سرآغاز

قتل مهسا امینی در جریان بازداشت به دست پلیس گشت ارشاد خیابان‌های ایران را سرشار از لحظه‌های ناب کرده است: زنان شجاعی که در برابر سرکوبگران حجاب برمی‌دارند، روسری می‌سوزانند و خواستار سرنگونی حکومت ضد زن هستند. خیزش ژن، ژیان، ئازادی که از سقز آغاز شد و به سرعت سراسر ایران را در برگرفت، تداوم مبارزه ۴۴ ساله زنان علیه سیاست‌هایی است که زنان را به حاشیه رانده و حقوق آنها را نادیده می‌گیرد. این نخستین شورش گسترده زنان، پس از اسفند ۱۳۵۷ به فاصله کوتاهی پس از آنکه روح الله خمینی فرمان پوشش «مناسب» را شفاهی صادر کرد، است. در واکنش به آن تصمیم زنان شش روز تمام در تهران خیابان را اشغال کردند و شعار دادند: نه روسری، نه توسری و انقلاب نکردیم که به عقب برگردیم. حکومت اسلامی اما با سرکوب و کشتار بیرحمانه زنان را به فرار از ایران یا پذیرش حجاب اجباری و قوانین اسلامی مجبور کرد. در فاصله اسفند ۵۷ تا شهریور ۱۴۰۱ زنان به شیوه‌های مختلف با حکومت فقیهان جنگیدند تا حق سلب شده خود را به دست بیاورند و هر بار زور سرکوب بیشتر شد. شهین نوائی، عضو اتحاد ملی زنان ایران یکی از حاضران در تظاهرات علیه حجاب در اسفند ۵۷ بود. او پیش از انقلاب عضو کنفدراسیون دانشجویان ایران بود که در مقام مدرس دانشگاه به ایران بازگشت. حاضر به پذیرش دستور حضور با حجاب اسلامی در دانشگاه نشد و پس از اخراج گسترده دانشجویان در جریان «انقلاب فرهنگی» ایران را ترک کرد. با او در باره آنچه که در خیابان های ایران در جریان است و نسبت آن با اسفند ۵۷ و مبارزات مستمر زنان در ۴۴ سال گذشته گفت و گو کردم. او معتقد است آنچه که در خیابان جاری است بغض‌های فروخورده زنان طی ۴۴ سال گذشته است که به خشم و شجاعت بدل گشته است و پیروزی آن که با سرنگونی جمهوری اسلامی محقق خواهد شد، می تواند زنجیره‌ای از تغییر را در منطقه خاورمیانه و همسایگان ایران به وجود بیاورد. از نگاه او برجسته‌ترین ویژگی خیزش ژن، ژیان، ئازادی استقلال و شهامت آن است که باید هر دو را، در میانه بازی قدرت‌های جهانی برای اداره خاورمیانه، حفظ کند.

برای آغاز تحلیل شما از وضعیت کنونی،این لحظه و آنچه که در ایران رخ می‌دهد چیست؟

شهین نوائی: در ابتدا باید بگویم که من اطلاع بیشتری از آنچه که در ویدئوها دیده‌ام، ندارم و بر اساس این ویدئوها و  تجربه خودم که از سال ۵۶ در ایران داشتم، می‌توانم بگویم که چه اتفاقی افتاده است. وقایع خیلی مهمی اتفاق افتاده است. این یک پدیده‌ای است است که در ۴۴ سال گذشته سابقه نداشته است. به نظر من موقعیت فعلی، یک موقعیت انقلابی است به این معنا که بالایی‌ها دیگر نمی‌توانند با تمام سرکوبی که می‌کنند، مانند گذشته ادامه بدهند و پائینی‌ها این بار مصمم‌تر از همیشه دیگر نمی‌خواهند این سیستم ادامه یابد. سیستم را نفی کرده‌اند. از این منظر من می‌توانم بگویم این تداوم اعتراض‌‎های گام به گام پنج- شش سال گذشته است.

