پناهنده: کسی که خانواده و وطنش را رها می‌کند و می‌گریزد تا جانش را از اعدام، بازداشت، فقر، بیکاری… نجات دهد؛ آنها که می‌گریزند، یا در سرما و گرمای طاقت‌فرسای کوره‌ راه‌ها کشته می‌شوند، یا بعد از روزها پیاده‌روی به محض رسیدن به نیروهای پلیس مرزی کتک می‌خورند و تحقیر می‌شوند و به کمپ یا زندان برده می‌شوند، یا در بهترین حالت خود را به روستایی امن می‌رسانند و پناهی پیدا می‌کنند و تازه کوره‌راه‌های حقوقی برای رسیدن کشور سوم گریبانشان را می‌گیرد.

داستان پناهندگی آدم‌ها تنها در یک حالت با پایانی خوش همراه است و آن گرفتن ویزا برای یک کشور اروپایی است. در سال‌های گذشته کشور ترکیه اولین مقصد پناهجویان ایرانی بوده است. با افزایش فشار و سرکوب جمهوری اسلامی بر مردم، روزبه‌روز بر تعداد محکومان عقیدتی و سیاسی که با بازداشت و حکم‌های سنگین زندان روبه‌رو می‌شوند، بیشتر می‌شود. پناه‌جویان سیاسی و عقیدتی چاره‌ای ندارند که یا در یک تصمیم فوری یک‌شبه وطن‌شان را رها کنند و در برزخ مرگ و نیستی خود را به دل کوه و بیابان بزنند و فرار کنند، یا بمانند و زندانی شوند.

اضطراب‌های پناهندگی من را دچار بیماری «ام‌اس» کرد

احمد ۳۴ ساله است و ۹ سال پیش در ایران تغییر دین داد و مسیحی شد. او بعد از چند بار تهدید به بازداشت تصمیم گرفت ایران را برای همیشه ترک کند و به ترکیه پناهنده شود. حالا که ۹ سال از آن روزها می‌گذرد هنوز نتوانسته از اداره مهاجرت ترکیه قبولی بگیرد و به کشور سوم برود. احمد در همان سال‌های اول ورودش به ترکیه دچار بیماری ام‌اس شد. می‌گوید: «تا زمانی که بیماری‌ام به مرحله پیشرفته نرسیده بود برای تامین خرج زندگی‌ام در ترکیه‌ کار خدماتی انجام می‌دادم. اما به دلیل فشارهای روحی و روانی کم کم توانایی راه رفتن را از دست دادم و زمین‌گیر شدم.»

او یکی از دلایل اصلی این فشار را برخوردهای تبعیض‌آمیز و مهاجرستیز در ترکیه بیان می‌کند و می‌گوید: «اغلب مردم ترکیه مسلمانان مذهبی و متعصب هستند. آنها با کسانی که دینی غیر از اسلام داشته باشند به شدت برخورد می‌کنند.» او در طول سال‌هایی که در ترکیه به عنوان کارگر، “کار سیاه” (بدون مجوز و قرارداد) انجام داده تجربیات تلخی از کتک خوردن، فحاشی و اخراج از محل کار به دلیل انتخاب دین مسیحیت، دارد. می‌گوید: «من هر کاری را امتحان کردم از سیم‌کشی ساختمان گرفته تا کار کردن در قهوه‌خانه. حتی مدتی برای کار خدماتی به خانه‌ها می‌رفتم اما همین ‌که متوجه می‌شدند من مسیحی هستم دیگر من را نمی‌پذیرفتند و اخراج می‌شدم.»

