اراک نیز همچون دیگر شهرهای ایران در خیزش فعلی ایرانیان بسیار فعال عمل کرده است. شاید بسیاری که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند تصور درستی از تظاهرات در شهرهای کوچک مانند اراک نداشته باشند و از خطرات و محدودیت‌های آن با خبر نباشند.

اراک از شهرهای صنعتی و مهاجرپذیر ایران است. در چند سال اخیر جمعیت آن رو به گسترش بوده است اما به گفتۀ اراکی‌ها: «همچنان که از در خانه خارج می‌شوی و به مرکز شهر می‌روی مدام دوست و آشنا می‌بینی که با یکدیگر سلام و تعارف می‌کنند و همچنین بسیاری را میبینی که با نام و نام خانوادگی و یا شغل می‌شناسی».

این از ویژگی‌های شهرهای کوچک است. تقریبا همه همه را می‌شناسند هرچند با یکدیگر در خیابان تعارف نکنند و یا دوست و رفیق نباشند. این مشخصه را به نیروهای امنیتی و سرکوبگر هم تعمیم بدهید، چرا که فقط نیروی انتظامی و یگان ویژه مسئول سرکوب نیستند، نیروهای بسیجی و بسیج ادارات نیز مشغول سرکوب هستند.

بسیج ادارات در اراک به شدت در سرکوب و شناسایی جوانان فعالیت می‌کند. این نیروها به همراه بخش اداری نیروی انتظامی با لباس شخصی در بین جمعیت حرکت می‌کنند تا کوچک‌ترین حرکت از دید آن‌ها غافل نماند. با چنین محدودیت‌هایی که در اراک وجود دارد، منهای دو یا سه شب تقریبا هر شب در این چهل شبانه روز محل اعتراضات بوده است. اما چهلم مهسا امینی در چهار آبان نقطۀ عطفی در تظاهرات اراک بود. دیگر لیدری در میان جوانان دیده نمی‌شد گروه گروه شعار می‌دادند و مدام به تعداد آن‌ها اضافه می‌شد. صدای زنان به صورتی برجسته در شهر طنین‌انداز بود و به محض این که نیروهای سرکوبگر به گروهی نزدیک می‌شدند خودروها با صدای بوق اعتراض می‌کردند.

Ad placeholder

بیشترین اعتراضات در اراک متمرکز در دو خیابان ملک و خرم بوده است. در نظر داشته باشید که ملک یک خیابان به طول یک کیلومتر است که در انتهای آن در سمت چپ و با طی دویست متر (خیابان قدوسی) به میان خیابان خرم می‌رسد و آن هم خیابانی به طول تقریبی یک کیلومتر است. در طرف دیگر خیابان ملک میدان اصلی شهر است که مردم «باغ ملی» می‌خوانندش. قلب اعتراضات اراک در این دو خیابان است. دلیل انتخاب این دو خیابان وجود کوچه پس کوچه‌های فراوانی است که قابلیت فرارِ در لحظه را برای مردم فراهم می‌کند و غالبا به گفتۀ شاهدان عینی از تعقیب ماموران در امان می‌مانند چرا که سرکوبگران ترجیح می‌دهند وارد کوچه‌ها نشوند.

در شب چهار آبان به گزارش چند شاهد عینی در اراک از ساعت چهار خودروهای امنیتی در انتهای خیابان ملک در تقاطع قدوسی در مینی بوس‌ها و اتوبوس‌ها کمین کرده بودند و تا ساعت هفت شب شهر فضای ملتهبی داشت اما خبر چندانی از اعتراضات نبود تا این که گروهی جوان از کوچه‌های سمت انتهای ملک وارد خیابان شدند و شروع به سردادن شعارهایی از قبیل «زن، زندگی آزادی»، «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنه‌ای» کردند. نیروهای سرکوبگر نیز از خودروها پیاده شدند و به سمت آن‌ها با تیرهای ساچمه‌ای شلیک کردند. چند نیروی دیگر از طرف دیگر خیابان گاز اشک آور شلیک کردند و در چند لحظه دیگر در آن قسمت خیابان توان نفس کشیدن نبود. جوانان به کوچه‌ها پراکنده شدند و این در حالی بود که از اواسط خیابان ملک صدای گلوله می‌آمد.