شهین نوائی، عضو اتحادیه ملی زنان ایران و حاضران در تظاهرات علیه فرمان حجاب روح‌الله خمینی

[به صورت ویژه] در باره زنان از دختران خیابان انقلاب و خانم ویدا موحد که آن شجاعت را نشان داد و یک حرکت را آغاز کرد، زن‌ها آن‌چنان بلوغی را نشان دادند و نشان دادند مساله‌شان فقط یک تکه حجاب نیست بلکه به کل سیستم و کل شرایط زندگی و موقعیتی که آن‌ها را  در آن قرار دادند، اعتراض دارند. ما می‌بینیم با آکه جریان‌های مختلفی سعی کردند در جاهای مختلف اعتراض‌ها را تملک کنند، یک ویژگی این دوره و این اعتراضات این است که استقلال خود را نشان می‌دهد و شهامت و درگیری شدنش در همه جا قابل مشاهده است.

قتل ژینا امینی در حقیقت بهانه‌ای شده است برای اینکه تمام سرخوردگی‌ها، کشتارها و سرکوبی که این سال‌ها رژیم انجام داده، به یکدیگر پیوند خورده و در حد خیلی وسیع در برگیرنده همه ملیت‌ها، اقشار مختلف و به خصوص جوانان که نترس‌ترین هستند، شده است.

نکته مهم شعارهایی است که در این اعتراض‌ها داده شد. من برای اینکه توضیح بدهم به دو شعاری که خودم در ویدئوها شنیدم اشاره می‌کنم: «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان» و «نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری». در شعار از کردستان تا تهران ستم علیه زنان دیگر مساله مرکزیت وجود ندارد، مساله زنان عرب، زنان بلوچ  و همه مطرح است. چون ژینا از کردستان بوده، خیلی تمرکز بر آنجا بیشتر است، اما همه را در برمی‌گیرد. یا اینکه وقتی می‌گویند «نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری» مساله از خیلی قضیه‌ها گذشته است و نشان می‌دهد که خواهان سرنگونی این نظام هستند. 

من می‌خواهم بگویم شعار زن، زندگی، آزادی برای اولین بار است که به این شکل همگانی و جهانی می‌شود و این نشان دهنده تداوم مبارزات بسیار طولانی زنان است از اسفند ۱۳۵۷ تا امروز. 

از آغاز خیزش و اعتراض‌ها تا به حال چند بار تکرار شده است که این یک انقلاب فمینیستی در خاورمیانه است. آیا شما هم اینطور می‌بینید؟

زن‌های ایران نشان دادند در ۴۰ سال گذشته در خاورمیانه نترس‌ترین و پیگیرترین مبارزان بوده و هستند.  مبارزه‌شان تداوم داشته است اما من نمی‌توانم بگویم، در شرایطی که زن‌ها بسیار دخیل هستند، در موقعیت انقلاب فمینیستی هستیم، چون من از خود آنها نشنیدم.  مشخص است که زن‌ها از حقوق انسانی خود دفاع می‌کنند اما از آنجا که مطلب مشخصی از از آنها مبنی بر اینکه این یک انقلاب فمینیستی است نشنیدم، نمی‌توانم اسمی بر آن بگذارم. من می‌توانم بگویم این خیزش، قیام، عدم تمکین با شهامت بی‌نظیر  و خواسته انقلابی همراه است و این تنها زنان نیستند و مردها را می‌بینیم که همراه و دنبال آنها هستند.

