خروج هاشمی رفسنجانی از ماراتون رقابتها به مانند ورودش حالت غیر عادی و نامنتظره یافت. رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی قابل پیشبینی بود و حیرتی برنانگیخت. اما نقش شورای نگهبان در خصوص کاهش تعدد کاندیداهای وابسته به طیف اصولگرایان نیز بی سابقه بود. معمولا کارکرد شورای نگهبان در دورههای انتخابات گذشته ممانعت از ورود کاندیداهای دگراندیش و خودیهای مسئله دار و پاسداری از بسته بودن انتخابات بود. همچنین ابطال جهتدار حوزههای انتخاباتی برای رسیدن به نتایج دلخواه حاکمیت از صندوقهای رأی و تبلیغ برای کاندیدای نظام از وظایف معمول شورای نگهبان در مهندسی انتخابات بود. اما این بار با دخالت شورای نگهبان برخی از وابستگان به طیفهای مختلف اصولگرایان نیز وادار به خروج از بازی شدند.
رد صلاحیت
اما مهمترین خروجی فرایند بررسی صلاحیتها، حذف هاشمی رفسنجانی بود. تا کنون حاکمیت به شکلی صریح و رسمی دلایل عدم احراز صلاحیت وی را بیان نکرده است. ولی اشاراتی صورت گرفته که کهولت و کبر سن دلیل فقدان توانایی وی برای ایفای ریاست جمهوری بوده است. در عین حال حملات شدید لایههای افراطی اصولگرایان این ذهنیت را نیز تقویت کرده است که عدم موضع گیری هاشمی در برابر جنبش سبز، همراهی تلویحی او با جنبش، و بهخصوص آخرین خطبه نماز جمعه او موجب دریافت کارت قرمز شده است.
خامنهای از گزینه تقلب و جابجایی نتایج صندوقهای رأی نیز صرف نظر کرد و ترجیح داد از همان ابتدا تابلوی ورود ممنوع را در برابر رفسنجانی قرار دهد. البته واکاوی دلایل این رد صلاحیت محدود به نگرانی از رأی آوری رفسنجانی نیست. حضور دوباره او منجر به تحرک گفتمان و جریانی میشد که حاکمیت با تلاش بسیار آنها را از صحنه بیرون کرده است.
رد صلاحیت هاشمی تا پیش از روزهای آخر از سوی ناظران و تحلیل گران بعید ارزیابی میشد. حتی قبل از ثبت نام، حسین شریعتمداری در سرمقاله کیهان مدعی بود که هاشمی چون میداند تأیید صلاحیت میشود ولی رأی نمیآورد به صحنه نخواهد آمد.
بررسی سیر تحولات این فرضیه را قوت میبخشد که خامنهای و نیروهای همسو با وی انتظار کاندیدا شدن هاشمی را نداشتند و مخالف حضور وی بودند. در ابتدا نیز تصور کردند که باخت او فرصتی است تا رد صلاحیتاش از سوی مردم پشتوانه مقبولیت دستگاه ولایت شود. اما شکلگیری موج حمایتی از هاشمی و فعال شدن نسبی اصلاحطلبان و نیروهای منتقد، تصمیمگیران حاکمیت را به این نتیجه رساند تا ریسک نکنند. همچنین به نظر میرسد خامنهای میپندارد تحرک رفسنجانی در عرصه سیاسی ایران، غرب را به امکان شکاف داخل حاکمیت در خصوص برنامه هسته امیدوار میسازد.
بررسی روند تحولات از بسیج برای کاندیداتوری هاشمی تا ثبت نام وی و رد صلاحیتش نشانگر افزایش اقبال عمومی در مقایسه با گذشته است. میتوان با قطعیت گفت که رأیهای وی بیشتر از مرحله دوم انتخابات دهمین دوره میشد اما اینکه میتوانست به حد پیروزی برسد تردید وجود دارد. البته ایام تبلیغات هم فاکتور مهمی بود. در صورت تشدید قطبی شدن فضا، آرای هاشمی افزایش مییافت. پیروزی او نیاز به عبور نرخ مشارکت از آستانه ۷۵ درصد داشت.
خامنهای از گزینه تقلب و جابجایی نتایج صندوقهای رأی نیز صرف نظر کرد و ترجیح داد از همان ابتدا تابلوی ورود ممنوع را در برابر رفسنجانی قرار دهد. البته واکاوی دلایل این رد صلاحیت محدود به نگرانی از رأی آوری رفسنجانی نیست. حضور دوباره او منجر به تحرک گفتمان و جریانی میشد که حاکمیت با تلاش بسیار آنها را از صحنه بیرون کرده است.
