پلاستیک مادهای خاص است. یک فرق مهمش با مواد دیگر این است که پایش را به همه جا باز کرده است. کمتر از دو سده از عمرِ پلاستیک میگذرد و این ماده اکنون به دشمنی درجهیک برای طبیعت و محیطِ زیست تبدیل شده است. پلاستیک در درونِ هوایی که تنفس میکنیم هست، و در درونِ آبی که میخوریم، و حتا گفته میشود نانوپلاستیکها میتوانند به دیوارههای سلولها رخنه کنند و به بدنِ ما وارد شوند.
کتابی که به تأمل درباره پلاستیک دعوت میکند
کتابِ „مادهی پلاستیکی” که امسال در انتشاراتِ دانشگاهِ دوک منتشر شده همین ویژه بودنِ پلاستیک را دستمایهی بحثی گیرا و اندیشهانگیز دربارهی این ماده کرده است. نویسنده در این کتاب بر این نکته انگشت میگذارد که پلاستیک مادهای عادی و معمولی نیست، مادهای در کنارِ دیگر مواد نیست، بلکه مادهای ست که سرشتی متفاوت با هر مادهی دیگری دارد؛ نویسنده نشان میدهد که پلاستیک مادهای ناهنجار و ناآشنا است هم برای انسانها و هم برای طبیعت و زیستبوم. در نظرِ نویسنده پلاستیک در حقیقت نمادِ زندگیِ بشر در دو سدهی اخیر است.
پلاستیک مادهای ست که بهطور ویژهای شکلپذیر و انعطافپذیر است و قابلیتی که برای تغییرشکل دارد پایانناپذیر است. انسانها میتوانند به دلخواهشان در پلاستیک دست ببرند و آن را هر جور خواستند دستکاری کنند. این در حقیقت یعنی پلاستیک مادهای است که فرمانپذیر و مطیع و سلطهپذیر است. به نظرِ نویسنده این ویژگیِ پلاستیک بر نگرشِ انسانها تأثیر گذاشته و باعث شده دیدگاهِ انسانها دربارهی «ماده» بهطورکلی تغییر کند؛ انسانها نگرشی پلاستیکی به ماده پیدا کردهاند یعنی میخواهند ماده چیزی باشد که فرمانپذیر باشد تا بتوانند هر جور خواستند تغییرش دهند.
ویژگیِ دیگری که پلاستیک دارد این است که همه جا را فرا گرفته و هرچه بیشتر فرا میگیرد؛ در حقیقت، چنانکه نویسنده در پیشگفتارِ کتاب میگوید، به همه جا «سرایت» میکند و التبه هر جایی هم که میرود اصلاً کسی نمیپرسد که آیا مردم در آنجا به آن پیآمدها و آسیبهایی که پلاستیک به همراه دارد رضایت دادهاند یا نه. به دیدِ نویسنده، پلاستیک گونهای جهانروایی یا کلیت با خود دارد، انگار که به هیچ جای خاصی تعلق ندارد بلکه بیسرزمین است و به همه جا تعلق دارد نه به فرهنگ و بر و بومی خاص. این بیسرزمینیِ پلاستیک را نویسنده با نظر به فرایندهای جهانیشدن بررسی میکند. به نظرِ او این ویژگی بهخوبی همخوانی دارد با منطقِ استعمارگری که جدا کردن و جهانیسازی و فرهنگزدایی را میجوید و اعتنایی به زیستبومها و فرهنگهای بومی ندارد. درنتیجه پلاستیک به هر جا که پا میگذارد با آنجا بیگانه است و اساساً پلاستیک مادهای بیگانهشده است. این گونه بیسرزمینی را نویسنده «جهانرواییِ مصنوعی» مینامد و در یک فصل به آن میپردازد.
نویسنده روابطِ پلاستیکی و نگرشِ پلاستیکی را واکاوی میکند؛ رابطهی پلاستیک را برای نمونه با زیستگاه و با زمین و با زمان و با رسانه و با نژاد بررسی میکند. او نشان میدهد که دیگر گریزی از پلاستیک نیست و زینرو نمیخواهد راهی برای برونرفت به ما نشان دهد بلکه رهیافتش را از سیاستها و نگرشهای پاکسازانه که میخواهند طبیعت را از وجودِ پلاستیک پاک کنند جدا میکند. در عوض او میخواهد ما را به بازنگری و ژرفنگری دربارهی این ماده وادارد تا دنیای مدرن را بهتر بشناسیم؛ هدفش این است که آگاهی و خودآگاهی در این باره را افزایش دهد. به نظرِ نویسنده اندیشهورزی دربارهی مادهی پلاستیکی دریچهای بسیار مناسب به ما میدهد تا بنویژگیهای دنیای مدرن را وایابیم. برای یک نمونه، نویسنده نشان میدهد که این واقعیت که پلاستیک دیگر در مهارِ انسان نیست در حقیقت آشکارا به ما میگوید که فناوری یا تکنولوژی ممکن است به جایی برسد که انسان دیگر کنترلی بر آن نداشته باشد.
کتابِ «مادهی پلاستیکی» پر است از نوبینشهایی از این دست که آن را تبدیل کرده است به اثری خواندنی و گیرا، بیش از همه برای علاقهمندان به تحلیلهای فلسفی و ژرف دربارهی مدرنیته.
