مقدمه
پس از قتل حکومتی ژینا، فضا و سیمای شهرهای ایران هم به یکباره دگرگون شد. در این مدت در جغرافیای کُردستان علیرغم تداوم توحش و خشونت مرگبار علیه معترضان، بارها از سوی جوانان و مردم مبارز صحنههای گوناگونی از اشکال مقاومت و مبارزه علیه ظلم و استبداد، خلق شد؛ صحنههایی که بدون خودسازماندهی و خلاقیت در مبارزه سیاسی، امری اساساً غیرممکن بود: از اعتصاب پیدرپی کسبه و بازاریان به عنوان یکی از سیاسیترین ابزار فشار بر حکومت و پخش سرودهای انقلابی از بلندگوی مساجد تا مراسم خاکسپاری و یادبود جانباختگان خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» و حمایت توده مردم، از سر دادن شعارهای مترقی و همبستگی با سخنان انقلابی خانوادهها بر سر مزار عزیزانشان تا سنگربندی، سازماندهی، تسخیر خیابانها و به آتش کشاندن پایگاههای بسیج به عنوان نمادی از سرکوب و تبعیض بیش از چهار دهه حاکمیت. «زمانه» درباره وضعیت کردستان به سراغ ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران رفت. این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
ابراهیم علیزاده، دبیر اول کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران و فردی که تجربه روزهای انقلاب ۵۷ را دارد، در گفتوگو با «زمانه» میگوید خیزش مردمی اخیر را نباید رویدادی بدون زمینه فهمید، هرچند جرقه آن با چند رویداد پیدرپی زده شد: قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی، پایداری خانواده او که اجازه ندادند دخترشان در خفا به خاک سپرده شود، همراهی مردم شهر سقز و مراسم پُر شور تودهای خاکسپاری ژینا و سپس اعتصاب عمومی در کردستان.
خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی
ابراهیم علیزاده معتقد است این خیزش انقلابی که از کُردستان آغاز شد و همه ایران را در بر گرفت، در محتوای واقعی خود ادامه خیزش دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و جنبش آب در سال ۱۴۰۰ (اشاره به اعتراضهای مردمی در اهواز) بود، و تنها بیماری کرونا بود که در سیر پیشروی آن وقفهای ایجاد کرد.
علیزاده میگوید طی ۴۳ سال حاکمیت جمهوری اسلامی، مردم ایران راههای مختلفی را برای تحقق اهداف انقلاب ۵۷ ایران که آزادی و زندگی بهتر بود، پیموده بودند، اما از دیماه ۹۶ مردم در مقیاس تودهای دریافتند که برای تغییر شرایط زندگی مصیبتبار خود نمیتوانند به اصلاحات حکومتی و یا مکانیزم انتخابات اتکا کنند:
«از این مقطع به بعد نه فقط مشروعیت بلکه حاکمیت رژیم هم به وسیله تودههای وسیعی از مردم زیر سوأل رفت و سرنگونی جمهوری اسلامی به خواست تودههای هرچه وسیعتری از مردم تبدیل شد. امروز تدوام این خیزش به مدت قریب به سه ماه حول دو شعار محوری، زن، زندگی، آزادی و مرگ بر دیکتاتور نشان میدهد که جامعه ایران کم و بیش در یک موقعیت انقلابی قرار گرفته است و در واقع یک انقلاب سیاسی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در جریان است. زنان که تا دیروز در همین خیابانها تحقیر میشدند، امروز در همین خیابانها قد کشیدهاند و کوس رسوایی رژیم را به صدا در آوردهاند».