در میان کارفرماهای احمد شاید چند نفر هم بوده‌اند که او را می‌پذیرفتند اما آنها هم به دلیل فشار از سوی مردم و کسبه مجبور به اخراجش می‌شدند. می‌گوید: «مدتی در یک قهوه‌خانه کار می‌کردم و صاحب کارم از من خیلی راضی بود. او با مسیحیت مشکلی نداشت. اما یک روز وقتی سفارش غذای یکی از مشتری‌های کافه را برایش بردم، ناگهان یقه‌ام را گرفت و شروع به داد و فریاد کرد. او می‌گفت که چرا باید یک مسیحی برای او که مسلمان است، غذا ببرد»

احمد روز بعد، از این کار هم اخراج شد و تصمیم گرفت که وقتی بر سر کارهای بعدی می‌رود، دینش را اعلام نکند. اما از آنجا هم به دلیل پرس و جوی کارفرما و همکارانش از محل کار قبلی، خیلی زود اخراج ‌شد. کم‌کم روزهای زمین‌گیری و خانه‌نشینی‌اش از راه می‌رسند. احمد درباره هزینه‌های درمان بیماری‌اش می‌گوید: «در سال‌های اول مهاجرتش از سوی کارفرمایان ترک احترام بیشتری به پناهنده‌ها می‌شد اما با افزایش تورم و هجوم مهاجران از ایران و افغانستان و سوریه و عراق این احترام رفته رفته کم شد و حالا در بعضی مواقع در خیابان‌های ترکیه شاهد درگیری میان مهاجران و مردم بومی هستیم.»

در طول این سالها بارها بیمه درمانی‌ احمد را قطع کرده‌اند و مجبور شده برای وصل شدن بیمه‌اش و انجام دادن یک آزمایش ساده بارها درخواست بدهد و منتظر بماند تا به او اجازه بدهند و هزینه درمان او را پرداخت کنند. می‌گوید«چون من سال‌های زیادی است که در ترکیه پناهنده هستم هنوزبیشتر خدمات پزشکی‌ام رایگان است. اما کسانی که به ویژه در یک سال گذشته پناهنده شده‌اند باید هزینه درمان را خودشان پرداخت کنند. مسئولان اداره مهاجرت به آنها می‌گویند شما برای ما مانند توریست هستید و حکم پناهنده را ندارید»

در دو سال گذشته هزینه زندگی و اجاره خانه احمد را دوستانش در ترکیه پرداخت کرده‌اند این در حالی است که هنوزپرونده‌اش برای یو ان پذیرفت نشده و نمی‌داند آیا می‌تواند به کشور بهتری برای درمان بیماری‌اش برود یا نه.

در کمپ اجازه داشتن تلفن همراه نداریم

سعید ۳۷ ساله، دو سال است که همراه با همسر و فرزندش به ترکیه پناهنده شده و سه ماه را در کمپ گذرانده است. او هم یک نوکیش مسیحی است و روزهای تلخی که بر احمد گذشته را، او هم تجربه کرده است؛ با این تفاوت که سه ماه از دوران پناهندگی‌اش را همراه با دو کودک ۷ و ۵ ساله‌اش در کمپ گذرانده است.

سعید می‌گوید:

«روز اول کمپ به این فکر می‌کنی که به زودی تو را رها می‌کنند. اما این طور نیست کسانی هستند که تا ۶ ماه را هم در کمپ زندانی بوده‌اند. در کمپ تمام مهاجران از کشورهای همسایه با هم و در کنار هم زندگی می‌کنند. اجازه استفاده از تلفن همراه وجود ندارد و پناهجویان مجرم در کنار بقیه پناهجویان نگهداری می‌شوند. مانند زندان‌های ایران که تفکیک جرم در آنها وجود ندارد.»

تخصص نداشتن کارشناسان اداره مهاجرت، پناهجویان را به خطر انداخته است

یورونیوز گزارش داده تعداد ایرانیانی که در سال ۲۰۲۰ در وضعیت پناهجویی در ترکیه باقی مانده‌اند ۷۷ هزار و۲۱۷ نفر بوده است. به گفته وکلایی که پرونده‌های پناهجویان را در ترکیه پیگیری می‌کنند، میزان قبولی پرونده پناهجویان ایرانی در این کشور به ۵ درصد هم نمی‌رسد.

