از پشت و با فاصله نزدیک یکیدو متری به مادرم شلیک کردند، طبق اعلام پرشکی قانونی ۱۶۷ گلوله ساچمهای در بدن ایشان بود. مادرم برای اعتراض به قتل مهسا امینی رفته بود که کشته شد…
مینو مجیدی، متولد ۱۳۳۹، زنی ۶۲ ساله و اهل کرمانشاه، یکی از اولین کشتهشدگان اعتراضات سراسری به قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی در شهر کرمانشاه است. دخترش او را فمینیستی واقعی معرفی میکند که برای اعتراض به کشته شدن مهسا امینی به خیابان رفته بود.
مینو مجیدی روز سهشنبه ۲۹ شهریور در سر بلوار وحدت کرمانشاه از پشت مورد اصابت گلولههای ساچمهای نیروهای امنیتی قرار گرفت و کشته شد.
مهسا پیرایی، دختر مینو مجیدی در گفتوگو با زمانه روایت کشته شدن مادرش و فشارهایی را که در این مدت از جانب نیروهای امنیتی به خانواده آنها تحمیل شده، بازگو کرده است.
◼️ گفتوگوی زمانه با مهسا پیرایی را بشنوید:
مهسا پیرایی به زمانه گفت بر اساس اعلام پزشکی قانونی ۱۶۷ گلوله ساچمهای در بدن مینو مجیدی وجود داشته است. وجود این تعداد از گلوله در بدن نشان میدهد که به احتمال زیاد دستکم دو بار به این شهروند معترض شلیک شده است. تیراندازی از فاصله نزدیک صورت گرفته و در نتیجه اصابت گلولههای ساچمهای طحال و ریه مینو مجیدی دچار پارگی شده بود.
مهسا پیرایی واقعه کشته شدن مادرش را اینگونه روایت میکند:
«مادرم برای اعتراض به قتل مهسا امینی رفته بود و آنموقع زیاد شلوغ نبود، اگر اشتباه نکنم روز سوم اعتراضات بود و ساعت ۷:۳۰ عصر از پدرم جدا شد و سپس این اتفاق حدود ساعت ۸ افتاد. کسی از خانواده از ایشان اطلاع نداشت. چیزی که پدرم تعریف کرد این است که حدود ساعت ۱۰ و نیم شب وقتی هیچ خبری از مادرم نمیشود به همه کلانتریها و بیمارستانها سر زدند و بالاخره متوجه شدند که مادرم کشته شده است. ابتدا از نشان دادن جسد مادرم برای تشخیص هویت ممانعت کرده بودند، ولی پس از اعتراض و سر و صدای اقوام قبول کردند جنازه را نشان بدهند، پدرم و عمههایم توانستند جنازه را ببیند. تمام پشت گردن و پشت مادرم پر از ساچمه بود.»
در بیمارستان طالقانی ابتدا از تحویل پیکر مینو مجیدی به خانواده ممانعت میشود، به همین دلیل خانواده گفته بودند مینو مجیدی در راه دندانپزشکی بوده نه در اعتراضات تا بتوانند جنازه را تحویل بگیرد:
«با توجه به این داستانی که [خانواده] گفتند، قبول کردند جسد را تحویل بدهند. پدرم مورد بازجویی قرار گرفت، در مورد خانواده از او سوال کرده بودند و پرسیده بودند خواهرم کجاست، من کجا هستم و…»
مینو مجیدی پس از آنکه مورد اصابت گلوله قرار میگیرد به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل میشود، اما مشخص نیست چه کسی و چگونه او را به بیمارستان رسانده است.
در نامه بیمارستان طالقانی به پزشکی قانونی در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ که یک نسخه از آن به دست زمانه رسیده است، نوشته شده که «فوت خارج از بیمارستان» صورت گرفته و علت مراجعه به پزشکی قانونی نیز «مشکوک» عنوان شده است. این سند همچنین نوشته که مینو مجیدی «بدون علائم حیاتی» به بیمارستان منتقل شده است و نشان میدهد شدت جراحات به حدی بود که او فورا جان باخته است. سن مینو مجیدی در این سند به اشتباه ۴۰ سال درج شده اما تصحیح صورت گرفته است. در این سند همچنین آمده که عملیات احیا صورت گرفته، اما موفقتآمیز نبوده است.
زمانی که مینو مجیدی بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شد، مهسا پیرایی در انگلیس بود که خبر فوت مادرش به او داده شد و خانواده به دلیل نگرانی از ربودن پیکر مینو مجیدی به دست نیروهای امنیتی، خاکسپاری را سریعاً انجام دادند، از اینرو به دلیل فشارهای امنیتی حسرت آخرین دیدار و خداحافظی با مادر برای مهسا پیرایی باقی ماند:
«گفتم صبر کنید تا من هم [به ایران] برگردم بعد خاکسپاری انجام دهید، ولی گفتند نه، ممکن است هر لحظه جسد را ببرند، ما توانستهایم تحویل بگیرم و باید فورا خاکسپاری شود. این خاکسپاری در عرض نیم ساعت انجام شد و من نرسیدم به مراسم و نتوانستم با مادرم خداحافظی کنم، من دو روز بعد رسیدم…»
پیکر مینو مجیدی دو روز بعد از کشته شدن به خانواده تحویل داده شد و روز پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در آرامستان اهل سنت کرمانشاه به خاک سپرده شد.