به گفته علیزاده، اما جنبش تنها سلبی نیست بلکه اثباتی هم است، یعنی مردم در عین اینکه میدانند چه نمیخواهند، همزمان میدانند که چه میخواهند، و نه تنها میخواهند نظم موجود را در هم بشکنند بلکه میخواهند بر ویرانههای آن نظم نوینی بر پا کنند:
«این واقعیت را در شعارهای این خیزش و در روشها و تاکتیکهای آن به روشنی میتوان دید. شعار زن، زندگی، آزادی، یک شعار اثباتی برای ساختن جهانی دیگر است. با وجود این هنوز ظرفیتهای خفته و بالقوه این جنبش به میدان نیامده است. شما میدانید که اکثریت مردم این جامعه زیر خط فقر زندگی میکنند و به نان شب محتاج هستند، از اینرو مسأله معیشت مردم در فردای پیروزی بایستی به روشنی در شعارهای امروز این جنبش منعکس شود، تا این توده وسیع فعالانه در متن این انقلاب ایفای نقش کنند. باور من این است که این انقلاب در مسیر درستی قرار دارد و پیروزی آن در دسترس است، اما هنوز نبردهای سرنوشتسازی در راه است و سنگرهای زیادی هست که برای کسب پیروزی باید فتح شوند. این خیزش راه برگشت ندارد و محکوم به پیروز شدن است».
مقاومت در برابر جمهوری اسلامی در کُردستان
اما چه نکاتی در خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» دیده میشود که موجب شده بهرغم سرکوب شدید و مرگبار معترضان همچنان به شکل وسیعی به ویژه در جغرافیای کُردستان تداوم داشته باشد؟
ابراهیم علیزاده در پاسخ به این پرسش میگوید، این جنبش محصول ۴۳ ساله خشم فرو خورده مردم علیه استبداد و زندگیِ فلاکتباری است که رژیم اسلامی به مردم تحمیل کرده است، اما در این میان بیشترین سهم رنجها ومصائب نسیب زنان شده است:
«پایمالشدهترین، تحقیرشدهترین بخش این جامعه زنان بودهاند. استبداد مذهبی و مردسالاری دست به هم داده و روزگار تیره غیرقابل تحملی را بر زنان تحمیل کردهاند، فقر در خانواده بیش از هرکس دیگر بر سر زنان خراب شده است و زنان آزار طاقتفرسای آن را حتی بیش از مردان بر دوش میکشند».
به گفته دبیر اول کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، سختی این شرایط در کُردستان به دلیل ستم ملی و حتی مذهبی مضاعف است:
«مطابق آمارهای رسمی استانهای کُردستان، کرمانشاه، ایلام و آذربایجان غربی بعد از استان سیستان و بلوچستان از لحاظ اقتصادی از عقب ماندهترین مناطق ایران هستند. میزان بیکاری، بیسوادی، مرگ و میر کودکان در بالاترین سطح قرار دارد. خدمات عمومی و امید به زندگی در پائینترین سطح قرار دارد. مردم از آموزش زبان مادری خود محروم هستند. نادانترین، شونیستترین، مستبدترین مسئولان غیربومی را در سطوح مختلف به حاکمیت این منطقه اداری گماردهاند».
علیزاده معتقد است مقاومت در برابر جمهوری اسلامی در کُردستان در تمام این سالها ادامه داشته است و در درون این مقاومت، احزاب سیاسی مردمی شکل گرفتهاند و چهرههای خوشنام مردمی آمدهاند، که هر کدام سهمی در جلب اعتماد مردم و در پیشبرد این مقاومت داشته باشند:
«شعار زن، زندگی، آزادی با حماسیترین و کوتاهترین بیان، هم رنج و آزار این مردم و هم شور مبارزاتی آنان را نمایندگی میکند».
سنت و پیشینه اعتصاب عمومی در کُردستان؛ استمرار آن نیازمند چیست؟
از آغاز خیزش «ژن، ژیان، ئازادی»، تاکنون چندین مرتبه مغازهداران در شهرهای مختلف کردستان با بستن مغازههایشان به صورت گسترده و به نشانه اعتراض به تداوم سرکوب مبارزان، محکوم کردن حملات پیدرپی موشکی و پهپادی سپاه پاسداران به مقر احزاب کُرد و همبستگی با خانوادههای جانباختگانِ خیزش جاری، به اعتصاب عمومی پیوستند.
اعتصاب عمومی در کردستان اقدامی اعتراضی و تماماً سیاسی و ریشه در تاریخ بیش از چهار دهه مبارزه و مقاومت کُردها دارد.
