هشتادونهمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامهای حمید نوری، متهم به دست داشتن در اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در زندان گوهردشت، روز پنجشنبه ۲۸ آوریل/۸ اردیبهشت در سالن ۳۷ دادگاه بدوی استکهلم برگزار شد و دادستانها به ادامه صحبت درباره ادله اثبانی و آنچه در طول ۸۸ جلسه گذشته اتفاق افتاده پرداختند.
در جلسه پیشین دادستان به مواردی از وجود تناقضها در شهادت شاهدین و نیز مواردی که وکلای مدافع حمید نوری بر روی آنها اعتراض کرده بودند، پرداختند. دادستانها اعلام کردند شهادت شاکیان و شاهدان پرونده «کاملا قابل اعتماد و اتکا» هستند و بار دیگر مدارک، اسناد و شواهد را مرور کردند و اظهار داشتند بر اساس تحقیقات دقیق و کامل انجام شده «کاملا ثابت شده که حمید نوری همان حمید عباسی» است.
در جلسه امروز دادستانها به این موضوع پرداختند که حمید نوری در اعدامهایِ دستهجمعی شرکت داشته و سپس بررسیهای حقوقی خود را توضیح دادند و در انتها دلایلی ارائه دادند که چرا متهم باید در بازداشت بماند و در نهایت هم مجازاتی را که به نظر آنها مناسب بود، به دادگاه پیشنهاد کردند.»
در آغاز جلسه بعد از توضیحهای ابتدایی توماس ساندر، رئیس دادگاه درباره روند امروز، دادستانها به ادامه شرح ماوقع و توضیح ادله اثباتی و آخرین دفاعشان پرداختند.
دادستان توضیح داد آنها تصویری خوبی به دست آوردهاند که در آن محدوده زمانی در گوهردشت چه اتفاقاتی افتاده است. به تعبیر او گوهردشت به کارخانه کشتار تبدیل شد که سیستم برای این کار به یک سازماندهی مناسب نیاز داشت.
دادستان همچنین گفت:
«در طول اولین موج اعدامها برداشت ما این است که گروههای کوچک یا نفرات خاصی را برای اعدام و نزد هیات بردند، یعنی فرد به فرد به بند میروند و انتخاب میکنند اما بعدا همه را با هم میبرند. اجرا گذاشتن این دستور که تعداد کمی را بکُشند چالش سختی برای زندان و مدیریتش بوده و این مشخص است که بعضی روزها نرسیدهاند، مضاف که بعضی وقتها هیات تا دیروقت با آنها بوده. بعضی وقتها زندانیها را چندین بار میبرند نزد هیات مرگ تا تصمیم بگیرند آیا آنها زنده بمانند یا نه.»
دادستان گفت حتی شواهد و شهادت شهود نشان میدهد گاهی اشتباهی افراد را هم اعدام کردهاند و گفت در کتاب ایرج مصداقی، مسعود دلیری در حالی اعدام شد که نزد هیات مرگ برده نشده بود.
دادستان در ادامه توضیح داد:
«وظایف کاری این بوده، بردن افراد نزد هیات مرگ و بعد به راهروی مرگ ببرند، اسامی آنها را بخوانند و مواظبشان باشند و بعد اطلاعات کتبی و شفاهی به هیات داده شود و بعد به جای درست ببرند که در راهرو بنشیند و بعد انزجارنامه را بنویسند و بعد به صف کنند و آماده کنند برای اعدام و بعد هم اجساد آنها را منتقل کردند و تمام این وظایف کاری مدام تکرار میشود وقتی که هیات مرگ در گوهردشت بود. این وطایف اتوماتیک شده بود و توسط افرادی که شهادت دادند مشخص شده، تناقضهای کمی وجود دارد در این باره مثلا در مورد چیزهایی که شنیدهاند یا خاطرهای دارند در مورد چیزهای بین اشخاص. چندین نفر از این زندانیها در مورد منصوری صحبت کردند که زخمی بوده و چیزی است که فرق دارد با اتفاقات دیگر، یا مثلا صف طولانی زندانیان که دستشان را روی شانه دیگری میگذارند. مسعود دلیری هم خودشان دیدهاند که یک انسان کامل مورد این اقدامها بوده بدون اینکه هیچ کاری کرده باشند. اختلافهایی که وجود دارد به خاطر همان اتفاقهای اصلی است، مثل چشمبندی که خودشان دارند یا زندانبان به آنها داده، یا اینکه چه مدت در داخل راهرو بودند و غیره… بسیاری از این افرادی که شهادتشان را شنیدیم خودشان فعالانه شنیدند و وقتی زندانبانها سرشان شلوغ بوده سعی کردهاند ریسک کنند با هم صحبت کنند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. اولین سری بسیار فعال بودند که بدانند در محیط اطرافشان چه میگذرد و دومین و سومین بار کاملا آگاه بودهاند ماجرا چیست؛ بنابراین تمرکزشان را گذاشتهاند روی زنده ماندن. مشخص است حتی کارمندان زندان هم خیلی سرشان شلوغ بوده وقتی که هیات به زندان آمده است. افرادی که اینجا آمدند گفتند مسئولیت به اجرا گذاشتن دستور خمینی با هیات مرگ و ناصریان، لشکری، حمید عباسی و غیره بودهاند.»
