بسیاری از ما انسانها حیوانات را دوست داریم و خشونت و بدرفتاری به آنها را تاب نمیآوریم. بسیاری از ما با رویکردی سنتی یا دینی میگوییم که حیوانات نیز درست مثلِ انسانها آفریدههای خداوند هستند. با این روی اما عجیب است که بسیاری از ما تا آنجا پیش نمیرویم که گوشتخواری را بد بدانیم و کنار بگذاریم. شمارِ کسانی که گوشتخواری را کنار میگذارند و گیاهخواری پیشه میکنند بسیار کم است. اما این گروه نیز همچنان از بسیاری از فراوردههای حیوانی استفاده میکنند و فقط اندکشماری هستند که مطلقاً گیاهخوار میشوند. چنین به نظر میآید که ما دربارهی حیوانات به تناقضی عجیب و غریب دچار هستیم. روشن است که اگر خشونت نسبت به حیوانات بد است، آنگاه آنها را کشتن و خوردن نیز بیشک مذموم است. آیا میشود بر این اساس استدلال کنیم که هرگونه استفاده از حیوانات اخلاقاً مذموم است؟
کتابی درباره بایستگی گیاهخواری
کتابِ چرا وظیفه داریم مطلقاً گیاهخوار باشیم: ارزشِ اخلاقیِ حیوانات که پارسال در انتشاراتِ دانشگاهِ کلمبیا منتشر شده رهیافتی تازه به این موضوع است. نویسنده در این اثر استدلال میکند که گیاهخواریِ مطلق ممکن است وظیفهای اخلاقی باشد. خطِ استدلالی که در این کتاب دنبال میشود به این صورت است که اگر بپذیریم حیوانات هم شخصیتِ اخلاقی دارند آنگاه دیگر حق نداریم آنها را مالک شویم یا به آنها به چشمِ وسیله و ابزار برای منافعِ خودمان نگاه کنیم. و این یعنی نهتنها گوشتخواری از نظرِ اخلاقی مذموم است بلکه هرگونه استفاده از حیوانات مذموم است.
حیوانات در چشمِ بسیاری از ما انسانها فراتر از اشیای بیجان هستند. ما آنها را داری حسِ درد و رنج میدانیم. آنها را نیز چون انسان دارای آگاهی میدانیم. درواقع آنها را بسیار نزدیک به انسانها میدانیم. با این روی اما ما انسانها معمولاً حیوانات را در حدِ انسان نمیدانیم. در حالی که بهطورمعمول هر انسانی را داری شخصیتِ حقوقی و اخلاقی میدانیم، حیوان را «شخص» نمیدانیم و برای حیوانات شخصیتِ حقوقی و اخلاقی قائل نیستیم. پس میشود گفت حیوانات را چیزی میان شئ و شخص میدانیم؛ میشود گفت آنها را نه شخص بلکه نیمهشخص یا شبهشخص میدانیم. در مقابلِ این رویکرد، نویسنده استدلال میکند که وقتی شخصیتِ حقوقی و اخلاقی به حیوانات ندهیم رفاهِ حیوانات تأمین نخواهد شد؛ از آن رو که آنها را جزوِ اموالِ منقول به حساب میآوریم، رفاه مناسبی برای آنها فراهم نمیکنیم بلکه فقط تا اندازهای رفاهِ حیوانات را در نظر میگیریم که از نظرِ اقتصادی به نفعمان باشد.
به نگرِ نویسنده، ما انسانها هیچ دلیلِ خوبی نداریم که حیوانات را شخص نینگاریم؛ فقط و فقط گونهای نگرشِ انسانمحور است که در ما نهادینه شده و ما را به این رویکرد سوق میدهد. در مقابل، نویسنده خودش استدلال میکند که از آنجا که حیوانات نیز، همچون انسانها، شناسندگانی آگاه هستند، پس دارای سود و زیان هستند و زینرو باید آنها را از نظرِ حقوقی و اخلاقی شخص به شمار آورد. درست است که ذهنِ حیوانات از برخی جهات با ذهنِ انسانِ بالغ و خردمند تفاوتهایی دارد. اما به دیدِ نویسنده این تفاوتها اهمیتی ندارند و اینکه حیوانات نیز همچون انسانها ذهن دارند کافی ست که آنها را نیز شخص به شمار آوریم.
