به تازگی عکسهایی منتشر شده است از افت نگرانکننده و هشداردهنده آب سد کرخه. حجم آب موجود در سد کرخه به چیزی در حدود یک میلیارد مترمکعب رسیده که نسبت به زمان مشابه سال قبل بیش از ۶۰ درصد کاهش داشته است.
سد کرخه که مخزن آن ظرفیتی در حدود ۷,۳ میلیارد مکعب دارد، بزرگترین سد خاکی و مخزنی ایران و مهمترین منبع تامین آب آشامیدنی و کشاورزی خوزستان است.
آنچه مشخص است خوزستان در تابستان پیشرو به دلیل کاهش دستکم ۴۶ درصدی بارندگی تنش آبی سختی را تجربه خواهد کرد. نشانههای خشکسالی از یکی دو ماه گذشته آشکار شده است. معاون بهبود تولیدات گیاهی سازمان جهاد کشاورزی خوزستان در فروردین ماه گفت که حدود ۸۰ هزار هکتار از کشت دیم گندم در خوزستان به دلیل خشکسالی از بین رفته است.
استان بصره عراق، در همسایگی خوزستان به دلیل کاهش سطح آب اروندرود یا شط العرب در وضعیتی مشابه با خوزستان و از جهاتی وخیمتر از آن به سر میبرد.
منطقه مرزی بصره با بحران ناشی از کاهش ذخایر آب، آلودگی و تغییرات آب و هوایی مواجه است. این امر کشاورزی را که زمانی فعالیت اصلی اقتصادی منطقه بود، کم و بیش نابود کرده است.
محیط زیست ویرانشده، آلودگی، کشاورزی تعطیل شده، سیل مهاجرت روستاییان به مناطق شهری (پدیدهای که بصره را به گفته ساکنانش به یک شهر روستایی بدل کرده)، بیکاری فراگیر، شکلگیری انواع اقتصاد غیررسمی، رشد شبهگروههای نظامی و عضویت محلیها در آنها از جمله به دلایل مایلی و فوران خشونت، داستان بصره در سالهای اخیر است. و جالب اینکه همچون خوزستان، بصره بیابانی شده نیز تا حد زیادی محصولی ساخت جمهوری اسلامی است.
این در حالی است که نظر به ذخایر آب و نفت و با توجه به موقعیت مرزی بصره و خوزستان که مناسبت « فعالیتهای تجارتی» است، هر دو روی کاغذ پیششرطهای جغرافیایی لازم برای یک زندگی شایسته و مرفه را داشتهاند.
باغ عدن ویرانشده
جایی که زمانی یکی از حاصلخیزترین مناطق خاورمیانه بود، محل باغ افسانهای عدن، حالا در شیب تند بیابانی شدن است.
عوامل متعددی در ایجاد وضعیت بحرانی امروز بصره نقش داشته اند، از جمله تغییرات آب و هوا و افزایش کلی دمای جهانی. و البته نباید مناقشه طولانی بغداد و تهران بر سر منابع آبی مرزی و همچنین عدم هماهنگی و فقدان یک رویکرد فرامرزی مشترک برای حکمرانی و مدیریت آب را فراموش کرد.
درگیریهای بین عراق و ایران و مهمتر از همه جنگ هشت ساله، رویکرد امنیتمحور هر دو کشور در حکمرانی، سیاستهای مرکزگرای هر دوی آنها، سوءمدیریت یا سهلانگاری نظاممند نیز از جمله عوامل مهم دیگر در ایجاد وضعیت بحرانی امروز بصره و به طور مشابه خوزستان ایران بودهاند.
یکی دیگر از متغیرهای مهم معادله بدون شک الگوی توسعه نفتی و به طور کلی استخراجگرایی افراطی دو حکومت ایران و عراق بوده است.
ایرانیان با کشف نفت چه چیزی را گم کردند؟
برخی تأثیرات منفی نفت از زمان کشف آن تاکنون، بهویژه روی سبک زندگی مردم ایران. اینجا کلیک کنید.
خوزستان و جنوب عراق محل برخی از بزرگترین ذخایر نفتی جهان از میدان مشترک نفتی آزادگان (در مجاورت میدان نفتی مجنون) اند. بهرهای که بصره و خوزستان در یک سده گذشته از نفت بردهاند اندک و آسیبها زیاد بوده است.