ولی این شعار ژن، ژیان، ئازادی نشان از این ندارد که این انقلاب زنانه است؟

شعارها همواره یعنی خواست و علت جرقه‌ای که زده شده است. در همه این سال‌ها یک تداوم و پیگیری بوده است اما ما باید یک تعریف مشخص بدهیم از انقلاب زنانه. اینکه فقط زنان این را می‌خواند، نمی‌شود عنوان انقلاب فمینیستی بر آن گذاشت. اما آنچه که مشخص است در هر تغییری که در ایران صورت بگیرد، امکان ندارد مساله زنان محوری نباشد. به این ترتیب که زنان خواهان برابری هستند و این خواسته حداقلی است و لازمه این برابری تغییر مقررات ضدزن و زن‌ستیزانه‌ای است که که بر آنها تحمیل شده است و این یعنی علیه سیستم هستند. حالا بسیاری از این مقررات شامل همه جامعه می شود. ما اگر بخواهیم بگوییم انقلاب فمینیستی یا انقلاب غیر فمینیستی تعریف تئوریک مشخصی الان ندارم. آنچه که روشن است بالایی‌ها در حد خیلی وسیعی نمی‌توانند خشم و اعتراض را کنترل کنند و پائینی‌ها دیگر این وضعیت را نمی‌خواهند. اما پایینی‌ها خلاف موقعیت انقلابی که وجود دارد، در حال حاضر برنامه‌ای ندارند و صحبتی هم در این باره نکرده‌اند. دلیلش هم مشخص است؛ به دلیل این سرکوب و کشتاری که در تمام این مدت بوده است ما سازماندهی متمرکزی نمی بینیم. شاید هم هسته‌هایی باشند، من هیچ اطلاعی ندارم. اما می دانم جابجایی قدرت بدون یک برنامه‌ریزی امکانپذیر نیست. 

آنچه که در حال حاضر اهمیت دارد استقلال این خیزش است. ما می بینیم همین روزها پروژه‌هایی هستند که دارند خودشان را  جلو  می‌اندازند که بگویند ما [رهبر]هستیم اما در هیچ کدام این تظاهرات‌ها اعتنایی به آنها نمی‌شود.

در دوره‌ای فشارها و سرکوب مثل بختک افتاد روی سر همه، افسردگی زیادی همه جامعه را در سال ۶۰ گرفته بود، زن‌ها به عنوان مادران، خواهران، زنان پشت در زندان‌ها، قبرستان‌ها و در همه‌جا با همدیگر جمع شدند، عزاداری و مقاومت کردند و خندیدند، گریه کردند و جوانان خودشان را هم حفظ کردند.

من معتقدم آنچه که الان اهمیت دارد بازبینی صد سال گذشته تاریخ خودمان است. مرور اینکه چرا امیرکبیر شکست خورد، چرا قائم مقام فراهانی شکست خورد، چرا مصدق شکست خورد. همین یعنی کسانی که کم و بیش استقلال کامل می خواستند از قدرت‌های جهانی، شکست خوردند. در ۲۸ مرداد ببینیم چه اتفاقی افتاد برای جنبشی که به هر حال می‌خواست حداقل دست خارجی‌ها را از نفت ایران کوتاه کند. اما نگاه کنیم ببینیم چه شد؟ چه کسی را چه طور جایگزین مصدق می‌کند و چه اتفاقاتی می‌افتد، این کودتا چگونه برنامه‌ریزی می‌شود؟ این [بازخوانی] خیلی مهم است در این لحظه برای اینکه من تصور نمی‌کنم همین حالا اتفاق عجیب و غریبی برای جابجایی قدرت بیافتد. این تصور من است و می تواند اشتباه باشد. 

با این حال من می‌توانم بگویم که این خیزش آمادگی بسیار زیادی دارد برای این‌که به یک جمع‌بندی مشخص برسد و بداند خودش را چگونه بیان کند.

ما می‌دانیم که این خواست آنقدر قوی هست که در برابر شقاوت و سرکوب حکومت که کشتار می‌کند، از گلوله جنگی استفاده می‌کند، در خیابان یک زن در مقابلش ایستاده و می‌گوید بیا هر کاری می‌خواهی بکن، تصویر آن زنی که بدون روسری در پیاده رو میان ماموران را نشسته نگاه کنیم، آن تصویر یعنی اینکه هیچ کاری نمی‌توانند بکنند و این یعنی شجاعت و جراتی که زنان از خود نشان دادند سیستم را مغلوب کرده است.