زمینهسازی برای جلوگیری از حضور رفسنجانی، با حمله تند سید محمد خامنهای شروع شد. سپس در سرمقاله کیهان در روزهای مانده به ثبت نام به صراحت عنوان شد که تضمین بقای نظام، شکست تحریمها و تثبیت اقتدار نظام در گرو حذف کامل اصلاحطلبان، هاشمی رفسنجانی و جریان احمدینژاد هست.
در ادامه ماشین تبلیغاتی حاکمیت ضرورت رد صلاحیت هاشمی و عدم اعطای مشروعیت و شایستگی برای صلاحیت کاندیداتوری را مطرح کرد. سخنان جنتی در نماز جمعه تهران آغاز گمانهزنیها برای رد صلاحیت هاشمی شد. او با دادن آدرسهای رفسنجانی، از مردم خواست تا به وی رأی ندهند و گفت شورای نگهبان به وظیفهاش عمل خواهد کرد. سخنان کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان، در خصوص در نظر گرفتن سن کاندیداها برای احراز توانایی مدیریتی فرض حذف رفسنجانی را جدی ساخت. سرانجام هاشمی پیش از آنکه قمار سیاسی را آغاز کند از گردونه رقابتها خارج شد.
کسب اعتبار
رد صلاحیت او کاملا سیاسی بود. مسئله کهولت بهانهای بیش نبود. شورای نگهبان مصوبه مجلس در گذاشتن سقف سنی ۷۵ سال برای رئیس جمهور را چند ماه پیش رد کرد. آنها در مواجهه با کاندیداتوری هاشمی غافلگیر شدند و دست بر موردی گذاشتند که خود چند ماه پیش آن را رد کرده بودند.
هاشمی از وضعیت پیش آمده ناراضی نیست. هدف اصلی او احیا وارتقای جایگاه در عرصه سیاسی بود. او اینک بعد از افول در دو دهه پیش مجددا به طور نسبی با اقبال مواجه شده است. البته تضمینی وجود ندارد این اقبال تداوم بیاید و امری موقتی ناشی از فضای ایجاد شده در انتخابات نباشد.
البته تقاضای او از کاندیداهای همسو برای عدم انصراف این احتمال را برجسته میسازد که وی از ابتدا حدس میزده ممکن است جواز ورود را دریافت نکند. بررسی اتفاقات نشان میدهد که او آمادگی برای حضور را نداشت و حوادث خیلی سریع و ناگهانی جلو رفت.
اما هاشمی از وضعیت پیش آمده ناراضی نیست. هدف اصلی او احیا وارتقای جایگاه در عرصه سیاسی بود. او اینک بعد از افول در دو دهه پیش مجددا به طور نسبی با اقبال مواجه شده است. البته تضمینی وجود ندارد این اقبال تداوم بیاید و امری موقتی ناشی از فضای ایجاد شده در انتخابات نباشد.
همچنین بخشی از حامیان با این تصور به سراغ وی رفته بودند که او را دارای قدرتی در درون حاکمیت میپنداشتند و یا حداقل چونان پلی برای بهبود مناسبات و کاهش تنش با بلوک قدرت به شمار میآوردند. طبیعی است که این بخش دیگر انگیزههایش را از دست بدهد.
اما برآیند واکنشها، سرمایه اجتماعیای در اختیار او قرار داده است که میتواند آن را پشتوانه سیاست ورزی قرار دهد. عدم انصراف وی تا حدی حامیانش را راضی ساخت. اگر چه عدم اعتراض پربازتابی از سوی او، کسانی را که فکر میکردند کاندیداتوری وی میتواند انتخابات را به فرصتی برای بروز اعتراضات تبدیل نماید، نا امید ساخته است.
همانگونه که انتظار میرفت او مشی سابقش را ادامه داد و با تمکین در برابر شورای نگهبان، ترجیح داد در داخل نظام بماند و منتظر فرصت مقتضی بعدی باشد.
دیگر مزایای رد صلاحیت راحت شدن از زیر بار مسئولیت سنگین و منتفی شدن مخاطرات پیشرو از جمله رأی نیاوردن، تقلب و برآورده ساختن انتظارات بعد از رئیس جمهور شدن است. هاشمی چیزی را از دست نداد بخصوص که رد صلاحیت وی در قالب محترمانه کبر سن توجیه شده است. در عین حال خودش را به موقعیت رهبری مقاومت جناحهای حکومتی معترض در برابر یکه تازی و سیاست یکپارچه سازی خامنهای نزدیک ساخت. همچنین نقشش به عنوان چهره شاخص بخش رفورمیست داخل حکومت برجسته شد که آمادگی برای ترمیم شکاف ملت و دولت را دارد.
تبعات ماجرا برای جامعه و جکومت
اما ممانعت از حضور رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری، تبعاتی در دو حوزه جامعه مدنی و جنبش دموکراسی خواهی و حکومت دارد.