از اعتصاب عمومی در کردستان همواره به عنوان ابزاری برای فشار به حکومت از سوی جامعه به منظور پایان یافتن تبعیض، خشونت و سرکوب سیستماتیک به کار رفته است.
اما سنت و پیشینه اعتصاب عمومی در کردستان و پیوند سیاسی و ناگسستنی آن با مبارزات و مقاومت مردم کردستان، تا چه اندازه بر روند تحولات کنونی و تداوم این خیزش ثاثیرگذار بوده است؟
علیزاده در همین ارتباط میگوید، مردم کردستان در طول حاکمیت رژیم اسلامی اشکال مختلفی از مبارزه و مقاومت را تجربه کردهاند و از آن درس آموختهاند:
«مبارزه مسلحانه، شورشهای شهری، اعتراضات و مبارزات مدنی و صنفی، تلاشهای فرهنگی و ازجمله شاید تأثیرگذارترین آنها اعتصاب سیاسی عمومی بوده است. این اعتصابها که نمونههای پیروزمند فراوانی از سال ۱۳۵۸ تا کنون در کردستان داشتهایم، به صورت یک سنت مبارزاتی در آمدهاند».
به گفته علیزاده، علت تودهگیر شدن اعتصابات در کردستان، وجود چند خصوصیت است:
«نخست راهی است که بدون مخاطرات زیاد در دسترس همگان است. از دانشآموز مدرسه گرفته تا معلمان، از کارگران مرکز تولیدی و خدماتی تا کارمندان ادارات، همه میتوانند در تحقق هدفی که پیش رو دارند، ادای سهم کنند. در واقع کاری نیست که تنها در توان پیشروان و قهرمانان باشد. در حد خود مانند یک رفراندوم شفاف و آزاد در نفی رژیم، جلو چشم همگان اجرا میشود. به روشنترین شکل ابعاد تودهگیر اعتراض را نشان میدهد و دست رژیم در انکار آن و یا کم جلوه دادن آن بسته است. اعتصاب سیاسی عمومی در کنار اعتصابهای کارگری، نیروی مسلح و سرکوبگر رژیم را زمینگیر و بیاثر میکند».
این سیاستمدار کُرد میگوید، اعتصاب سیاسی عمومی در کردستان یک حرکت خود به خودی نیست، بلکه کاملاً آگاهانه، رهبری شده و سازمانیافته است و به همین دلیل تأثیرگذارتر است:
«براساس اعتمادی که به فراخوان دهندگان آن وجود دارد، بر اساس تشخیص درست موقعیت برای فراخوان دادن آن، بر اساس وجود شبکههای محلی که این امر را در محیطهای کار و زیست مردم ممکن میکنند ، یک اعتصاب به پیروزی میرسد».
اما پرسشی که در این مدت مطرح شده این است که چه شباهت و نشانههایی بین اعتصابهای گستردهای که در این مدت در شهرهای کردستان به وقوع پیوسته با گذشته وجود دارد، و استمرار آن نیازمند چه چیزی است؟
به گفته ابراهیم علیزاده، اعتصابها در مقایسه با گذشته جغرافیای وسیعتری را در بر گرفتند:
«استان کرمانشاه، استان لرستان، ارومیه ، قروه و بیجار، نقده، میاندوآب شاهیندژ از جمله مناطقی بودند که چشمگیرتر از گذشته در این اعتصاب مشارکت کردند. نکته بسیار مهم این است که در این مناطق کُردها و ترکها، مسلمانها و ارمنیها، شیعهها و سنیها در جوار همدیگر زندگی میکنند و هماهنگی و همدلی آنها بزرگترین دستآورد جنبش ما در دو ماه گذشته و ازجمله در اعتصاب عمومی بود».
به گفته دبیر اول کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، دستگاههای تبلیغی و اطلاعاتی رژیم، با تحریف واقعیات تاریخی، دروغ پراکنیها و حیلهگریهای مزورانه تاکنون تلاشهای زیادی کردهاند این وحدت را از میان بردارند:
«مرتجعینِ محلی از همان ابتدای شروع این جنبش به شیوههایی گاه پیچیده برای تفرقهاندازی کوشیدند که همبستگی مذکور را از بین ببرند، اما ناکام ماندهاند. این همبستگی را مانند مردمک چشم باید حفظ کرد».
