در این مقاله با نظر به رسالهی «آرئوپاگیتیکا»[1] (۱۶۴۴)، زمینههای تاریخی و استدلالهای جان میلتون را در دفاع از آزادی چاپ بررسی میکنم. در ادامه، نشان خواهم داد که «آرئوپاگیتیکا»ی میلتون چگونه به تحلیل تأثیرات اجتماعی، اخلاقی و عملی قانونهای محدودکنندهی آزادی چاپ در عصر مدرن نیز کمک میکند.
تاریخ ارتباطات به طور کلی، و تاریخ کتاب به طور خاص، در عین حال تاریخ سانسور است، زیرا کتابها همیشه تحت کنترل بودهاند. با اختراع چاپ سربی، ابزارهای کنترل آن نیز ابتدا توسط مقامات مذهبی برای سرکوب به اصطلاح بدعتگذاری، سپس توسط دولتها، از ترس خیانت و بیوفایی، و نیز با لشکرکشیهای اخلاقگرایان، به جهت دیکته کردن “پاکدینی” مدنظرشان توسعه یافت (Green, ۲۰۰۵). متعاقبا، تاریخ کتاب را باید در رابطهاش با تاریخ سانسور و مبارزات چاپخانهداران، ناشران و نویسندگان برای آزادی چاپ، گردش و بیان عقاید بررسی کرد.
«آرئوپاگیتیکا»ی جان میلتون
جان میلتون (۱۶۰۸-۱۶۷۴) شاعر و اندیشمند بریتانیایی قرن ۱۷ است که شاهکارش «بهشت گمشده» شهرتی عالمگیر برایش به همراه آورده است. غیر از آن، میلتون به عنوان اندیشمندی مدافع آزادی بیان نیز شناخته میشود. «آرئوپاگیتیکا» رسالهای است از جان میلتون که در ۱۶۴۴ میلادی منتشر شده است. این رساله جدلی است که در انتقاد از «فرمان تنظیم چاپ»،[2] معروف به «دستور صدور مجوز ۱۶۴۳»[3] نوشته شده است. در تاریخ اندیشه، این رسالهی جدلی گاهی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین دفاعیهها از آزادی بیان و اندیشه توصیف میشود. عنوان این رساله به وضوح هدف میلتون را از نگارش آن نشان میدهد: سخنرانیایست مکتوب در دفاع از آزادی چاپِ بدونِ مجوز که پارلمان انگلستان را خطاب قرار داده است. میلتون قصد دارد علیه قانون مصوب پارلمان استدلال آورد؛ قانونی که براساسش «از این پس هیچ جزوه یا کاغذی چاپ نمیشود، مگر اینکه عین آن قبلاً توسط نهاد یا حداقل یکی از نهادهایی که برای این کار تعیین میشود تأیید نشده و مجوز نگرفته باشد» (Milton, ۱۶۴۴).
«آرئوپاگیتیکا» عنوان خود را از آرپاگوس،[4] تپهای در آتن گرفته است، که محل دادگاههای واقعی و افسانهای آتن بوده است. ارجاعات فراوان به دوران کلاسیک در این جدل نشان میدهد که میلتون در تلاش بود تا الگوی ایدهآلِ یونانیِ آنها را به پارلمان یادآوری کند و همچنین از آنها بخواهد که از رویه آن الگو در عدمِ اعمالِ صدورِ مجوز پیش از انتشار پیروی کنند. عنوان این رساله همچنین اشارهای به «آرپاگیتیکوس»[5] است، خطبهای مکتوب که ایزوکراتس،[6] خطیبِ آتنی، در قرن چهارم قبل از میلاد نوشته شده است (Wittreich, ۱۹۷۲). همچنین پیشنهاد شده است که این عنوان ارجاعیست به دفاعی که سنت پولس در آرپاگوس در آتن علیه این اتهام که تبلیغ خدایان بیگانه میکند از خود انجام داد (Burt, ۱۹۹۸).