مدرنیته نفتی باعث شد کشاورزی، سبک سنتی بومی و پایدار و محیط زیست در حاشیه استخراج، تولید و توزیع فرآوردههای نفتی قرار بگیرد و ساختار اجتماعی بصره و خوزستان دگرگون شود.
یکی دیگر از جلوههای اصلی استخراجگرایی در منطقه پروژههای سدسازی در ایران و ترکیه بوده است که تاثیر عمدهای بر محیطزیست مناطق پایین دست همچون بصره داشته است. سدهای ترکیه جریان آب دجله و فرات را به طرز ملموسی کاهش داداند. پروژههای سدسازی ایران برای تنظیم و تغییر ساختار هیدرولیکی رودخانههای کارون و کرخه نیز به طور مشخص باعث کاهش حجم جریان آب شیرین اروندرود شده است که منبع اصلی آب آشامیدنی ساکنان استان بصره است. تنها در دهههای اخیر پنج سد بر روی رود کرخه و سد بزرگ گتوند بر روی کارون ساخته شده است.
یک رود خسته با دونام
اروندرود که در عراق شط العرب خوانده میشود، در خطر است. نواحی شمال و جنوب شرقی بصره شامل قرنه، شط العرب، ابوالخصیب و فاو اکوسیستمی واحد و بههمپیوسته را تشکیل میدهند که تا خوزستان گسترش مییابد و از تلاقی چندین رودخانه، مانداب و باتلاق و … تشکیل شده است.
رودهای دجله و فرات در قرنه به هم میرسند و در آنجا به اروندرود (شط العرب) میریزند که حلقه پیوند این اکوسیستم با خلیج فارس است. در آن سوی مرز، کارون و کرخه نیز در اروندرود سرازیر میشوند و حدود ۳۰ درصد آب شیرین آن را تامین میکنند، آبی که البته روز به روز شورتر میشود.
درازای اروندرود از قرنه تا ریزشگاه آن در فارس ۱۹۲ کیلومتر است. و عرض آن بین ۲۵۰ متر در قرنه و ۷۵۰ متر در دهانه آن متغیر است.
آب باتلاقهای حمار که در شمال غربی بصره واقع شده و به باتلاقهای هویزه (هور العظیم) متصل است، نیز وارد اروندرود میشود. مردابهای میانرودان، مشتکل از باتلاق مرکزی، هورا لعظیم و حمار، که از جمله به خاطر گاومیشهایش مشهور است، بزرگترین تالاب اکوسیستم غربی اوراسیا است.
به طور تاریخی، شبکه نهر این هورها و تالابها، و سیستم آبیاری و زهکشی آن زمینهساز تمدنی کهن، ایجاد سکونتگاههای انسانی و فعالیتهای اقتصادی با محوریت کشاورزی، صنایع غذایی، شیلات و اهلی کردن حیوانات بوده است. شهر-دولت های باستانی مانند اور، کیش، اوروک و شوش در این منطقه و اطراف آن پدید آمدند.
زمینهای حاصلخیز در بصره و خوزستان، به طور سنتی محل تولید محصولاتی بوده است که نبض اقتصاد ملی ایران و عراق به آنها وابسته است، محصولاتی همچون گندم، برنج و خرما.
و البته این اکوسیستم غنی کانون یک مناقشه و تنش سیاسی ۴۰۰ ساله نیز بوده است، از زمانیکه امپراطوری عثمانی و صفوی همسایه و رقیب یکدیگر بودند.
در طول این سالها، معاهدهها و قراردادهایی برای حل مناقشه میان طرفین منعقد شده است. دومین معاهده ارزروم در سال ۱۸۴۷ کل شط العرب را در اختیار امپراطوری عثمانی قرار داد. پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، عراق کنترل آبراه را به ارث برد، اما آتش اختلافات مرزی با ایران به ویژه در مورد مسائل ناوبری، هیچگاه به طور کامل خاموش نشد.
در معاهده ۱۹۷۵ الجزایر، ایران و عراق اروندرود را به عنوان خط مرزی بپذیرفتند. پس از انقلاب ۱۳۵۷ و با سوء استفاده از هرج و مرج پساانقلابی، صدام حسین، رئیس جمهور وقت عراق، قرارداد الجزایر را ملغی اعلام کرد و به خوزستان حمله کرد. با این حال، ایرانیها ارتش عراق را در سال ۱۹۸۲ از خوزستان بیرون راندند و حتی در سال ۱۹۸۶ منطقه فاو در جنوب شرقی بصره را اشغال کردند.