در جریان مراسم خاکسپاری زنان روسری از سر برداشتند و در حالی که روسریها را در هوا برافراشتند، شعار دادند:
«عزا عزاست امروزست، روز عزاست امروز، مسیحای باغیرت صاحبت عزاست امروز» و «ژن، ژیان، ئازادی / زن، زندگی، آزادی»
مینو مجیدی اهل تسنن بود و همسرش از پیروان آیین یارسان. مهسا پیرایی به زمانه میگوید هنگام تحویل پیکر مادرش از اعضای خانواه تعهداتی مبنی بر عدم شرکت در تجمع و عدم اقدامهایی علیه حکومت گرفته شد.
مهسا پیرایی میگوید مراسم خاکسپاری خیلی سریع اتفاق افتاد و چون نیروهای امنیتی نمیدانستند در کدام آرامستان قرار است مینو مجیدی به خاک سپرده شود، نتوانستند مراسم را بهم بزنند:
«مراسم سریع بود، ولی خیلی خوب اجرا شد، چون پدرم یارسانی بودند به رسم یارسانیها مراسم اجرا کردند و آن روز نیروهای امنیتی نرسیدند و نتوانستند کاری کنند، چون به آمبولانس گفته بودند جای دیگری برود. سر مزار شلوغ شده بود و مردم شعار دادند و خانمها روسری را برداشتند. ولی بعد از مراسم، زمانی که من هم در آنجا (ایران) حضور داشتم چون مراسم ختم خصوصی تا چند روز در منزل ادامه داشت، نیروهای لباس شخصی مدام رد میشدند و از پلاک ماشینها و آدمهایی که میآمدند، فیلمبرداری میکردند. مدام تحت کنترل بودیم، مثلا ساعت ۱۲ شب لباس شخصی با ماسک روی صورتاش از جلوی خانه رد میشد. نصف شبها با موتور یا تیبای سفید میآمدند، گاز میدادند و بعد محکم ترمز میگرفتند تا ایجاد رعب و وحشت کنند. من حدود ۱۰ روز که برای مراسم مادرم ایران بودم، تمام مدت نصف شبها میآمدند که ایجاد رعب و وحشت کنند.»
یک روز پس از مراسم خاکسپاری مینو مجیدی، عکسی از دیگر دختر او به نام رویا پیرایی منتشر شد که بر مزار مادرش ایستاده بود، با چشمانی غمگین اما نگاهی امیدوار که مقاومت در آن موج میزد و موهای بریدهاش که آن را محکم در دست گرفته بود. عکس به سرعت در شبکههای اجتماعی و رسانهها وایرال (پربازدید) شد.
مهسا پیرایی میگوید پزشکی قانونی و دادستانی اعلام کردهاند که مینو مجیدی با گلوله کشته شده است، اما با «گلوله سلاح غیرسازمانی» کشته شده است.
حکومت همانند موارد پیشین، مسئولیت قتل مینو مجیدی را نپذیرفته است و در پاسخ پیگیریهای خانواده این جان باخته، کشتن او را به «منافقین» (اصطلاحی که جمهوری اسلامی برای سازمان مجاهدین به کار میبرد) نسبت داده است.
مهسا پیرایی میگوید:
«حتی از طریق رابط با پدرم تماس گرفتند که مادرم را شهید اعلام کنند، پدرم مسلما قبول نکرد. پدرم سعی داشت کشته شدن مادرم را پیگیری کند، با وکیل صحبت کرد ولی گفتند بینتیجه است وقتی اجازه نمیدهند حتی وکلا کارشان را انجام بدهند و از چه کسی میخواهید پیش چه کسی شکایت ببرید؟ ما ترجیح دادیم این موضوع را از طریق دادگاههای بینالمللی پیگیری کنیم.»
فشارها و تهدیدهای امنیتی بر خانواده مینو مجیدی همچنان ادامه دارد. به مناسبت مراسم چهلم مینو مجیدی فراخوانهایی از سوی مردم اعلام شد. نیروهای امنیتی از قبل خانواده را تحت فشار وادار به عدم برگزاری مراسم چهلم کرده بودند:
«حتی برای مراسم چهلم هم با پدر من تماس گرفتند تا مطمئن شوند او خانه است چون اجازه برگزاری نداشتیم و فراخوانی که داده شد یک فراخوان مردمی بود. پدرم تحت فشار بودند و نتوانست برای مراسم چهلم بر سر مزارم مادرم برود… حتی برای مراسم چهلم از داییام هم تعهد گرفتند.»
در پایان از مهسا پیرایی خواستم درباره مادرش بیشتر بگوید، از شخصیت او و علایقاش. او مادرش را یک زن آزاده و فمینیستی واقعی معرفی کرد که همیشه مدافع حقوق زنان بود:
«پر از انرژی و شور زندگی بود… یک مدت مربی تنیس روی میز ناشنوایان و کمشنوایان بهطور رایگان بود. اوایل انقلاب هم از تربیت معلم پاکسازی شد، قبلا معلم بود، تدریس میکرد ولی بعد از پاکسازی اجازه کار نداشت، شاید فقط به دلیل کُرد و اهل تسنن بودن… مدام فکر میکنم چون اسم من مهسا است و این اتفاق برای مهسا امینی افتاد، مادرم با مادر مهسا خیلی احساس همدردی کرد و به خیابان رفت و کشته شد…»
از آغاز اعتراضهای سراسری بعد از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی صدها شهروند بر اثر خشونت نیروهای امنیتی در سراسر ایران کشته شدند. اما هنوز آمار مشخصی از تعداد کشته شدگان وجود ندارد.
https://infogram.com/iran-heat-map-1hxj48pd5m3552v?live
سازمان حقوق بشر ایران مستقر در نروژ، ۷ آذر ۱۴۰۱ در گزارشی اعلام کرد دستکم ۴۴۸ شهروند، از جمله ۶۰ کودک و ۲۹ زن، از آغاز اعتراضات سراسری در ایران کشته شدهاند.