ارجاع ضمنی به «آرپاگیتیکوسِ» اثر ایزوکراتس نشان میدهد که میلتون بر آن بود موضوعی مرتبط با امنیت عمومی را که نمایندگان پارلمان نادیده گرفته بودند به آنها تذکر میدهد. برای درک این موضوع، اجازه دهید سطرهای آغازین «آرپاگیتیکوس» را بخوانیم:
«بسیاری از شما میپرسید، چنین فکر میکنم، که هدف من از پیش کشیدن مسالهای در زمینه امنیت عمومی چیست، گویی آتن در خطر است یا امور آن بر شرایطی نامشخص استوار شده است…. من مضطرب هستم. زیرا مشاهده میکنم که شهرهایی که فکر میکنند در بهترین شرایط قرار دارند، تمایل دارند بدترین سیاستها را اتخاذ کنند و آنهایی که احساس امنیت بیشتری میکنند اغلب در معرض خطر هستند.» (Isocrates, ۱۹۸۰)
میلتون نیز مانند ایزوکراتس قصد دارد هشدار دهد که پارلمان سیاست اشتباهی را اتخاذ کرده است که امنیت عمومی را تهدید خواهد کرد. همچنین، میلتون نیز مانند ایزوکراتس که برای سخنرانی حضور فیزیکی نداشت، استدلال جدلی خود را نوشت و به صورت جزوه منتشر کرد. در این بحث، جان میلتون که از پرسبیتریانها حمایت میکرد، اما به تدریج داشت از آنها دور میشد، در مخالفت با اقتدارگرایی نوظهور در پرسبیتریانها موضعی نزدیک به مستقلین در پارلمان گرفت. مستقلها از یک اتفاق نسبتاً جدید در فرهنگ چاپ انگلیسی حمایت کردند که همانا آزادی چاپ بود. در ژوئیه ۱۶۴۱، پارلمان چمبر استار[7] را لغو کرد که یک دستگاه سانسور سلطنتی را اعمال میکرد. با لغو چمبر استار، هیچ دستگاه حکومتیِ سانسور وجود نداشت. متعاقبا، فرایندهای انتشاراتی به طرزی ناگهانی افزایش یافتند. از سال ۱۶۴۱ تا ۱۶۴۳ انفجار فوقالعادهای در چاپ و انتشار در انگلستان رخ داد. فرقههای پروتستانِ مختلف رسالههایی در زمینه افکار خود منتشر کردند. افزایش ناگهانی انتشارِ ادبیات مذهبی، به نوبه خود منجر به ظهور چندین گروه مذهبی جدید شد (Rogers, ۲۰۰۸).
ظهور این گروههای مذهبی میتوانست بهطور بالقوه اقتدار کلیسای انگلستان را کاهش دهد. رقابت در زمینهی حقیقتِ دینی به بازار مذهبی و بازار کتب مذهبی شکل میداد. تکثیر متون دینی و گروههای مذهبی منجر به فرهنگِ دینی ظاهراً آشفتهای شد. همچنین در همین زمان شاهد گسترش روزنامهها و انتشار کتابهای اجتماعی و سیاسی رقیب هستیم که میتوانستند حاکمیت پارلمان جدید را به خطر بیندازند. کلیهی این تغییرات به عنوان نتایجِ فوری آزادی مطبوعات متجلی میشدند (Rogers, ۲۰۰۸).
