با پا گذاشتن به هشتمین هفته از خیزش سراسری ایرانیان که با قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی رقم خورد، سرکوب خشونتبار معترضان نه تنها فروکش نکرده، بلکه دامنه آن به لایههای گوناگون جامعه نیز سرایت کرده است. در این بین بر اساس گزارش سازمان حقوق بشر ایران مستقر در نروز، تاکنون دستکم ۳۰۴ تن، از جمله ۴۱ کودک توسط نیروهای امنیتی کشته شدند.
با توجه به اختلال اینترنت و ارسال گزارشهای شهروند خبرنگارهایی که در رسانههای خارج از کشور و فضای مجازی نشر و پخش میشود، باز ما دسترسی ناقصی به آنچه که در این روزها اتفاق میافتد داریم. اعتراضهای اخیر ویژگیها منحصربفردی دارد و ما شاهد هستیم که کودکان و دانشآموزان به جمع معترضان پیوستهاند و در مدرسه و خیابان به اعتراض میپردازند. از اینرو قوه قهریه نیروهای سرکوبگر، کودکان را علاوه بر اینکه روزانه در معرض خطر مرگ، بازداشت، زخمی شدن، شکنجه و سایر بدرفتاریها و انواع تهدیدهای غیرقابل پیشبینی قرار میدهد، طبق نظر کارشناسان روان و درمان این کودکان در آینده دچار لطمات روانی جبرانناپذیری خواهند شد.
از شروع اعتراضهای سراسری اخیر کودکان سهمی بزرگ در این خیزش داشتهاند. دانشآموزانِ معترض، بالاخص دخترها، با برداشتن حجاب اجباری (مقنعه) از همان محوطه مدرسه و سردادن شعارهای ضد حکومتی و نیز با روشهایی از جمله پاره کردن و یا سوزاندن عکس رهبران انقلاب (خمینی و خامنهای) و پر کردن قاب خالی آنها با مدرنترین شعار خیزش اخیر یعنی «زن، زندگی، آزادی»، ایدئولوژی مسلط ۴۳ سال حاکمیت جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند.
این نوع از اعتراض و صراحت در کلام، شعار و یکپارچگی میان دانشآموزان جدای از مسالمتآمیز بودن آن، مُسر بودن آنها در پیگیری و تحقق مطالباتشان نشان میدهد. اما در این میان بر اساس خبرها، همکاری برخی از اولیای مدارس با نیروهای سرکوبگر که در پارهای موارد هجوم نیروهای امنیتی به مدارس، ضرب و شتم کودکان و نیز قتل آنها را در پی داشته، نفرت و انزجار جامعه را در سطح کشور و نیز خارج از مرزها به دنبال داشته است.
ربایش و دستگیری کودکان و نوجوانان در هفتههای اخیر افزایش زیادی داشته و بسیاری از والدین از سرنوشت فرزندان خود در بیخبری به سر میبرند و هیچ نهادی جوابگوی پیگیریهای آنان نیست. یوسف نوری، وزیر آموزش و پرورش ۲۰ مهر در گفتوگویی با روزنامه شرق ضمن تایید بازداشت دانشآموزان، چنین ادعا کرد:
«دانشآموزی در زندان نداریم و مواردی هم اگر بازداشت باشند برای بحث اصلاح و تربیت است که در مرکز روانشناسی هستند و دوستان کارشنان کارشان را انجام میدهند تا بعد از اصلاح به محیط مدرسه برگردند.»
مشخص نیست دانشآموزان بازداشت شده بر چه اساس و چگونه بدون اطلاع خانوادههای آنها به مراکز روانشناسی اعزام شدهاند و این به نگرانیهای دانشآموزان بازداشت شده که آمار دقیقی از آنها وجود ندارد نیز دامن میزند.
علاوه بر بازداشت، مرگ مشکوک یک دانشآموز دختر به نام «اسرا پناهی خانقاه» در مدرسه شاهد اردبیل، هجوم نیروهای امنیتی به مدارس و حتی شلیک گاز اشکآور به داخل مدارس، نگرانیها در مورد تضییع حقوق کودکان و در معرض انواع بدرفتاریها را بیش از پیش افزایش داده است.