چه اتفاقی رخ داده است که امروز در جامعه و حکومتی که به صورت مستمر زنان را به عقب و حاشیه رانده است، زنان خط اول خیزش ایستاده‌اند و با شجاعت شوریده‌اند علیه نظم تحمیل شده؟

نوایی: از سال ۱۳۵۷ که ما در اعتراض به حرف خمینی، حتی جرات نکرده بود بگوید با حجاب، گفته بود زنان معقول بروند در خیابان و محل کار، به خیابان رفتیم و زن‌ها چنان اعتراضی را شروع کردند که شش روز ادامه داشت و گسترده بود، خواسته‌های زنان تغییر نکرده است. این خواسته‌ها به صورت مداوم از سوی زنان پیگیری شده است. زمانی که در سال ۱۳۶۰ سرکوب شروع شد زن‌ها را گله‌ای بیرون می کردند. آقای روحانی خودش تعریف کرده است که تمام ارتش، هر کس که گفت [حجاب] نمی‌خواهد را بیرون کردند و بعد هم تمام زنان را از ارتش. حالا من که مخالفم هر زنی به ارتش برود و اصلا مخالف ارتش و هرگونه میلیتاریستی و وجود ارتش هستم، ولی از آنجا شروع کردند و بعد معلمان و پرستاران را در حد خیلی وسیع اخراج کردند، برای اینکه آن‌ها باید لباس آستین بلند به تن می‌کردند و این را نپذیرفته بودند. آن موقع هنوز از مقنعه خبری نبود. 

اما زن‌ها ایستادند. چگونه؟ من یک تکه پارچه سیاه را برای اینکه سند مهمی است نگه داشته‌ام. زن‌ها همان روسری سیاهی را که حکومت تعیین کرد، با دست نقاشی  گُل‌گُلی کردند چون نخواستند آن سیاهی را سر کنند. از آنجا مقاومت زنان شروع شد و نسل شما را فکر می‌کنم مجبور کردند، مقنعه سر کنید و به مدرسه بروید.

بعد از آن سرکوب شدید و قتل عام سال‌های ۶۰- ۶۱ که کشتار به شدت شروع شد، سرکوب زنان هم شروع شد. امکان فعالیت برای هیچ جمعی نبود. در آن موقع من یکی از فعالین اتحادیه ملی زنان بودم، ما دفترمان را قبل از اینکه بریزند آنجا، خودمان تعطیل کردیم. با این که دفتر ما علنی و در محلی بود که خیلی پوشش خوبی داشت، چند بار مراجعه کرده بودند. ما هم درست دیدیم که تعطیل کنیم اما ولی مبارزه قطع نشد.

 آدم‌هایی مثل من مجبور شدند از ایران بیرون بیایند، به خاطر اینکه جانشان در خطر بود. اما کسانی از همان جمع توانستند در خانه‌ها جمع شوند، ارتباط‌شان را حفظ کردند، هشت مارس را مبارزه کردند. تداوم داشتند اما یادشان نرفت که سرکوب هم هست. 

زن‌ها از همان زمان مقاومت کردند. دانشگاه یکی از آخرین جاهایی بود که اعلام کردند زن‌ها باید با حجاب بیایند. خیلی از زن‌های استاد دانشگاه، یکی خود من سر کلاس نرفتیم. دانشگاه را به خاطر انقلاب ضد فرهنگی تعطیل کردند، دانشجوها را بیرون کردند و بسیجی‌ها را فرستادند دانشگاه. زن‌های استاد به ندرت حاضر شدند بروند به بسیجی‌ها درس بدهند. بخشی از همان استادان بی ریشه رفتند و به بسیجی‌ها به جای شاگردان خودشان درس دادند. من نرفتم  ولی جرات هم نداشتند به من بگویند تو باید بروی به دانشجوها درس بدهی. من می‌گفتم تا دانشجویان خودم نباشند درس نمی‌دهم. 

