فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهرویی که عمل بر مجاز کرد
جمهوری اسلامی برای ساختن اسطوره از نامهای برباد رفته تمامی نامها را تصاحب میکند. چند ماه بیشتر از مرگ قاسم سلیمانی نگذشته بود که تندیسهای بدقوارهی او یکباره در میدانهای شهر سبز شد. حالا پس از یک سال برای بیرون کشیدن نام از یاد رفته «فرمانده»، به کودکان متوسل شده است. نیمه شعبان مصادف با ۲۷ اسفندماه ۱۴۰۰ نماهنگی با عنوان «سلام فرمانده» با اجرای ابوذر روحی در لنگرود اجرا شد (هرچند از شعردرست معلوم نیست این فرمانده کیست؛ خامنهای؟ سلیمانی؟ مهدی موعود؟ یا هر سه آنها که در قامت منجی بههم درآمیختهاند.) و سپس آن را در همه جا اجرا کردند و خبر از بدل شدن آن به سرود صبحگاه در مدرسهها آمد. یکی از به اصطلاح “باشکوهترین” اجراهای آن به میدان آزادی تهران مربوط میشد که با تبلیغات وسیع حکومتی همراه شد.
اجرای «سلام فرمانده» در میدان آزادی، جمهوری اسلامی را درست شبیه شرکتهای ورشکسته نشان میدهد که برای فروختن کالای بادکرده در تبلیغاتشان از چهره کودکان بهره میجویند. نمایشی کوچک در دل یک نمایش بزرگ. در میدان آزادی کودکان را به صف کردهاند؛ مداحی با صدای نخراشیده و سوزناک کلماتی تهی و رنگباخته را پشت هم ردیف میکند و کودکان با او همراه میشوند. دهان کوچکشان توسط ایدئولوژی حاکم تصاحب شده و طوطیوار تکرار میکند اما حقیقت آنها را در حرکت چشمها، دستها و بدنهایشان میشود جستجو کرد. آیا به راستی کودک معصوم و پاک است؟
کودک به خاطر کوچکیاش ناتوان است. از جمله اینکه ناتوان است که به صورت آن مداح سیلی بزند، یا قدش به منبر نمیرسد تا روی کسی که بر آن تکیه زده، تف بیاندازد. کودک از مناسبات قدرت ناآگاه است. گرچه به یاری غریزه و عاطفهاش زشت و خطرناک را گاهی تشخیص میدهد. اما کودک بیشتر از هر چیز شیفته رقص و موسیقیست. در سرزمینی که رقص و بازی از کودکان دریغ شده، آنها با همین صدای نکره و این آهنگ بدآهنگ جادو میشوند و بیکه بدانند به خدمت ایدئولوژی حاکم درمیآیند.
در این صفوف میشود کودکانی را دید که ناخودآگاه و غریزی با ملودی تنشان را میجنبانند و میرقصند. آنها درک شفافی از کلمات و جملات ندارند. اتفاقی که در این موزیک ویدئو رخ داده شکل عریان و صریح کودکآزاریست. دهه نودیهایی که جناب مرگ برای بقا فراخوانده است کودکانی هستند که آموزش و پرورش اصلیشان در فضای مجازی شکل میبندد؛ کودکانی که از آتش جهنم شبها کابوس نمیبینند و با مفاهیمی چون «غیرت» و «شهادت» بیگانهاند. اینها که امروز در صفوف منظم به «فرمانده» سلام میکنند فردا برای رفتن جلادانی که آموزگارانشان را در بند کردهاند پای خواهند کوبید.
ساختن تندیس از فرمانده و خواندن سرود برای او نشان از ترس بزرگ حکومت دارد؛ ترس از فراموشی. برمیگردیم دو سال گذشته را مرور میکنیم، بارها ویدئوهایی از رقص دانشآموزان، پرستاران و کارگران در فضای مجازی منتشر شد. حکومت حالا برای مقابله با رقصی که از آن گریزی نیست، برای خودش سرود میسازد و کودکان را دستآویز نجات خود میکند. این سرود که قرار است به سرود صبحگاه مدرسه بدل شود نمونه روشنی از چاکر پروری و بازتولید فرهنگ مرید و مرادی است. سرودی که مدام در حال تکرار این جمله است: «همه رو فدات میکنم» یا در جای دیگر قول میدهد: «عهد میبندم که میمونم پای کار این نظام» گویی دارد نیرو و ارادت کودکان را پیشخرید میکند.