در چنین شرایطی پرسش مهم این است که حق اعتراض کودکان در بین جامعه معترض از سویی و از جانب حاکمیت نیز که جزو پذیرنگان پیماننامه حقوق کودک است، چگونه پیگیری و مورد مراقبت قرار میگیرد؟ حق اعتراض کودکان چگونه باید به رسمیت شناخته شود؟ و چگونه باید در چنین شرایطی از کودکان حمایت کرد؟ نقش سازمانها و نهادهای بینالمللی در حمایت از کودکان و اعتراض به نقض حقوق آنها چیست؟
زمانه به منظور بررسی این موضوع، با حامد فرمند، فعال حقوق کودک و بنیانگذار موسسه کودکان زندانیان (کویپی) گفتوگو کرده است.
◼️ زمانه: اعتراض حق هر انسانی از جمله کودکان است. اما در اعتراضات ایران میتوان گفت برای اولین بار دانشآموزان (کودکان) وارد صحنه اعتراضات عمومی شدند و از شروع اعتراضات اخیر با توجه به کشته شدن دستکم ۴۱ کودک، جسته و گریخته گزارشهایی مبنی بر واکنشهای تند حتی تهدید امنیتی اولیای مدرسه در قبال کودکان معترض منتشر شده است. با توجه به فشار حاکمیت و برخورد خشن نیروهای امنیتی چگونه میتوان صدای کودکان معترض بود و همزمان از آنها در برابر آسیبهای احتمالی حمایت کرد؟
حامد فرمند: با توجه به حجم وسیع اعتراضات کودکان در چند هفته اخیر آن را میتوان بزرگترین اعتراضات کودکان در ایران به شمار آورد، اما اینکه برای اولین بار کودکان در اعتراضاند گذاره دقیقی نیست. حال اگر من نقبی به گذشته بزنم؛ از همان ابتدای انقلاب ضمن نقد به برخی از سازمانهای سیاسی که به نوعی در آن زمان داخل گیومه از کودکان استفاده میکردند، منتهی از آن طرف هم عاملیت خود کودکان هم بود، بدین معنی که نوجوانانی در آن موقع خواستهای سیاسی و به زعم خودشان آگاهی بر حقشان را فریاد میزدند و داد سخن سرمیدادند. از آن زمان حاکمیت برخوردهای خشونتباری نسبت به آنها روا داشت تا حدی که ما کودکانی را شاهد بودیم که بعضاً حکم اعدام گرفتند و این احکام هم متأسفانه اجرا شد.
با این گفته به سوال شما برمیگردم و شرایطی که این روزها در آن هستیم. من هم به نوبه خودم در این روزها کودکان معترضی میبینم که در این خیزش همواره نقشآفرینی میکنند. اما واکنش من نسبت به نکتهای که در سوال شما بود این است که ما نه میتوانیم و نه قرار است که صدای کودکان معترض باشیم. تنها کاری که از ما برمیآید این است که در سطح جهانی صدای این کودکان را بازتاب بدهیم. بنابراین توانایی و آگاهی ما در انعکاس صدای اعتراضات آنها به این برمیگردد که در وهله اول خودمان صدای این کودکان را به نحو شاسیتهای شنیده باشیم تا قدرت بازتاب این صدا را به دست بگیریم.
متأسفانه یک نکته ظریف که هم از سوی شهروندان و هم بعضاً از سوی رسانهها خلط مبحث میشود، یا در پارهای موارد به اشتباه گفته میشود، تفاوت قائل نشدن بین شنیدن صدای خود کودکان، خواستهها، نیازها و اعتراضشان با آنچه که من اسماش را تکرار خواستههای بزرگسالان از طرف کودکان مینامم. ما نیاز داریم هم کودکانمان و هم خودمان به تمرین بیان نظرات کودکان از همان سنین ابتدایی، از سنی که کودکان کمکم رشد میکنند و ویژگیهای شخصیتشان شکل میگیرد ما بتوانیم آنها را کمک کرده و تمرین کنیم تا آنها بتوانند نظراتشان را بیان کنند، گفتوگو کنند، مشارکت و ابراز نظر کنند. بخشی از تمرین برای ما هم هست؛ برای این که بتوانیم بشنویم و تمرین کنیم که کودکان را درست بشنویم و آنچه که کودکان مطرح میکنند را بازتاب بدهیم.
