گرایش جنسی شکل میبخشد.
جامعۀ نان-باینری: گروهی از اعضای جامعۀ کوییر که از دوگانههای جنسیتی زن و مرد پیروی نمیکنند و هویت جنسیتی خود را الزاماً هم راستا با ساختارهای جنسیتی از پیش تعریف شدۀ زن و مرد قبول ندارند.
جامعۀ سیسجندر: گروهی از افراد که هویت جنسیتی خود را مطابق با ساختارهای از پیش تعریف شدۀ زن و مرد قبول دارند. به عنوان نمونه مردان گی و زنان لزبین در این دستهبندی جای میگیرند.