کارشناسان میگویند برخی از دلایل رایج برای شک به روایت زنان درباره آزار و تجاوز جنسی، مانند تأخیر طولانی قبل از صحبت کردن یا یادآوری مبهم برخی جزئیات، دقیقاً از ویژگیهای بارز تجاوز جنسی هستند.
کیمبرلی آ. لونزوی، روانشناس که به عنوان مدیر تحقیقات در مورد تجاوز جنسی آموزش میدهد، می گوید: «در طرز تفکر ما در مورد تجاوز جنسی چیزی واقعاً منحصر به فرد وجود دارد که نسبت به نحوه عمل واقعی آن کاملاً وارونه است. وقتی چیزی وجود دارد که مشخصه حمله است، به آن شک میکنیم.»
به عنوان مثال، آمار نشان میدهد که مجرمان بیشتر قربانیانی را انتخاب میکنند که قبلا مورد تجاوز قرار گرفتهاند – اما زنی که بیش از یک حمله را گزارش کند کمتر مورد باور قرار میگیرد.
این مساله تا حدی به دلیل تصورات غلط ما درباره آزار جنسی و تجاوز است. یکی اینکه تعداد گزارشهای نادرست بسیار بیش از حد برآورد میشود: یعنی معتقدیم که اغلب گزارشهای آزار جنسی نادرست است. همچنین بسیاری از واکنشهای رایج به تروما اغلب نشانه غیرقابل باور بودن روایت تلقی میشوند. وقتی صحبت از آزار و تجاوز به میان میآید، عموم مردم تصور میکنند که این کارها را غریبهها در کوچههای تاریک انجام میدهند و بر همین اساس دیدگاه خود را در مورد اینکه قربانیان چگونه باید به تجاوز واکنش نشان دهند مطرح میکنند، حال آنکه اکثریت قریب به اتفاق تجاوزها بین افرادی رخ میدهد که یکدیگر را میشناسند.
کارشناسان میگویند درست است که هر ادعایی باید به دقت ارزیابی شود، اما از آنجایی که بسیاری از مردم از نظر روانشناختی آمادگی پذیرش روایتهای آزار و اذیت و تجاوز را ندارند، به دنبال دلایلی برای باور نکردن روایتها هستند.
در اینجا به برخی از تصورات نادرست که هنگام ارزیابی صحت گزارش قربانیان بارها و بارها مطرح میشود اشاره میکنیم.
«چرا فورا روایت نکرد؟»
پیامدهای منفی تنها عاملی نیست که مانع روایت قربانیان میشود. کارشناسان به یک مساله اساسیتر اشاره میکنند: وقتی آزارگر یا متجاوز کسی است که اغلب مردم به او اعتماد دارند، ممکن است سالها طول بکشد تا قربانیان تشخیص دهند آنچه که برایشان اتفاق افتاده تجاوز یا آزار بوده است.
رئه براوو، یکی از چندین زنی که روایت کرد چارلی رز، روزنامهنگار تلویزیونی آمریکایی، دست به آزار او زده، به واشنگتن پست گفته: «درک آن لحظات برای من ۱۰ سال طول کشید.»
اسکات برکوویتز، رئیس شبکه ملی سوءاستفاده و تجاوز محارم در آمریکا میگوید که سردرگمی و سرزنش خود امری رایج در میان آزاردیدگان است: «بسیاری از افرادی که با این خط تلفن ملی تماس میگیرند، یکی از اولین سؤالاتی که میپرسند این است که آیا به من تجاوز شده است؟»
البته مجرمان هم این سردرگمی و شرم را تشویق میکنند و از بیمیلی مردم برای معرفی خود به عنوان قربانی سوءاستفاده میکنند. ورونیک والیر، روانشناسی که به مجرمان و قربانیان تجاوز جنسی مشاوره میدهد میگوید مجرمانی که او تحت درمان قرار میدهد، از دو تاکتیک اصلی برای پنهان کردن تجاوز استفاده میکنند: عمل خود را به عنوان بازی یا شوخ طبعی استتار میکنند، یا طوری رفتار میکنند که انگار چیز مهمی نبوده است.
او میگوید: «اگر مجرمان این کار را خوب انجام دهند، قربانی واقعاً گیج میشود و فکر میکند شاید خودش مشکلی دارد که در مورد مجرم بد فکر میکند.»
«چرا آزاردیدهها مثل هم رفتار نمیکنند؟»
وقتی زن جوانی در آمریکا روایت کرد که دو افسر شهر نیویورک در یک ون پلیس به او تجاوزکردند، وکلای این دو افسر این زن ۱۸ ساله را به انتشار عکسهای سلفی «تحریک آمیز» متهم کردند. این وکلای دادگستری نوشتند: «این رفتار برای یک قربانی تجاوز به عنف بیسابقه است.»
اما باید دانست که قربانیان به طرق مختلف رفتار میکنند.
هیچ پاسخ واحدی به تجاوز جنسی وجود ندارد. مثلا قربانی تروما ممکن است آرام به نظر برسد در حالی که در واقع مضطرب یا عصبانی است. همچنین قربانی تجاوز ممکن است با خوددرمانی، رفتار جنسی پرخطر، کنارهگیری از اطرافیان یا تلاش برای بازپسگیری کنترل واکنش نشان دهد.