وقتی این تمرین اتفاق افتاد، کودکان کمکم از سنین یازده-دوازده سالگی در مسیر رشدشان و آن نقطهای که به عنوان شکل گرفتن منطقی-فکری کودکان مطرح میشود، کمکم میتوانند در فعالیتهای جدیتری شرکت کنند، برخلاف آنچه که برخی تأکید میکنند کودکان نبایت وارد حوزههای سیاسی شوند، کودکان از این سنین (یازده-دوازده سالگی) کمکم میتوانند بیشتر در این حوزهها مشارکت داشته باشند و علاوه بر آن قطعاً حق بر مشارکت و تصمیمگیریها، مشخصاً تصمیمهایی که بر سرنوشت آنها تأثیر میگذارد را دارند. برمیگردم به آنچه که در سوال شما بود، این اتفاقات باید در یک محیط امن اتفاق بیافتد، این امنیت اگرچه که حکومتها باید آن را فراهم کنند اما در ایران متأسفانه محیط اعتراضی و مشارکت کودکان در حال تبدیل شدن به قتلگاه آنها است. البته که کودکان هم منتظر امن شدن فضا نماندند و به صورت خیلی گستردهای، البته نه برای اولین بار به صورت گستردهای وارد حوزه مشارکت و مطالبهگری شدهاند.
نکتهای که در اینجا میخواهم به آن اشاره کنم، به جای صفتگذاری برای این مشارکت مثلا بگوییم آنها شجاع هستند و یا ترسی از نتایج ندارند، باید بتوانیم در قالب گروههای مختلف با کارشناسان همفکری کنیم که چگونه میتوانیم این شرایط را امنتر کنیم و مسئولیت خودمان را بهجا بیاوریم. کاری که مثلاً حقوقدانها در حال انجام آن هستند، علاه بر اینکه اعلام آمادگی کرده بودند برای حمایت حقوقی از کودکان، آموزشهای حقوقی ارائه میدهند و خانوادهها لازم است آنها را یاد بگیرند تا در وقت مناسب به کارشان بیاید تا هم خودشان و هم کودکانشان به حقوق خود واقف گردند. در همین زمینه روانشاسان باید تلاش کنند راهنماییهایی در اختیار خانوادهها قرار دهند تا بتوانند با کودکانشان گفتوگو کنند و درک درستی از احساسات آنها را به دست بیاورند. این کمکی بزرگ برای ایجاد همان محیط امن است تا در این شرایط بغرنج به کارشان بیاید. این همفکریها و کمکهای مختلف باعث میشود تا کودکان احساس تنهایی نکنند. خودمان فضا را امن کنیم و اطلاعرسانی کنیم تا اتفاقی جبرانناپذیر برای کودکان رخ ندهد.
◼️ اعتراضات اخیر در واکنش به حجاب اجباری شکل گرفت. پس از استقرار جمهوری اسلامی که قریب به ۴۳ سال از آن میگذرد، علاوه بر زنان، دختر بچههای دبستانی نیز مجبور به پوشش و حجاب اجباری شدند. آیا این نوع از پوشش برای دختران مدرسهای تضییع حقوق آنها به شمار میرود؟ در این سالها آیا فعالین حقوق کودک اعتراض یا اقدامی در این زمینه انجام دادهاند؟
_: بله این موضوع به دلایل مختلفی نقض حقوق کودکان محسوب میشود. موضوع فقط محدود به پوشش اسلامی نیست، بلکه مشخصاً درباره ایران و شرایطی که الان در آن قرارد داریم، صحبت میکنیم. یک مسئله نقض حقوق کودک به شکل پوشش، کودکانِ دختر را هدف قرار میدهد و بعد از آن تحمیل عقیده است که بعضاً برخی از این کودکان به خانوادههایی تعلق دارند که به چنین شکلی از پوشش باور ندارند و یا به باور من اصلاً مذهبی نیستند.
همچنین از منظر دیگری این شکل از پوشش (اجباری) انواع محدودیت حرکتی (فیزیکی) و انتخاب را ایجاد میکند. باعث میشود که به یکسری از فعالیتها در ارتباط با شادی و تفریح و سلامتی کودکان (دختران) لطمه وارد کند و یا کلاً از انجام آن حرکتها محروم شوند. به نوعی آزادی حرکت و پویایی را از آنها دریغ میکند. فلسفه این پوشش هم بخشی از قدرت انتخاب کودکان را میگیرد. بر این مبنا دخترها به آسودگی پسرها نمیتوانند انواع تفریح و ورزش را که پسرها در انتخاب آنها ممانعتی در پیش ندارند، انتخاب کنند. به عبارتی عرفاً و بهطور قانونی نیز جلوی بخشی از فعالیتهای آزادانه از این کودکان (دختر) سلب میشود و به سلامتی آنها لطمه وارد میکند.