مهرشاد شهیدی. او روز ۳ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردم اراک توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. دو روز بعد جنازه اش را به خانواده اش تحویل دادند.
مهرشاد شهیدی. او روز ۳ آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردم اراک توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. دو روز بعد جنازه اش را به خانواده اش تحویل دادند.

شاهدان عینی می‌گویند جمعیت کثیری از کوچه‌های اواسط خیابان با مشت‌های گره کرده و شعار وارد خیابان شدند. سرکوبگران خیابان را بسته و شروع به شلیک کردند. خیابان ملک در کسری از ثانیه تبدیل به میدان جنگ شد. از هر کوچه جمعیتی بیرون می‌آمد و شعار می‌داد. صدای بوق خودورها از خیابان‌های کناری ماموران را کلافه کرده بود. موتورهای سرکوبگران به سمت جمعیت حمله ور شدند و این درحالی بود که گروهی از جوانان با پلاستیک‌هایی که در دست داشتند آن‌ها را سوراخ کرده و روغن‌ها را کف خیابان ریختند و فرار کردند. چند موتورسوار سرنگون شدند و باقی به پیاده رو‌ها رفتند و همین امر باعث شد که جمعیت فرصت کافی برای پراکنده شدن در کوچه‌ها را پیدا کند. در ابتدای خیابان ملک انبوهی از جمیعت از سمت خیابان محسنی به سمت باغ ملی می‌آمدند و سرکوبگران شروع به شلیک مستقیم گلوله‌های ساچمه‌ای و گاز اشک آور کردند. خیابان مملو از بوی باروت و گاز اشک آور بود.

به شهادت شاهدان عینی فضای شهر کاملا «انقلابی» بود (نقل قول مستقیم این قول). اراک شهری محصور بین کوه‌های بلند است و از هر طرف که رانندگی کنید چشم انداز کوهی را در پیش چشم خواهید داشت. در شب چهار آبان جوانان از این مزیت استفاده کرده و در زمان اوج درگیری آتشی بر سینه کش کوه فروزان کردند و از هر گوشۀ شهربه طور واضح دیده می‌شد که نام مهسا با آتش بر کوه نقش بسته بود.

این اتفاقات با اندکی تغییر در شب پنجم آبان نیز تکرار شد. صدای بوق خودروها برای ساعتی قطع نمی‌شد و همچنین صدای «زن، زندگی، آزادی» را همۀ همشهریان می‌شنیدند. با وجود این که در خیابان ملک و چندین نقطۀ دیگر دوربین‌های بسیار قوی برای شناسایی نصب کرده‌اند و موتور سواران از شب تا صبح در کوچه پس کوچه‌های شهر برای شناسایی شعار نویسان تردد می‌کنند سر سوزنی از فضای ملتهب شهر کاسته نشده است.

هر روز صبح که از خانه خارج می‌شوید متوجه می‌شوید که به تعداد دیوارهایی که به نام شهیدان مزین شده اضافه شده است. هر عصر که از کوچه و خیابان گذر می‌کنید شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «آزادی، آزادی، آزادی» چشم‌ها را نوازش می‌دهد. اما متأسفانه هر شب جوانی پرپر می‌شود همچون مهرشاد شهیدی که در تظاهرات چهارم آبان در اراک کشته شد.

هنگامی که در یک شهر متوسط از نظر جمعیت همچون اراک، با وجود بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و تمامی کادر بسیج ادارات، وضعیت به آن گونه باشد که در بالا توصیف شد، در شهرهای بزرگ که از هر محله شب‌ها صدای «مرگ بر دیکتاتور» بلند است وضع معلوم است. این موج به پیش می‌رود و راه خود را می‌یابد، هر چند به نظر می‌رسد گذار سختی پیش رو باشد.

Ad placeholder