پخش اولین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نظرات مختلفی را در بین فعالان سیاسی و مردم ایران برانگیخته است. این نظرات عموماً انتقادی و در موارد بسیاری به زبان طنز و یا هجو بیان می‌شوند. عده‌ای این برنامه تلویزیونی را مناظره نمی‌دانند و اعتقاد دارند شبیه به یک میزگرد یا مباحثه بوده است. عده دیگری این منظره را نشان از بی سلیقگی مدیران صدا و سیما می‌دانند و در مقابل افرادی اعتقاد دارند این نوع برنامه سازی مطابق با نگاه امنیتی حاکم بر رسانه‌ای است که به صورت تمام و کمال تحت اختیار رهبری ایران قرار دارد و هیچ نهادی در عمل اجازه دخالت و نظارت بر این رسانه حکومتی را ندارد.

محسن رضایی یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نیز به صورت خلاصه و مفید نظر خود را اینگونه مطرح کرده است: «ترس از تکرار حوادث سال ۸۸ باعث شد مناظره‌ها به این شکل در بیاد.» حداد عادل هم درباره مناظره چنین گفته است: «دفعه قبل خوب بود اما عفونت کرد. این بار یک تجربه‌ای است که جلوی عفونت گرفته بشود!»

گزارش زیر حاصل گفت‌وگو با تنی چند از مردم ایران درباره این برنامه تلویزیونی و حواشی آن است.

Elections_debate

شادی حق مردم است!

امین، فارغ التحصیل دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز در رشته مهندسی است اما اکنون در بخش اخبار داخلی یک روزنامه نزدیک به اصلاح طلبان کار می‌کند. درباره مناظره انتخاباتی می‌گوید: «بعد از رد صلاحیت هاشمی انتخابات جذابیتی برای من نداشت. هنوز هم دیگر فرقی ندارد چه کسی کاندیدا بشود. برنامه را کامل ندیدم ولی خوشبختانه قسمت‌های خنده‌دارش را دیدم. مدت‌ها بود اینقدر نخندیده بودم. فیس بوک و توئیتر پر شده است از جک و داستان درباره مناظره. مخصوصا غرضی که آدم را یاد “قهوه تلخ” مهران مدیری می‌اندازد.»

در ادامه صحبت‌هایش به مسئله شادی اشاره می‌کند و می‌گوید: «مردم ما بعد از سال ۸۸ دلیلی برای شادی ندارند. سال‌های قبل وقتی تیم ملی فوتبال می‌رفت به جام جهانی مردم خوشحال می‌شدند. بازی ایران، استرالیا چقدر مردم ریختند بیرون. می‌زدند و می‌رقصیدند. آلان نه فوتبال درست و حسابی داریم و نه وضع مردم خوب است که خودشان را یکجوری سرگرم کنند. با این وضعیت بنزین کسی تا امام زاده هاشم نمی‌تواند برود و برگردد. شادی حق مردم است. خوشحالم این انتخابات گرچه تاثیری در انتخاب رئیس جمهور ندارد اما باعث شد که مردم بخندند و شاد بشوند.»

نابودی ایران خنده ندارد!

آقای محمودی، آموزگار است. حرف‌های او بدون هیچ توضیحی گویای همه چیز است:

«بنده مناظره را با دقت نگاه کردم. در جریان هستم که این مناظره باعث خنده و تفریح عده‌ای شده است. برای بنده هم پیام کوتاه آمده. فضای کامپیوتر، فضای نسل‌ جوان است. از نسل جوان ایران بیش از این انتظاری نمی‌رود. هر روز با این نسل زندگی‌ می‌کنم. متاسفانه هر سال شاهد سقوط ارزش‌های ایرانی و ملی هستم. بیشتر همکاران من چنین عقیده‌ای دارند. بی تفاوتی پدر و مادر، تغییر فرهنگ خانواده، بازی‌های کامپیوتری، فیلم‌های خارجی، فوتبال و… به نظر من اینها نقش دارند.