در سال ۲۰۱۸ کمیساریای عالی پناهندگان در ترکیه اختیاراتش را به یک نهاد اداری واگذار کرد. این نهاد در ترکیه، اداره کل مهاجرت است که زیرمجموعه‌ای از وزارت کشور ترکیه است. وکلا می‌گویند که این نهاد در هنگام واگذاری این مسئولیت آمادگی کافی را نداشته است و کارشناسان و مترجمان خبر‌ه‌ای در این نهاد کار نمی‌کنند. همین باعث شده است که میزان خطر پناهندگان به درستی ارزیابی نشود. در زمینه اطلاعات کشور مبدا نیز که یکی از ضروری‌ترین مسائل برای پناهجویان ایرانی است، به صورت به‌روز با آن برخورد نمی‌شود. پناهجویان در ترکیه بعد از دادگاه قانون اساسی ترکیه، تنها راهی که دارند این است که به دادگاه حقوق بشر اروپا مراجعه کنند که البته این هم نیاز به تمکن مالی بالایی دارد.

پناهجویان ایرانی درترکیه نیروی کار ارزان و در خطر هستند

مهرداد از سال ۲۰۱۳ به دلایل عقیدتی و سیاسی به ترکیه پناهنده شده است. می‌گوید: «من در ایران با چند نفر از دوستانم مشغول تحقیق بر روی دین‌های مختلف بودیم. دوستانم در یکی از دیدارهایمان که با جمعی از بهاییان بود، بازداشت شدند. من و همسرم نیز ظرف دو روز به ترکیه فرار کردیم. البته برادر همسرم هم که با ما کار می‌کرد بعد از شش ماه به ترکیه پناهنده شد.»

مهرداد قبولی اداره مهاجرت ترکیه و سازمان ملل را با هم دارد اما برای او کشور مقصد را مشخص نمی‌کنند و اعتراضاتش هم تا به حال به جایی نرسیده است. او از رد شدن درخواست پناهندگی یکی از دوستانش در چند روز گذشته خبر می‌دهد. به یاد آوردن روزهای اول پناهندگی‌اش به ترکیه برایش تلخ است و این تلخی وقتی بیشتر می‌شود که هیچ روزنه امیدی را در آینده‌اش نمی‌بیند.

مهرداد می‌گوید: «سال اولی که به ترکیه پناهنده شده بودم با اینکه مالیات تلفنم را پرداخت کرده بودم بعد از ۶ ماه آن را قطع کردند و شکایتم را به سازمان ملل بردم. اما هیچ توجهی به این موضوع نکردند.»

مهرداد اولین ایرانی پناهنده در شهری کوچک در ترکیه بود و سه ماه طول کشید تا توانست برای خودش کاری پیدا کند. او با وجود سه فرزند، طلاهای همسرش را فروخت تا توانست هزینه‌های زندگی‌اش در سه ماه اول را تامین کند و بعد به عنوان کارگر ساختمانی در مجتمع‌های بزرگ منطقه توریستی محل اقامتش، مشغول به کار شد. می‌گوید: «اغلب کارگران ساختمانی شهری که من در آن کار می‌کنم کردهای ایرانی هستند که به ترکیه پناهنده شده اند. حالا نزدیک به دو سال است که کارگران ایرانی و افغان در تمام پروژه‌های ساختمانی این منطقه حضور دارند. این در حالی است که ۹۰ درصد از این کارگران مجوز کار و بیمه ندارند. کارفرماها خیلی راحت حقوق ما را نمی‌دهند و برای شکایت باید مبلغ بالایی به حساب دولت واریز کنیم که حتی اگر ثابت هم کنیم دستمزدمان را نمی‌دهند. از طرفی کدام پناهنده‌ای است که بتواند مبلغ بالایی را برای شکایت بدهد؟»

مهرداد درباره اضطراب بازداشت کارگران پناهندگان و انتقالشان به کمپ می‌گوید: «در تمام زمان‌هایی که ما در حال کار کردن هستیم اضطراب این را داریم که مبادا مامور بیمه و یا ماموران پلیس ما را بازداشت کنند و ناگهان به کمپ منتقل و دیپورت شویم»

آنچه این روزها گریبان پناهجویان ایرانی را در ترکیه گرفته است اضطراب دیپورت و اخراج شدن و بازگردانده شدن به ایران است. شکنجه‌ای که پناهجویانی را که در تلاش برای رسیدن به زندگی بهتری بودند، با تصور انتقال دوباره به زندان جمهوری اسلامی رویارو کرده است.