روز از نیمه گذشته است. روزِ قبل بارانی پاییزی شهرِ سنندج را شسته است. هوا خُنَک و با طراوات است. وضعیت اجتماعی شهر اما خیلی شباهتی به این آب هوا ندارد. اعتراض‌ها به قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی وارد دومین ماه شده است. شهر سنندج از ابتدا تا به امروز به صورت مداوم محل اعتراض و اعتصاب بوده است.

یک صحنه آشنا

حوالی ظهر، دانش‌آموزان دختر از یک دبیرستان در محله بهاران بیرون می‌آیند. به محض خروج از مدرسه مقنعه‌ها را از سر بر می‌دارند. سرشان را بالا گرفته‌اند و با اعتماد به نفسِ خاصی راه می‌روند. برداشتن آن تکه پارچه از سرشان از آن‌ها انسان‌هایی جسورتر ساخته است. چند نفر از آن‌ها با هم گفت و گویی را آغاز کرده‌اند. می‌خواهند کاری بکنند. بلافاصله نتیجه چند دقیقه از مکالمه‌شان از شعاری که سر می‌دهند مشخص می‌شود. هسته‌ای چند نفره فریاد می‌زنند «ژن، ژیان، آزادی». شعار در میان دانش‌آموزان تکثیر می‌شود. دسته‌ای دیگر هم آن‌طرف‌تر شعار «مرگ بر دیکتاتور» را اضافه می‌کنند. به سمتِ میدان بهاران به راه می‌افتند. مقنعه‌ها را برداشته‌اند و راهپیمایی می‌کنند.

ماشین‌های اطراف به نشانه حمایت برایشان بوق می‌زنند. مغازه‌داران و رهگذران جسارت و شجاعتشان را تحسین می‌کنند. آن‌ها به شعار دادن و تکان دادن مقنعه‌هایشان در هوا ادامه می‌دهند. تا زمانی که ماشین‌های یگان ویژه را از دور می‌بینند. تصمیم می‌گیرند برای حفظ جانشان موقتا پراکنده شوند و تداوم اعتراض و نافرمانی را به روزهای بعد موکول کنند.

طعمِ آزادی‌های کوچک

این صحنه‌ای آشنا در محله‌ها و خیابان‌های مختلف در این روزهای شهر است. دختران دبیرستانی رویه‌ای از نافرمانی را آغاز کرده‌اند که قابل کنترل به نظر نمی‌رسد. آن‌ها دستِ‌کم در طی یک ماه گذشته طعمِ برخی از آزادی‌های فردی و اجتماعی را به صورت کوتاه‌مدت چشیده‌اند و امیدوارند این روند محدود به صرف برداشتن روسری‌هایشان نشود. آن‌ها خواهان آزدی عمل بیشتری در زندگی خصوصی و اجتماعیشان هستند.

دانش‌آموزان رده‌های پایین هم از آن‌ها یاد گرفته‌اند. در اغلبِ مدرسه‌های ابتدایی هم این روزها به وفور آهنگ «برای» شروین حاجی‌پور خوانده می‌شود. عکس‌های خمینی از کتابها برداشته می‌شود و گاهی هم صدای «مرگ بر دیکتاتور» تکرار می‌شود.

Ad placeholder

لشگرکشی سپاه پاسداران

مدرسه‌های شهر به صحنه هر روز مقاومت و اعتراض بدل شده‌اند و حاکمیت نمی‌داند دقیقا باید چگونه عمل کند. فعلا تنها به سرکوب و ارعاب اتکا کرده‌اند. با خانواده دانش‌آموزان تماس می‌گیرند و به روش‌های مختلف تهدیدشان می‌کنند. این بار اما خانواده‌ها نه تنها قصد ندارند در سرکوب و کنترل، همراه با حاکمیت عمل کنند، بلکه پشتیبان فرزندانشان هستند. اگرچه بیشتر آن‌ها متوجه خطرهایی هستند که در کمینشان نشسته. اما مسیری که تاکنون طی شده، به راستی آن را بازگشت‌ناپذیر کرده و چاره‌ای جز موضع‌گیری باقی نگذاشته است.

سرکوبِ نرم

سپاه پاسداران علاوه بر حمله‌های مستقیمش به مدرسه‌های شهر، در حال تدارک نقشه‌ای است برای کنترل معلمان و دانش‌آموزان در درازمدت. یک منبع مطلع می‌گوید سپاه تصمیم دارد به زودی در سراسر کلاس‌های درس مدرسه‌ها (حتی در روستاها) دوربین مدار بسته همراه با شنود نصب کند. ممکن است اجرای این تصمیم را از کردستان آغاز کنند. یعنی جایی که معلمانش بیشترین همراهی را با اعتصاب‌ها داشته‌اند و دانش‌آموزانش هم جزو فعالترین دانش‌آموزان معترض بوده‌اند. برنامه‌شان این است که دوربین‌های مدار بسته سالن‌ها و اطراف مدرسه‌ها را تا درون کلاس‌های درس هم ببرند و به خیالشان همه‌چیز را زیر نظر داشته باشند. موازی با چنین تصمیمی، می‌خواهند نیروهای امنیتی اطلاعات سپاه را به حراست مدرسه‌ها و آموزش و پرورش استان‌ها ببرند. وظیفه این نیروها کنترل و مدیریت دوربین‌ها و گزارش آن چیزی است که در کلاس‌های درس اتفاق می‌افتد.