این حجاب اجباری سر و گردن آنها را میپوشاند و مانع تابش مستقیم نور آفتاب به آنها میشود و بدون شک از هوای تازه محروم میشوند. اینها را باید جدی گرفت زیرا در دراز مدت آسیبهایی بر مو و پوست به دنبال خواهد داشت. در این ارتباط فعالان حوزه زنان و نیز کودکان جسته گریخته آن را مطرح کردهاند. اما به دلایل زیادی به صورت خیلی گسترده تأثیرگذار نبوده است. بخشی از آن همان فضای عمومی بوده و فعالانی که الان ما میبینیم به هر حال به صورت عیان میتوانند راجع به خود حجاب و پوشش نقد کنند و آن را مورد هدف قرار بدهند، در طی سالهای قبل یا انجام نمیدادند و یا اگر انجام میدادند مورد انتقاد سایرین، فعالان سیاسی و اجتماعی واقع میشدند. به دلایل مختلفی اکنون مشخص میشود که آن نقدها درست نبوده و برای این فعالان محدودیت به دنبال داشته است.
از طرف دیگر آنقدر نقض حقوق کودک گسترده است که آنها ناچار به انتخاب بودند و در خارج از ایران هم با برچسب اسلامهراسی باعث میشدند که ورود به این موضوعها دچار محدودیت شود. چون شما که وارد این مباحث میشوید، فقط حکومت را مورد نقد قرار نمیدهید، بلکه خود مذهب را هم که به نوعی محدودیتهای عرضه شده از سوی آنها است را مورد نقد قرار میدهید.
◼️ واکنشهای جهانی نسبت به اعتراضات کودکان و کشته و زخمی شدن آنها در ایران چگونه بوده است؟ آیا برای پرهیز از خشونت در قبال کودکان معترض و شنیده شدن اعتراض آنها در این چند هفته اخیر فعالیتی صورت گرفته یا فقط به انتشار بیانیه خلاصه شده است؟
_: خود بیانیه البته اگر دقیق و فراگیر نوشته شده باشد عمل مهمی است و یک همدلی جهانی میتواند به وجود بیاورد و بر افکار عمومی فشار وارد کند. این به هر حال در کشورهای دمکراتیک تأثیرگذار است و تغییر اراده سیاسی کشورها را میتواند در پی داشته باشد. به هر حال دست نهادهای حقوق بشری که اگر بخواهند بر حوزه مشخصاً کودکان، فشاری بر دولتها بیاورند و نیز بر تغییر رفتارشان، بسته است و دستشان آنقدر باز نیست. اما با اتفاقی که الان افتاده و خود خیزش و خود و بحث آن ستم سیستماتیک متقاطعی که بر زنان و گروههای در حاشیه رانده شده همواره وارد آمده توجه جهانیان را به خود جلب کرده است.
در این راستا موضوع کودکان هم مورد توجه واقع شده است و از لحن بیانیههایی که اخیراً نوشته شده به نظر میرسد که توانسته مقداری تأثیر بگذارد روی آنچه که ما فکر میکنیم قدمهای بعدی، یعنی حالا علاوه بر بیانیه دادن و نامه و درخواست دادن است، یکی از مهمترین اقدامها تشکیل جلسه شورای حقوق بشر سازمان ملل و احیاناً راه افتادن مکانیزم مستقل نقض حقوق بشر در ایران است که امیدواریم فراگیر شود و مجموعهای از نقض حقوق از جمله قتل کودکان و سایر خشونتها عیله کودکان را در بربگیرد. اما خوب در حال حاضر به دلیل محدودیتها ناچاریم به آن بسنده کنیم تا بلکه این جور فشارها باعث تغییر اراده سیاسی شود تا بالاخره به آن تغییر جدی علیه خشونت که مد نظر است اتفاق بیافتد.