تبدیل شدن بخش غربی استان خوزستان و بخش شرقی استان بصره به منطقه جنگی، پیامدهای جمعیتشناختی، اجتماعی و محیطزیستی برای این منطقه داشت و آسیبهای زیادی به کشاورزی و سبک زندگی سنتی آن وارد کرد. در عراق، بیش از نیمی از ساکنان از مناطق شط العرب و ابوالخصیب گریختند و به مناطق دیگر در استان بصره و جنوب عراق نقل مکان کردند. حدود ۹۰ درصد از جمعیت فاو در سال ۱۹۸۶ این منطقه را ترک کردند (از زمان پایان جنگ تا امروز تنها ۱۰ درصد آنها به خانه بازگشتند). مینهای زیادی در خاک کاشته شد. تنها حدود ۸ میلیون درخت نخل در طول جنگ از بین رفت.
با پایان جنگ و در دهه ۹۰، اوضاع برای اهالی بصره در مقایسه با اهالی خوزستان بدتر پیشرفت. فارغ از پیامدهای جنگ خلیج فارس پس از تهاجم صدام به کویت، شورش سال ۱۹۹۱ در جنوب عراق بهانهای شد که حکومت صدام مرادبهای منطقه را خشک کند. در کمر از چند سال (تا سال ۲۰۰۰) ۹۰ درصد تالابها ناپدید شد، امری که نتیجه آن کاهش جریان آب شیرین اروندرود و در نتیجه افزایش سطح شوری آن بود. علیرغم تلاش برای احیای باتلاقها و تالابها در دو دهه گذشته، مساحت آنها هنوز کمتر از ۵۰ درصد از مساحت اولیه آنهاست، و پیشبینی میشود در سال های آینده به دلیل ساخت سدهای جدید و سیاستهای مدیریت آب در ترکیه و ایران و البته تغییرات آب و هوایی از مساحت تالابها کاسته شود.
سدسازیهای ایران، برداشت بیرویه آب کارون و کرخه و اجرای پروژههای انتقال آب در کنار تغییر اقلیمی و افزایش دما، به طور مشخص باعث شوری آب اروندرود شده است. آب شور خلیجفارس در حال غلبه بر شط العرب است. و مطالعات نشان میدهد غلظت کل مواد جامد محلول در برخی نقاط رود به شکل خطرناکی افزایش یافته است.
صنایع نفتی در بصره و خوزستان از جمله عوامل اصلی آلودگی اروندرود و کانالهای آن بودهاند. محصولات جانبی تولید نفت به طور مشخص نقش غیرقابل انکاری در افزایش سطح آلودگی رود با فلزات سنگین داشتهاند. آلودگی آب در بصره باعث بیماری و بستری شدن حداقل صد و هجده هزار نفر از مردم محلی این منطقه در سال ۲۰۱۸ شد که موجی از اعتراضات مردمی را برانگیخت. خوزستان نیزدر تابستان گذشته صحنه اعتراضات مردمی به دلیل خشکسالی و کمبود آب بود و احتمالا چرخه اعتراضات تابستانی بصره و خوزستان ادامه خواهد یافت.
نه دولت ایران و نه دولت عراق هیچ اقدام موثری برای حل مساله محیطزیستی خوزستان-بصره انجام ندادهاند. و هر دو اولویتهای دیگری دارند.
بهشت شبهنظامیها
پس از تهاجم آمریکا به عراق، توزان قوای میان دو دولت همسایه به نفع ایران تغییر کرد و جنوب عراق به طور خاص به حیات خلوت ایران و گروههای شبه نظامی وابسته به آن بدل شد.
ثروت و غنای طبیعی بصره، موقعیت بندری آن و همجواری آن با ایران و کویت باعث شده این استان محلی ایدهآل برای ثروتاندازی گروههای شبه مافیایی باشد.
گروههای شبهنظامی شیعه همسو با ایران از سال ۲۰۰۳ و در هرج و مرج پس از سقوط صدام تا امروز در این منطقه در حال رشد و یارگیری به ویژه در میان روستاییانی بودهاند که از تالابهای خشک شده به حاشیه مناطق شهری مهاجرت کردهاند.
