دولت قیمتِ جدید چند کالا اساسی را اعلام کرد:
نام کالا | قیمت جدید |
مرغ (کیلویی) | ۶۰ هزار تومان |
تخم مرغ (هر شانه ۳۰ عددی) | ۷۶ هزار تومان |
تخم مرغ (یک کیلو) | ۴۰ هزار تومان |
روغن مایع خوراکی (بطری ۸۰۰ گرمی) | ۶۰ هزار تومان |
روغن جامد (۵ کیلویی) | ۳۸۰ هزار تومان |
شیر (نایلون ۸۰۰ گرمی) | ۱۵ هزار تومان |
پنیر (بسته ۴۰۰ گرمی) | ۳۸ هزار تومان |
قیمت اغلب این کالاها بیشتر از ۱۰۰ درصد افزایش یافته است. برخیها تا ۳۰۰ درصد هم گرانتر شدهاند. مثلا روغن جامد ۵ کیلویی پیش از این ۹۰ هزار تومان بود و به یکباره به ۳۸۰ هزار تومان رسید است. این قیمتها به زودی تأثیر خود را بر دیگر کالاها هم خواهند گذاشت. مثلا با گران شدن نرخ رسمی مرغ، ممکن است تقاضا برای گوشت ماهی یا حتی گوشت قرمز بیشتر شود و این افزایش تقاضا قیمت این کالاها را هم افزایش دهد.
افزایش زنجیرهای قیمتها جامعه را متأثر میسازد. تأثیر آن را در قالب فورانِ خشم و اعتراض میبینیم و گاهی هم ممکن است در سکوت، تجربه ناامیدی، وحشت و درماندگی را به دنبال داشته باشد. موجِ جدید گرانیها گویا ترکیبی از هر دو واکنش را در جامعه ایران به وجود آورده است.
واکنش جامعه
از روز چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ که خبرِ رسمی موجِ جدید قیمتها منتشر شد، نخستین و فوریترین واکنشِ مردمی، بنابر مشاهدات میدانی، آمیخته به اضطراب و ترس بود. در اکثریت شهرهای ایران، بلافاصله مرغ و روغن در اثرِ تقاضای بیش از حد و غیرمعمول، نایاب شدند.
به جز شهرهای استان خوزستان که بلافاصله اعتراضات مردمی در آنها پای گرفت، وضعیت در بقیه استانهای ایران مشابه بود و اضطراب و خریدهای جنونآمیزِ ناشی از استیصال و نگرانی از آینده وجه غالبِ واکنش به گرانیها بود. همین هم باعث شد از بعد از ظهر روز چهارشنبه تقریبا هیچ مرغی در بازار یافت نشود و روغن هم به کالایی دستنیافتنی تبدیل شد. این وضعیت تا روز پنجشنبه تداوم یافت.
از اوایل صبح روز پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۱، تقریبا از ساعت ۶ صبح، صفهای طولانی مقابل مرغفروشیها و فروشگاهها تشکیل شد. از غرب تا شرق و از مرکز تا جنوب و شمالِ ایران. این خریدهای اضطراری تلاشی بود برای دستیابی به چند کیلو روغن و مرغِ بیشتر با قیمت سابق.
به احتمال زیاد قیمتهای جدید از شنبه اعمال خواهد شد. تقریبا در بیشترِ شهرها تا قبل از ساعت ۱۲ ظهر، مرغفروشیها دوباره خالی شدند و روغنِ جدیدی هم برای فروش نرسید.
خبرهایی از حمله به فروشگاههای زنجیرهای
اما از بعد از ظهر پنجشنبه، اضطرار و اضطراب ناشی از گرانیها در جامعه طور دیگری خود را نشان داد. با وجودِ این که در شبکههای اجتماعی تلاشی شد کمپینهای «نه به خرید» را راه بیندازند، گویا در عمل اتفاقهای دیگری افتاد.
خبرهایی منتشر شده در شبکههای اجتماعی عمومی و در رابطههای نوع واتساپ حاکی از ایناند که در قزوین، کرج و تهران به چند فروشگاه بزرگ حمله شده است. تصویرهایی که دست به دست میگردند چنین نشان میدهند که از زمانی که مردمِ نگران متوجه شدند که با آن وضعیتِ صفهای طولانی امکانِ خرید برایشان وجود ندارد، به صورت دستهجمعی به فروشگاههای زنجیرهای اتکا ریختهاند.
دستگاه سرکوب
حاکمیت هم در مقابل، جو امنیتی را حاکم کرده است. در خوزستان اینترنت را قطع و کُند کرده و در سایر شهرها هم سر و گوشش میجُنبد و میداند که ممکن است خبرهایی در راه باشد. به همین دلیل هم در هفته اخیر قبل از اعلام گرانیها تلاش کردهاند فضاهایی را که در معرض دید دوربینهایشان نبوده، زیر پوشش دوربینهای مدار بسته ببرند. این کار را شبانه و با چند صد کارگر و تکنسین بدون سر و صدا انجام دادهاند.
واریزِ یارانه نقدی چند برابری هم بخشی از همین ساز و کار برای پیشگیری از وقوع اعتراضات مردمی مشابه در سالهای پیش بود. ابتدا پول را واریز کردند و اعلام کردند که فعلا قابل برداشت نیست و باید زیرساختهایش فراهم شود. اما با مشاهده وضعیتی که روز پنجشنبه به وجود آمد، بلافاصله یک سومِ آن را آزاد کردند.
چشماندازِ تیره و ناامیدی از آینده
آینده وضعیتِ کشور تقریبا هم برای حاکمیت و هم برای مردم مبهم است. مشخص نیست درآمدها و قیمتهای فعلی دقیقا قرار است چگونه به یک تعادل حداقلی برسند. پرداختِ یارانه نقدی نمیتواند ساز و کاری مطلوب و مداوم برای چنین تعادلی باشد. قطعا دولت ابراهیم رئیسی قصد ندارد این یارانه نقدی ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومانی را همیشگی کند و از عهده دولت و بودجهاش بر نمیآید.
از طرف دیگر زمانی که جامعه به یک پشتوانه نسبی و حمایتِ مادی عادت کند، قطع کردنِ آن دشوار است و پیامدهایی به دنبال خواهد داشت.
همچنین چنین پرداختهایی به نوبه خود تورم را بیشتر خواهد کرد و در عمل توانِ حقیقی خرید مردم را کاهش میدهد.
اینها مسائلی است که از هماکنون روی کاغذ میتوان برای آینده آزادسازی جدید قیمتها تصور کرد. پیش آمدن هیچکدام از این مسائل دور از ذهن نیست و در آیندهای نزدیک خود را نشان میدهند. جامعه مضطرب است و درمانده. هنوز خاطره سرکوبهای خونینِ اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ فراموش نشده است. این خاطرهها همزمان هم موجبِ ترس میشوند و هم خشمِ بیشتر. گرانی چند قلم کالای اساسی همزمان شده با گرانی نان و روندِ دوباره افزایشی قیمت ارز که میتواند شوکی چندباره به بازارِ مسکن و طلا هم وارد کند. اگر همه اینها وضعیت را به سمتی پیش ببرند که برای اکثریت جامعه راهی جز اعتراض آشکار و گسترده نماند، خشمها دوباره بر خاطرههای تلخ و ترسها غلبه خواهند کرد.