«او با متجاوز خود دوست بود»
برخی از زنانی که روایت کردند هاروی واینستین، غول سینما، آنها را دستمالی کرده یا به آنها حمله کرده، پس از آن رویداد همچنان با او در تماس بودند و گفتند که روابط خوب با چنین شخص قدرتمندی برای حرفه آنها ضروری بوده است. پس از انتشار اتهامات وارده به واینستین در نیویورک تایمز، یکی از مشاوران او در آن زمان به نام لیزا بلوم، ایمیلی به مدیران شرکت واینستین ارسال کرد که شامل عکسهایی از چند نفر از متهمان در حالتهای بسیار دوستانه با هاروی بود.
نکته این است که آزارگران سخت تلاش میکنند تا اعتماد دیگران را به دست آورند و شخصیتهایی خیرخواه به نظر برسند. به همین دلیل رابطه با آنها یک شبه از بین نمیرود.
رودریک مک لیش، وکیلی که وکالت صدها نفر از قربانیان آزار کشیشان کاتولیک و معلمان مدرسه را برعهده داشته است، میگوید: «قربانیان فکر میکنند اتفاقی که افتاده تقصیر آنها بوده است، بنابراین در بسیاری از موارد خواهان ادامه ارتباط با فرد آزارگر هستند و بعداً متوجه میشوند که او در واقع یک مجرم بوده است.»
اگر آزارگر رئیس، معلم، مربی یا خویشاوند باشد، قربانی ممکن است انتخابی جز اینکه با او در تماس بماند، نداشته باشد.
«داستان او متناقض به نظر میرسد»
آندریا کنستاند، زنی که شکایتش مبنی بر اینکه بیل کازبی(کمدین، بازیگر، نویسنده و تهیهکننده تلویزیون آمریکایی) به او مواد مخدر داده و به او تجاوز کرده، بیش از یک دهه بعد منجر به محاکمه جنایی شد، از بسیاری جنبهها مورد سوال قرار گرفت. یکی، اختلاف در اظهاراتش در مورد زمان وقوع آزارها بود. در نهایت کازبی گفت که رابطه جنسی آنها توافقی بوده و محاکمه با رای هیئت منصفه به نفع او به پایان رسید.
جیمز هاپر، روانشناس و استادیار دانشگاه هاروارد میگوید: «حافظه نه تنها با گذشت زمان محو میشود، بلکه وقتی مدار دفاعی مغز فعال میشود، قشر جلوی مغز که معمولاً توجه را هدایت میکند، می تواند به سرعت دچار اختلال شود و بر اطلاعات ثبت شده در حافظه تأثیر بگذارد. بنابراین قربانی ممکن است احساس شدیدی را به خاطر بیاورد، اما ترتیب رویدادها را نه.»
ربکا کمپبل، روانشناس دانشگاه ایالتی میشیگان که درباره واکنش نهادی به قربانیان تجاوز جنسی مطالعه کرده است، حافظه آزاردیده را با صدها یادداشت کوچک که روی یک میز پراکنده شدهاند مقایسه میکند. تکههای اطلاعات ممکن است دقیق، اما نامنظم باشند. با این حال، اولین سؤالاتی که از قربانیان پرسیده می شود اغلب این است که چه کسی، چه چیزی، چه زمانی و کجا؟»
«چرا با متجاوز مقابله نکرد؟»
وقتی از مردم دزدی میشود، کسی از آنها نمیپرسد که چرا در مقابل دزد مقاومت نکردند. اما در پروندههای تجاوز جنسی، مقاومت نکردن میتواند یکی از بزرگترین ابهامات برای قضاوتگران بیرونی باشد. غالباً هر دو طرف اذعان میکنند که یک عمل جنسی رخ داده است و سؤال این است که آیا این امر توافقی بوده است یا خیر.
اغلب زنان و مردان تمایل دارند اعمال قربانی را با آنچه که فکر میکنند خودشان در موقعیت مشابه انجام میدادند مقایسه کنند. پاسخ تصوری آنها معمولاً مقاومت تهاجمی است – حتی زمانی که مهاجم بزرگتر و قویتر از خودشان باشد.
تحقیقات نوروبیولوژیکی نشان داده است که پاسخی که آن را به اصطلاح به عنوان «جنگ یا گریز» در مواجهه با خطر میشناسیم، با دقت بیشتر، در واقع «جنگ، گریز یا یخ زدن» است و حتی پس از پاسخ اولیه، قربانیان ممکن است به طور غیرارادی بیحرکت شوند و در نتیجه واکنش محافظتی مغز و بدن، فلج شود.
با این حال، این قربانی آزار جنسی و تجاوز است که همواره به دلیل شکست در مقاومت، و هر تصمیمی که قبل، در طول و بعد از آن گرفته است، مورد اتهام قرار می گیرد.
یک مطالعه نشان داده که از هر پنج زن تنها یک نفر آزار جنسی را گزارش میکند. از این تعداد، ۸۰ درصد دریافتهاند که در نتیجه گزارش آنها چیزی تغییر نکرده است و ۱۶ درصد گفتهاند که آزار و اذیت بدتر شده است. آزارگران اغلب قربانی را با خشونت میترسانند یا تهدید میکنند که شهرت یا شغل او را از بین میبرند.
یکی دیگر از سخنان متداول از سوی افکار عمومی این است که گزارشهای تجاوز جنسی «نام متجاوز را در گل میکشد» و «به شهرت آن مرد آسیب میزند»، اما میتوان ادعا کرد که اگر متجاوز واقعاً مقصر باشد، معمولا این زن است که مورد سرزنش قرار می گیرد و این شهرت او است که به دلیل صحبت در مورد خشونت جنسیتی آسیب میبیند.
گزارش نکردن یک حادثه در زمان وقوع آن دلیل بر گناهکار بودن راوی نیست.
منبع: نیویورک تایمز