در دوران معاصر دو مقولۀ ایدئولوژی و گفتمان اعتبار و کاربردی گسترده یافتهاند. از آنها به سان ابزار کارآمد بررسی باورها، ارزشها و انگارههای همگانی و نیمه-همگانی استفاده میشود. کاربرد آنها امکان نقد باورهای مسلط و جاافتاده را برای پژوهشگران و کنشگران رادیکال سیاسی و اجتماعی فراهم آورده است. اما دربارۀ برخی انگارهها و ارزشها آن گونه گفته و نوشته نمیشود که بتوان از دو ابزار ایدئولوژی و گفتمان برای بررسی آنها و رسیدن به برداشتی کم و بیش ژرف از آنها بهره جست. من در این نوشته میخواهم نشان دهم که مقولۀ گفتنمود بهتر این کار را انجام میدهد. در این رابطه به شکل طرح انگارۀ امید در سخنان و نوشتههای سیاستمداران و پژوهشگران خواهم پرداخت. هدف من آن است که نشان دهم از امید در چارچوب یک گفتنمود گفته و نوشته میشود.
این نوشته در سه بخش تنظیم شده است. بخش اول به دنبال پاسخی به این پرسش خواهد که چرا امروز در حوزۀ عمومی همه از امید سخن میگویند و مینویسند. بخش دوم بررسی ویژگیهای مقولۀ گفتنمود را در دستور کار خود خوهد داشت. بخش سوم گفتنمودهای مهم دوران معاصر را معرفی کرده، جمعبندیای از کل نوشته ارائه خواهد داد.
در گسترۀ سیاست، امروز، بیش از پیش از امید سخن گفته میشود. سیاستمداران، احزاب و مقامات دولتی از آیندهای روشن، از فرصتها و افقهای باز و توان مردم یا کشور در آفرینش موقعیتهایی جدید سخن میگویند. آینده از دید آنها آیندهای سرشار از فرصتها است. آنها همچنین خود را همسان و تضمین کننده آیندهای روشن معرفی میکنند. انسداد، فلاکت و ناامیدی جای چندانی در سخنان، برنامهها و بحثهای آنها ندارد. اگر اشارهای نیز به مشکلات، تهدیدها و محدودیتها میشود برای نشان دادن اهمیت اقدامها و برنامههایی است که بر گذشتن از دشواریها و دست یافتن به وضعیتی بهتر را نوید میدهد. امروز، از آمریکا تا ایران، از آلمان تا مصر و از فرانسه تا ونزوئلا، سیاست قلمرو نوید وضعیتی بهتر، آیندهای روشن و بازیابی یا بازتولید شکوه ملی شده است.
از امید به شکلی تبلیغاتی و نمایشی سخن گفته میشود. آینده و وضعیت بهتر و روشنتری که مورد اشاره قرار میگیرد نیز کمتر دارای ویژگیهای مشخصی است. وضع بهتر اقتصادی مورد اشارۀ سیاستمداران دربرگیرندۀ وعدۀ رشد اقتصادی معین یا میزان خاصی از تورم و بیکاری نیست، بلکه فقط به معنای شکوفایی (کلی) اقتصادی بدون بر شمردن هیچ ویژگی معینی برای آن است. به همان سان آن هنگام که سخن از سرفرازی مردم و عظمت ملی به میان میآید هیچ ویژگیای برای آن بر شمرده نمیشود. در مجموع، به سبکی خاص از امید سخن گفته و نوشته میشود. من در این نوشته خواهم کوشید که نشان دهم این سبک را باید گفتنمود خواند و آنرا متمایز با ایدئولوژی و گفتمان دانست. باور من آن است که امید نه انگارهای در یک دستگاه ایدئولوژیک و نه موضوع یک گفتمان که موضوع یک گفتنمود است.
