توران کبیری، مادر کاوه و یاشار دارالشفاء، زندانیان سیاسی، در پیامی ویدئویی در صفحه شخصی اینستاگراماش به فاجعه رخداده در اوین پرداخت.
کاوه و یاشار دارالشفاء در بند هشت اوین زندانی بودند و فردای فاجعه در اوین، به زندان رجاییشهر منتقل شدند.
توران کبیری گفت که او دوم آبان بالاخره توانسته به همراه سه چهار خانواده دیگر با فرزندانشان ملاقات کند؛ در حالیکه آتشسوزی در اوین روزها پیش از آن یعنی در ۲۳ مهر رخ داد.
به گفته کبیری، آثار کبودی هنوز روی بدن زندانیان از شب فاجعه در اوین وجود دارد، هرچند آنها بارها به بهداری زندان رفتهاند. او خاطرنشان میکند که دکتر زندان آثار ضرب و شتم بر آنها را بررسی کرده و این موضوع به عنوان سند ثبت شده و غیرقابل انکار است.
گزارشهای اختصاصی زمانه از اوین را بخوانید:
روایت یک زندانی از وقایع زندان اوین
گزارشی از زندان اوین: «وزارت اطلاعات کنترل زندان را در دست گرفته و سعی در پروندهسازی دارد»
توران کبیری بخش اصلی ویدئو را به روایت اتفاقهای آن شب و سرکوب زندانیان اختصاص داد. او گفت این روایت، روایت مستقیمی است که از فرزنداناش شنیده و بسیار متفاوت است از آنچه اخبار صداوسیما سعی در تصویر آن داشته. توران کریمی میگوید: «برداشت من این است که واقعاً یک فاجعه بوده».
او هدف از ضبط ویدئو را چنین توضیح داد:
از داخل به داد ما نرسیدند. من مجبورم این ویدئو را ضبط کنم تا چه در داخل و چه در مجامع جهانی به این اتفاق فکر کنند.
به گفته توران کبیری، فاجعه رخداده در اوین را نمیتوان به مسأله بندهای زندانیان سیاسی یا بندهای زندانیان متهم به جرم مالی تقلیل داد بلکه این فاجعه وسیع است و پیش از هر چیز بعد انسانی دارد.
او مشاهدههای فرزندانش در اوین را چنین روایت کرد:
صدای تیراندازی شنیدیم. در بند هشت که داریم آنجا زندگی میکنیم، پنجره کوچکی وجود دارد که از آن توانستیم داخل بند هفت را ببینیم. و میدیدیم که آنها دارند تیراندازی میکنند و آدمها دارند میافتند. بعد گاز اشکآور پخش شد و صدای تیراندازی مداوم میآمد و ما نمیتوانستیم ابتدا تشخیص بدهیم که چه نوع سلاح و تیری دارد شلیک میشود. گاز اشکآور و دودی که از زیر در بند داخل آن شدُما را به جنب و جوش انداخت. اولین فکری که میکردیم، این بود که بیرون برویم تا بتوانیم به بند هفت کمک کنیم و ببینیم چرا این اتفاق در آنجا افتاده. تصور اینکه چنین اتفاقی در بند هشت یا سایر بندها رخ دهد، به مغزمان هم خطور نمیکرد. با چنین ذهنیتی به در فشار آوردیم که قفل شده بود. از سه روز پیش زندانبانها به محض گرفتن آمار، در بند را شبها قفل میکردند. این برای ما سوال شده بود که چرا در بند را قفل میکنند چون این کار پیش از این انجام نمیشد. آن روز نیز چنین شده بود. در بسته بود و ما برای نجات خودمان و خفه نشدن بر اثر گاز اشکآور هجوم آوردیم به سمت در تا بازش کنیم.
با تلاشهای زندانیان، بالاخره در باز میشود و زندانیها بیرون میروند. اما آنها با پرسنل داخل زندان مواجه میشوند که بر اساس روایت آدمهای مختلف، دو زندانبان به نامهای سرهنگ محمودی و کربلایی چهرههای اصلی در میان آنها بودند. کبیری ادامه میدهد:
به غیر از فشارهای شدیدی که از طرف نظامیانی که در آن لحظه به زندانیها وارد شده بود، همچون تیراندازی به چندین تن و مجروح شدن ۵ تن، محمودی و کربلایی به شدت بقیه زندانیان را با لگد و باتون کتک زدهاند، و به آنها ناسزا گفته اند. آنها نه تنها به بند هفت کمکی نکردهاند، بلکه شمار زیادی از زندانیان هر دو بند هفت و هشت را به زور به سمت ورزشگاه هدایت کردهاند ــ حدود دو هزار تن را. و اگر زندانیان مسنتر میخواستند برای استراحت بنشینند، کتک میخوردند و توهین و تحقیرهای رکیک و وحشتناک میدیدند. زندانبانها میگفته اند: «ما نخوابیدیم، شما هم حق ندارید بخوابید.
به گفته توران کبیری، هیچ امکاناتی در این شب فاجعه در اختیار زندانیان قرار نگرفته است و آنها در شرایطی غیرانسانی و توام با شکنجه ساعتهای پس از آتشسوزی را گذرانده اند:
تصور طبیعی همه این بوده که با آتشسوزی، باید صدای خودروهای آتشنشانی را بشنوند اما در عوض صدای تیراندازی مداوم به گوش میرسیده است و عدهای نیز آنها را کتک زده اند و به جایی برده اند که امکان نفس کشیدن راحت در آنجا وجود نداشته است. زندانبانها حتی دمپاییهای زندانیان را از آنها میگیرند و آنها را روی زمینی که بر اثر آتشسوزی داغ شده بود، نگه میدارند. زندانیان حتی مجبور میشوند روی هم ادرار کنند. من دیگر دردناکتر از این نمیتوانم توصیف کنم. فرزندان من چندین بار تا به حال زندان رفته اند و هرگز چنین اتفاقی با این بعد وحشتناک و غیرانسانی برای ما پیش نیامده بود.
به گفته توران کبیری، تیراندازی با کلاشنیکف به زخمی شدن شماری از زندانیان انجامیده و این زندانیان زخمی را نیز روز بعد همراه دیگر زندانیان به زندان رجاییشهر انتقال داده اند. اما رئیس زندان رجاییشهر از پذیرفتن زندانیان زخمی تن میزند:
حتی رئیس زندان رجاییشهر زخمیها را نپذیرفته است چون شاید نمیخواسته مسئول قتل شناخته شود اما باز مجروحان را با همان وضعیت به زندان اوین منتقل میکنند و آنها را بیمارستان نمیبرند.
توران کبیری هشدار داد که انگار فاجعه اوین به دلیل واقعههای دردناک هرروزه در ایران رو به فراموشی میرود. او تأکید کرد نمیخواهد چنین اتفاقی بیفتد و از مجامع داخلی و بینالمللی خواهان تحقیقات درباره این موضوع شد.