از پیشگفتارِ کتاب
“پلاستیک همه جا هست و گویا پیشپاافتادگی و ابتذالش در زندگیِ روزمره را به جاهای دیگر هم میبَرد. اصلاً دربارهی چنان مادهای که سخت موقتی و تکراری و خستهکننده است چه میتوان گفت؟ چنان مادهای بعید است بتواند اندیشهای در ما برانگیزد فراتر از شانهبالاانداختنی یا خشمی نسبت به انباشتاش که از حد و اندازه بیرون است؟ چنانکه در طیِ فصلهای این کتاب استدلال خواهم کرد، حضورِ پلاستیک ما را فرامیخواند که ماده و روابطِ مادی را با نگرشی گستردهتر و فراگیرتر ارزیابی کنیم. این کتاب رابطهی میان پلاستیک و ویژگیِ پلاستیکی بودن یا انعطافپذیری را میکاود و در پیآوردها و دستاوردهای مهندسیِ مواد دقیق میشود. مادهی پلاستیکی دلالت بر این فرضها دارد: اینکه ماده در اختیار ماست تا آن را دستکاری کنیم و تغییر دهیم؛ اینکه ماده را میتوان و باید دستکاری کرد و شکل داد و به فرمان درآورد و انعطافپذیر و فرمانپذیر کرد؛ و اینکه توانش و ظرفیتی که ماده برای شکلپذیری و دستکاری دارد پایانناپذیر است. کتابِ «مادهی پلاستیکی» انگیزشی است برای آنکه ماده را، در پرتوِ اشباعِ پلاستیکی، از نو بررسی کنیم. چراکه پلاستیک صرفاً مادهای در کنارِ دیگر مواد نیست بلکه نمادی است از روابطِ مادی در سدههای بیستم و بیستویکم، و نشان میدهد که نفت چگونه تقریباً همهی بافتهای هستیِ ما را در بر گرفته است، چگونه امرِ مصنوعی را نمیتوان از امرِ طبیعی سوا کرد، و چگونه سمیبودگیِ عمومیتیافته دارد واقعیتهای ناآشنا و ناهنجار پدید میآورد.
اما پلاستیک دقیقاً چیست؟ برای هدفهایی که در این کتاب داریم میتوان پلاستیک را چنین تعریف کرد: «هریک از گروههای بزرگ و گوناگون از موادی که تماماً یا جزئاً از ترکیبهای کربن با اکسیژن، هیدروژن، نیتروژن و دیگر عناصر گیاهی یا غیرگیاهی تشکیل شدهاند و با اینکه در مرحلهی پایانیِ تولید جامد هستند ولی در مرحلهای از تولید به صورتِ مایع درمیآورندشان و زینرو میشود آنها را اغلب بهکمکِ گرما یا فشار یا هردو به شکلهای گوناگون درآورد». این تعریفِ کلی همهی انواع و اقسامِ پلاستیک — که اکثراً مولکولهای کربنشان را از زغالسنگ و نفت یا گازِ طبیعی میگیرند — را در بر میگیرد. پلیمرِ مصنوعی که پلاستیک مینامیم گونههای بسیاری دارد. این گونهها را اغلب از طریقِ هفت علامتِ بازیافتی میشناسیم که در زیر ظرفهای پلاستیکی درج میشود. این علامتها ممکن است ما را دربارهی شمارِ گونههای پلاستیک به اشتباه بیندازند. تنها هفت علامتِ بازیافتی روی پلاستیکها درج میشود اما هزاران گونه از پلیمرِ مصنوعی وجود دارد که هریک ویژگیهای خودشان را دارند. همچنین تا هشتاد هزار مادهی شیمیایی دیگر را میتوان به این ترکیبهای مولوکولی اصلی افزود تا کیفیتی دلخواه را به پلاستیک داد. برای نمونه میتوان کاری کرد که که پلاستیک صورتیرنگ شود یا در مقابلِ گرما مقاوم باشد یا انعطافپذیر باشد. برخی پلاستیکها را از موادی چون اسید پلیلاکتیک که از ذرت به دست میآید یا مواد سلولزی که از کتان به دست میآید درست میکنند. این دسته از پلیمرها را معمولاً زیستپلاستیک یا پلاستیکِ قابلِ تجزیه مینامند. طیفی از موادی که بهطورطبیعی تولید میشوند و زنجیرههای مولکولیِ مشابه پلیمرهای مصنوعی دارند — برای نمونه کائوچو— نیز گاهی پلاستیک خوانده میشوند. در این کتاب اما به این دو دستهی آخر — یعنی آن دسته از پلاستیکها که بهطورطبیعی تولید میشوند و آن دسته که از موادی جز سوختهای فسیلی به دست میآیند — کاری نداریم. تمرکزِ ما بر این موضوع است که چگونه سوختهای فسیلی، بیش از همه بهمیانجیِ پلاستیک، به همهی سویهها و گوشه و کنارهای زندگیِ هرروزهی ما رخنه کرده است و اینکه این موضوع دربارهی انگاشتها در اندیشه و نگرش غربی دربارهی ماده و مادیّت به ما چه میگوید.”
پلاستیک همه جا هست و گویا پیشپاافتادگی و ابتذالش در زندگیِ روزمره را به جاهای دیگر هم میبَرد. اصلاً دربارهی چنان مادهای که سخت موقتی و تکراری و خستهکننده است چه میتوان گفت؟ چنان مادهای بعید است بتواند اندیشهای در ما برانگیزد فراتر از شانهبالاانداختنی یا خشمی نسبت به انباشتاش که از حد و اندازه بیرون است؟
مجید / 18 July 2022