اما صحبت بر سر متن سرود و ملودی اساساً بیهوده است. هرگز مشخص نمیشود مخاطب این ترانه کیست، کلمات گنگ و نامفهوماند درست به نامفهومی سازو کار حاکمیت. اگر ملودی-که به تازگی در گزارش ادعا شده کپی از سرود عراقیست- را حذف کنیم حتا نمیشود یکبار از روی ترانه خواند. مداح به زور ملودی جملات را میکشاند و در هوا رها میکند.
دستاندرکاران سرود و ترس حکومت از آزادی اطلاعات
اما برویم سر وقت عوامل سازنده این ناسرود بدشکل. سعید نعیمی تهیه کننده سرود «سلام فرمانده» در مصاحبه با خبرگزاری فارس ادعا میکند در سالروز مرگ قاسم سلیمانی گروهی به نام «ماح»(ملت امام حسین) تشکیل شده که هدفش تربیت دهه نودیهاست.
این گروه، سرودی به نام «رفیق شهیدم» را اجرا کرد که اقبالی نداشت و به آن توجه نشد. به گفته سعید نعیمی: «در سرود “رفیق شهیدم” به علی لندی و علمای معاصر توجه و سعی شد دستورات مقام معظم رهبری مثل آتش به اختیار، جهاد تبیین و گام دوم انقلاب توجه ویژه شود.»
ابوذر روحی خواننده گروه “ماح” مدعی است که «سلام فرمانده» باعث شده فاصله عدهای با انقلاب به حداقل برسد: «بسیاری از بچههای انقلابی با انقلاب و نظام آشتی کردند چون سلام فرمانده یک کار دلی معجزهای از طرف آقا امام زمان (عج) بوده است.» به ادعای روحی ضربه این اثر باعث شد تا برنامهریزی که برای نسل دهه هشتادی و دهه نودی توسط غرب صورت گرفته به انزوا رود.
البته اظهارات روحی حاکی از این است که تا چه اندازه ایدئولوژی حاکم بر ایران از نقش رسانه و آموزش آزاد و اطلاعات در زندگی کودکان و نوجوانان میهراسد. یک نمونه دیگر این هراس سند یونسکو بود.
در سپتامبر دوهزار و پانزده سند ۲۰۳۰ توسط یونسکو تصویب شد. بر اساس این سند صد و نود و دو کشور عضو یونسکو موظفاند برای شهروندانشان جدا از جنسیت، قومیت و سن و سال امکانات برابر تحصیلی فراهم کنند. همچنین این سند در تلاش است تبعیض جنسیتی را از بین برده و امکان آموزش به زبان مادری را فراهم کند.
در شهریور نود و پنج «کارگروه ملی ۲۰۳۰» برای اجرا کردن این سند تشکیل شد. خامنهای در اردیبهشت نود و شش طی سخرانی به مناسبت هفته معلم گفت: «به چه مناسبت یک مجموعه به اصطلاح بینالمللی که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای دنیاست، این حق را داشته باشد که برای ملتهای دنیا با فرهنگهای مختلف، تکلیف مشخص کند؟»
رهبر ایران اینگونه به مخالفت با آموزش رایگان برای تمامی اقشار و رفع تبعیض جنسیتی برخاست. او صراحتا اعلام کرد که این سند مخالف آموزههای دینی است و دست آخر رئیس جمهوری منتخبِ او ابراهیم رئیسی (عضو هیئت مرگ در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷) کلاً اجرای آن را لغو کرد. منظور خامنهای از آموزههای دینی روشهاییست که هرگونه خلاقیت را در کودکان کور کرده و سعی در یکپارچهسازی آنها دارد. همانطور که از یونیفرم و حرکات منظم کودکان در نماهنگ «سلام فرمانده» میتوان تلاش حکومت را برای ساختن لشگری یکپارچه دید.
