شامگاه شنبه ۲۳ مهر ۱۴۰۱ در زندان اوین آتش‌سوزی بزرگی رخ داد که هنوز علت و ابعاد دقیق آن مشخص نیست. جمعی از خانواده‌های زندانیان مقابل زندان بودند که ساعت ۸ و نیم شب (در برخی منابع گفته شده حدود ۹) صدای انفجار شنیده شد، سپس صدای تیراندازی ممتد و فریاد. این وضع تا ساعت‌ها ادامه داشت.

در آسمان شب اوین چیزی اجسامی نورانی دیده شد که از جایی و با هدفی شلیک شده بودند. به فلش‌بنگ (نارجک صوتی-نوری) می‌مانستند. همان هنگام دیده شده که از کیوسک یک برج نگهبانی به سوی داخل زندان شلیک می‌شود.

بعد از گذشت چهار روز هنوز از جزئیات حادثه اطلاعی در دسترس نیست. پایگاه رسانه‌ای قوه قضائیه (میزان) تعداد کشته‌های این حادثه را هشت نفر اعلام کرده است.

در همان شب حادثه، منابع زمانه و از میان خانواده زندانیان اطلاع دادند که از یک روز قبل، یعنی جمعه ۲۲ مهر نیروهای گارد ویژه به صورت شبانه‌روزی در زندان مستقر شده بودند. فضای داخل بندها ملتهب گزارش شده بود. در همان شب حادثه منابع مختلفی این موضوع را تایید کردند. روایت یک زندانی از داخل بند ۸ که به تازگی به دست زمانه رسیده نیز این موضوع را تایید می‌کند. به گفته منابع مختلف زمانه، از صبح روز شنبه صدای آژیر خطر مدام در زندان پخش می‌شد.

اکنون روایت یکی از زندانیان بند ۸ که نام او نزد زمانه محفوظ است، به دست ما رسیده که جزئیاتی از فضا و اتفاق‌های شب آتش‌سوزی را آشکار می‌کند و با روایت حکومت که زندانیان را متهم فرار و شورش و دست عوامل خارجی را در این اتفاق دخیل دانسته است، در تباین آشکار است.

Ad placeholder

این زندانی بر اساس مشاهدات خود اظهار می‌دارد که وقایع رخ داده در شب آتش‌سوزی زندان اوین از قبل برای سرکوب زندانیان برنامه‌ریزی شده بود. او ابتدا درباره فضای حاکم بر بند ۸ بعد از حادثه آتش‌سوزی چنین توضیح می‌دهد:

«وزارت اطلاعات آمده بند [۸] را تحت کنترل گرفته است و می‌خواهند پرونده‌سازی کنند و بگویند شما همه با هم هماهنگ بودید، از قبل برنامه‌ریزی داشتید، این دروغ محض است. من منکر این نمی‌شوم که شرایط اجتماعی بیرون تأثیر گذاشته بر داخل [زندان]، اینجا مجمع بود، سرودخوانی بود، شعاردهی بود، همه این‌ها بود، البته در اعتراض به این‌که گارد را جمعه آورده بودند، مدام محدودیت ایجاد می‌کردند، در ِجدید می‌گذاشتند، فشار می‌آورند به همه… به هر حال یک بهم پیوستگی با قیام بیرون قطعا در ذهن همه وجود داشته است، ولی خودجوش بود، از چه جهت؟ چون یک‌دفعه تیراندازی شروع شد…»

این زندانی که در بند ۸ زندان اوین محبوس بوده، می‌گوید اعتراض‌ها آن شب نه تنها برنامه‌ریزی نشده بود، بلکه در واکنش به تیراندازی و حمله نیروهای امنیتی به بند ۷ به صورت کاملا خودجوش صورت گرفت. او توضیح می‌دهد تا قبل از آغاز تیراندازی فضای زندان کاملا معمولی مانند دیگر روزها بود:

«وقتی تیراندازی به بند ۷ شروع شد که به بند ما چسبیده است، دور تا دور ساختمان تیراندازی شد همه داشتند برای شام خودشان را آماده می‌کردند، یکی حمام بود، یک قارچ سرخ می‌کرد… این‌ها به نوعی می‌خواهند پرونده‌سازی کنند. ولی [بند] هفتی‌ها شورش را شروع کردند، یک سری از آنها داشتند به سمت ما می‌آمدند و یک‌سری هم داشتند فرار می‌کردند، فشار و خشم بود که بیرون زد، ابتدا کسی داخل حیاط نرفت، هیچ‌کس نمی‌خواست داخل حیاط برود. می‌خواستند به افسر نگهبانی بروند جواب بگیرند، گاز اشک‌آور و تیر ساچمه‌ای زده شد، خود فرمانده یگان که جرأت نداشت بالا بیاید از پایین گفت بروید داخل حیاط، گفتیم داریم خفه می‌شویم بالا که در سالن‌ها بدتر است، اینجا ساختمان اداری بوده تهویه ندارد، خودشان گفتند بروید داخل حیاط که خیلی‌ها رفتند، یک ساعت یک ساعت‌ونیم این ماجرا ادامه داشت و یک مامور گارد هم جرأت نکرد بالا بیاید، همه سمت بند هفت بودند. بعد راکت می‌زدند، ۹ تا موشک جنگی و نارنجک زدند، هزار و ۶۲۰ گلوله جنگی آن شب به سمت بند هفت و دورتادور اینجا شلیک شد.»

این زندانی بند ۸ که آن شب از نزدیک شاهد وقایع زندان اوین بوده، تاکید می‌کند هیچ‌کس قصد فرار نداشت و زندانی‌ها با خود پتو می‌آوردند و آتش می‌زدند تا جلوی سوزش چشم‌ها به دلیل شلیک گاز فلفل را بگیرند. او سپس به هم‌دستی تعدادی از زندانیان و زندانبان‌ها برای ایجاد فضای مشتنج و آسیب رساندن به زندانیان اشاره می‌کند:

«چند نفر هم‌دست زندانبان‌ها بین زندانی‌ها هستند که اسم یکی از آنها … است که هم‌دستی کرد و در را به روی بچه‌ها بست. وقتی گفتند بروید داخل حیاط، بعضی‌ها می‌خواستند پتو با خودشان ببرند با در بسته‌ای که پشت‌اش آتش‌سوزی راه انداخته بودند، مواجهه شدند. بچه‌ها نتوانستند در را بشکنند و بالا بیایند، هیچ مقابله‌ای نمی‌خواستند با گارد داشته باشند. یکی دیگر به اسم … اینجا هم‌دست زندانبان بود. … هم‌دست رئیس بند، محمودی بود، حمید ضیایی که قبلا بازپرس بوده و اینجا زندانی است، هنوز آدم‌فروشی می‌کند. … آمار همه افرادی که بالا بودند را داد و بعد از این‌که ماجرا تمام شد، دوباره چند نفر را به دلیل آدم‌فروشی او به رجایی‌شهر بردند، در میان این بلبشو او تا ساعت یازده‌ونیم در افسرنگهبانی آن پایین ایستاده بود.» [اسم‌هایی که به جای آنها “…” گذاشته شده، نزد زمانه برای تحقیق بیشتر محفوظ است.]

این زندانی در ادامه به حمایت زندانیان سیاسی بند ۸ از بند ۷ اشاره می‌کند که باعث می‌شود برنامه‌ریزی زندانبان‌ها برای سرکوب بهم بریزد:

«تمام مسئله سرکوب از قبل برنامه‌ریزی شده بود، چون بارها زندانی‌ها خواستند حسن رعیت منتقل شود چون دعوا درست می‌کرد، نوچه‌هایش را می‌فرستند زندانیان را می‌زدند و باعث شد چند نفر خون‌ریزی کنند، ولی آن روز ظهر یک دفعه منتقل می‌شود، مهدی رفسنجانی را نمی‌گذارند برگردد، همان روز ظهر ما باتون‌ها و دستبندهای جدید را به چشم دیدیم، شیفت‌های پاسدارها ۲۴ ساعته شد، از روز قبل تک تیرانداز بالا گذاشته بودند، تمام این‌ها برای سرکوب برنامه‌ریزی شده بود. ولی ابتکار بند هشت تمام بازی را بهم ریخت و در باتلاقش گیر کردند.»

