پرده اول:
فیلمی از رابطه جنسی زنی بازیگر با دوست پسرش منتشر میشود. بازیگری که برای بازی در سریالی در اوج محبوبیت است. فیلم دست به دست میگردد. بازیگر زن از تمام محافل هنری طرد میشود. همکارانش به او پشت میکنند. با او مثل یک جذامی رفتار میشود. حتی همکاران زن بازیگر هم در کنار او نمیایستند. انگشت اتهام نه به سمت مرد منتشر کننده آن فیلم خصوصی که به سمت زنی است که آزار دیده است. تن و روان زن، مورد هجوم انواع و اقسام حملات قرار میگیرد. زن مجبور به مهاجرت میشود. سالهای سختی را پشت سر میگذارد و ۱۵ سال بعد جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن را از آن خود میکند. دست و جیغ و هورا بلند میشود. عدهای او را ققنوسی مینامند که از دل آتش بیرون آمده است. همکاران گذشته بازیگر زن، که در روزهای سختپشت او را خالی کردهاند سوار بر موج ِبه راه افتاده شروع به تشویق کردن او میکنند.
پرده دوم:
۱۵ سال بعد، بازیگری دیگر بعد از به راه افتادن جنبش من هم در ایران و پس از انتشار بیانیه حمایتی از ۸۰۰ بازیگر و دست اندرکار سینما و پس از ۲۵ سال سکوت و شاید با جسارت و شهامتی که جنبش من هم به او داده است اقدام به انتشار روایت تعرضش توسط یکی از مردان بازیگر شناخته شده سینمای ایران میکند. زن میگوید ۲۵ سال پیش آن مرد در جریان یک بازجویی و در نقش بازجو به او تعرض کرده است. دو بازیگر زن دیگر هم حرفهای بازیگر اول را تائید میکنند و میگویند آنها هم تجربه مشابهی در خصوص آن بازیگر مرد داشتهاند. سه زن دیگر همچون زن پرده اول از روح، جسم و روان آسیبدیدهشان میگویند. بازیگرانی که قطعا تصور میکردند حداقل حمایت تک تک آن ۸۰۰ زن همکار خود را که در بیانیه مذکور از خشونت سیستماتیک در سینمای ایران پرده برداشتهاند، خواهند داشت. بیانیهای که در بخشی از آن میخوانیم:
«هرگونه خشونت، آزار و باجگیری جنسی در محیط کار از نظر ما محکوم است و برای توقف آن خواستار عواقب قانونی جدی برای متخلفین هستیم. همچنین نابرابری جنسی موجود در سینمای ایران و عدم وجود نظارتی که عرصه را برای زیادهخواهی و دستدرازی افراد در جایگاه قدرت گشوده است را محکوم میکنیم. به جامعه سینمای ایران در مورد شدت گستردگی این آزارها علیه زنان هشدار میدهیم؛ آزارهایی که علیرغم آشکار بودنشان در تمام این سالها نادیده گرفته شدهاند. در روایتهایی که از تجربههای دردناک زنان در سینمای ایران منتشر شده، انواع آزارهایی که زیر چتر خشونت جنسی قرار میگیرند مطرح شده؛ از جمله هتک حرمت با الفاظ جنسی و جنسیت زده، سوءاستفاده از سکوت و تحمل افراد با گروگان گرفتن حق کار و دستمزد، اعمال خشونت جنسی به وسیله تهدید موقعیت کاری قربانی، تماسهای بدنی ناخواسته، اصرار و اجبار به عمل جنسی و در نهایت خشونت جسمی و تجاوز.»
اما واکنش تعدادی از همکاران زن این راویان آزاردیده که بسیاری از آنها از امضاکنندگان بیانیه مذکور هستند در کمال تعجب نه همدلی که برچسب و تهمت زدن به این زنان آزار دیده است. آنها به سبک ۱۵ سال پیش دوباره انگشت اتهام را بهسوی زنان آسیب دیده میگیرند و در صفحات مجازیشان آنها را به کینهتوزی و انتقامجویی متهم میکنند و امضاهای خود در پای بیانیه موسوم به سینماگران زن را پس میگیرند. این شیوه حمایت از آزارگر و اتهام به زنان آزار دیده درست در زمانی اتفاق میافتد که آن زن پرده اول که نامش زهرا امیر ابراهیمی است، به اوج موفقیت بازگشته است و پس از کسب جایزه بهترین بازیگر نقش اول جشنواره کن، از تریبونهای معتبر جهانی از درد و رنج آن سالهایش میگوید. از اتهامهایی که شنیده و از برچسبهایی که در اوج قساوت و شرارت به او زده شده است. از همکارانی که به او پشت کردند و در آن روزهای سخت حاضر نشدند کنار او بایستند و از او پشتیبانی کنند.
نکته تعجبآور این است که بازیگرانی که امروز در حرکتی سازمانیافته به مقابله با جنبش من هم دستزدهاند، در توجیهی خندهدار مدعی هستند رفتار زهرا امیرابراهیمی در مواجهه با آزارگرش را ملاک قرار دادهاند. زهرا امیرابراهیمیای که حتی در آن روزگار سخت و در اوج تنهایی بهدرستی از مرد آزارگر خود شکایت کرده و حتی برای مدتی او را به زندان انداخته و این اواخر با قدرت گرفتن رسانهها و شبکههای مجازی نام آزارگر خود را هم افشا کرده است. او در مصاحبههایش بارها حمایت خود را از جنبش من هم در جهان و ایران اعلام کرده و اذعان داشته است که اگر در آن روزها جنبش من هم وجود داشت زنانی چون او اینگونه مجبور به سکوت کردن نمیشدند و طرد و انزوا را تجربه نمیکردند.
به نظر میرسد زنان بازیگری که امروز در حرکتی واپسگرایانه امضاهای خود را پس گرفتهاند، اساسا ماهیت و چرایی راه افتادن جنبش من هم و انتشار روایتهای هولناکی که تا امروز از زنان آسیبدیده از سوی مردان بر مسند قدرت نشسته در سینمای ایران را نشناختهاند و نمیدانند آن آتشی که به قول آنها زهرا امیرابراهیمی از آن ققنوس وار بیرون آمده است همان آتش روابط قدرت در عرصه سینماست که زنان آزاردیدهای چون زهرا امیرابراهیمی را در خود میسوزاند و به مردان آزارگرش اینگونه پر و بال میدهد که بدون ترس از رسوا شدن و محاکمه شدن بر فرش قرمز فستیوالهای جهانی طنازی کنند و خیره به دوربین و چشم در چشم آزاردیدههای خود اینگونه لبخند بزند.
جامعه ایران آنقدر همچنان زن ستیز و مردسالار است که هنوز آمادگی چنین جنبشها و کارزارهایی نظیر ‘من هم’ را ندارد…
بهرام / 31 May 2022