آژانسهای مسافرتی (که زائران را به عراق میآورند)، شرکتهای خصوصی ساخت و ساز و … تحت نفوذ این گروهها هستند. حتی شرکتهای نفتی مجبور اند به این گروههای شبهمافیایی و شبهنظامی باج بدهند. محور اصلی فعالیتهای غیرقانونی این گروههای مسلح البته قاچاق است؛ هم از طریق تنها گذرگاه رسمی مرزی بین بصره و خوزستان یعنی گذرگاه شلمچه و هم از طریق گذرگاههای غیررسمی.
پایانه مرزی شلمچه، واقع در منطقه شط العرب، یکی از بزرگترین و فعال ترین گذرگاهها در میان هفت گذرگاه رسمی مرزی عراق و ایران است. زائر مذهبی شیعه غالبا از این پایانه وارد عراق میشوند. در سال ۲۰۲۱ روزانه حدود ۶۰۰ کامیون باری از گذرگاه شلمچه وارد عراق شدند که اغلب کالاهای ایرانی را برای فروش در بازارهای عراق حمل میکنند.
در سال ۲۰۰۳، برخی گروههای مسلح تحت حمایت سپاه ایران شروع به ایجاد پایگاههایی در بصره و منطقه مرزی از جمله گذرگاه شلمچه کردند. اگرچه دولت کنترل این گذرگاه را در دست گرفت، اما این گروهها همچنان قدرت مرزی خود را حذف کردند. اعضای سازمان بدر، برای مثال، کاملاً در میان نیروهای گارد مرزی، تحت فرماندهی وزارت کشور عراق، نفوذ کردهاند. برخی از نیروهای امنیتی گذرگاه شلمچه و مناطق مجاور آن با سازمان بدر یا سایر گروه های مسلح نزدیک به ایران همچون عصائب اهل الحق و کتائب حزب الله مرتبط هستند.
در چند سال اخیر البته تلاشهایی برای کاهش نفوذ این گروهها بر این گذرگاه مرزی شده است، اما قاچاق از طریق گذرگاههای غیررسمی نیز صورت میپذیرد. کالاهای قاچاق متنوع اند، شامل مواد مخدر، سلاح، دلار ارز تقلبی، دام، موتورسیکلت و دارو.
این گروههای شبه نظامی اگرچه تحت حمایت سپاه پاسداران هستند اما در مقابل از سپاه نیز نیز سوده بردهاند، و توانستهاند، شبکههای تجاری مستقلی برای خود ایجاد کنند.
اگرچه از بابت وجود گروههای خود مختارشبهنظامی وضع خوزستان از بصره بهتر است، اما ساکنان جنوب غربی ایران، و اقلیت عرب آن نیز درگیر نوع دیگری از امنیتی و نظامی شدن حیات اجتماعی اند. و در سالهای اخیر جولان ماشینهای نظامی و حتی تانکها را در خیابانهای شهرهایشان کم ندیدهاند.
جمهوری اسلامی ایران البته نه فقط به خاطر جاهطلبیهای منطقهای و تسلیح و حمایت از شبهگروههای شبهنظامی، بلکه به دلیل تغییر مسیر هیدرولیکی رودخانهها، سدسازی بیرویه و قطع منابع آب شیرین عراق درایجاد وضعیت بحرانی امروز بصره مقصر است. صدور محصولات و کالاهای ایرانی، به ویژه پس از تشدید تحریمهای آمریکا، نیز به تولید داخلی عراق به ویژه در بخش کشاورزی و صنایع غذایی ضربه زده است. سقوط ارزش پول ایران باعث شده محصولات ایرانی ارزانتر از محصولات عراقی وارد بازار شوند و البته نفوذ سیاسی ایران شرایط ورود محصولات را تسهیل کرده است. یک مثال گویا بازار ماهی است. روزانه تقریباً یک تن ماهی ایرانی از طریق شلمچه وارد عراق می شود. این حجم بالای واردات ماهی ایرانی درحالی کسب و کار پرورش ماهی در عراق را در تنگنا قرار داده که افزایش سطح شوری و آلودگی شط العرب نیز به شیلات عراق آسیب رسانده است.
پژوهش مفصل حارث حسن در مورد تخریب محیط زیست، فعالیتهای غیرقانونی و بی ثباتی در منطقه مرزی جنوب عراق، منتشر شده در سایت دیوان منبع اصلی یادداشت است.