نزدیک به سه ماه از جنبش «زن، زندگی، آزادی» و خیزش مردمی در ایران می‌گذرد. در طول ماه‌های گذشته، هر چه قدر وسعت خیزش مردمی و عمقش بیشتر شده است، تلاش حکومت ایران برای استفاده از زور و خشونت علیه معترضان هم افزایش داشته است. امسال ۱۶ روز نارنجی منع خشونت علیه زنان، همراه با قیام مردم و حضور محرض زنان در خیابان‌ها بود. در این ۱۶ روز به آگاهی رسانی در خصوص خشونت‌های مختلف علیه زنان پرداخته می‌شود، اما امسال فعالان زنان ایرانی به دلیل همزمان شدن این دو هفته با جنبش مردمی زن، زندگی، آزادی، به خشونت‌های دولتی علیه زنان پرداختند.

نگاهی به الگوی اعمال خشونت علیه زنان در مبارزات ماه‌های اخیر نشان می‌دهد که خشونت‌های حکومتی بسیار شدیدتر از گذشته علیه زنان اعمال شده است. حضور فعال زنان در این جنبش در ابتدا با درماندگی نیروهای سرکوب جهوری اسلامی مواجه شد. آنها هر آنچه که در چنته داشتند برای مقابله با زنان به کار گرفتند، اما این مساله نتوانست از  میزان اعتراضات زنان در این جنبش کم کند. دلیل آن هم تفاوت جنبش زن، زندگی، آزادی با جنبش‌های گذشته و افزایش عاملیت زنان و تلاش برای تغییر و رسیدن به هدف خاصی سیاسی، یعنی تغییر رژیم بوده است. این دلیل به همراه دلایل دیگر  به خشونت‌های دولتی علیه زنان دامن زده و عملکرد دولت ایران را برای حذف فیزیکی زنان وارد فاز دیگری کرده است. تفاوت‌های زیادی میان این جنبش و جنبش‌های دیگر وجود دارد که می‌توان به چند نکته مهم زیر اشاره کرد. 

عاملیت سیاسی: یکی از اتفاقاتی که در جنبش زن زندگی آزادی افتاد این بود که خلاف جنبش‌های گذشته این بار زنان عامل تغییر شدند. این عامل تغییر دچار دوگانگی و تزلزل و تاثیر پذیری در مبارزات نشد، بلکه توانست در چند دوره به صورت مشخص برای تغییر باقی بماند. مفهوم عاملیت سیاسی، یعنی اینکه زنان به عنوان عاملان تغییر وارد مبارزات سیاسی شده‌اند و هسته اصلی این مبارزات باقی مانده‌اند. همچنین عاملیت سیاسی به معنای تغییر و تاثیر بر یک جامعه و توانایی شرکت در مبارزات مدنی با محوریت زنان است. سال‌هاست که زنان در ایران در تلاشند تا بتوانند در مبارزات سیاسی سهمی تاثیر گذار داشته باشند. این تلاش از همان روزهای اول انقلاب ایران آغاز شد و هیچ گاه نتوانست تماما  به ثمر برسد. هرچند که جنبش زنان در ایران دستاوردهایی داشته است، اما محوریت زن به معنای عامل سیاسی، یعنی تغییر دهنده سیاسی در نظام جمهوری اسلامی همواره یا غایب بوده یا حضورش کوتاه مدت بوده است. اما اتفاقی که در این جنبش افتاد، این بود که زنان با تقویت عاملیت سیاسی، به اعضای فعال در تغییرات سیاسی – اجتماعی تبدیل شدند. حکومتی که همیشه تلاش کرده بود زنان را با سرکوب، فشارهای امنیتی و همینطور زندانی کردن از میدان به در کند یا عاملیت سیاسی آن‌ها را تغییر دهد، این بار از عهده چنین کاری بر نیامد و مسلما راه استفاده حداکثری از خشونت را برای سرکوب این عاملیت به کار گرفت. 