برای محافظت از دین در برابر بدعت، و همچنین برای دفاع از فعالیتها و اقدامات پارلمان در برابر مخالفان آن، و البته برای سرکوبِ تبلیغاتِ سلطنتی، پارلمانِ تحتِ رهبریِ پرسبیتریانها قانون مجوز سال ۱۶۴۳ را تصویب کردند. فرمان تنظیم چاپ، معروف به دستور صدور مجوز سال ۱۶۴۳، مکانیزمی را برای کنترل حکومتی بر چاپ وضع کرد. با تصویب این قانون کتابها باید مجوز میگرفتند، و پیش از انتشار توسط حکومت تأیید میشدند. دستور صدور مجوز، اکثر دستگاههای سانسور در “عرف سابق”،[8] از جمله مجوز پیش از انتشار، ثبت کلیه مواد چاپی با قیدِ نام نویسنده، چاپگر و انتشارات آنها را مجدداً به صحنه آورد:
«از این پس هیچ کتاب، جزوه، کاغذ، و هیچ بخشی از چنین کتاب، جزوه یا کاغذی توسط هیچ شخص یا اشخاصی چاپ، صحافی، دوخت یا به فروش نمیرسد، مگر اینکه عین آن ابتدا به تایید شخص یا اشخاصی که هر یک یا هر دو از طرف نهادهای مذکور برای صدور پروانه تعیین شدهاند رسیده باشد و طبقِ عرف سابق در دفتر مخصوص ثبت شده و عنوان چاپخانهی آن در کنارش درج شده باشد.» (June ۱۶۴۳: An Ordinance for the Regulating of Printing)
این دستور همچنین اجازهی دستگیری و زندانی کردن هر نویسنده، چاپخانه و ناشری که گردن نمینهاد را صادر کرد.
«و روسا و سرپرستان شرکت مذکور،….گروهبان پارلمان عوام و معاونین آنها، به همراه افرادی که قبلاً توسط کمیته بررسی مجلس عوام منصوب شده بودند، مجاز میباشند و لازم است هر از چندگاهی به کلیه جاهایی که فکر میکنند مراجعه کرده و کلیه چاپخانههای بدون مجوز را جستوجو کنند.» (June ۱۶۴۳: An Ordinance for the Regulating of Printing)
شانزده ماه پس از قانون مجوز، میلتون «آرئوپاگیتیکا» را منتشر کرد. «آرئوپاگیتیکا» در فرآیندِ چاپِ خود، به آژانس صدور مجوز ارائه نشده است (Masson, ۲۰۱۸). بنابراین، میلتون در روندِ عملیِ انتشار این جزوه، ایدهای را که در متن ارائه میکند، خود به اجرا میگذارد.
استدلال میلتون در سطوح مختلفی ارائه میشود. در اینجا به اختصار به بحثهای تاریخی، نظری، اجرایی، و کلامی او میپردازم. در سطح تاریخی، او خاطرنشان می کند که مخترعِ سانسور کلیسای کاتولیک قرون وسطا بود و پارلمان نباید کاری کند که شباهت با آنها را متبادر میکند. به زبان ساده، میلتون از نمایندگان پارلمان میخواهد که کاری را که رومیان با آنها انجام دادند، انجام ندهند. او شکلگیری رویهی مجوز دادن در کلیسای کاتولیک را به سخره میگیرد و از آن انتقاد میکند و مینویسد: «گویا سنت پیتر کلیدِ نشر را هم از بهشت به آنها اهدا کرده بود» (Milton, ۱۶۴۴).
میلتون این مثال را مطرح میکند که موسی و پولس کتابهایی از همه نوع خواندهاند: «ناگفته نماند مثال موسی، دانیال و پولس که در تمام آموختههای مصریها، کالدانیها و یونانیان ماهر بودند، که قاعدتا این نمیتوانست بدون خواندن همه نوع کتابهای آنها محقق شده باشد» (Milton, ۱۶۴۴). او از شرایط تاریخیای دفاع میکند که «کتابها به همان اندازه آزادانه در جهان پذیرفته میشدند که هر تولد دیگری. مسئله مغز از مسئله رَحِم محدودتر نبود» (Milton, ۱۶۴۴).