اهمیت امید در جهان سیاست
نمونههای بارز سخن از امید را میتوان در سخنرانیهای سیاستمداران مشهور جهان یافت. در آمریکا، کندی، مارتین لوتر کینک، ریگان و اوباما مشهور به ابراز سخنانی دوران ساز در مورد آیندهای باز و روشن برای آمریکا هستند. کندی در سخنرانی مشهور خود به هنگام ادای سوگند ریاست جمهوری در سال ۱۹۶۰ از طلوع روزی جدید در آمریکا سخن گفت. سخنرانی مارتین لوتر کینگ در بارۀ رؤیایش مبتنی بر برابری و همبستگی نژادی امروز شهرۀ خاص و عام است. ریگان با استفاده از استعارههایی گاه مدنی و گاه دینی عبارتهای هنور به یاد ماندهای همچون آمریکای قامت افراشته و شهر درخشان روی تپه بزبان آورد. اوباما در فرایند مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری ٢٠٠٨ پی در پی از امید به آینده سخن میراند. او گذشته را تاریک ترسیم کرده، خود را نیروی رقم زنندۀ آیندهای روشن برای آمریکا قلمداد میکرد.[1]
مارگارت تاچر که بطور معمول روحیۀ چندان خوشبینانهای از خود نشان نمیداد به هنگام آغاز دورۀ نخست وزیری در سال ١٩٧٩ با استفاده از گفتار فرانسیس اسیسی قدیس از آوردن هماهنگی به جای اختلاف، حقیقت به جای دروغ و امید به جای یأس سخن گفت.[2] صدر اعظم کنونی آلمان، آنجلا مرکل در اوج بحران مالی و بودجهای در کنفرانس داووس بر اطمینان مطلقش به توان رهبران (سیاسی) اروپا در مهار بحران پای فشرد و برخی شنوندگان خود را متأثر از خوش بینی و اطمینان خود ساخت.[3] فرانسوا اولان رئیس جمهور فرانسه پس از برگزیده شدن به ریاست جمهوری، انتخاب خود را آغازی جدید برای اروپا و امیدی جدید برای جهان خواند.[4] در مقایسه با اروپای غربی، در روسیۀ معاصر، جایی که هنوز دموکراسی نمایندگی و رقابتهای انتخاباتی به سنت تبدیل نشده و یک الیگارشی مرکب از چند شخص معین دولت را اداره میکند، از امید چندان سخنی گفته نمیشود. پوتین و مدودف (و حتی رقیبان سیاسیشان) کمتر از آیندۀ درخشان روسیه یا توان خارقالعاده ملت روسیه در برگذشتن از بحرانها سخن میگویند.[5] آنها راحتتر از سیاستمداران غربی از مشکلات و تهدیدهای سیاسی و اقتصادی سخن میگویند.
در منطقه و کشوری دیگر، در ایران، جایی که هنوز دموکراسی نمایندگی نهادینه نشده ولی شکلی از انتخابات برگزار میشود، رئیس جمهوری آن احمدی نژاد بدون وقفه از امید، از آیندۀ روشن در پیش رو، از توان ملت ایران و اسلام در بنیان نهادن تمدنی پرشکوه سخن میراند. او هم تا حد زیادی همانند سیاستمداران غربی با نگرشی تبلیغاتی و رقابتی به حضور خویش در عرصۀ عمومی مینگرد. ولی احمدی نژاد در ایران یک استثنا نیست. سیاستمداران مخالف او نیز از امید سخن میگویند. محسن میردامادی یکی از رهبران زندانی اصلاح طلب در نامه-بیانهای که از زندان به بیرون فرستاده اصلاحطلبان را به ایجاد تشکیلاتی واحد و منسجم فرامیخواند تا “به کمک آن بتوان آیندهای روشنتر” برای کشور رقم زد.[6] به هر رو، نمونههای احمدی نژاد و میردامادی در کشورهای موسوم به جهان سوم کم نیستند. هوگو چاوز، در ونزوئلا مشهور به برخورداری از شخصیتی فرهمند و استاد طرح وعدههای بلند پروازانه و ترسیم آیندهای روشن برای کشورش بود. او، به همراه دیگر رهبران حزب حاکم، به گونهای مداوم بر آن تأکید داشت که دولت و جامعۀ ونزوئلا در حرکت به سوی استقرار برابری و سوسیالیسم دموکراتیک هستند.[7]