یک آموزگار: « چیزی که من در مناظره دیدم سراسر خطر و هشدار بود. کشور ما در مسیر ویرانی قرار گرفته و افرادی که نامزد ریاست جمهوری شده‌اند تخصص و علم ندارند. شعور لازم برای نجات ایران از این فجایع تلخی که در انتظار ماست را ندارند. نابودی ایران خنده ندارد. کسی که مناظره را دیده باشد اگر در سرش عقلی باشد باید به حال ایران گریه کند.»

امثال بنده و همکارانی که گچ تخته می‌خوریم و با علم سر و کار داریم با پیشرفت مشکل نداریم. پیشرفت مثبت است. تا به حال چیزی به اسم پیشرفت منفی شنیده‌اید؟ همیشه به شاگردانم می‌گویم که پیشرفت با کراوات زدن، مشروب خوردن، رقصیدن و فیلم جنگی درست نمی‌شود. اروپا و آمریکا با این چیزها پیشرفت نکردند. به دانشمندان بها دادند. علم را به شیوه صحیح تدریس کردند و برای تحقیق و پژوهش بودجه در نظر گرفتند. متاسفانه نسل جدید معنی این حرف‌ها را نمی‌فهمد. دنبال این نیستند که آسایش و ثروت را از طریق علم و پیشرفت به دست بیاورند. از همه چیز به دنبال قسمت‌های به درد نخور هستند.

چیزی که من در مناظره دیدم سراسر خطر و هشدار بود. کشور ما در مسیر ویرانی قرار گرفته و افرادی که نامزد ریاست جمهوری شده‌اند تخصص و علم ندارند. شعور لازم برای نجات ایران از این فجایع تلخی که در انتظار ماست را ندارند. نابودی ایران خنده ندارد. کسی که مناظره را دیده باشد اگر در سرش عقلی باشد باید به حال ایران گریه کند.

بنده تخصص مدیریتی ندارم اما برنامه‌ای نداشتند نامزد‌ها. این افراد نمی‌توانستند خوب حرف بزنند. حرف‌های تکراری می‌زدند. در شرایطی که ارزاق مردم یک به یک از سفره آنها کم می‌شود و پول ملی ایران بی ارزش شده است باید اعتراض کرد. باید جدی گرفت. دلیل شوخی و خنده بی‌جا و نامربوط را نمی‌فهمم. اینقدر باید جدی بگیریم مسائل ملی را که آدم‌های کوچک جرات نکنند ورود کنند.»

می ترسم جلیلی کلک مرغابی باشد

یکی از فعالان سیاسی ایران به مناظره تلویزیونی از زاویه دیگری نگاه می‌کند. او می‌گوید: «من فکر می‌کنم فضای طنزی که بعد از مناظره‌ حاکم شد اجازه نداد مسائل مهم و جدی خودشان را نشان بدهند. تا آلان فضا تحت تاثیر شوخی و خنده است. منتظر هستم تا ببینم حرف‌های جدی مطرح می‌شود یا خیر.»

از این فعال سیاسی می‌خواهم که مسائل مهم این مناظره را از نظر خودش بیان کند. او پاسخ می‌دهد: «نکته‌ای که ذهن مرا به خودش مشغول کرده صحبت‌های حداد عادل است. من فکر می‌کنم حداد عادل خطرناک‌تر از احمدی‌نژاد و جلیلی ظاهر شد. حداد از گفتمانی استفاده کرد که تا پیش از این به این صورت استفاده نشده بود. اسمش را نمی‌شود اصول‌گرایی یا اسلام گرایی گذاشت. من پیشنهاد می‌کنم صحبت‌های حداد را تقسیم کنیم و در گوگل سرچ کنیم. حداد حرف‌های خامنه‌ای را تکرار می‌کرد، مو به مو! حرف جدیدی نزد. انگار روح خامنه‌ای خامنه‌ای وارد جسم یک نفر دیگر شده و از زبان او حرف می‌زند.