در روز شانزده خرداد محفلی حول محور این سرود برپا شد و محمدرضا وحیدزاده مجری محفل سی و هفتم عصرنشینی هنر و اندیشه، سرود «سلام فرمانده» را پدیده غیرمعمولی خواند که در اولین اجرا با موافقان و مخالفان بسیاری روبهور شده است. به گفته رضا زنگنه کلام این سرود دارای ایرادات زبانی و ایراد قافیه است و زبان یکدستی ندارد. نظر رضا زنگنه این است که سرود سلام فرمانده نان ملودیاش را میخورد که به سبک ملودی مداحی تنظیم شده و در یاد میماند. در ادامه او این سوال را مطرح کرد: آیا سرود «سلام فرمانده» برای کودک و نوجوان ساخته شده یا فقط از کودکان و نوجوانان استفاده میکند؟ و در نتیجه این کار را سوءاستفاده از کودکان دانست.
در این نشست یکی از مدعوین به نقش زمان و گذرش بر اثر هنری اشاره کرد. جلادان چنین میپندارند که در تاریخ ابدی شدهاند، البته که ردپای خونینشان از زمین هرگز زدوده نخواهد شد اما عمر این سرود کمتر از آن خواهد بود که کودکان فردا با شنیدنش برای فرمانده دست یاری بلند کنند. همین حالا شبکههای اجتماعی مملوء از سرودهایی در تمسخر «سلام فرمانده» است.
سالها از اولین همهپرسی نظام جمهوری اسلامی و رای آوردنش گذشته است. امروز اگر بخت با مردم ایران یار باشد و از آنها نظرشان را راجعبه حکومت بخواهند نتیجه بر همگان مبرهن است. در گوشه کنار ایران فریاد اعتراض از همه اقشار به خصوص طبقات فرودست به گوش میرسد. جمهوری اسلامی به جز بخش اندکی که بدنهاش را تشکیل میدهد یار دیگری ندارد. او همه را تارانده است؛ زنان، کارگران، اقلیتهای جنسی و مذهبی، مهاجران و بیوطنها، معلمان و پرستاران، بازنشستگان. برای این است که در این نماهنگ سعی دارد لشگر پوشالیاش را به نمایش بگذارد.
اما ما کودکان و نوجوانان دیگری را دیدهایم. آنها را در دی ماه نود و شش و آبان ماه نود و هشت در خیابانها دیدهایم. آنهایی که گلوله خوردند و حتی پیکر بیجانشان به خانه برنگشت. بسیاری از آنان توسط ماموران جمهوری اسلامی ربوده شدند و همچنان نشانی از آنها نیست. آیا کودکانی که امروز به اجبار یا از سر جهل خانوادههایشان در این نمایش ایفای نقش کردهاند، فردا فرمانده را خواهند بخشید؟
و البته همزمانی اصرار برای پخش این سرود با فاجعه آبادان تصادفی نیست. هر جا که جمهوری اسلامی بر خرابکاریاش به اشکال مختلف پرده کشیده است، فریاد محذوفان شدیدتر از پیش در گوش جهان پیچیده و راز از پرده بیرون افتاده است. فردا در جهانی دیگر این سرود و فرماندهاش راهی جز پاسخگویی به کودکان ندارند.
برای ساخت و انتشار سرود «سلام فرمانده» چه میزان پول هزینه شده است؟ در سرزمینی که حدود یک میلیون کودک از تحصیل بازماندهاند چنین هزینههای هنگفتی برای تبلیغات نظامی میشود. بسیاری از روستاهای خوزستان و بلوچستان مدرسه ندارند، بسیاری از کودکان حاشیهنشین از تحصیل محرومند چرا که باید کار کنند. در دوران کرونا که آموزش مجازی بود بسیاری از دانشآموزان فقیر از کلاس درس بیرون رانده شدند چرا که هیچ یک از اعضای خانواده گوشی هوشمند نداشت. طبق آمار رسمی ۹۳۵ هزار دانشآموز شامل گروه سنی شش تا ۱۸ سال به دلیل مشکلات متعدد مجبور به ترک تحصیل شدهاند.
گرچه پاسخ پرسش امروز مردمان آبادان و دیگر نقطههای ایران گاز اشکآور و گلوله است اما کودکان فردا ما را به پیشگاه حقیقت فرا خواهند خواند تا بر آنچه گذشت به راستی شهادت دهیم.