بستر پرداختن به امید، یکی دموکراسی پارلمانی مبتنی بر انتخابات ادواری و دیگری جامعۀ نمایشی است. در گسترۀ سیاست و رقابتهای انتخاباتی، امروز باید تودههای انبوه مردم را جذب خود و برنامههای خویش ساخت و این به سادهترین و مؤثرترین شکل بوسیلۀ سخن گفتن از امید ممکن است. همزمان، جامعۀ معاصر جامعهای نمایشی است.[8] مردم هر روزه تماشاگر نمایش سیاست در رسانههای همگانی و حوزۀ عمومی هستند. عاملی که میتواند آنها را جذب نمایش سازد شور سیاستمداران و پیام جذاب و خوش پرداخت آنها است. در گفتوگو با نخبگان یا سردمداران جامعه، کسانی که دستی در اقتصاد و جامعه دارند میتوان از مسائلی دیگر، از مشکلات و دشواریها و برنامههای فنی، سخن گفت، ولی در حوزۀ عمومی، در عرصۀ رسانههای همگانی، سخن گفتن از دشواریها و تهدیدها نوعی خودکشی سیاسی بشمار میآید. در این زمینۀ نمونههای بارزی چون والتر ماندیل و گورباچوف داریم. والتر ماندیل خود پس از شکست در مقابل ریگان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مشکل کارزار انتخاباتیاش را عدم تأکید برجنبۀ مثبت برنامههایش دانست. به باور او رأی دهندگان بجای آنکه پیام “فرصتها” را از او بشنوند از رقیبش شنیدند.[9] گورباچف نیز از سوی برخی بخاطر تأکیدی بر ناکارآمدی نظام سوسیالیستی میگذاشت یکی از عوامل فروپاشی شوروی بشمار آمده است. خطای گورباچف عدم ارادۀ بدیلی با وعدۀ شفاف و مشخص آیندۀ روشن بود.[10] گمان عمومی روزنامهنگاران و کنشگران حرفهای عرصۀ انتخابات آن است که تودهها (عوام) از سیاستمداران و نامزدهای مقام سیاسی انتظار شنیدن خبرها یا پیشبینیهای خوش دارند و سیاستمدارانی که واقعیت یا جنبههای تیره و تار واقعیت را با آنها در میان میگذارند تنبیه میکنند. گاه به نظر میرسد که سخن گفتن از هراس کارایی بیشتری در زمینۀ بسیج نیرو و برخورد به مشکلات دارد[11] ولی باز کمتر سیاستمداری حاضر است آشکارا از آن سخن گوید.
در گسترۀ سیاست، امید امروز اهمیتی در حد و حدود انگارههایی همچون فردیت، آزادی و همبستگی در گسترۀ زندگی اجتماعی و شخصی یافته است. همه جا رد پای آن را میتوان مشاهده کرد. در همان حد و حدود که در رسانههای همگانی، مباحت فنی اجتماعی و در گفتگوهای روزمره از فردیت و آزادی انسانها سخن به میان میآید، در عرصۀ سیاست نیز از امید سخن گفته میشود. احزاب، سیاستمداران و قدرتمداران به گونههای مختلف از آن سخن میرانند و مینویسند. آنها وعدۀ آیندهای بهتر میدهند؛ جنبه هایی مثبت در وضعیت موجود مییابند؛ همگان را دعوت به خوشبینی میکنند؛ توانی فوقالعاده به مردم، به مخاطبین خود نسبت میدهند؛ و خود را گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم تضمین کنندۀ شکل گیری آیندهای بهتر معرفی میکنند. هدف آن است که با ترسیم افقی آکنده از امید، تودهها تشویق به مشارکت در فرایند دموکراسی و کارکرد نهادهای سیاسی و اقتصادی شوند.