در سطح نظری، بحث اصلی رسالهی میلتون بر تمایز بین اجبار بیرونی و انضباط درونی استوار است. به عبارت ساده، او استدلال میکند که هر کسی در درون خود یک مجوزدهندهی بالقوه دارد، بنابراین نیازی منطقی به مجوز حکومتی در خارج وجود ندارد. آزادیِ یک فرد برای خواندن و نوشتن حیاتی است و بر حقِ دولت برای محدود کردنِ آزادی فرد برای خواندن غلبه دارد (Rogers, ۲۰۰۸). میلتون مینویسد:
«ممکن است مردی در باطن بدعتگذار باشد؛ و اگر او تنها به این دلیل که کشیش چنین میگوید، یا مجمع چنین تصمیم میگیرد – بدون اینکه دلیل دیگری داشته باشد – به چیزهایی اعتقاد داشته باشد، ولو اعتقاد او درست باشد، اما همان حقیقتیکه در بر دارد، بدعت او میشود.» (Milton, ۱۶۴۴)
به عبارت دیگر، داور نهایی برای حقیقت دینی، قدرتِ خردِ فرد است و باید چنین باشد. حذفِ رسمی استدلالهای مغایر تهدیدهای بزرگتری نسبت به تهدید احتمالی است که ممکن است در خواندن متن وجود داشته باشد.
در یک سطح اجرایی و اداری-اخلاقی، «آرئوپاگیتیکا» به تنزل فکری و اخلاقی که اجرای قانون صدور مجوز در پی دارد میپردازد. در سطح اداری، میلتون استدلال میکند که دلیل دیگر شکست دستور مجوز، شرایط مورد نیاز برای هر مجوز دهنده است. او مینویسد:
«نمیتوان انکار کرد، که آنکه درباره تولد یا مرگ کتابها قضاوت میکند، و نظر میدهد که آیا این کتابها میتوانند به این دنیا فرود آیند یا نه، باید مردی بالاتر از حد معمول باشد؛ اهل مطالعه، آموخته و خردمند…اگر او دارای چنین مقام و ارزشی باشد، نمیتوان سفری خستهکنندهتر و ناخوشایندتر از این برایش ترتیب داد، و اتلاف وقت بیشتری بر او تحمیل کرد، که او را خوانندهی دائمی کتابها و جزوههای انتخاب نشده، که اغلب حجمهای عظیمی دارند کنیم.» (Milton, ۱۶۴۴)
با فکر کردن به هزاران مجوزدهنده، میتوان دید که چقدر از زمان و پتانسیل فکری برای کنترل چاپ (سوء)استفاده میشود. علاوه بر این، این واقعیت که بسیاری از این بررسها، اهل فرهنگ، معلمان یا اساتید جزئی در دانشگاههای دولتی هستند که به عنوان مجوزدهنده برای دریافت حقوقِ اضافی کار میکنند، انحطاط فکری و اخلاقی را نشان میدهد که نتیجهی اجرایِ چنین سیستمِ صدور مجوز است.
