جنبش‌ها را با شعارهاشان می‌شناسند. شعارهایی که در عین ایجاز و استفاده‌ی موثر از قدرت کلمات، پیام یا خواسته‌ای مشخص را به شیوه مستقیم یا غیرمستقیم بیان می‌کنند. این شعارها گاه در خیابان فریاد زده می‌شوند، مانند «بی‌عدالت، صلحی نیست» سیاهان امریکا در میانه‌ دهه‌ ۸۰ میلادی، و یا بر کاغذی نقش می‌بندند، مانند «ما مردم» در مطلع قانون اساسی امریکا، و گاهی اوقات، ترجیع‌بند سخنرانی‌های پرشور می‌شوند و در ۱۹۶۳، «رویایی دارم» را بر زبان مارتین لوتر کینگ می‌نشانند.

جنبش سبز ایران در سال ۱۳۸۸ خورشیدی، با شعار «رای من کو؟» شناخته می‌شود و اعتراض‌های آبان خونین ۹۸، با «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!»

فهم درست شعار

در پی قتل حکومتی مهسا امینی به دست «پلیس امنیت اخلاقی» جمهوری اسلامی، در مبدا قضیه که کردستان بود و شهر کوچکش سقز، شعاری خودجوش پیچید: «ژن، ژیان، ئازادی»، «زن، زندگی، آزادی». حالا بعد از گذشت حدود دو هفته از خیزش عمومی مردم در بیشتر استان‌های ایران، جمعی به سریش تکرار، در تلاش برای چسباندن «مرد، میهن، آبادی» به شعار آغازین این جنبش‌اند. بدون هیچ قصدی در جهت نیت‌خوانی مبلغین این شعار «مردانه»، «مرد، میهن، آبادی» سوای از وزن و قافیه‌ مطبوعی که شکل می‌دهد، شعاری بی‌معنا، واپسگرایانه و در ستیز با روح «زن، زندگی، آزادی» است.

شعارها معمولا در پاسخ به وجهی از سرکوب شکل می‌گیرند، در تقابل با یک دریغ. شعار «دانش‌جوی زندانی، آزاد باید گردد»، در پی اعمال تبعیض علیه زندانیان براساس جرم‌شان نیست! بلکه در پی بیان روشن این مفهوم است که جای کسی که فعالیت سیاسی و صنفی می‌کند، در زندان نیست. در پی قتل جورج فلوید بدست پلیس امریکا در سال ۲۰۲۰، جنبشی عظیم و جهانی شکل گرفت که شعارش این بود: «زندگی سیاهان مهم است». این شعار در پی خلع ارزش از زندگی دیگران نبود، بلکه به دنبال احقاق حقی انکارشده بود. وقتی راستگرایان عمدتا سفیدپوست، شعار «زندگی همگان مهم است» را در برابرش قرار دادند، به وضوح، حقی ضایع‌شده را طلب نمی‌کردند. گزاره‌ «خشونت، وجهی مردانه است» به معنی این نیست که همه یا بعضی یا اکثر مردها خشن‌اند. همان طور که نمی‌شود گفت همه یا بعضی یا اکثر زن‌ها لطیف‌اند. در خرد جمعی بشر، مردانگی و زنانگی، در دو سر یک طیف گسترده، به ترتیب با خشونت و لطافت هم‌نشین شده‌اند و به این زودی‌ها هم بعید به نظر می‌رسد دست از این هم‌نشینی بردارند یا که اصلا بردارند!

Ad placeholder

حاکمیت‌های استبدادی معمولا قائم به هنجارهای پدرسالارانه‌اند. این که یکی بگوید، و دیگران بی‌چون و چرا فرمان ببرند. مجازات کسی که سرکشی کند، از داغ و درفش و تازیانه است، تا اعدام و زندان و تبعید، که همگی وجهی از خشونت‌اند و خشونت هم با مردانگی هم‌نشین. مستبدین کجا سلب آزادی از مردانگی کرده‌اند که حالا باید توی خیابان فریادش بزنند؟