در عرصهای دیگر شاید از هراس گفته و نوشته شود: هم هراس از ناکارآمدی اقتصاد و سیاست مدرن و در نتیجه وقوع بحرانهای اقتصادی و سیاسی و هم هراس از اقتدار هر چه بیشتر دولت، از گسترده شدن بیش از حد دولت رفاه و دخالت آن در زندگی خصوص شهروندان. لیبرالها در دوران جدید کم از چنین هراسی سخن نگفتهاند. هراس آنها گاه هراس از امید واهی به توان خارقالعادۀ انسان است و گاه هراس از امید به توان سیاست در بنیان گذاشتن نظمی متفاوت. ما هنوز اخطار متفکرانی مانند آرنت، پوپر و برلین در مورد نگرش آرمان شهری (اتوپیائی) به سیاست و جامعه را از یاد نبردهایم.[12] ولی اشاره به این هراس اثری بر اهمیت امید نگذاشته است. هراس متعلق به سپهری دیگر جز سپهر امید است. بحث هراس متوجه کنشگران سیاسی و اجتماعی است و فقط در شرایط بحرانی نزد تودهها مطرح میشود. هم از اینرو در مجامع و حوزههای خاصی، در حوزۀ بحثهای کنشگران یا بحثهای فنیتر سیاسی و اجتماعی، بحث هراس مطرح است. درمقایسه، امید در حوزۀ عمومی، برای همگان، طرح میشود و در تمامی موقعیتها دارای موضوعیت است.
ایدئولوژی و گفتمان
پیش از این از دو مفهوم ایدئولوژی و گفتمان برای توصیف و توضیح بحث پیرامون مقولهها و انگارههایی همچون امید، فردیت، جنسیت و دموکراسی استفاده شده است. اما آن گونه که خواهیم دید هیچ یک از دو مفهوم به خوبی از عهده این کار در مورد امید بر نمیآیند. من در این بخش از نوشته خواهم کوشید که نشان دهم مفهوم گفتنمود (ترکیب گفت و نمود) به گونهای بهتر و دقیقتر از عهدۀ این کار بر میآید. در یک کلام امید نه در چارچوب ایدئولوژی و گفتمان که در چارچوب گفتنمود مورد استفاده و بحث قرار میگیرد.
در دو مفهوم ایدئولوژی و گفتمان، حقیقت نقشی کلیدی ایفا میکند. ایدئولوژی باوری مدعیِ برخورداری از حقیقت است. تأثیر آن در زندگی افراد نیز قرار است واقعی باشد. در درک مارکس از جامعه، هر طبقۀ اجتماعی دارای دریافتی معین از جامعه و نقش انسانها در آن نه بر مبنای شناختی عینی که برمبنای جایگاه و منافع معین خود در جامعه است. آنگاه که این بینش به شکل حقیقت و دریافتی درست و عینی، مناسب تمامی جامعه، طرح میشود و بر جامعه غلبه پیدا میکند ما با پدیدۀ ایدئولوژی روبرو هستیم. ایدئولوژی باوری برخاسته از ذهنیت محدود یک طبقه ولی راه یافته به ذهن و زندگی تمامی انسانها است. انسانها با آن زندگی میکنند و کنشها و واکنشهای خود را سامان میدهند. ایدئولوژی اساساً به همین خاطر در جامعه طرح و اشاعه داده میشود. در جامعۀ معاصر نگرش و باورهای طبقۀ بورژوا ایدئولوژی مسلط بر جامعه است. عناصر اصلی آن نیز آزادی (فرد) و عادلانه بودن شرایط بازار کار است.[13]
در تداوم بحثهای مارکس، آلتوسر به این نکته اشاره میکند که ایدئولوژی تصویری خیالی از روابط افراد با شرایط واقعیِ وجودشان ارائه میدهد.[14] ایدئولوژی از فرد (فرد انضمامی، این فرد یا آن فرد مشخص) سوژه میسازد. سوژه کسی است که کار یا کنشی را به انجام میرساند. آلتوسر بر این باور است که ایدئولوژی به وسیلۀ استیضاح یا مورد خطاب قرار دادن (فرد) اینکار را میکند. ولی فرد همیشه (پیشاپیش) یک سوژه است. استیضاح فقط آن را تحکیم و تثبیت میبخشد. به طور کلی، ایدئولوژی باوری برخاسته از زاویه دید و منفعتی معین را بسان باوری عینی و دارای بردی جهانشمول باز مینمایاند. ایدئولوژی دارای کارکرد معینی است. کارکرد آن تضمین ثبات و بازتولید نظم اقتصادی و اجتماعی حاکم یا در حال شکل گیری است.