دادستان در ادامه صحبت خود گفت:
«حمید نوری ادعا میکند در طول دو تا چهار ماه مرخصی بوده؛ درست در زمان [کشتار] زندانها. ولی این حرف اصلا باورکردنی نیست. حتی اگر این را هم در نظر نگیریم که افرادی که او را دیدهاند، اما سمتی که نوری در قوه قضائیه داشته وقتی دستور خمینی برای کشتن زندانیها اجرا میشد، حمید نوری باید به سر کار میآمد و وقتی از حسین فارسی بازپرسی کردیم در شهادتش گفت… حتی پاسدارهایی که همسرشان در حال مرگ بوده اجازه نداشتند که بروند و حتی یکی دیگر از شاهدها شنیده که دو پاسدار حرف میزدند که یکی از آنها میخواسته به مرخصی برود اما به او گفتهاند امکانش نیست و همه باید مشارکت میکردند. حمید نوری ادعا میکند مرخصی داشته و ادعای جدیدی نیست، رضا شمیرانی میگوید شنیده که یک نگهبان گفته که مرخصی بوده ولی برگرداننده شده و همه این حرفها به این دلیل است که خودش را جدا کند و وقتی دستگیر شد به او شوکی وارد شد و به همین خاطر خودش را آماده کرده بود و تلفنش را پاک کرد و حتی خودش را آماده کرده بود اگر دستگیر شد چه بگوید. ناصریان، لشکری و حمید نوری مسئولیت اجرا کردن دستور خمینی را داشتند که ثابت شده است و همه افرادی که اینجا به عنوان شاهد بازپرسی شدند تایید کردند که این افراد مسئولیت بالا داشتند در آن دوران در زندان گوهردشت و بحث بر سر این است حمید نوری فرد نفر دوم بوده. بعضی میگویند ناصریان رئیس زندان بود و حمید نوری جای او دادیار شد ولی به هر حال مهم نیست، چون حمید نوری سمتی دارای قدرت داشته در آن زمان. این سه نفر اسمشان در ایران تریبونال و کتابهایی مانند کتاب ایرج مصداقی آمده است که حمید نوری در دوران اعدامها کار میکرده است و در ماه می و جولای در سال ۱۹۹۱ توسط ایرج مصداقی چاپ شده در مورد اعدامها که از حمید نوری اسم آورده شده؛ حمید نوری میگوید عباس نه عباسی آنها را بیرون میبرده برای اعدام و ایرج مصداقی توضیح داد عباس همان عباسی است و در مقاله دیگری هم نوشته شده حمید عباسی دستیار ناصریان بوده، یعنی ۸ سال بعد از اعدامها این چاپ شده که حمید نوری دست داشته در اعدام و حالا چرا ۸ سال گذشته چون زمان نیاز بوده این افراد از ایران خارج شوند و بتوانند بنویسند. در کتاب آفتابکاران هم به حمید نوری اشاره شده است و یک مصاحبه با حسن گلزاری هم وجود دارد که اسم حمید (نوری) درباره اعدامها آمده است. محمود رویایی نیز در یک ویدیو دو اسم میدهد که در اعدام زندانیان نقش داشتند از ناصریان و حمید عباسی نام میبرد، نصرالله مرندی هم به همین گونه. حسین فارسی هم در کتابش همین را هم توضیح میدهند که اصلا فرصت سر خاراندن نداشتند. ما از این به بعد تمرکزمان را بر این میگذاریم که تمام هیات مدیره زندان گوهردشت در اعدامها نقش داشتند. یکی دیگر از این افراد که مشارکت داشته در اعدامها ناصریان و لشکریان است.»