علیزاده همچنین معتقد است در مورد احزاب سیاسی فعال در کردستان هماهنگی در اتخاذ تاکتیکهای مبارزاتی از جمله در مورد اعتصابهای عمومی شرط مهمی در تدوام این سنت و تداوم جنبش سراسری جاری است:
«در عین حال با توجه به اینکه ما به تداوم این اعتصابها برای از پا درآوردن جمهوری اسلامی نیاز داریم، باید به فکر تأمین نیازهای اولیه مادی اعتصابکنندگان بهویژه در مراکز کارگری باشیم. تشکیل صندوقهای همیاری مالی یک راه حل سازمان یافته است. به اشکال عملی دیگری هم در این مورد باید اندیشید».
همبستگی با بلوچستان و کُردستان
پروپاگاندای وسیع نهادهای حکومتی در مورد رویدادهای بلوچستان و مردمان این منطقه در جهت همان سیاست و تبلیغاتی بوده که بیش از چهار دهه است در مورد رویدادهای کردستان در رسانههای حکومتی انعکاس و بازتاب داده میشود، اما در جریان خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» و سرکوب مرگبار مردم بلوچستان و کردستان که به ایجاد همبستگی و همدلی با کُردها و بلوچها منجر شد- شکست و یک ناکامی دیگر برای این سیاست حاکمیت بود.
علیزاده در خصوص میزان همبستگی و همدلی سرتاسری با کردستان و بلوچستان میگوید، چنین روندی بسیار امیدوارکننده بود، و این همدلی را در شعارهای شورانگیزی که در بیش از دو ماه گذشته مردم در حمایت از همدیگر سر میدهند، می توان مشاهده کرد:
«رژیم از همان ابتدای شروع این جنبش به شیوههایی گاه پیچیده برای تفرقهاندازی کوشیدند همبستگی مذکور را از بین ببرند. برای مثال آنها [حکومت] در کردستان و بلوچستان بیشتر از مثلاً در تهران از فشنگ جنگی استفاده کرده و لاجرم کُشتار وسیعتری در این دو خطه راه انداختند».
به باور این سیاستمدار کُرد، حکومت به این طریق تلاش کرد تا کردستان و بلوچستان را جنگی کند:
«حتی مراکز سیاسی اپوزسیون کردستان را در آن سوی مرز در اقلیم کردستان هدف موشکهای دور بُرد قرار دادند. ندای نگرانی از تجزیه طلبی سردادند، همه اینها با این هدف که بین ساکنین پایتخت و شهرهای بزرگ ایران با اهالی کردستان و بلوچستان تفرقه بیاندازند، اما تیرشان به سنگ خورد».
رهبریِ جنبش ژن، ژیان، ئازادی
طی مدت حدود سه ماه گذشته بارها از مسأله «رهبریِ جنبش» سخن به میان آمد. در این مدت، مسأله رهبری جنبش بیشتر در حد تبلیغات در شبکههای اجتماعی برای تعدادی از چهرهها و افراد بدل شد. اگرچه این تبلیغات سلیقهای در حد همان شبکههای اجتماعی باقی ماند و فراتر نرفت، اما اینبار بر خلاف گذشته صدای انتقاد کاربرانی را که بر این باورند رهبری جنبش، از دل جنبش بیرون میآید نیز شنیده شد.
علیزاده در اینباره میگوید، رهبری از متن همین جنبش سر بر بلند میکند و مقبولیت اجتماعی پیدا میکند:
«من تلاشهایی را که این روزها به شیوههای تصنعی و به کمک تبلیغات آبکی، برای رهبر تراشی انجام میگیرد، بسیار سادهلوحانه و غیرجدی میبینم. دیدارها و جلسات رهبران خود گمارده در خارج کشور ناشی از الگوهای ذهنی آنها و یا نگرانی آنها از تعمیق این انقلاب است. بعضی از آنها تصور میکنند که اگر هرچه زودتر سر و ته قضیه را بههم نیاورند انقلاب ایران در مسیری پیش خواهد رفت که در آن، آنها محلی از اعراب نخواهند داشت».