منبعی که صدای او از داخل زندان اوین به دست زمانه رسیده تعداد کشته‌شده‌های بند ۷ را بسیار زیاد -بیشتر از روایت رسمی جمهوری اسلامی- عنوان کرده است و اشاره می‌کند که جنازه‌ها را با وانت به بیرون از زندان منتقل کرده‌اند و به گفته او زندانیانی که در بهداری زندان حضور داشتند، این صحنه را مشاهده کرده‌اند:

«حتی یکی از زندانیان می‌گفت تیر خلاص هم به برخی از زندانیان زده‌اند. شلیک گاز اشک‌آور و تیراندازی به سمت پنجره اتاق‌ها بود و دیروز آمدند این‌ها را از لوله‌ها و دیوارها بیرون کشیدند. دور تا دور پنجره‌ها تیر خورده، وضعیت عجیبی بود. در حال حاضر ۴۳ نفر در قرنطینه رجایی‌شهر هستند و قرار است برای آنها سالن بگیرند. چند نفر هم آزاد شدند، آنهایی که گلوله خوردند به بهداری رفتند و برگشتند، ولی دکتر موحد از اعزام آنها به بیمارستان جلوگیری می‌کند.»

این زندانی به زخمی شدن یاشار توحیدی، دانشجوی هوا و فضای دانشکده علوم تحقیقات اشاره می‌کند. به گفته او این دانشجوی زندانی از ناحبه سفیدرانش تیر خورده است و به دلیل خون‌ریزی شدید به بیمارستان بقیه الله منتقل شده است. او از نگرانی‌ها درباره وضعیت یاشار توحیدی خبر داد.

در اولین روز بعد از حادثه زندان اوین، برخی منابع از سرکوب و ضرب و شتم زندانیان بند ۸ توسط فردی به نام «سرهنگ محمودی» خبر داده بود، این زندانی نیز با اشاره به نقش رئیس بند ۸ در ضرب و شتم زندانیان می‌گوید:

«سرهنگ محمودی، رئیس بند هشت بعد از این‌که بچه‌ها داخل حیاط گیر افتادند، دست‌های هم را گرفتند و روی زمین خوابیدند، سرهنگ محمودی با باتون روی زخم‌های آنها زده بود، کتف، سر، دندان و پاهایشان سیاه و کبود شده بود، کاری که گارد نکرد را سرهنگ محمودی کرد. بعد هم بالا آمد و با همان تیم بچه‌های بالا را زد، با باتون می‌زد و فحش می‌داد و می‌گفت مادرهای شما را به عزایتان می‌گذارم و روز مرگ تک‌تک شما فرا رسیده است، این عین حرفی بود که زد.»

Ad placeholder

یک منبع آگاه پیش‌تر به زمانه گفته بودند زمانی که زندانیان زن در بند نسوان صدای تیراندازی را می‌شوند دست به اعتراض می‌زنند تا دریابند چه اتفاقی در حال وقوع است، اما گارد ویژه به بند آنها می‌آید و با فحاشی و لیزرهای تک تیرانداز آنها تهدید می‌کنند.

این زندانی که صدای او به دست زمانه رسیده نیز روایت مشابهی را از بند زنان زندان اوین ارائه می‌دهد:

«بعد از تیراندازی‌ها هم شش نفر در بند شروع به اعتراض می‌کنند و می‌گویند این چه وضعی است، چه بلایی دارد سر بند هفتی‌ها می‌آید؟ آنها برادرهای ما هستند، نمی‌توانید تقلیل‌شان بدهید که سرقتی و دزد هستند، ما حامی آنها بودیم، شروع می‌کنند به شعار دادن و یگان که می‌آید از دور به آنها الفاظ … رکیک می‌گوید، تک تیرانداز با نقطه آبی پیشانی آنها را هدف می‌گیرد. گاز فلفل شدید می‌زنند، گاز فلفل شدید زدند به حدی که بعضی بدن‌هایشان کهیر زد، صدای آنها تا دو روز در نمی‌آمد، می‌خواستند آنها به زندا قرچک ببرند که قبول نکردند و مجبور شدند آنها را دوباره بند برگردانند.»