پایداری زنان را شما همه جا دیده‌اید. در دوره‌ای که آن فشارها و سرکوب مثل بختک افتاد روی سر همه، دپرسیون زیادی همه جامعه را در سال ۶۰ گرفته بود، زن‌ها به عنوان مادران، خواهران، زنان پشت در زندان‌ها، قبرستان‌ها و در همه‌جا با همدیگر جمع شدند، عزاداری و مقاومت کردند و خندیدند، گریه کردند و جوانان خودشان را هم حفظ کردند. در سال‌های ۶۰ اگر یک گروه جوان در یک ختم و عزاداری جمع می‌شد، نه فقط جوانان را که حتی من را که سی و خورده‌ای ساله بودم، می‌گرفتند. در همین دوره اما مادران و زنانی هستند از اقشار مختلف که این پایداری را نشان دادند و نگذاشتند این خفقان حاکم شود. 

در سال‌های اول بازگشایی دانشگاه‌ها دختران را از خیلی از رشته‌ها محروم کردند. اما زنان کار را به جایی رساندند که حالا ۶۰ درصد ظرفیت دانشگاه‌ها دانشجویان دختر هستند. این یعنی اینکه مبارزه و جوششی قدرتمند از درون در برابر سرکوب بوده و هست.

 تداوم جنبش همواره با سرکوب و در برابر آن یک مقاومت و بغضی همراه شده است. آنچه که امروز می‌بینیم نتیجه همه این مقاومت‌هاست. مقاومت زنان که عقب‌نشینی نکردند و گام به گام جلو آمدند، اما یادشان هم نرفت چه بلایی بر سرشان آمده است. امروزه ما می‌بینیم، نه تنها امروز که از مقطع دختران خیابان انقلاب به بعد، دیگر واقعا رو در رو شدند با وضعیتی که بر آنها تحمیل شده و گذشتند از بسیاری از چیزها، چون به این نتیجه رسیدند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. این رودرویی را چنان زنان جوان در همه جا نشان دادند که باعث شد همه به جرات و شهامت بیشتری برسند.

پیروزی زنان ایران، یا این‌طور بگویم پیروزی جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران تاثیر خیلی خوبی در خاورمیانه خواهد داشت

در نسل من، من شخصا زمانی رادیکال‌تر شدم که خلاف حرف‌های شاه که می‌گفت زن‌ها به درد هیچ کار نمی‌خورند، حتی دو تا آشپز هم ندارند، زنانی را دیدم در خیابان‌های ایران که مسلحانه ایستادند در مقابل ساواک، جنگیدند و مسلحانه کشته شدند، اما عقب‌نشینی نکردند. آن در زمان خودش بود با تفکر خودش. برای من خیلی تاثیر گذار بود و ترس را از دل من زد زمانی که اشرف دهقانی از زندان شاه فرار کرد، زمانی که خاطراتش را نوشت. نسل من نسلی بود که از چنین چیزهایی الهام گرفت. این نسل بعد از چهل سال از مبارزات زنان الهام گرفته است. این مبارزه و این جرات و شهامت پی در پی بوده است. در نتیجه امروز یک تاریخچه خیلی مفصلی است از همه این سال‌ها.

یک نکته دیگر اینکه با شرایط امروز هیچ امید و آرزویی برای جوانان ما باقی نمانده است. این نتیجه بغض‌های فروخورده‌ای است که به حالت انفجار رسیده و در نتیجه این زنان هستند که با یک جرقه از قتل ژینا امینی( که او اولین زنی که به دست پلیس کشته شده نیست، زیبا کاظمی و خیلی‌های دیگر هم بودند،) منفجر می‌شوند. قبلا خانواده‌ها می‌ترسیدند که اطلاعات بدهند اما آن‌قدر از طرف جامعه حمایت شدند که ترس از بین رفته است. ما الان مادر ستار را می‌بینیم که چطور ایستاده بدون هیچ‌چیزی.  همه جا یک زن دادخواهی می‌کند؛ مادران خاوران، مادران دادخواه را می‌بینیم، هستند این‌ها. همینجور نسل به نسل آمدند از هیچ چیز نترسیدند. همه اینها دست به دست هم داده، هر تظاهراتی که زنان رفتند آنها را به شدت سرکوب کردند. این بغض‌ها، این نوع برخورد و این همه خشونت آن‌ها را به این‌جا رسانده که باید امروز کار را تمام کنند. در خیابان شعار می‌دهند تا انقلاب نکردیم به خانه برنگردیم. این مساله خیلی مهم است که این شعار را زنان دادند. با این‌که هیچ سازماندهی هم ندارند، بسیار آگاهانه و متمدنانه برخورد می‌کنند.