در یک سطح الهیاتی و نظریهی دانش، میلتون به این نکته اشاره میکند که چگونه مجوزهای پیشازچاپ حقیقت را متوقف میکنند و یادگیری را به طور کلی از رونق میاندازند. استدلال الهیاتیِ میلتون ریشه در روایت او از تاریخ حقیقت دارد که بر اساس آن حقیقت با درگذشت مسیح قطعهقطعه شده و تا زمان ظهور ثانویه بریدهبریده خواهد ماند. میلتون که معتقد بود در عصری از حقایقِ پراکنده زندگی میکند، بر ضرورت همزیستی قرائتهای مختلف از حقیقت استدلال میکند:
«حقیقت در واقع یکبار با استاد الهیاش به جهان آمد و شکلی عالی بود که میشد به آن نگاه کرد: اما هنگامی که او عروج کرد، و حواریونش پس از او به خواب رفتند، تیرهی تباهی از فریبکاران به راه افتادند… حقیقتِ باکره را گرفتند، شکل زیبای او را به هزار قطعه درآوردند و آنها را در چهار باد پراکنده کردند. از آن زمان تاکنون، دوستانِ غمگینِ حقیقت… بالا و پایین میروند و عضو پس از عضو در حالی که بتوانند آنها را پیدا کنند، جمع میکنند. ما هنوز همهی آن قطعات را پیدا نکردهایم… و هرگز نخواهیم یافت، تا زمانی ظهور دوبارهی او. او همهی گرهگاهها و اعضاء را گرد هم خواهد آورد و آنها را به چهرهی نامیرایی از عشق و کمال تبدیل خواهد کرد.» (Milton, ۱۶۴۴)
میلتون حقیقت را به یک چشمهی جاری توصیف میکند؛ جریانِ آب نباید با مانع مواجه شود. «حقیقت در متن مقدس با یک چشمهی جوشان مقایسه شده؛ اگر آبهای آن بهطور همیشگی جریان نداشته باشند، به حوض گلآلودی از یکسانسازی و سنت افول میکند» (Milton, ۱۶۴۴). در نتیجه، میلتون به ارزشهای ذاتی در مجادله مذهبی، و به سودمندی چنین مجادلاتی معتقد است. بحث و جدل، نتایجِ جستجو هستند و نشانههایی از جستجوی مداوم. با این حال، صدور مجوز، ممنوعیتهایی را ایجاد میکند که «در هر مکان نهی کردن و مزاحمت برای آن کسانی دربردارد که در جستجو هست» (Milton, ۱۶۴۴).
استدلالهای میلتون، خاصه استدلال الهیاتی فوق، محدویتهای خود را نیز در دفاع از آزادی بیان دارد. میلتون به درک خاصی از تاریخ حقیقت اعتقاد داشت، با این استدلال که حقیقت تکهتکه شده است، و تنها میتواند با ظهور ثانویه متحد شود. این روایتِ تاریخی دربارهی حقیقت، میلتون را وادار میکند که به نفع گشودگی و تساهل نسبت به کثرتگرایی مذهبی در مسیحیت استدلال کند. این دیدگاه در مقایسه با بنیادگرایان و سنتگرایانی که معتقدند تنها یک عبارت حق چاپ دارد، بازتر و مترقیتر است. با این حال، این موضع الاهیاتی تنها تا آنجا روادار است که یک عبارت در درون باور کلی به حقیقت مسیحی قرار گیرد. میلتون تا آنجا پیش میرود که حتی از قضاوت قضات آتن در مورد سوزاندن کتابهای پروتاگوراس دفاع میکند: «بنابراین، کتابهای پروتاگوراس توسط قضات آرئوپاگوس به سوزاندن محکوم شدند، و خودش به دلیل اعترافش به اینکه نمیداند آیا خدایان وجود داشتهاند یا نه، از آن منطقه تبعید شد» (Milton, ۱۶۴۴). طبیعیست که این نگاه ناتوان از ترویج رواداری و مجاز پنداشتن در مواردیست که محتوای یک کتاب به طور روشن خارج از مرزهای باور دینی قرار میگیرد.
ضمنا توجه به این نکته نیز مهم است که میلتون در هیچ جای متن خود به صراحت سانسور را محکوم نمیکند. حتی میگوید در برخی موارد طرفدار سانسور است:
«و در مورد تنظیم نشر، هیچ کس فکر نکند که نصیحتی بالاتر از انچه خودتان در حکمی که داشتهاید میتواند بدهد؛ این حکم که هیچ کتابی چاپ نشود، مگر اینکه نام چاپخانه و مؤلف داشته باشد، و یا حداقل چاپخانه ثبت شده باشد. منتشراتی که بدون اجرای این موارد عرضه میشوند، اگر بداخلاق و افتراآمیز تشخیص داده شوند، آتش و جلاد به موقعترین و مؤثرترین راهحلی خواهند بود که پیشگیری آدمی میتواند به کار بندد.» (Milton, ۱۶۴۴)
انتقاد میلتون به صراحت علیه صدور مجوز است. صدور مجوز مقدم بر سانسور است. صدور مجوز به دولت اختیار کنترل بر تفکر را میدهد. سانسور، پس از انتشار و زمانی که خوانندگانی با مشکلی در کتابِ چاپ شده مواجه میشوند، مطرح میشود. اما مجوز به این معنی است که یک کتاب باید قبل از چاپ به نماینده صدور مجوز ارسال شود.
