سه شنبه ۲۸ تیرماه ۱۴۰۱ برابر با ۱۹ ژوئیۀ ۲۰۲۲ مصطفی فرزانه، نویسنده و سینماگر ایرانی، در شهر کَن فرانسه در ۹۳ سالگی درگذشت. او از نوجوانی در فرانسه میزیست و آثار ارزشمندی به زبان فرانسه در ادبیات و سینما به جا گذاشت. نام فرانسویاش «ماکسیم فِری» بود. نوشتههایش را با نام «ماکسیم فِری فرزانه» (م. ف. فرزانه) منتشر میکرد و فیلمهایش را با نام «فِری فرزانه» میساخت. مصطفی فرزانه در نوجوانی با صادق هدایت آشنا شد و تا پایان عمر دوستدار و ارادتمند او باقی ماند. سه کتاب او دربارۀ هدایت با عنوانهای «آشنایی با صادق هدایت»، «عنکبوت گویا» و «صادق هدایت در تار عنکبوت» جدا از آگاهیهای بدیع و روشنگرانهای که دربارۀ صادق هدایت در اختیار خواننده قرار میدهند، نشانۀ دلبستگیِ عمیق و زوال ناپذیر او به هدایت نیز هستند.
با انتشار کتاب دوجلدیِ «آشنایی با صادق هدایت»، نام ف. م. فرزانه در جامعۀ کتابخوان ایران برای همیشه با نام صادق هدایت گره خورد، چنان که از آن پس هر کسی در پی به دست آوردن آگاهی و دانش دست اول دربارۀ ویژگیهای شخصیتی و روحی هدایت بود، ناگزیر باید به نوشتههای ف. م. فرزانه مراجعه میکرد. کتابهای فرزانه دربارۀ هدایت، دریچهای به سوی فهم دنیای تاریک و پر پیچ و خم نویسندۀ «بوف کور» گشود و حق این است که پژوهشگرانِ آثار هدایت این حقیقت را به فراموشی نسپارند. هدایت در شیوۀ نگرش و حتی منش ف. م. فرزانه اثری ماندگار گذاشته بود. بیاعتمادی او به جامعۀ ایرانی و ناامیدیاش نسبت به آیندۀ آن کشور که گاه در مصاحبهها و نوشتههایش بازتاب پیدا میکرد، به احتمال زیاد نتیجۀ تأثیری بود که در نوجوانی از هدایت گرفته بود.
البته با نگاهی به اوضاع و احوال دوران کودکی و نوجوانیِ ف. م. فرزانه پی میبریم که او نیز مانند هدایت از دل طبقۀ اجتماعی خاصی بیرون آمده بود که خود به خود امکان و توانایی «درنگریستن» به جامعۀ ایرانی آن روزگار را فراهم میکرد. نمیگویم «نگریستن» که معنای آن در فارسی نگاه کردن و نظر افکندن است. میگویم: درنگریستن که معنای آن نظاره کردن و نگاه کردن به دقت است. کمتر پیش میآید که باشندگانِ جامعهای، حتی اگر بهره مند از ثروت باشند و تحصیلات عالی هم کرده باشند، امکان «درنگریستن» به جامعۀ خود را پیدا کنند. و این نکتهای است که اندیشهگرانی مانند میشل فوکو همواره بر آن تأکید کردهاند. زیرا باشندگان اصلی جامعه اسیر روزمره گیاند، با عادتها و راه و رسمهای جامعه میزیند و به طور طبیعی و در نهایت با مقولات و مفاهیم فرهنگ حاکم بر آن جامعه میاندیشند. در نتیجه، نمیتوانند از جامعۀ خود و به عبارتی از واقعیت وجودی خویشتن فاصله بگیرند، در آن درنگرند و درنگ کنند.
مصطفی فرزانه در شش سالگی وارد تنها مدرسۀ مختلط تهران شد و سپس تحصیلات متوسطه را به خواست پدرِ تجددخواهش در دبیرستان تمدن تهران ادامه داد. دبیرستان در محلۀ سفارتخانهها قرار داشت که در آن زمان معمولاً فرزندانِ مهاجران روسی، لهستانی، رومانیایی یا چک در آن درس میخواندند و با دانشآموزان ایرانی، از شیعه و سُنی گرفته تا آسوری و ارمنی، در کنار هم روی یک نیمکت مینشستند.
مدیر دبیرستانِ تمدن از تجددخواهان دوآتشه بود، چنان که معلمان و دبیران را نه از میان دبیران و معلمانِ وزارت معارف بلکه خود در بیرون از آن دستگاه میجست و مییافت و استخدام میکرد. برای مثال، معلم زبان فرانسه که در گرماگرم جنگ از پاریس به الجزایر و از آنجا به تهران رفته بود، مردی خوش پوش بود و جز به فرانسه سخن نمیگفت چنان که مدتها همه گمان میکردند او ایرانی نیست. یا معلم ریاضیات مهندس شیمی بود و جدا از کار معلمی در آن دبیرستان به حرفۀ مهندسی نیز مشغول بود. یا معلم ادبیات، جواد فاضل، نویسنده بود و به سبب رمانهای سریالیاش شهرۀ خاص و عام بود. جواد فاضل از مشوقان مصطفی فرزانه بود و گویا نخستین بار به تشویق او بود که اشعارش را در هفته نامهای در تهران به چاپ رساند.
مصطفی فرزانه دورۀ دوم دبیرستان را در دبیرستان البرز به پایان رساند. سال آخر آن دبیرستان را میگذراند که معلم فلسفهاش، صادق گوهرین، او را با صادق هدایت آشنا کرد. با هدایت و زیر تأثیر او روزنهای پیشاروی فرزانه به سوی ادبیات غربی گشوده شد و او به خواندن آثار نویسندگانی مانند کافکا، ویرجینیا وُلف، کامو، جویس، دوُس پاسوُس و دیگر نویسندگان نامدارِ میان دو جنگ روی آورد.
بیجهت نبود که در بیست سالگی به نوشتن رمان «چار درد» پرداخت و با آن، برای نخستین بار، «تک گویی درونی» را که یکی از تکنیکهای «جریان سیال ذهن» است، وارد ادبیات فارسی کرد. پس از او بود که نویسندگانی به این تکنیک روی آوردند.
مصطفی فرزانه در ۱۹۵۰ میلادی به پاریس رفت و باقی عمرش را در فرانسه زیست. در فرانسه به تحصیل در رشتۀ حقوق که آن را به خواست پدرش در تهران آغاز کرده بود پرداخت. همزمان، به تشویق صادق هدایت در انستیتوی قومشناسی دانشگاه پاریس نامنویسی کرد. میدانیم که صادق هدایت در دورهای از زندگانیاش سخت شیفتۀ فولکلور شده بود. چند ماه بعد هدایت نیز به پاریس رفت. اما همنشینی دو دوست دیری نپایید. زیرا هدایت در آوریل ۱۹۵۳ در پاریس خودکشی کرد. اطلاعات فرزانه دربارۀ خودکشی هدایت اطلاعاتی دست اول است. درست است که هدایت او را که در آن هنگام جوانی ۲۳ ساله بود تنها گذاشت، اما یار و همدم درون او شد و او را، چنان که خود میگوید، تا پایان عمر همراهی کرد.