من این تداوم را می‌بینم، خواست‌های تظاهرات هشت مارس ۵۷ را و  همچنان خواسته‌هایی که برآورده نشده است. من معتقدم انقلاب ایران در سال ۵۷ تمام نشده و تا آن دستاوردها و خواسته‌ها را به دست نیاورد، تمام نشده است. 

شما در باره تجربه خودتان از اسفند ۵۷ گفتید. آن دوره چطور سازمان یافتید؟ آن تجربه چه کمکی به امروز می تواند بکند؟

آن رویداد بسیار خودجوش بود. کمیته‌های محلی شکل گرفت، انجمن‌های محلی شکل گرفت و همه جا شوراها شکل گرفت؛ در کلیه مدارس، دانشگاه‌ها، ادارات. حالا ممکن است الان بگوییم نتوانست خیلی موفق باشد. متاسفانه ما هیچ مطالعاتی درباره اینکه نتایج آن [شوراها] چه شد، نداریم. اما دیدم سرنوشت چه شد در همان دوران سال ۵۷. به اعتقاد من آن انقلاب دزدیده شد توسط بخش مذهبی با حمایت امپریالیست‌های آمریکا و اروپا. در این شکی نیست، خواست مردم آن موقع به هیچ وجه مذهب نبود. 

من فقط یک مورد از تجربه خودم را بگویم؛ سال ۵۷ من امریکا بودم، سال آخر دانشجویی‌ام بود، تنها نیروی خارج کشور که علیه رژیم شاه فعالیت و افشاگری می‌کرد در خارج از کشور کنفدراسیون دانشجویان بود، با هر اعتقادی که داشتند. ولی ناگهان در تلویزیون امریکا موقعی که اعتراضات در ایران خیلی بالا گرفت [صادق] قطب‌زاده و ابراهیم یزدی، این دو نفر را آوردند تلویزیون و به عنوان سخنگویان اپوزیسیون ایران معرفی کردند. آقای یزدی در شهری بود که من بودم زندگی می‌کرد. آنها فقط جمعه‌ها در یک مسجد جمع می‌شدند و نماز می‌خواندند. وقتی ما به آنجا می‌رفتیم و می‌خواستیم اعلامیه ضدرژیم پخش کنیم، پلیس صدا می‌کردند و می‌گفتند ما سیاسی نیستیم. ناگهان آقای یزدی و قطب‌زاده را که من اصلا نمی‌شناختم و اسمش را هم نشنیده بودم، آوردند تلویزیون. این را که دیدم برایم مسلم شد که ماجرا به شکل دیگری دارد می‌چرخد. 

آنچه که اهمیت دارد در حال حاضر این است که جنبش استقلال و شهامت‌ش را حفظ کند

الان هم بخشی از این رسانه‌ها دارند می‌گویند که این اعتراض‌ها فقط به خاطر حجاب است و فقط زنان هستند. این درست نیست، اعتراض علیه سیستم است. [قدرت‌های خارجی] ممکن است برنامه‌شان این باشد که در مذاکرات هسته‌ای سیاست را به گونه‌ای دیگر پیش ببرند. اگر الان در کشورهای مختلف موضع‌گیری کردند به دلیل فشارهایی است که مردم در همه کشورها گذاشتند و از مبارزات مردم در ایران دفاع کردند و در نتیجه این‌ها مجبور شدند موضع بگیرند. اما این موضع‌گیری‌ها چه فایده دارد. مثلا در آلمان که من زندگی می‌کنم گفتند سفیر ایران را احضار کرده‌اند، خب که چه؟ قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ هیچ. اصلا بعید نیست مثل قبل برنامه دیگری داشته باشند. برای همین آنچه که مهم است استقلالی است که جنبش می‌خواهد و باید داشته باشد. امیدوارم این به گوش همه فعالان در خیابان‌ها برسد و آن‌ها بدانند که نگاه به تاریخ صد ساله گذشته ما خیلی اهمیت دارد و خاورمیانه همیشه به خاطر ثروتی که داشته در کشمکش قدرتهای جهانی قرار گرفته است و امروزه بدتر از گذشته. 