رد صلاحیت وی تاکید دیگری بود که حاکمیت و رهبری به هیچ وجه اجازه بازگشت کشور به شرایط قبل از سال ۱۳۸۴ را نمیدهند. خامنهای محکم بر روی برنامه خودش در حذف و خانهنشین کردن جناح چپ و اصلاحطلبان و اساساً قرار دادن نسل جدید کارگزاران حکومتی در مناصب ارشد و میانی نظام ایستاد. او به همراه متحدینش نشان داد بنا ندارند در تغییر وضع موجود انعطافی نشان دهند و حاضر به پرداخت هر هزینهای هستند.
خامنهای اقدام جدیدی انجام نداد و در موضع دفاعی قرار داشت. هاشمی رفسنجانی سالها است که وزنهای در داخل حکومت محسوب نمیشود و در حاشیه است. کاندیداتوری او اقدام تهاجمی برای تغییر موقعیت ضعیف شده بود که با واکنش محکم خامنهای در گام نخست متوقف شد. البته این برخورد ریزشهایی دارد اما خامنهای مشکلی با این ریزش ندارد. او دیگر بهایی به چهرههای قدیمی نظام نمیدهد بلکه به تکمیل طرح خود در ایجاد نیروهایی کاملا جدید در ساختار حکومت میاندیشد. در شرایط جدید نسلهای جدیدی که پا به درون نهادهای حکومت میگذارند با ساختار وی مرتبط میشوند و عملا رویشهای نظام در خدمت وی قرار میگیرد. نیروهای معترض داخل نظام سالها است از نسلهای جدید گسسته شدهاند. البته در این ماجرا تعداد ریزشیهای جدید زیاد نیستند. کسانی که مسئلهدار شدهاند عمدتا یا از قبل این گونه بودند و یا مانند علی مطهری در شرف جدایی بودند. مهمترین گسست، واکنش تند خانواده آیت الله خمینی بود. غلط نیست اگر گفته شود این ماجرا جدایی کامل آنها از خامنهای را به بار آورد.
کسانی که به دنبال ماجرا رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی مسئلهدار شدهاند عمدتا یا از قبل این گونه بودند و یا مانند علی مطهری در شرف جدایی بودند. مهمترین گسست، واکنش تند خانواده آیت الله خمینی بود. غلط نیست اگر گفته شود این ماجرا جدایی کامل آنها از خامنهای را به بار آورد.
اما از سوی دیگر این اتفاق به نوعی هراس در بین معترضان داخل حکومت نیز دامن زده است. اکنون هزینه اعتراض و یا مقاومت در برابر تداوم وضعیت موجود و بالا دستی بخشهای رادیکال افرایش یافته است. خامنهای نشان داد که پروا و محدودیتی در فرونشاندن هر حرکتی که خواهان تغییر موازنه قوای موجود و شیوه حکمرانی او باشد ندارد.
از منظر رد صلاحیت هاشمی، محافظه کاری در بین اصولگرایان سنتی و منتقد وضع موجود را دست کم در کوتاه مدت به ارمغان میآورد.
اگرچه نمیتوان منکر تشدید شکافها داخل حکومت شد اما کاندیداتوری هاشمی خود محصول تعمیق شکافها بود. رد صلاحیت وی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را بی اعتبار تر ساخت. اما این افزایش درجه قابل اعتنا نیست. حداقل پس از ۱۳۸۸ حاکمیت مشروعیتش زابل شده بود و انتخابات دیگر فاقد معنی قلمداد میشد. از اینرو پسامدهای این رد صلاحیت تاثیر تعیین کنندهای در اعتبار زدایی از انتخابات نداشت. در واقع پیش از ثبت نام رفسنجانی، انتخابات از منظر تجلی مشارکت مردم و استانداردهای انتخابات آزاد و منصفانه آبرویی نداشت. برخورد مثبت با انتخابات و استقبال اصلاحطلبان از کاندیداتوری عملی مشروعیت بخش به ساختار انتخاباتی بود که چهار سال پیش فقدان مشروعیت و سلامت آن در عرصه عمومی به صورت پر رنگی اعلام شده بود. بنابراین حداقل در قیاس با انتخابات مجلس نهم، نامشروعی انتخابات پیشرو کمتر است. چرا که از دید بیرونی ساختار انتخابات واجد اهمیت فرض میشود که هاشمی و دیگر چهرهای اصلاحطلبان برای حضور در رقابتها کاندید شده بودند.
