ده‌‌ها مامور گارد ویژه به یک زن حمله می‌کنند تا دستگیرش کنند. زن تنها و غیر مسلح است. ماموران مرد در جمهوری اسلامی که همواره در صدد جداسازی و تفکیک جنسیتی است مبادا اختلاط زن و مرد صورت گیرد، او را احاطه می کنند و یکی از آنها از پشت باسن او را لمس می‌کند. تصویری علنی از تعرض جنسی یک مامور رسمی به یک زن در ملاءعام.

خشونت جنسی و تجاوز در میدان‌های جنگ برای ارضای جنسی متجاوز نیست: بیان پیروزی اوست و شیوه‌ای برای انتقام از طرف مقابل. یک تاکتیک جنگی برای از بین بردن روحیه؛ و در جامعه‌ای که همچنان زن ناموس تلقی می‌شود، یک شیوه برای تحقیر شرافت دشمن. تجاوز سلاح میدان جنگ و ابزار تنبیه است تا نشانه‌ای باشد از پیروزی سرباز بر مردان در آن سوی میدان و نه فقط تحقیر ابدی خود زن.

اما سابقه تجاوز در میدان جنگ تنها به کتاب‌های تاریخ هزاران سال قبل بر نمی‌گردد، از تجربه‌‌های متاخر نیز هست و حتی جاری به ویژه در فرهنگ‌هایی که اصرار دارند زن را عامل شرافت یا بی‌شرافتی مردان بخوانند.

فرهنگ جمهوری اسلامی یک نمونه از این فرهنگ‌هاست که مدام در تریبون‌های رسمی‌اش در حال تعریف زن و کارکرد اوست. فرهنگ ایدئولوژیک و مردسالار این حکومت، زن را تنها در نقش‌هایی با کارکرد جنسی و در خدمت مردان تعریف می‌کند. مهم‌ترین عبادت زن، خدمتگزاری به شوهر و وظیفه‌اش، تامین نیازهای جنسی اوست حتی اگر سوار شتر باشد. یک قدم جلوتر، زن مادری‌ست که باید زندگی خود را در خانه و در خدمت فرزندان بگذراند. با این تعریف از زن که به عنوان ابژه جنسی تقلیل داده شده، عموم مردان خود را مالک زنان و بی‌حرمتی به او را نشان لکه‌دار شدن حیثیت خود و بدن او را قابل تعرض و دستمالی می‌دانند. به ویژه اگر زن از محیط خصوصی خارج شده باشد، به شکلی قربانی نکوهانه، او را مستحق تحمل تعرضات جنسی می‌دانند.

با همین اعتقاد، جمهوری اسلامی و کارگزارانش به تعرض جنسی عادت دارند و آن را مجاز می‌دانند. زن به عنوان ارباب رجوع ادارات، مراجع به دادگستری و متهم در زندان در میدان جنگ بر سر شرافت است. او در نهادهای رسمی و دولتی مانند ادارات، دادگاه‌ها و زندان‌ها، سوژه جنسی مردان نشسته بر مسند است. هر گاه برای انجام یک کار کوچک به این نهادها مراجعه کند، با خطر تعرض جنسی و تجاوز روبه روست. مردان تربیت یافته در این نظام، نه تنها خود را محق می‌دانند که عموم زنان را به صرف زن بودن ابزار جنسی بپندارند، که اگر زنی به هر دلیل کارش گیر این مردان باشد، باید خود را آماده برخوردهای جنسی آنها کند. از این روست که اگر زن برای گرفتن وامی مراجعه کند، رییس بانک خود را محق می‌داند با او لاس بزند یا اگر برای طلاق نزد قاضی برود، پیشنهاد صیغه دریافت می‌کند و اگر به زندان بیفتد، برای تنبیه و تحقیرش خود را مجاز به تعرض به او می‌دانند. گزارش‌های متعدد از رواج خشونت جنسی به زنان در زندان‌ها، تجاوز، استفاده از الفاظ رکیک با بار جنسی در هنگام بازداشت، بازجویی، و حتی از سوی قاضی، گواهی بر شیوع فرهنگ تجاوز در میان کارگزاران جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل است.

شیوع فرهنگ تجاوز در میان ماموران امنیتی، نشانه‌ای است از مجاز بودن رفتار تحقیرگرانه نسبت به زنی که عصیان کرده؛ به ویژه در شرایطی که این عصیان ریشه در خروش علیه حجاب اجباری دارد. به تعبیر حکومت، حجاب مانع رفتار متعرضانه می‌شود اما به مردان مجوز می‌دهد که اگر زنی حجاب نداشته باشد، او را فاحشه خطاب کنند یا دست به تعرض به او بزنند. شکلات خواندن زن و مگس نشستن بر او تنها گوشه ای از ابژه‌انگاری جنسی زن در نگاه این حکومت است.

از این روست که نمایندگان این حکومت، روحانیون، صاحب منصبان و مامورانی هستند که مدام از تریبون‌های خود اعلام می‌کنند زنان مستقل و معترض، به دنبال برهنگی، همخوابی با افراد متعدد و فاحشه هستند یا به گفته احمد خاتمی، امام جمعه تهران، «لقمه حساب و کتاب شده ندارند» و «بسیاری از بی‌حجاب‌ها زن‌ها و بچه‌های دزدها» هستند.

تلاش برای هویت زدایی از زن از طریق توهین، تحقیر کلامی و فیزیکی تنها یک شیوه از روش‌های حکومت برای کنترل اوست و خشونت جنسیتی، سعی مدام حکومت برای حذف و از میدان راندن بدن زن، مطالبات و حضور اجتماعی اوست که اگر آشکارا از سوی عواملش انجام شود، با بی‌اعتنایی تعمدی حکومت همراه می‌شود.

در کشوری که به دلیل قتل ژینا (مهسا) امینی هفته‌هاست در التهاب و بحران است، صدها معترض کشته شده‌اند و هزاران نفر در زندانند، جمهوری اسلامی که عامل تمام این خشونت‌هاست، نه تنها پاسخگوی جنایت‌های خود نیست که حتی درباره ماموران خاطی خود که زنان را با رکیک‌ترین الفاظ خطاب می‌کنند و دست به آزار جنسی و تعرض به آنها می‌زنند، به عمد سکوت کرده و مهر تایید به رفتار با این زن معترض زده است. از این رو رفتار جمهوری اسلامی با زنان نه تنها متناقض با ادعای قرآن سوزی و بیگانه خواندن معترضان و خشونت‌شان نیست، بلکه پاسخی رسمی است که خود آنها به ادعای تامین امنیت برای شهروندان ایران، به ویژه زنان داده‌اند.

حکومتی که زمانی بر مبنای فرهنگ خود مدعی بود حضور نظامی‌‌اش در سوریه و عراق برای حفاظت از «ناموس» زن ایرانی در مقابل داعش است، حالا امنیت را تمام و کمال برای زنان به ارمغان آورده‌است: یا با قتل در بازداشت‌گاه، یا با کشتار در خیابان و دستگیری و همزمان با تجاوز و تعرض جنسی و این بار حمله نه در خاک دشمن و نه علیه سرباز خارجی، که علیه خود.