گفتمان، در تعریفی که فوکو از آن ارائه میدهد، نه وابسته به طبقه و گروه معینی است، نه برای بازتولید نظمی معین سامان مییابد و نه دارای کارکرد اجتماعی و سیاسی معینی است ولی باز دارای ساختاری معین و دربرگیرندۀ معیار تشخیص حقیقت است. گفتمان مجموعۀ نظریهها، تزها، و اظهاراتی است که پیرامون یک موضوع وجود دارد و آنرا تعریف کرده، از دیگر موضوعات متمایز ساخته و مرزها و ویژگیهایش مشخص میسازد. گفتمان دارای ساختاری بسته است. هر بحث، نظریه یا تزی را نمیتوان در چارچوب یک گفتمان مطرح ساخت. فوکو در اینباره از ممنوعیتهای برونی و رویههای درونی سخن میگوید. ممنوعیتها بر سه دسته هستند. ممنوعیت موضوع، اینکه هر چیزی را نمیتوان طرح کرد؛ ممنوعیت موضع، اینکه هر چیزی را نمیتوان هر جا گفت؛ و ممنوعیت فاعل، اینکه هر کسی نمیتواند هر چیزی را بگوید. رویهها نظمی معین به مجموعۀ مباحث مطرح در گفتمان میدهند و باز بر سه دسته هستند. یکم، تفسیر، اینکه برداشتها دارای نظمی معین هستند و هر برداشت دارای اهمیت و اعتبار مشخصی است. دوم مؤلف که به سان طراح یا ابراز کنندۀ نظریهها و تزها سازمانده، منشاء و محور گفتارهایی معین بشمار میآید. سوم رشته (علمی)، اینکه مجموعهای از روشها، گفتهها و قواعد یک رشته علمی را بر میسازند و رشتۀ علمی چارچوبی برای یک مجموعه از گفتارها فراهم میآورد. ساماندهی برونی و درونی انسجام قدرتمندی را بر گفتمان حاکم میسازد. بدون تردید در گفتمان تحول رخ میدهد ولی تحول به گونهای ناگهانی و گسستی (نه بتدریج و بگونهای تداومی) رخ میدهد و انسجام گفتمان کم وبیش دست نمیخورد. در فرایند تعیین آنکه چه را میتوان ابراز داشت و چه را نه، گفتمان مشخص میسازد که حقیقت چیست. هر گفتمان معیارهای خاص خود را برای تشخیص درست از نادرست و حقیقت از خطا و دروغ دارد.[15]
در مورد امید ما با ایدئولوژی (و گفتمان) سر و کار نداریم. امیدی که در گسترۀ سیاست از آن سخن گفته میشود کارکرد گستردۀ باورهای مطرح در گسترۀ ایدئولوژی را ندارد. باور به امید بیش از آن مبهم است که بتوان آنرا باوری معین در قلمرو ایدئولوژی دانست. از امید به آیندۀ اقتصادی و اجتماعی جامعه سخن گفته میشود و نه امید به آیندهای با تاریخ مشخص و ویژگیهای معین. از امید همچنین برای بسیج افراد در ساز و کار سیاست بطور کلی و فرایند انتخابات بطور ویژه سخن گفته میشود ولی در اینمورد هیچ وعدۀ مشخصی داده نمیشود. تصویری خیالی از رابطه با شرایط واقعی وجود یا زندگی اجتماعی اینجا مد نظر نیست. هر چند میتوان اندیشید که امید به آیندۀ اقتصادی و سیاسی جامعه امید به زندگی و آینده را در انسان شکل میدهد. آنچه اما در این زمینه مهم است نه ارائۀ تصویری خیالین از رابطۀ فرد و ساختار که ارائه تصویری خیالین از توانمندی بخشی از خود ساختار است. تصویری نیز که بازنمایی میشود حقیقت یا برداشتی دقیق و درست از آینده معرفی نمیشود. وعدۀ شکلگیری (یا شکل دادن به) آیندهای متفاوت به معنای پیش بینی و یقین به شکلگیری چنین آیندهای نیست.