به باور این سیاستمدار کُرد، اینگونه سناریوها در صورتی اقبال می یایند که جنبش انقلابی جاری به نوعی در نتیجه دخالت خارجی و یا به هر دلیل دیگر متوقف و یا از مسیر درست خود خارج گردد:
«بسیاری از آنها امکان تکرار سناریو عراق در ایران را در نظر دارند. حتی به تکرار سناریوی بازگشت خمینی و بر سرکار آمدن رژیم اسلامی فکر میکنند، اما واقعیت این است تداوم آنچه اکنون امروز در ایران جریان دارد، به هیج وجه تناسبی با ایننگونه تلاشها و اینگونه سناریوهای ذهنی و اینکه تصادفات روزگار آنها را به قدرت برساند، ندارد. با وجود این سرانجام سوأل اساسی این است که مکانیزم سریر آوردن و شکل گرفتن رهبری از درون این جنبش چگونه است؟ افراد و جریانات و احزابی که خود در صف مقدم قرار دارند و با درایت مردم انقلابی را از گذرگاههای سخت با کمترین تلفات عبور میدهند، در موقعیت رهبری قرار می گیرند».
علیزاده میگوید رهبران افراد، احزاب و جریاناتی هستند و از هر لحاظ، حتی از لحاظ شیوه زندگی، از لحاظ مخاطراتی که با آن روبهرو هستند، از جنس مردم قیام کنندهاند:
«رهبری با عبور از مراحل سخت مبارزه، نبردکنان شکل خواهد گرفت و اعتماد تودههای حق طلب را جلب خواهد کرد. هر پروسه دیگری جز این به معنی موج سواری و نهایتاً شکست جنبش و افتادن از چالهای به چاله دیگر است. جنبش انقلابی جاری برای تأمین رهبری خود به زمان نیاز دارد. با هر قدم پیشروی این انقلاب توازن قوا به نفع توده به میدان آمده عوض میشود و رهبران و احزاب امکان علنی شدن و در معرض قضاوت قرار گرفتن، می یابند».
حفظ نیروی مقاومت جنبش
شکلهایی از سازماندهی برای حفظ نیروی مقاومت جنبش وجود دارد که تاکنون کمتر مورد توجه عموم قرار گرفته است.
ابراهیم علیزاده، در پاسخ به این پرسش که چه شکلهایی از سازماندهی برای حفظ نیروی مقاومت جنبش مناسب هستند، میگوید روشن است که مطلوب ترین شکل قرار گرفتن احزاب سیاسی با پایه اجتماعی کارگری و رهبران شناخته شده آنها در رأس این انقلاب است- امری که سرکوبهای شدید بیش از چهار دهه گذشته امکان تحقق آن را در مقطع فعلی از بین برده است:
«بایستی تغییر توازن قوا به تحقق نوعی دموکراسی از پائین منجر شود تا این عقب ماندگی سالهای گذشته جبران شود. بنا بر این باید در جستوجوی راههای عملیتر ودر دسترسی بود که این توازن قوا را روزبهروز به نفع توده به پا خاسته بهبود بخشد. طی سالهای گذشته چندین تشکل صنفی به وجود آمدهاند که کم و بیش وجود خود را به رژیم تحمیل کردهاند مانند: تشکل صنفی معلمان، سندیکای کارگران فولاد و هفت تپه و شوراهای سازماندهی کارگران نفت جنوب و نظایر آنها».
علیزاده در همین ارتباط میگوید:
«این تشکلها سرمایههای جنبشهای حق طلبانه مطالباتی هستند، به بهانه جنبش سرنگونی این تشکلها و دست آوردهایشان نباید به فراموشی سپرده شوند. شوراهای محلات که تلاش میکنند خلاء قدرت را در محل پر کنند. کمیتههای سازماندهی اعتصاب، تشکیل صندوق مالی کمک به اعتصابکنندگان، حوزههای حزبی در محل کار و زیست و سازماندهیهای از پائین با شرایط کنونی و با این مرحله متناسب هستند. ارتقای انقلاب به ارتقای این تشکلها نیز منجر میشود».