نه تنها جنبش فعال حال حاضر در ایران، بلکه هر جنبشی در هر جایی از نقشه‌ی زمین، برای پیروزی و یا بقا، نیاز به پوشش رسانه‌های جهانی دارد و هر مساله‌ای در ارتباط با حقوق زنان، توجه این رسانه‌ها را به سرعت جلب می‌کند. در عین ناباوری همیشگی عده‌ای، این توجه هیچ ارتباطی با توطئه‌ای در پیش یا پس پرده ندارد. غربی‌ها هم، همچون دیگر انواع بشر، تابع خرد جمعی‌اند که طی قرون و اعصار، اندوخته‌اند. از ۱۸۴۰ میلادی که زنان را از ورود به همایش «ضد برده‌داری» در لندن منع کردند، جنبشی سازمان‌یافته شکل گرفت که نیروی مقابلش، با این که ظاهرش به‌کل با آیت‌الله‌ها فرق داشت، هر دوشان متوثر از یک جنس فرهنگ مردسالارانه بوده‌اند. نقش موثر زنان در جنگ اول جهانی، دیگر بهانه‌ای برای دولتمردان باقی نگذاشت و با تصویب متمم نوزدهم قانون اساسی امریکا، به کلیه‌ی زنان امریکایی حق رای داده شد. این موج از ۱۹۱۸ در آلمان آغاز شده بود و بعد از امریکا هم در ۱۹۲۸، انگلستان و در ۱۹۴۴ و ۱۹۴۵، فرانسه و ایتالیا را هم درنوردید. این کارزار زنان هنوز در جریان است و آخرین جلوه‌ آن هم، مقاومت زنان امریکایی در برابر رای دیوان عالی برای محدودسازی حق انتخاب بارداری. افکار عمومی غرب به تجربه دریافته است که یکی از نمودهای بارز پایان دوران جنگ‌های بزرگ، مشارکت زنان در فرایندهای سیاسی و اجتماعی است. گوش مردمان در جهان از صدای مردان پر است، و بخصوص با موج اخیر قدرت‌گیری راست‌گرایان، شاخک‌های‌شان در مسائل زنان، از همیشه حساس‌تر. 

Ad placeholder

برای سنجش میزان آزادی هر جامعه‌ای، به آزادی زنانش بنگرید

«زن، زندگی، آزادی»، در پی نسبت‌دادن جنبش به یک جنسیت خاص نیست، بله معطوف به وجه زنانه‌ بشر است. وجهی که در همگان از این سو تا آن سوی هویت جنسی یافت می‌شود. صاحب‌عقلی را نمی‌توان یافت که در پی اندازه‌گیری عددی مردانگی و زنانگی باشد. تشخیص میان «نر» و «ماده»، تابع عواملی مادی و قابل‌اندازه‌گیری است، ولی در تعریف «مرد» و «زن»، نه تنها در طول تاریخ، بلکه در میان مردمان هم‌نسل هم اختلاف است، چه از یک سرزمین باشند و چه در پهنه‌ی گیتی پراکنده. این که در این میان، شعاری پیدا شود که حق مردان را فریاد بزند، شاید در نگاه اول و دوم، تلاشی بی‌ضرر در راه «اتحاد» و مطابق با معیارهای «عدالت» به نظر برسد، اما در اصل در حال مردانه و زنانه‌کردن اعتراضی است می‌خواهد سیستمی را به زیر بکشد که با سوءاستفاده از منابع سرزمینی عظیم و به زور سرنیزه و گلوله در حال مردانه و زنانه کردن محیط‌های اجتماعی بوده است. 

این گفتاورد را همه شنیده‌ایم: برای سنجش میزان آزادی هر جامعه‌ای، به آزادی زنانش بنگرید. «زن، زندگی، آزادی» حتی اگر تنها معطوف به حقوق زنان باشد، باز هم گامی است به جلو برای همگان. شعارهای ماندگار به ضرب قافیه و ردیف و توئیت و ریتوئیت تثبیت نمی‌شوند، بلکه هر کدام پاسخ به نیازی تاریخی‌اند و حقی که در جایی از کسانی دریغ شده. تاکید بر وجه زنانه‌ی این حرکت، تدبیری موثر برای نگاه‌داشتن تمرکز رسانه‌های بزرگ بر ایران است. تمرکزی که نه تنها نیاز هر جنبش امروزی برای موفقیت است، بلکه بدون آن، مستبد از هیچ جنایتی در حق شهروندان معترض روگردان نخواهد بود که امام‌شان، اوجب واجبات را نه سعادت مردمان، بلکه حفظ نظامش دانست!

Ad placeholder