تمام محافظه‌کاران سعی می‌کنند خودشان را به رهبر ایران نزدیک نشان بدهند ولی دقت کنید حتی محمود احمدی ‌نژاد کمی برای خودش استقلال کلامی دارد. منظورم اختلافات اخیر بین احمدی‌نژاد و خامنه‌ای نیست. در همین دوره اول هم احمدی‌نژاد فردی بود که با اینکه ذوب در ولایت بود یا این حال شخصیت مستقل خودش را داشت.

دو مورد به نظرم مهم است. “سبک زندگی اسلامی” که حداد عادل می‌گوید یعنی چی؟ اشاره کرد به موضوع تحریم‌ها و گفت تحریم‌ها برای این اثر گذاشته که سبک زندگی مردم غربی است. بعد گفت اگر مردم به شیوه اسلامی زندگی کنند مشکلات حل می‌شود. دیشب قبل از خواب نزدیک به یک ساعت و نیم درباره این حرف فکر کردم. چیزی به ذهنم نرسید مگر اینکه خانه‌های مدل اندرونی و بیرونی از خشت و گل درست کنند. وسط حیاط خانه یک درخت خرما بکارند تا غذای ملت مسلمان را تامین کند. یک بز یا شتر هم کنار این درخت خرما وجود داشته باشد.

نکته بعد به نظرم این است که برای حداد عادل “ایران” وجود ندارد. هر چیزی هست فقط “اسلام” است. نظرم این نیست که برای بقیه اصول‌گرایان “ایران” اهمیت دارد. یعنی برای حفظ ظاهر لااقل از ایران اسم می‌برند. حداد ترسی از این ندارد که نشان بدهد “ایران” برایش بی معنی است و چیزی که برای او مهم است، “اسلام” است».

او ادامه می‌دهد: «در جواب یک سوال دیگر که ربطی نداشت شروع کرد نظر خامنه‌ای درباره افزایش جمعیت را توضیح دادن. فکر کنم درباره مشکل مسکن بود. اینکه سالی ۸۰۰ هزار زوج ازدواج می‌کنند. وقتی در کشور به دلیل جمعیت بالای غیر مولد، مشکلات اقتصادی و اجتماعی به وجود آمده حداد عادل می‌گوید مسکن مهم نیست و باید جمعیت بیشتر شود.»

یک فعال سیاسی مخالف: « حداد عادل برای احیای حکومت طالبان آمده است. همه فکر می‌کنند حداد رای نمی‌آورد اما این دیدگاه خطرناک وجود دارد و کسی واکنش نشان نمی‌دهد. می‌ترسم جلیلی کلک مرغابی باشد و حداد گزینه اصلی حکومت باشد.»

این فعال سیاسی برای آنکه منظور خود را بهتر بیان کند از خاطرات زندان می‌گوید: «در بند ما یک نفر به جرم جاسوسی زندان بود. حکم اعدام گرفته بود، بعد این حکم شکسته بود. این آدم برای افسر نگهبان و حفاظت زندان آدم فروشی می‌کرد. در زندان بعضی افراد برای اینکه از تلفن استفاده کنند یا ملاقات بگیرند از این کارها می‌کنند. معمولاً به صورت مخفیانه. این فردی که گفتم گویا جاسوس بود علنی این کار را می‌کرد. به همه می‌گفت من آدم فروش هستم. هر کس به آقای خامنه‌ای فحش بدهد گزارش می‌کنم. خیلی مشکل درست کرد. دو نفر به خاطر گزارش این آدم تبعید شدند به زندان دیگر. وقاحت در این حد را من هنوز درک نمی‌کنم. وقاحت حداد از جنس وقاحت این آدم بود. خجالت نمی‌کشد. با میل و رقبت در جایگاهی که به او داده‌اند کار می‌کند. خیلی ساده بگویم؛ حداد عادل برای احیای حکومت طالبان آمده است. همه فکر می‌کنند حداد رای نمی‌آورد اما این دیدگاه خطرناک وجود دارد و کسی واکنش نشان نمی‌دهد. می‌ترسم جلیلی کلک مرغابی باشد و حداد گزینه اصلی حکومت باشد.»