این زندانی محبوس در بند ۸ از ایجاد فضای شدید امنیتی در زندان اوین بعد از حادثه شب آتش‌سوزی می‌گوید و تاکید دارد وزارت اطلاعات اوضاع را تحت کنترل گرفته است:

«البته بعد از آن روز که ابعاد جهانی گرفت توازن عوض شد، چندباری ماموران حفاظت، وزارت، سازمان زندان‌ها، افسر جانشین‌ها، مدیر داخلی و این‌ها آمدند و خواستند ببینند فضا چگونه است. همه بچه‌ها پشت هم را گرفتند و گفتند  زبان ما دراز است حمله نظامی کردید به ما، جواب سنگ گلوله نبود و شما طراحی کردید برای این ماجرا… مدام می‌آیند و می‌گویند با بند ۷ زد و بند کردید، گفتیم به هیچ عنوان این گونه نبود.»

به گفته این زندانی، بند ۷ تخلیه شده است، بندی که به گفته او در شب حادثه ۱۷۰۰-۱۸۰۰ نفر در آن بودند:

«۱۵۰۰ نفر از آنها را به سالن ورزشی حیاط ما، آنجا همه را می‌چپانند به اضافه بقیه بچه‌ها ۴۰ یا ۵۰ نفری که در حیاط مانده بودند آنجا هم یک دور کتک خوردند و تا صبح آنجا بودند. بچه‌های بند ما زودتر منتقل شدند، ولی آنجا ۱۵۰۰ نفر از آنها ماندند در حدی که آنجا [ناچار شدند] ادرار کنند. نمی‌دانیم کجا آنها را بردند.»

منبع آگاه زمانه می‌گوید بعد از شب آتش‌سوزی زندان اوین، زندانیان را از بندهای خود خارج کردند زیرا شدت تخریب در بند ۷ زیاد بود. این منبع تاکید می‌کند از سرنوشت زندانیان اطلاعی ندارد و حتی اسم و هویت آنها را نمی‌داند. او به نکته مهمی اشاره می‌کند، و آن هم وجود تبعیض بین زندانیان از جانب زندانبان‌ها است. او می‌گوید زندانیان بند ۷ که اغلب زندانیان سرقت و مالی هستند و ناشناس:

«بدبخت‌ها بی‌نام و نشان هستند، دیگر طبقاتی است اوضاع… آنها از ما کم ارزش‌ترند، ما هم از این دو تابعیتی‌ها و آمریکایی‌ها که سیتیزن آمریکا بودند… سپاه سریع آمد آنها را برد به سویت، ما هم از آنها بی‌ارزش‌تریم… این مسائل هست…»

این زندانی هم‌چنین به بازجویی‌ از زندانیان بعد از حادثه آتش‌سوزی خبر می‌دهد و اشاره می‌کند نه تنها قفل درها را عوض کرده‌اند، تاکنون به زندانیان اجازه هواخوری داده نشده است:

«امروز می‌خواستند ملاقات کابیتنی برای چند نفر بگذارند با دست‌بند، اما زندانیان سیاسی نرفتند. خود من هم همین‌طور نرفتم. گفتند دستبند بزنیم گفتیم به هیچ عنوان! به ما حمله شده ما مجرم شدیم؟ زندانی‌های مالی با دستبند رفتند. شنبه خاصی بود هم می‌توان گفت شنبه شورانگیزی بود هم خیلی سیاه بود. واقعا فکر نمی‌کنم اوین تاکنون به خودش همچنین چیزی دیده باشد.»

روایت رسمی رسانه‌های حکومتی میزان و ایرنا این است که در بندهای هفت و هشت اوین درگیری پیش آمده و کارگاهی آتش گرفته است. روایت روزنامه تسنیم این است که بند شش هم درگیر بوده است.

هنوز به درستی مشخص نیست در آن شنبه‌شب چه اتفاقی در زندان اوین افتاد، به گواه ویدئوها و روایت خانواده‌ها و زندانیان، حادثه تنها یک آتش‌سوزی نبوده است و هدف اصلی سرکوب زندانیان بود.

Ad placeholder