باید این را روشن کرد که زنان ارتش و نیروی نظامی دولتی نمی‌خواهند. شاه ساواک داشت و ارتش پیشرفته و حالا هم ارتش و سپاه و بقیه چیزها. مشخص است که همه این‌ها برای سرکوب مردم است. من در همه جا می‌گویم مخالف میلیتاریسم هستم و همینطور معتقدم آنچه که جمهوری اسلامی نتوانست زن‌ها را عقب براند و این زنان با شهامت در خیابان‌های ایران درس تازه ای از تاریخ به ما می‌دهند. نسل من خیلی از آنها عقب‌تر بود. تبریک می‌گویم به مادران سرزمینم که چنین فرزندانی را بزرگ کردند. همه سرخوردگی‌هایشان را نیرو کردند و فرزندانشان را تشویق کردند که شکل دیگری زندگی کنند، زندگی و عدم تمکین را به آن‌ها یاد دادند.

پیروزی زنان در ایران چه تاثیری می‌تواند در خاورمیانه و منطقه داشته باشد؟

تا همین الان هم خیلی تاثیر داشته است. این را از پیام‌ها و حمایت‌هایی که اعلام شده می‌توانیم ببینیم. جنبش زنان ترکیه خیلی مهم است به این خاطر که سال‌هاست رو در روی سیستم عقب‌مانده اردوغان و تلاش او برای اسلامیزه کردن مملکت ایستاده‌اند. ما می‌بینیم در ترکیه تظاهرات خیابانی و پیام همبستگی بوده، در عراق هم همینطور. در افغانستان با تمام سرکوبی که وجود دارد زنان پیام می فرستند و می‌گویند اگر در ایران اتفاقی بیفتد حتما در افغانستان هم تغییری شکل می‌گیرد. این خیلی حرف درستی است.

همانطور که دیدیم با آمدن حکومت اسلامی در ایران کل منطقه را به عقب برگردانند، پیروزی زنان ایران، یا این‌طور بگویم پیروزی جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی در ایران تاثیر خیلی خوبی در خاورمیانه خواهد داشت. شما نگاه کنید به وضعیت عراق، لیبی، سوریه و افغانستان. صدام و قذافی دیکتاتور بودند و بسیار هم بد، اما در دوره آن‌ها مردم آنجا و به ویژه زنان شرایط بهتری داشتند. آنچه را که امریکا و ناتو به دنبال استقرار آن بودند و هستند، همان چیزی است که الان داریم می‌بینم. آنچه که در سوریه رخ داد را نگاه کنیم؛ یکی از خشن‌ترین انواع بربریت انسانی را آوردند در برابر زنان کرد که خواست‌های خیلی پیشرویی دارند، یا علیه زنان سکولاری که در آنجا حضور دارند. در افغانستان طالبان به قدرت برگشته است و ما می‌بینیم در تمام شمال آفریقا یک به یک جنبش‌ها را می‌زنند. در این راه موفق نخواهند شد اگر جنبش در ایران پیروز شود. این پیروزی تعیین کننده خواهد بود برای پیشرفت جنبش‌های ضدمذهبی ترقی‌خواه.

مساله مهم جدایی دین از سیاست و تغییر نظام آموزشی است. نظام آموزشی ضدزن باید تغییر کند، جدای جنسیتی باید تغییر کند، نظام آموزشی باید از هر مذهبی مستقل باشد. این خواست و نیاز خاورمیانه است. اگر این اتفاق رخ بدهد آن وقت بساط  این ارتش‌های مذهبی که راه انداخته‌اند، جمع می‌شود.