هفتم آبان: مراسم تشییع پیکر مهرشاد شهیدی در آرامستان اراک، آرامستانی که از سال‌های نه چندان دور خاطره‌ها دارد، آرامستانی که ده‌ها شهید تابستان ۶۷ را در خود مدفون دارد؛ هرچند آن قبرها دیگر امروز محو شده و بر روی آنها قبرهای تازه کنده‌اند، آرامستانی که در پشت سر خود در سینه کش کوه‌های مودر ۳۲ نفر از شهیدان دهۀ شصت را به یادگار برای روز پیروزی نگاه داشته است. آن جوانان دهۀ شصت نیز امروز با چندین هزار زن و مرد اراکی فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند.

مهرشاد شهیدی. او روز ۳ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردم اراک توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. دو روز بعد جنازه اش را به خانواده اش تحویل دادند.
مهرشاد شهیدی. او روز ۳ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردم اراک توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. دو روز بعد جنازه اش را به خانواده اش تحویل دادند.

امروز پیکر مهرشاد شهیدی با همراهی هزاران جوان اراکی در حالی به خاک سپرده شد که سال‌ها پیش مادران در همین آرامستان حتی جرات نمی‌کردند برای ساعتی بر مزار فرزندان اعدام‌شده خود بنشینند و یک دل سیر اشک بریزند. کوهنوردانی که از مودر گذر می‌کردند جرات نداشتند برای لحظه‌ای بر مزار خفتگان درۀ مودر درنگی کنند. امروز چندین هزار نفر در همان آرامستان بعد از ۳۴ سال فریاد «زن، زندگی، آزادی» سر دادند.

به شهادت چند شاهد عینی که ساعت نه صبح به طرف آرامستان اراک برای تشییع پیکر مهرشاد رفته بودند «جای سوزن انداختن» نبوده است. مردم با خودروها با بوق ممتد درساعت هشت و نیم تا نه و نیم در خیابان‌ها به سمت آرامستان حرکت کرده و در جلوی سالن تطهیر تجمع کرده بودند. در ابتدا کسی شعار نمی‌داده تا ساعت ۹ و نیم، زمانی که پیکر او را از سالن تطهیر به سمت سالن نمازخانه آورده بودند. به محض این که مردم پیکر کفن پوش او را دیدند شعار‌ها شروع شد: «این گل پر پر شده، هدیه به میهن شده»، «ننگ ما ننگ ما رهبر الدنگ ما»، «مرگ بر خامنه‌ای»، «مهرشاد با غیرت تولدت مبارک»، «جمهوری اسلامی نمی‌خواییم، نمی‌خواییم»، «مهرشاد، روحت شاد».

پیکر او را به نمازخانه بردند فریاد و شعار سردادن مردم سر به فلک می‌کشید؛ مادرش از مردم درخواست کرده اندکی تامل کنند تا نماز میت را برایش بخوانند و بعد از اتمام نماز مردم تا قطعۀ چهار که آرامگاه ابدی او بوده همچنان شعار «آزادی، آزادی، آزادی» سر می‌دادند. بر سر مزار چندین هزار نفر تجمع کرده بودند دختران بعد از خاکسپاری در حرکتی نمادین روسری‌ها را آتش زدند و دود روسری‌های سوخته فضا را انباشه بود.

هلی شات‌های سرکوبگران بر فراز تجمع مردم در حال فیلم گرفتن بود و مردمی که دیگر ابایی از این حرکت‌ها نداشتند همچنان شعار سرمی‌دادند. از مسیر سالن تطهیر تا قطعۀ چهار هیچ ماموری به مردم حمله نکرده بود فقط لباس شخصی‌ها در بین مردم بودند که محض شک کردن مردم و فریادهای «بی شرف، بی شرف» سریع در بین جمعیت پنهان شده و جای خود را با مامور دیکر عوض می‌کردند.

Ad placeholder

بعد از مراسم روسری سوزان مردم به همراه خانوادۀ مهرشاد به سمت حسینیه حرکت کردند و خانواده و اقوام نزدیک برای ادامه مراسم به داخل حسینیه رفتند.

لباس شخصی‌ها که خود را در داخل جمعیت جا داده بودند گروه گروه مردم را به بیرون به سمت خیابان جلوی آرامستان بردند. بیرون، مردم با خودروهایی روبرو شدند که شیشه‌ها و آیینه‌های آن‌ها شکسته بود.

گروهی مردم را به سمت چپ به سمت خیابان کشتارگاه برده و گروهی دیگر مردم را به سمت راست به طرف انتهای خیابان امام بردند.

در این لحظه دو اتوبوس مملو از ماموران یگان ویژه در طرف مقابل خیابان پارک کرده و سرکوبگران پیاده شدند و به سمت مردم حمله ور شدند. درگیری شدیدی در این دو محل رخ داد و این در حالی بود که سه ساعت از خاکسپاری مهرشاد می‌گذشت.

حضور بی‌شمار مردم در آرامستان تا ساعت دوازده طول کشیده بود. درگیری روبروی آرامستان با شلیک گاز اشک آور سرکوبگران و دفاع مردم نیم ساعتی ادامه داشت، اما درگیری در خیابان کشتارگاه به خشونت بیشتری کشیده شد و چندین بار مردم موفق به فراری دادن سرکوبگران شدند. در نهایت مردم متفرق شدند، زیرا سرکوبگران گلوله‌های ساچمه‌ای و گاز اشک اور را به طور مستقیم شلیک می‌کردند. در اواسط خیابان کشتارگاه بالغ بر سی نفر را دستگیر و به زور سوار اتوبوس کردند. در این لحظه شاهد گریه‌های پیرمردها و پیرزن‌هایی بودیم که از جلوی مغازه و یا خانۀ خود به ماموران فحش می‌دادند که: «بی شرف‌ها نبرید این جوان‌ها را؛ میکشید این جوان‌ها را».

به گفتۀ شاهدان عینی اشتباه مردم این بود که جلوی در آرامستان به چند گروه تقسیم شدند. در ابتدا هدف تجمع این بود که پیاده در حالی که شعار سر می‌دهند به سمت «باغ ملی» بروند که در آن صورت امکان سرکوب برای نیروها ساده نبود. اما تفرقه‌ای که نیروهای امنیتی که در تصمیم گیری ایجاد کردند امکان سرکوب را بالا برد. اما این توانایی مأموران برای کنترل موقتی بود. به محض تاریک شدن هوا دیگر فقط خیابان‌های ملک و خرم شلوغ نبودند، عباس آباد، پل برق (محل زندگی زنده یاد مهرشاد شهیدی) و میدان شریعتی نیز محل تجمع فریاد‌های آزادی خواهی مردم بودند.

در نزدیکی محل زندگی مهرشاد دختران روسری به دست شعار آزادی می‌دادند و این نشانه‌ای است که آن که در نهایت از پا خواهد افتاد خیل عظیم مردم نیست بلکه نیروی سرکوب است. رژیم هر لحظه باید منتظر خیزشی از هر گوشه و کناری باشد.

Ad placeholder