امید همچنین موضوع و محور یک گفتنمان نیست و سخنان، تزها و نظریههایی که در بارۀ آن طرح میشوند شکل یک گفتمان ندارند. در رابطه با امید کم و بیش میتوان هر نظریه و تزی را مطرح ساخت. در بارۀ آن همچنین هر کسی میتواند به اظهار نظر بپردازد. هیچ برداشتی نیز از اعتبار خاصی بیش از اعتبار دیگر برداشتها برخوردار نیست. تنها محدودیت همان سخن گفتن از امید است، ولی میتوان به شکلهای گوناگون از آن سخن گفت. امید هم در تقابل با شرایطی تیره و تار دارای معنا است و هم در تداوم وضعیتی متوازن یا خوب. آیندهای بهتر را نیز هم میتوان وابسته به کنش افراد یا نیروهایی معین دانست و هم سرنوشت تاریخی یک ملت یا کشور، برخاسته از عظمت آن ملت یا کشور. هم از اینرو به گاه سخن گفتن یا نوشتن از امید معیاری برای تعیین حقیقت بدست داده نمیشود. امید اصلاً موضوع یا پدیدۀ مشخصی نیست. آینده و وضعیتی که میتوان یا قرار است بدان امید بست همیشه آینده و وضعیتی مبهم است. از آینده بهتر و روشن میتوان سخن گفت ولی مشخص ساختن ویژگیهای چنین آیندهای خطرناک است. آینده بهتر و روشن را میتوان به صورتی مبهم وعده داد بدون آنکه مسئولیت معینی را در قبال سیر تحولات پذیرفت ولی در صورتی که از آیندهای مشخص سخن گفت و آنرا به وعدههایی مشخص مرتبط ساخت دیگر به سختی میتوان مسئولیتی در قبال سیر تحولات به عهده نگرفت.
ادامه دارد
پانویسها
[1] – سخنرانی مارتین لوتر کینگ دارای شهرتی جهانی است و در اینترنت همه جا در دسترس است. در مورد سخنان کندی، ریگان و اوباما نگاه کنید به:
Jeffrey Alexander, The Performance of Politics: Obama’s Victory and the Democratic Struggle for Power, Oxford, Oxford University Press, 2010
[8] Guy Debord, The Society of Spectacle, Zone Books, New York, 1995
[9] اینرا والتر ماندیل در اولین حضور رسانهای خود پس از انتخابات، در مصاحبهای با شبکۀ تلویزویونی NBC ابراز میکند. خبر از آن آسوشیتدپرس است. نقل شده در:
The Orlando Sentinel, April 8, 1985
[10] Seweryn Bailer & Joan Afferica, “The genesis of Gorbachev’s World”, Foreign Affairs 1985 Vol. 64 (3): 605-644
[12] Russell Jacoby, Picture Imperfect: Utopian Thought for an Anti-Utopian Age, Columbia University Press, New York, 2005
[13] Karl Marx and Friedrich Engels, ”The German ideology” in Karl Marx and Friedrich Engeks Collected Works, Vol 5, International publishers, New York, 1976
[14] Louis Althusser, ”Ideology and ideological state apparatus (notes toward an investigation)” in Lenin and Philosophy and Other Essays, Monthly Review Press, New York, 2001
[15] – میشل فوکو، نظم گفتار (ترجمۀ باقر پرهام)، آگاه، تهران، ١٣٧٨.