«آرئوپاگیتیکا» و تاریخ معاصر کتاب
«آرئوپاگیتیکا» و استدلالهای مندرج در آن، دستور صدور مجوز سال ۱۶۴۳ را تغییر نداد. احیای سلطنت در دهه ۱۶۶۰ حتی منجر به کنترل شدیدتر بر چاپ کتاب شد. تنها در سال ۱۶۹۴ بود که روند صدور مجوز در انگلستان شروع به منقرض شدن کرد. در حالی که جزوهی میلتون در هدف خود که پارلمان را برای اصلاح قانون تحت فشار قرار داد، تأثیرِ فوری نداشت، اما در تاریخ روشنفکری به عنوان یکی از تأثیرگذارترین دفاعیات از آزادی بیان ماندگار شد.
صدورِ مجوز کتاب و سانسور بینالمللی، مستمر و فراگیر هستند. به همین دلیل «آرئوپاگیتیکا» نه تنها ارزش تاریخی دارد، بلکه به درک تاریخِ کتابِ معاصر نیز کمک میکند. «آرئوپاگیتیکا» نه تنها پنجرهای به تاریخ چاپ در انگلستان قرن هفدهم است، بلکه میتواند در تحلیلِ تاریخ چاپ و فرهنگ کتاب در هر جامعهای که مجوز و سانسور را اعمال میکند، کمک کند. از بینشهای فراوان آن، این است که «آرئوپاگیتیکا» ارتباط بین قوانین لزوم صدور مجوز را با تنزل اخلاقی و دلسردی یادگیری در آن جامعه نشان میدهد. همانطور که قبلاً توضیح داده شد، در سطح تولید دانش، میلتون استدلال کرد که صدور مجوز باعث کاهش یادگیری میشود. بنابراین «آرئوپاگیتیکا» به درک رابطه بین کنترل دولت بر چاپ و دلسردی یادگیری در سطح اجتماعی کمک می کند. مردم گرایش مییابند که به درستی، حقیقت و صداقت آنچه در کتابهای دارای مجوز میخوانند اعتماد نکنند.
References:
Burt, S. (1998). To the unknown God. St. Paul and Athens in Milton’s Areopagitica. Milton Quarterly, 32(1), 23-31.
Green, J. (2005) Introduction. In J. Green, & N. J. Karolides (eds.), Encyclopedia of censorship, New Edition. Facts on File.
Isocrates (1980). Isocrates with an English translation in three volumes (G. Norlin, Trans.). London: William Heinemann Ltd.
‘June 1643: An Ordinance for the Regulating of Printing.’, in Acts and Ordinances of the Interregnum, 1642-1660, ed. C H Firth and R S Rait (London, 1911), pp. 184-186. British History Online [accessed 1 April 2021].
Masson, S. (2018, September 22). Dr. Scott Masson: John Milton’s Areopagitica [video].
Milton, J. (1644). Areopagitica, A Speech of Mr. John Milton for the liberty of Unlicenc’d printing to the Parliament of England. Retrieved from this link
Rogers, J. (2008, November 21). YaleCourses: Areopagitica . YouTube.
Wittreich, J. (1972). Milton’s Areopagitica. Its Isocratean and ironic contexts. Milton Studies, 4, 101-12.
−−−−−−−−−−−−−−−−
پانویسها
[1] Areopagitica
[2] the Ordinance for the Regulating of Printing
[3] Licensing Order of 1643
[4] Arepagus
[5] Arepagitikos
[6] Isocrates
[7] the Star Chamber
[8] the ancient custom