تقسیم کار مناسب

جلوی یک بنگاه معاملات ملکی چهار نفر در حال سیگار کشیدن هستند. از رفت و آمد کارکنان بنگاه و سوال‌هائی که می‌پرسند اینطور به نظر می‌رسد که آنها دلال ملک هستند. سیگار می‌کشند و درباره انتخابات با یگدیگر صحبت می‌کنند. به بهانه نگاه کردن آگهی‌های ملکی در قسمت تابلو اعلانات بنگاه به حرف‌های آنان گوش می‌دهم.

اولی که مرکزیت جمع را در اختیار دارد می‌گوید: «باید محسن رضائی را بکنند وزیر اقتصاد. به درد رئیس جمهوری نمی‌خورد. قالیباف را بگذارند رئیس جمهور. اینطوری بشود بازار یک تکانی می‌خورد». فرد دیگری از این جمع چهار نفره می‌گوید: «اصل هسته‌ای است. روحانی را باید بگذارند به جای جلیلی تا پرونده را ببندند. تا وقتی هسته‌ای درست نشود همه چیز خراب است. ملکی که یک و نیم میلیارد قیمت داشته آلان با این دلار شده پنج میلیارد. کسی جرات نمی‌کند خرید و فروش کند. معامله نداریم. فقط دست به دست می‌شود. هسته‌ای درست نشود بازار را نمی‌توانند درست کنند».

نفر سوم رویکرد فرهنگی دارد و اعتقاد دارد: «من اگر بودم غرضی را می‌گذاشتم رئیس صدا و سیما. برنامه لازم نیست درست کنند. خودش بیاید روزی نیم ساعت برای مردم سخنرانی کند دل همه شاد می‌شود. جک است این یارو. من خبر نداشتم. حبیبی زنگ زد گفت مناظره را نگاه کن. گفتم حوصله ندارم. گفت از دست می‌دهی، تلویزیون را روشن کن از خنده می‌میری». نفر چهارم حرف‌های او را پی می‌گیرد: «حداد عادل را هم بگذارند رئیس اداره مبارزه با مواد مخدر. بساط شیشه و کراک را جمع می‌کند. همه می‌روند دنبال تریاک خودمان.» نفر سوم با خنده ادامه می‌دهد: «آره. ولایتی هم مسئول کلینیک ترک اعتیاد.»

تفاوتی بین آنها نیست؛ دید همه آنها به زنان ابزاری است

نفیسه از فعالان حقوق زنان است و از زاویه دغدغه‌های خود به مناظره نگاه می‌کند. می‌گوید:

«مسئله‌ای که وجود دارد این است که وقتی از زنان و حقوق زنان صحبت می‌کنند مصنوعی است. منظورم این است که برای آنها فقط مسئله تبلیغات در میان است. وقتی یک نفر از زنان صحبت کرد بقیه هم از زنان صحبت کردند.

در ایران زن بیکار نداریم. دقیق‌تر بخواهم بگویم در طبقات پایین جامعه و طبقه متوسط زن بیکار نداریم. در طبقه بالای جامعه شاید. هنوز این دیدگاه در جامعه ما وجود ندارد که “کار خانگی” زنان به رسمیت شناخته شود و به آن بها داده شود. یک زن خانه‌دار با همسر خود از خواب بلند می‌شود و کار خود را شروع می‌کند. وقتی مرد از سر کار بر می‌گردد کار زن هنوز تمام نشده است. مرد غذایش را می‌خورد و زن باید ظرف‌ها را بشوید. کارهای کودکان همگی به عهده زنان است.»

یک فعال عرصه حقوق زنان: « مسئله‌ای که وجود دارد این است که کاندیداها وقتی از زنان و حقوق زنان صحبت می‌کنند مصنوعی است. منظورم این است که برای آنها فقط مسئله تبلیغات در میان است. وقتی یک نفر از زنان صحبت کرد بقیه هم از زنان صحبت کردند.»