 تغییرات ساختاری زن – مرد در مبارزات سیاسی:  در عین حال که عاملیت سیاسی با حضور زنان در جنبش زن، زندگی، آزادی شکل گرفته است، باید توجه خاصی به مساله تغییر ساختاری نقش زن- مرد در این جنبش اشاره کرد. مساله حضور زن- مرد در یک جنبش، در دهه‌های مختلف در ایران متفاوت بوده است. شاید نمونه اصلی آن را بتوان اعتراض به حجاب اجباری در سال ۱۳۵۸ دانست که، یک سال بعد از انقلاب، به دلیل عدم حمایت مردان نهایتا به نتیجه نرسید. اما در سال‌های گذشته با گذشت نسل‌ها، جایگاه زن – مرد در جنبش اجتماعی تفاوت کرده است. نقش زن و مرد که پیش‌تر حکومت ایران آنها را مقابل هم قرار داده بود، این بار خلاف آن عمل کرده است. زنان و مردان همراه هم شده‌اند و این تغییر ساختاری موجب شده است که زن و مرد با هم یکی شوند و در مقابل حکومت بایستند. حمایت زنان و مردان از یکدیگر در این ساختار مبارزه سیاسی و تغییر الگوی سنتی نیروهای سرکوب‌گر را بر آن داشت خشونت بیشتری را برای  سرکوب معترضان به کار گیرند.

حضور زنان جوان و نوجوان: یکی دیگر از تغییرات اساسی در این خیزش حضور زنان جوانی و نوجوانی است که استفاده از فضای مجازی در طول این سال‌ها و آگاه شدن از کمپین‌های مختلف مانند چهارشنبه‌های سفید، کمپین نه به حجاب اجباری (که توسط مسیح علی‌نژاد راه‌اندازی شد) و نشان دادن خشونت گشت ارشاد در فضای مجازی توانسته‌اند بعد دیگری از این مبارزات را به نمایش بگذارند. دختران نوجوان و زنان نوجوان بر عکس نسل‌های گذشته، با حضور مستمر از یک و از سوی دیگر با تکنولوژیزه شدن مبارزاتشان، یعنی با دسترسی به فضای مجازی و پخش آن توانسته‌اند سهم مهمی در این مبارزات ایفا کنند. با اینکه خشونت علیه زنان توسط حکومت در سال‌های اخیر همواره جاری بوده است، اما نشر آنها در فضای مجازی، فشار بیشتری را به نیروهای سرکوب‌گر وارد کرد، طوری که بسیاری از آنان از یک طرف با تعدد مشارکت زنان مواجه شدند و از سوی دیگر با تکنیک‌های جدیدی روبه‌رو شدند که برای از بین برداشتن فیزیکی آنها نیاز به خشونت بیشتری بود. جدا از عواملی که خشونت دولتی را علیه زنان افزایش داده است، حکومت ایران از خشونت‌های عریان و فیزیکی هم برای مقابله با زنان استفاده کرده است:

  • آزار و اذیت جنسی در زندان‌ها: این یکی از قدیمی‌ترین روش‌های رژیم جهموری اسلامی برای منع حضور زنان در فعالیت‌های سیاسی بوده است. در اوایل انقلاب و سال‌های بعدتر جمهوری اسلامی همواره از روش تجاوز به زنان برای حذف فیزیکی آنان استفاده کرده است. در اعتراضات اخیر هم، زنان زندانی، دستگیر، شکنجه و آزار جنسی شده‌اند. شدت اعمال و تعدد خشونت‌های جنسی علیه زنان بیشتر از گذشته بوده است. گزارش اخیر CNN هم پرده از آزار جنسی گسترده در زندان‌های ایران و با زندانیان زن بر داشته است. مطابق این گزارش تجاوز به زندانیان زن و البته مردان در بخش های غرب کشور بیشتر بوده است. بسیاری از زنانی که نامی ازشان برده نشده است، تحت تاثیر شکنجه‌های جنسی بوده‌اند و مجبور به سکوت شده‌اند. نمونه آن آرمیتا عباسی، دختری که پرونده تجاوز و شکنجه جنسی او به بیرون درز کرد و بر مساله آزار جنسی زنان در زندان ها صحه گذاشته است.  
  • استفاده از خشونت عریان: یکی دیگر از حربه‌هایی که جمهوری اسلامی به کار برده است، استفاده از خشونت شدید علیه زنان، یعنی خشونت عریان و مشخص بوده است. قتل زنان معترض، ضرب و شتم در خیابان‌ها به هر بهانه‌ای و ضرب و شتم در زندان‌ها بخشی از این خشونت عریان علیه زنان هستند که در جنبش اخیر به کرات از آن استفاده شده است تا جایی که زندانیان زنی که به تازگی آزاد شده‌اند، آثار ضرب و شتم در صورت آنها پیدا بوده است.
  • خشونت و آزار جنسی در خیابان‌ها: تصاویری از تظاهرکنندگان زن و تعرض ماموران سرکوب جمهوری اسلامی با این زنان منتشر شده است. در این فیلم‌ها، ماموران سرکوب به بدن زنان تعرض می‌کنند. تعرض‌های جنسی تنها در این موارد نبوده‌اند، نمونه‌های دیگر مانند نشان دادن آلت جنسی به زنان در اعتراضات، لمس اندام زنان و همینطور دیگر تعرضات جنسی که در زندان‌ها هم اتفاق افتاده است. از نمونه‌های دیگر می‌توان فحاشی نیروهای سرکوب‌گر و به کار بردن الفاظ رکیک جنسی به زنان معترض را نام برد. 
  • اعتراف اجباری: شکل دیگری از به کار بردن خشونت‌های دولتی، مجبور کردن زنان معترض به اعتراف اجباری است. استفاده از اعتراف اجباری از شیوه‌های قدیمی جمهوری اسلامی است برای وارونه جلوه دادن حوادث به نفع خود است. اما آنچه در این جنبش می‌توان به آن اشاره کرد متوسل شدن به خشونت علیه زنان و به ویژه مادران برای گرفتن اعترافات اجباری است. البته اعترافات اجباری برای هیچ کس باور نیست، اما مساله جنبه خشونت حکومتی است که به ویژه علیه مادران داغدار به کار می‌رود تا قتل فرزندان خود را انکار کنند. پیش‌تر هم در اعتراف اجباری سپیده رشنو، ضرب وشتم برای گرفتن اعتراف اجباری در چهره او آشکار بود. 
  • خشونت علیه دختران نوجوان: دختران نوجوان دبیرستانی که یا توسط نیروهای امنیتی مورد خشونت در مدرسه قرار گرفته‌اند، دستگیر شده‌اند یا در زندان برای ترساندن و ترک اعتراضات مورد بازجویی‌های غیر عادلانه قرار گرفته‌اند جلوه دیگری از اعمال خشونت علیه زنانند. ویدئوهای منتشر شده نشان می‌دهد که ون‌های نیروهای امنیتی برای سرکوب دختران وارد دبیرستان شده‌اند تا خانواده‌ها و دانش‌آموزان دختر را تحت فشار قرار دهند. در ویدئویی، مدیر مدرسه خود دانش‌آموزان را به دلیل دادن شعارهای اعتراضی مورد ضرب و شتم قرار می‌دهد و همه این موارد به دلیل حضور دختران دانش‌آموز درا عتراضات اخیر بوده است. آزار و اذیت دختران دبیرستانی در خیابان‌ها یا مورد تعرض قرار دادن آنها با توجه به اینکه سن آنها زیر ۱۸ سال است، از نمونه‌های دیگر خشونت‌های دولتی علیه دخترانی است که هنوز به ۱۸ سال نرسیده‌اند و از لحاظ قوانین بین‌المللی کودک محسوب می‌شوند. 

نتیجه: آنچه که در بالا مطرح شد تنها خلاصه‌ای است از خشونت‌هایی که حکومت ایران به زنان و زندانیان سیاسی زن در جنبش اخیر روا داشته است. مسلم است که هیچ کدام از این سرکوب‌های خشونت‌آمیز، حضور زنان را در جنبش زن، زندگی، آزادی کمرنگ نکرده است، بلکه به آن‌ها این قدرت را داده که برای بقا قدرت خود در صحنه سیاسی روش‌های جدیدی را خلق کنند و بتوانند روش‌های خشونت‌آمیز حکومتی را هم دور بزنند. آنچه مسلم است جنبش زن، زندگی، آزادی و حضور زنان علی رغم همه ممانعت‌ها و خشونت‌ها راهش را برای ورود به یک جامعه سکولار و بدون حضور جمهوری اسلامی در آینده مبارزاتی خود ادامه خواهد داد؛ دستاوردی که در طول سه ماه گذشته تا حد زیادی به آن رسیده است.