◼️ در جریان اعتراضات اخیر ما با موجی از بازداشت و اخراج کودکان از مدرسه و حتی تنبیه بدنی مواجه بودیم. آیا قوانین جاری کشور اجازه چنین اقدامهایی در قبال کودکان را میدهد؟ چگونه میتوان از چنین اقداماتی جلوگیری کرد؟
_: به هیج عنوان قوانین داخلی هم حتی بسیاری از این خشونتهایی که به کودکان روا داشته شده که منجر به قتل، عدم ورود به مدرسه و دستگیری و شکنجه آنها شده را مجاز نمیداند.
ما قوانین مختلفی داریم که طبق آنها ورود به مدارس ممنوع است. پیگیرد قضایی کودکانی که احیاناً به قانون التزام کرده باشند باید توسط دادگاه اطفال حکماش صادر شده باشد و توسط پلیس اطفال اجرا شده باشد. همچنین اکنون قوانین مربوط به ورود کودکان به مناقشات مسلحانه تا بخشی از تحولات ایران هم مربوط میشود و آنچه که به عدم دخالت کودکان در پروپاگاندا و فعالیتهای تبلیغاتی حکومتی است باز به هر حال جزو تعهدات جمهوری اسلامی است، هر چند در قوانین ایران به روشنی نیامده است.
مجموعهای از اینها نشان میدهد که جمهوری اسلامی قوانین داخلی خودش را هم نقض میکند. اما خوب این حکومت نشان داده که در تمام حوزهها پایبند به قانون نیست. برای همین بسیاری از فعالان و خواست عمومی غالب که پیگیری میشود در حال حاضر نه اصلاح قانون و نه درخواست از حکومت برای پایبندی به آن، بلکه برای تغییر کل حاکمیت است. به دلیل اینکه حاکمیت از ابتدا علیه قانون بوده است و الان هم علیه آن عمل میکند. از این شکل حکومت ساختار سیاسی ما انتظار زیادی نمیتوانیم داشته باشیم تا قوانینی که خودش هم برای مواظبت از کودکان تصویب کرده را رعایت کند.
◼️ “اسرا پناهی خانقاه” از جمله دانشآموزان معترض در اردبیل بود. کودکی که همراه با سایر دانشآموزان به دلیل دروغ اولیای مدرسه که گویا برای راهپیمایی دولتی برده میشدند، اعتراض کردند و سرانجام با ضرب و شتم نیروهای امنیتی “اسرا” کشته شد. از سوی دیگر ما حمله نیروهای امنیتی به مدارس و شلیک گاز اشک آور در مدارس را این روزها شاهد بودیم. چنین اقدامهایی چه قوانینی را نقض میکنند؟
_: اشارهای به قوانین مرتبط داخلی ایران کردم، مانند بحث ورود به مدارس یا پیگرد قضایی کودکان علیه قانون یا بحث پروپاگاندا. اما آنچه که تعهد جمهوری اسلامی است، یعنی پیماننامه حقوق کودک که در مجلس شورای اسلامی تصویب شده بنابراین جزو قوانین ایران به شمار میرود و شرایط موجود مجموعهای از قوانین و تعهدات بینالمللی ایران را هم نقض میکند، ثل حق کودکان در مشارکت بر تصمیمگیریها، حق کودکان بر دانستن و آگاهی، حق کودکان بر اعتراض و تجمع و همچنین مراقبت از آنها در برابر انواع خشونت و حقشان بر سلامت روان و جسم، و نهایتا حق حیات و رشد و بقا. اینخت همگی مجموعهای است که به عنوان مراقبت در برابر انواع خشونتها در قوانین جمهوری اسلامی و قانون حمایت از اطفال و نوجوانان هم آمده اما به شکل گسترده نقض میشود.