او ادامه می‌دهد: « کیفیت زندگی زن در ایران بسیار پائین است. متاسفانه همیشه در سخنرانی‌ها و تلویزیون راجع به کمیت زندگی صحبت می‌کنند. افزایش طول عمر، یا درباره بیمه‌ها. مدیران جامعه ما هنوز درک نکرده‌اند که قدم اول برای کاهش هزینه‌های اجتماعی بالا بردن کیفیت زندگی است. وقتی تعداد بیماران زیاد است و هزینه‌های دارو و درمان سنگین است، ظاهر مسئله قوانین و خدمات بیمه است. باطن مسئله کیفیت زندگی است. استراحت کم، غذای بد، روح و روان متلاطم و نداشتن احساس امنیت. هرچقدر قوانین بیمه بهتر شود فایده ندارد. زن ایرانی در سن بالای ۴۵ سال به احتمال ۷۵ درصد پوکی استخوان دارد. این مربوط به تغذیه بد و کم است. یعنی جایگاه اهمیت و ارزش زن در خانواده پائین‌تر است و بعد از شوهر و فرزندان قرار داد.

بالای ۸۰ درصد از زنان ایران مشکل پوست و مو دارند که هم به علت تغذیه و هم به علت حجاب اجباری است استفاده از پوشش زیاد در فصل گرم عامل ریزش موی سر و بیماری‌های ناشی از تعرق زیاد است.»

او به مسئله دیگری نیز اشاره می‌کند: «همه نامزدها درباره ازدواج صحبت کردند. ازدواج آسان و مسکن مهر. وام ازدواج و اینکه سن ازدواج را پائین می‌آورند. متاسفانه آقای عارف که نماینده اصلاحات و روشنفکر‌ترین آنهاست درباره بیکاری زنان ۲۰ تا ۲۹ سال صحبت می‌کند. فکر نمی‌کنم خود آقای عارف بدانند که چه می‌گویند. این‌ها زنان در لیست انتظار کار خانگی هستند. باید ازدواج کنند تا کار خانگی آنها شروع شود.

آقایان از خودشان طرح می‌دهند که باید برای زنان کار خانگی ایجاد شوند. یعنی علاوه بر شستن، پختن، شوهر داری، بچه داری، جارو کردن و غیره مثل هندوستان یا بنگلادش زنان را وادار کنیم به جز این کارها در خانه جعبه درست کنند یا کار بسته‌بندی انجام دهند. کار اضافی! زنان در چشم مردان تصمیم‌ گیرنده برده‌هائی هستند که کار خانگی وظیفه آنهاست. به کار خانگی بها نمی‌دهند. وظیفه‌ آنها می‌دانند. به نظرم نامزدهای اصولگرا که به دلایل دینی مخالف کار زنان بیرون از خانه ‌هستند ناخودآگاه بیشتر به پدیده کار خانگی بها می‌دهند تا اصلاح طلبان.»

به کسی که حرف راست می‌زند می‌خندند

حاج رضا چندین سال بقالی داشته است و حالا فرزند ارشد او بقالی را به سوپرمارکت تبدیل کرده و حاج رضا بازنشسته شده است. درباره مناظره و انتخابات چنین نظر می‌دهد: « گزینه بهتر از غرضی ندارم. با خدا، با تقوا، ساده، بی دروغ، انسان. مردم کسی را می‌خواهند که برای آنها دل بسوزاند. غصه مردم را داشته باشد.

پسر آخری پای تلویزیون مسخره‌اش می‌کرد. از خانه انداختمش بیرون. لعنت به این روزگار که جوان‌ها را لوده بار آورده. با حرف می‌شود خرشان کرد. هر کس چرب زبانی می‌کند، می‌گویند این خوب است. چه خوبی؟ حرف که نمی‌شود حساب و کتاب. از قدیم گفته‌اند “دو صد گفته چون نیم کردار نیست”. مردمی وقتی به دروغ عادت کرده‌‌اند معلوم است به کسی که حرف راست می‌زند می‌خندند.»

در همین زمینه:

مناظره‌ای خسته کننده، میان نامزدهای کم شور و بی برنامه