وقتی سخن از اتصافِ شخصیتِ اخلاقی و حقوقی به حیوانات به میان میآید، پرسشی که معمولاً در این باره طرح میشود این است که مرز را باید کجا بگذاریم. به دیگر سخن، آیا همهی حیوانات از این نظر یکسانند؟ به نظر نویسنده این موضوع چندان اهمیتی ندارد چراکه ما میتوانیم به اطمینان بگوییم که پستانداران و پرندگان و ماهیها داری ذهن و آگاهی هستند. دربارهی دیگر حیواناتی که ما با اطمینان نمیتوانیم چنین بگوییم نیز لازم است جانبِ احتیاط را رها نکنیم و فرض بگیریم که آنها نیز دارای ذهن و آگاهی هستند.
این کتاب گرچه دیدگاهی اخلاقی و حقوقی و فلسفی را طرح کرده اما به زبانی چنان ساده نوشته شده که خوانندگان را از پیشآشنایی با مباحثِ فلسفی و اخلاقی و حقوقی بینیاز کرده است. شاید از همین رو باشد که نویسنده نخواسته برخی موضوعات را بهتفصیل و بهطورجدی به بحث و بررسی بگیرد. برای نمونه پرسیدنی است که آیا وظیفهی اخلاقی در قبالِ حیوانات و انسانها کاملاً یکسان است و یا اینکه در این باره باید نگاهی سلسلهمراتبی داشته باشیم یعنی وقتی لازم آید باید برای انسانها اولویت قائل شویم. التبه درست است که نویسنده صرفاً قصد دارد استدلالی در دفاع از گیاهخواریِ مطلق بپروراند، اما مبنایی که اتخاذ میکند پرسشهایی از این دست را درمیافکند.
از پیشگفتارِ کتاب
“بسیاری از مردم و ازجمله کسانی که معتقدند حیوانات از نظر اخلاقی اهمیت دارند و موضوعِ اخلاق هستند برایشان عجیب است که چرا برخی مردم مطلقاً گیاهخوار هستند و بنا به دلایلی اخلاقی — برای خوراک و پوشاک و هیچ نیازِ دیگری — مطلقاً از حیوانات استفاده نمیکنند. آنها گیاهخواریِ مطلق را دیدگاهی افراطی میشمارند و هرگز گمان نمیبَرَند که گیاهخواریِ مطلق وظیفهای اخلاقی باشد.
در این کتاب استدلال خواهیم کرد که اگر حیوانات را اخلاقاً ارزشمند بدانیم آنگاه باید به گیاهخواریِ مطلق متعهد شویم. گیاهخواریِ مطلق به هیچ روی افراطی نیست. برعکس، در این کتاب استدلال خواهیم کرد که اینکه حیوانات را از نظرِ اخلاقی ارزشمند بدانیم و با این حال گیاهخواری در شیوهی مطلق را در پیش نگیریم کاری ست که بسیار ناسازگار و تناقضآمیز است.
دقت کنید که گفتیم «اگر حیوانات را اخلاقاً ارزشمند بدانیم آنگاه وظیفه داریم که مطلقاً گیاهخوار باشیم.» بگذارید از همین آغاز بهروشنی بگوییم که این کتاب فقط کسانی را مخاطب میگیرد که باور دارند که حیوانات از نظر اخلاقی ارج و اهمیت دارند. پس بهتر است این کتاب را کنار بگذارید اگر معتقدید که حیوانات هیچ ارزشی از نظر اخلاقی ندارند و از آن دسته موجوداتی نیستند که ما وظیفهای اخلاقی در قبال آنها داریم، چراکه در این کتاب کوششی برای متقاعد کردنِ شما نمیشود. استدلالی که در این کتاب پیش میبریم این است: اگر شما یکی از بسیارانی باشید که معتقدند حیوانات موضوع اخلاق هستند آنگاه باید متعهد باشید که از آنها صرفاً بهعنوان منبع و ابزار استفاده نکنید. این یعنی اخلاقاً وظیفه دارید که مطلقاً گیاهخوار باشید.”
خیلی ساده با گیاه خواری انسان را به سطح حیوانات تقلیل می دهند انسان اشرف مخلوقات است نه حیوانی مانند دیگر حیوانات
مسعود / 31 July 2022
انسان فقط خودش را بالاتر از دیگر موجودات میبیند.
انسان هیچ مزیتی بر دیگر موجودات ندارد.
دوستدار حیوانات / 31 July 2022
انسان فقط آفریده شده که زمین و زمان و حیوانات و حتی گیاهان رو نابود کنه. انسان کثیفترین موجودیست که شناخته شده.
مازیار / 03 August 2022