◼️ آیا از طریق سازمانها و نهادهای مستقل بینالمللی مانند یونیسف، ساز و کاری برای اعتراض به رفتار حکومت ایران و متوقف کردن چرخه خشونت علیه کودکان وجود دارد؟
_: آنچه که اشاره کردم در پاسخ به یکی از سوالهای شما در رابطه با اقدامات جهانی است. بخشی که میتوانم به آن اضافه کنم نهادی که ناظر به اجرای پیماننامه حقوق کودک در سازمان ملل و کشورهای مختلف است، کمیته حقوق کودک سازمان ملل است. وقتی که فشارهای بینالمللی از جمله: بیانیهها، نامهنگاریها و گزارشها ارائه میشود که امیدواریم از طرف خانوادهها و سایرین هم جدی گرفته شود تا به نهادهای حقوق کودک کمک کند و آنها را وادارد تا قدمهای جدیتری به جای این شکل و روشی که تا به حال پیش گرفته بودند؛ بردارند. مثلا نامه نوشتن به ایران و از حاکمیت درخواست اجرای قوانین داشته باشند، در این مقطع از زمان آنها باید وارد حوزههای دیگری شوند و به ابزارهای دیگری که در سازمان ملل وجود دارد از جمله اینکه به آن اشاره کردم بحث، تحقیقات مستقل، مراجعه کنند.
اما در این نقطه از زمان با وجود خیزش اخیر این اتفاقات کمکم در حال اتفاق افتادن است و ما اخیراً شاهد آن بودیم که این درخواست برای تشکیل تحقیقات مستقل که مجموعهای از گزارشگران و نمایندگان و محققین سازمان ملل هم ارائه دادند تا برخی از آنها مرتبط با حقوق کودک است، پیگیری میشود.
اما اکنون نهاد یونیسف طبق ساز و کاری که برای خودش تعریف کرده به شکلی مبتنی بر گفتمان اصلاحطلبی است. از این منظر میگویم که این نهاد در هر جایی که کار میکند با دولتها و حکومت مستقر همکاری دارد. به همین دلیل هم به نوعی در چارچوب نظم موجود نهایتاً تلاش میکند تا احیاناً برای اصلاح برخی قوانین یا نحوه اجرای آنها نظارت کند یا با دولتها همکاری کند تا اجرای این قوانین اتفاق بیافتد. بر این اساس بنده آن را در همان گفتمان اصلاحطلبی تعبیر میکنم و این سازمان را هم در این چارچوب میبینم. آن ایدهای که این سازمان بر پایه آن رفتار میکند و آن شکل بروکراتیکی که دارد به او اجازه نمیدهد که به نوعی با تغییر گفتمانهای سیاسی و اجتماعی خودش را وفق دهد و تغییر کند.
بنابراین این در حالی است که جامعه از این گفتمانها عبور کرده است و دارد آن را فریاد میزند و نشان میدهد که این گفتمان در چارچوب سیاستهایی که حکومت جمهوری اسلامی بر آن استوار است، کار نمیکند. اما نهاد یونیسف همچنان میخواهد در همان قالب فعالیت داشته باشد. منتها این فقط یکی از اشکالاتی است که بر این نهاد درباره ایران صادق است. این نهاد به دلیل اینکه در طول خیزشی که شصت روزی از آن گذشته سکوت اختیار کرده و در برابر این خشونت گستردهای که علیه کودکان اتفاق افتاده به نوعی از آن تعریف ماهیت خودش هم در مورد ایران خارج شده است. یعنی آنچه که فقط جان کودکان، دفاع از حقوقشان و کمکی که سازمان ملل تعیین کرده عملاً از این تعریف ماهوی هم خارج شده است.
علاوه بر این یونیسف قدم دیگری هم برداشته که اعتبار آن را در قبال ایران خدشهدار کرده این است. در حالی که ما در اِعمال انواع خشونتهای علیه کودکان هستیم، اما این نهاد مجموعهای از تفاهمنامههای همکاری را با دولت ایران عقد میکند که در آنها مجموعه رفتارهایی را تشویق میکند که حتی خود حاکمیت هم قبول دارد که اتفاق نیافتاده، از جمله در رابطه با کنترل اعتیاد که ما میدانیم خود حاکمیت اعلام کرده بود که سن اعتیاد به نوعی پایین آمده و در پیشگیری آن کاملاً ناموفق عمل کردهاند و در این مورد اساساً روایتی نادرست و معکوس را بیان میکند. مجموعه این اقدامات هم این نهاد [یونیسف] را از کارکرد، ماهیت و اعتبارش انداخته است، بنابراین نمیتوانیم از این نهاد انتظاری داشته باشیم. و نهایتا امیدواریم که آن اراده سیاسی جهانی بتواند به بخشهای حقوق بشری از جمله حقوق کودک کمک کند تا شاهد شرایطی باشیم که کودکان این حجم از خشونت را متحمل نشوند.