در حرکت مشابه دیگری حاکمیت از هم‌اکنون و همراه با تلاش برای اجرای طرح «صیانت» یا همان طرح سانسور و محدودسازی اینترنت، در حال تولید محتوای کودکانه بر ضد حرکتهای اعتراضی در سامانه «شاد» هستند. بسیاری از دانش‌آموزان این روزها در سامانه شاد با فیلم‌هایی کارتونی مواجه می‌شوند که در حال تمسخر و به ابتذال کشاندن اعتراض‌های اخیر هستند. تولیدکنندگان این نمایش‌های حکومتی تلاش می‌کنند تا حد امکان خواسته‌ها و مطالبات مردم معترض را «سخیف» و بیهوده نشان دهند و از راه محتوای متناسب برای کودکان، این ذهنیت را در کودکان ایجاد کنند که اعتراض‌ها آن‌قدر جدی نیست و بیشتر به درد آن می‌خورد که با آن شوخی کنیم!

هدف آن‌ها از چنین برنامه‌ای کنترل مدرسه‌ است که اکنون در کلیتش به یک سنگر مقاومت علیه آن‌ها تبدیل شده. این منبع مطلع می‌گوید اما آن‌ها می‌خواهند با یک ترفندِ تبلیغی و توجیهی دست به چنین اقدامی بزنند. سپاه پاسداران درصدد است تا خانواده‌ها را اقناع کند که برای «امنیت» دانش‌آموزان بهتر است در کلاس‌های درس، دوربین نصب شود. در اقدامی مشابه هم‌اکنون مدرسه‌های اردبیل برای برای دو روز به بهانه شیوع آنفولانزا تعطیل کرده‌اند. این‌گونه امیدوارند که بتوانند دستِ‌کم حمایت برخی از والدین دانش‌آموزان ا برای چنین کاری جلب کنند. اما مشخص است در شرایط هم اکثریت خانواده‌ها و هم غالب بدنه معلمان با چنین طرحی مخالفت خواهند کرد.

سلطه و مقاومت

مخالفت با دخالت گسترده نیروهای امنیتی و حاکمیتی در مدرسه‌ها به شکل‌های مختلف خود را نشان داده است. مادر یک دانش‌آموز در ناحیه ۲ سنندج می‌گوید تصیم گرفته هر طور هست دخترش را از مدرسه فعلی‌اش، که یک مدرسه ایدئولوژیک و متعلق به نظامی‌های وابسته به حاکمیت است خارج کند و در مدرسه دیگری ثبت‌نامش کند. این مادر می‌گوید:

«تمام معلمهایشان چادری هستند و خیلی به بچه‌ها سخت می‌گیرن. یعنی در اصل دارن به روشهای خودشون شکنجشون می‌کنن. متأسفانه تنها مدرسه نزدیک به ماه هم همون‌جا است. ولی من قطعا نمی‌زارم بچه‌ام اونجا بمونه.»

حاکمیت گمان می‌کرد مدرسه را به تسخیر خود درآورده. در این خیال خام بودند که آموزش ایدئولوژیک و سخت‌گیری‌هایشان در مدرسه‌ها، ریشه هر نوع نافرمانی و مخالفت را در نسل جدید خشکانده است. اما اکنون با چشمان خود دیدند که با دست خود وضعیتی غیرمنتظره به بار آورده‌اند. نه تنها سرمایه‌گذاری فرهنگی و سلطه نرمشان به بار ننشسته، بلکه مدرسه‌ها را به کانون شورش و اعتراض علیه خود تبدیل کرده‌اند.

آن‌ها می‌خواستند به واسطه ایدئولوژی اسلامی، نسخه‌ای خیالی از روابط کودکان و نوجوانان با هستی‌ اجتماعی‌شان را در ذهنشان حک کنند. اما رابطه‌ها و شبکه‌های ارتباطی واقعی دانش‌آموزان، بسیار کارآمدتر از آموزش ایدئولوژیک حاکمیتی عمل کرده است.

دانش‌آموزان به واسطه سر و کله زدن با قوانین تبعیض‌آلود و غیرانسانی مدرسه‌هایشان، راه‌ها و ترفندهای مقاومت روزمره را بسیار پیش از این هم یاد گرفته‌اند و اکنون در وضعیتی انقلابی، زمان را برای بروز همه انواع مخالتها و نافرمانی‌ها مناسب تشیخص داده‌اند.

حاکمیت در تشخیص این نکته ناتوان بوده که در فرایندِ آموزشِ ایدئولوژیک، دانش‌آموزان یادگیرنده‌هایی منفعل و ماشینی نیستند. آن‌ها به منابعِ شناختی غیر از منابع مدرسه هم دسترسی دارند. در ذهنِ خود مطالب را تجزیه تحلیل می‌کنند و بسیار پیش می‌آید که با رویکردی انتقادی آن‌ها را ارزیابی می‌کنند. برخلافِ آن‌چه مدیریتِ مدارس تصور می‌کنند، این نوع آموزش‌ها ضرورتاً مورد پذیرش واقع نمی‌شوند و مخالفت‌ها و مقاومت‌هایی در برابرِ آن‌ها شکل گرفته که به شکلی جدی مشروعیتِ این نوع دانش را به چالش می‌کشد و قوه تخیل سیاسی را گسترش می‌دهد.

بیشتر بخوانید:

Ad placeholder