برای اپوزیسیون و جنبش دموکراسی خواهی نکته مهم این است که بار دیگر ثابت شد که حکومت اجازه شکل گیری حاکمیت دوگانه را نمیدهد. امکان ناپذیری رویکردهای انتخاباتمحور و اصلاحات پارلمانتاریستی بار دیگر خود را آشکار ساخت. همچنین معلوم شد واکنش حکومت تابعی از کندی و یا تندی مخالفین و یا توسل به روشهای رادیکال و یا اعتدالگرا نیست بلکه هر حرکتی که حوزه اعمال قدرت مطلقه را ولو در حد محدودی با مانع مواجه میسازد، تحمل نمیشود. در واقع عقبنشینی از جنبش سبز با توجیه جلب اعتماد حاکمیت برای اصلاحطلبان دولت محور تا این لحظه کامیابی در بر نداشته است، البته با این پیشفرض که امکان پیروزی برای عارف و روحانی وجود ندارد.
برای اپوزیسیون و جنبش دموکراسی خواهی نکته مهم این است که بار دیگر ثابت شد که حکومت اجازه شکل گیری حاکمیت دوگانه را نمیدهد. امکان ناپذیری رویکردهای انتخاباتمحور و اصلاحات پارلمانتاریستی بار دیگر خود را آشکار ساخت. همچنین معلوم شد واکنش حکومت تابعی از کندی و یا تندی مخالفین و یا توسل به روشهای رادیکال و یا اعتدالگرا نیست بلکه هر حرکتی که حوزه اعمال قدرت مطلقه را ولو در حد محدودی با مانع مواجه میسازد، تحمل نمیشود.
تأیید صلاحیت روحانی و عارف ارتباطی با رد صلاحیت رفسنجانی نداشت. از قبل قابل پیشبینی بود حاکمیت برای نمایش رقابتی بودن انتخابات به چند چهره درجه دوم و غیر رأیآور اصلاحطلبان جواز حضور در انتخابات را بدهد. نقش آفرینی آنها در حاشیه انتخابات تعریف شده است و در متن جایگاهی ندارند.
چشمانداز
خلاصه سخن این که کاندیداتوری رفسنجانی با مقاومتی از طرف حاکمیت مواجه شود که حکم آبروریزی بیشتر برای دستگاه ولایت داشت،
اما این ماجرا فصلی جدید در حیات سیاسی هاشمی رفسنجانی گشود. در این فصل جدید رفسنجانی در نقطه مرزی نظام قرار گرفته است. این جایگاهی است که برای کسی که خود را از صاحبان اصلی نظام میداند خوشایند نیست. اما در مقابل، ظرفیتی برای وی برای حضور در جنبش اعتراضی و در میان مردم به ستوه آمده از مشکلات فزاینده ایجاد کرده است. هاشمی دیگر توان مؤثری برای میانجیگری ندارد و از دید نظام خود در معرض اتهام است و اعتمادی به خیرخواهی او وجود ندارد.
اما هنوز رفسنجانی این شانس بالقوه را دارد که در صورت رویداد غیر منتظره و ایجاد بحران بزرگ در داخل حکومت، فرصت نقش آفرینی پیدا نماید. رویداد اخیر تاکیدی دیگر بود که بازنشستگی سیاسی برای رفسنجانی معنی ندارد و او در آستانه هشتاد سالگی هنوز مهرهای قابل توجه در صفحه شطرنج سیاسی ایران است.
نه، آقای افشار من فکر میکنم دوباره تأییدش میکنن. همه اینها برنامه است که بعد از برگشت رفسنجانی همه فکر کنن که این آقا مخالف خامنه ای است و در نتیجه مخالفین حکومت برن بهش رأی بدن! اما بعد با بیرون اووردن کاندیدای خودشون که بنظر من آقای ولایتیه دو نتیجه ی خیلی بزرگ و با اهمیت میگیرن.
اول اینکه با فیلمبرداری از مردم که دارن رأی میدن به مردم ایران و به جهانیان این ادعا که مردم ایران طرفدار جمهوری اسلامی و در نتیجه پایبند به ولایت فقیه هستند رو ثابت کنند.
دوم اینکه با رأی نیاوردن رفسنجانی بگن که مخالفین حکومت اسلامی خیلی زیاد نیستن و اکثریت مردم حامی و طرفدار حکومت اسلامی و در صدر اون آقای خامنه ای هستند و جنبش سبز و مخالفین حکومت رو دیگه برای همیشه کوبیده باشن و بعد دیگه هرکس رو که بعنوان مخالف دستگیر میکنن تحت عنوان اقلیت ضد مردم ایران خیلی راحت هرطور که میخوان تنبیه کنن.
زم حریر / 26 May 2013
آقای افشاری تلاشتان را برای مخفی کردن کینه قدیمی و عمیق تان نسبت به هاشمی تحسین میکنم هر چند در نهایت موفق نشدید اما تلاش خوبی بود!
رضا ت / 27 May 2013