تحریک به مقابله نظامی
از آغاز خیزش «ژن، ژیان، ئازادی» حکومت سعی کرد تا با حملههای پیدرپی موشکی و پهپادی به مقر احزاب کُرد مستقر در اقلیم کردستان عراق و تشدید سرکوب و خفقان در شهرهای مختلف کردستان، احزاب کردستانی را تحریک به مقابله نظامی کند.
علیزاده، در همین ارتباط میگوید که احزاب سیاسی مسلح در کردستان در یک همفکری و هماهنگی عملی با هم به این نتیجه رسیدهاند که دخالت نیروهای مسلح پیشمرگ نه تنها کمکی به تداوم و ارتقا و پیشروی این جنبش نمیکند، بلکه دقیقا همان چیزی است که رژیم خواهان آن است:
«جمهوری اسلامی تلاش میکند جریانهای مسلح را هم در سیستان و بلوچستان و هم در کردستان به این جهت سوق دهد، این مناطق را جنگی و ملیتاریزه کند، سطح مبارزه در کردستان با بقیه مناطق ایران را ناهمگون سازد، نگاهها را از اعتراضات عمومی سراسری متوجه جنگ در این مناطق نماید، بر طبل تجزیهطلبی بکوبد و اهداف دیگری از این نوع. کُشتار مردم بلوچ، خشونت افسار گسیخته نیروهای رژیم در کردستان، در خدمت چنین هدفهایی هستند».
نگاه احزاب کُرد به زنان و مسأله جنسی و جنسیتی در کُردستان
کومله به عنوان یکی از قدیمیترین احزاب کُرد همواره در برنامه و سیاستهای خود بر دفاع از حق و حقوق زنان تأکید داشته و آن را نیز در تمام این سالها بخشی از برنامه سیاسی خود تلقی کرده است.
ابراهیم علیزاده در پاسخ به این پرسش که کومله، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران چگونه به مسأله زنان و مسأله جنسی و جنسیتی در کردستان نگاه میکند و در آینده چه برنامههایی برای آن خواهد داشت میگوید، در کردستان مسأله حجاب اجباری بهویژه به دلیل وجود پوششهای سنتی مسأله نمادینی برای ستمکشی زنان و نیز جنبش زنان نیست، اگر چه در کردستان در مدارس و ادارات مانند همه جای ایران چنین سیاستی اعمال میشده و البته مقاومت هم وجود داشته است:
«در روستاها هم حجاب اجباری دولتی اصلا مطرح نیست. شعار ژن، ژیان، ئازادی برای زنان کردستان محرومیتها و رنجهای عمیقتری را نمایندگی میکند که ناشی از مردسالاری جانسخت به عنوان یک پدیده اجتماعی است. زنان کردستان ایران حتی در درون احزاب سیاسی مخالف رژیم هم هنوز موقعیت شایسته خود را پیدا نکردهاند. برنامه کومله برای حاکمیت مردم در کردستان، یکی از فصلهای اصلی خود را به این امر اختصاص داده است».
این سیاستمدار کُرد همچنین میگوید:
«کومله و حزب کمونیست ایران همچنین بیانیه حقوق زن را دارند، که مبنای تبلیغ و ترویج روزانه ما در رادیو تلویزیون و شبکههای اجتماعی ما به عنوان یک اولویت قرار میگیرد. فصول مختلف این بیانیه در جزئیات به این مسأله و راه حلهای آن از جمله ضرورت فراهم ساختن زمینه و امکان تشکلهای نیرومند میپردازد. اما امروز زنان ایران و کردستان با قرار گرفتن در رهبری عملیِ خیزش جاری موقعیتی را کسب کردهاند که دست آوردهای آن از مرزهای ایران فراتر رفته است و غیر قابل بازپسگیری است.»