دادستان در ادامه با طرح این پرسش که «ما چه چیزی توانستیم در مورد شخص حمید نوری در موج اول و دوم اعدامها نشان بدهیم که چه کارهایی کرده؟» ادامه داد:
«ما ثابت کردیم [نوری] ۷ مرداد آنجا بوده تا کارهای مقدماتی را انجام دهد و حسین فارسی این را دیده و سیامک نادری هم میگوید ناصریان و حمید نوری به فرعی آمدند تا زندانیان را بررسی کنند و عبدالرضا شهاب شکوهی میگوید آمدهاند تلویزیونشان را ببرد. تمام مدارک با هم جور در میآیند و ثابت میکنند ۸ مرداد اعدامها شروع شده و بله حمید نوری هم حضور داشته. در روز اول اعدامها حمید نوری را هم دیدهاند.»
به دلیل اینکه یک صدای ناخوشآیند در بلندگوها وجود دارد دادگاه یک تنفس اعلام کرد تا این مشکل رفع شود.
بعد از رفع اشکال دادستان دوباره گفت:
«مشاهدات چندین نفر از شهود نشان میدهد که ۸ مرداد حمید نوری را دیدند، از جمله نصرالله مرندی که دیده بود نوری به بند میآید تا چندین زندانی را ببرد؛ چندین نفر این واقعه را تعریف کردند اما نتوانستند به یاد بیاورند که نوری آنجا بوده. حسین فارسی روایت میکند نوری اسامی را میخواند تا آنها را به طرف حسینیه برای اعدام ببرند. آن روز در حسینیه کسی اعدام نشده و در سوله اعدام کردند، آنها را به سمت حسینیه میبرند همانطور که قبلا برای اعدام استفاده شده و به سلولهای مقابل حسینیه میبرند که برای اعدام آماده کنند. اگر به ۸ مرداد برگردیم حمید نوری در سوله حضور داشته؛ رضا فلاحی، محسن زادشیر و عسگر مهدیزاده حمید نوری را دیدهاند و نزدیک هواخوری با لشکری دیده شده و سایر پاسدارها هم اسمشان برده شده و یک گاری هم دیدهاند که پر از طناب بوده برای اعدام. درک ما این است که اعدامها مقاطع مختلفی داشته و شهود ما گفتند که در مقاطع مختلفی شاهد این موضوع بودهاند. چندین نفر از زندانیان را داخل هواخوری میبینند انگار که قرار است الان اعدام شوند، محسن زادشیر آن شب دیده لشکری و … چگونه برمیگردند و یک کامیون هم دنبال آنها بوده و وقتی نزدیکتر میآیند متوجه میشود یکی از پاسدارها بالا آورده و به نظرم خیلی عادی است اگر کسی این همه آدم را کشته باشد استفراغ کند. در این دادرسی مشخص شده که حمید نوری مثل انسان آنها را نگاه نمیکرده و همیشه به آنها میگوید منافقین و گروهک و مشخص است چقدر با تنفر و تحقیر به آنها نگاه میکرده، در حالی که فقط با این افراد اختلاف نظر سیاسی داشتهاند. نوری ادعا میکند برخورد خوبی داشته با زندانیان و به او احترام میگذاشتند، اما شنیدیم زندانیان چه گفتند در مورد شکنجهها و غیره و قدرتی که داشته و نوری از آن استفاده میکرد. شهود ما گفتند ۸ مرداد نوری در زندان بوده و در اعدامها مشارکت فعال داشته، حتی روز بعد هم باز حمید نوری در محل است و سیامک نادری او را دیده که میرود زندانیان را بیاورد و به فرعی ۷ میرود و علی ذوالفقاری گفته وقتی زندانیان را انتخاب میکردند حمید نوری بوده. علی ذوالفقاری گفته وقتی از بند بیرون آمده حمید نوری او را سین جیم کرده است. فریدون نجفی آریا از فرعی ۱۸ یکی از کسانی است که آن روز در راهروی مرگ بود و نوری را دیده است که به سمت هیات میرود و یک پرونده هم زیر بغلش است. اینکه حمید نوری آن روز در مرخصی نبوده از حرفهای حسین فارسی اثبات میشود که ناصریان او را کتک میزند و نوری هم آن لحظه را مشاهده میکرده است.»
دادستان در ادامه گفت:
دهم مرداد به زندانیان گفته میشود زندانیانی با ۱۰ سال حکم از سلول بیرون بیایند و چندین نفر که در این بند بودند این واقعه را تعریف کردند و ایرج مصداقی و … در کتابهایشان این را گفتهاند و زندانیان را سلول به سلول میروند و انتخاب میکنند، ولی به همه سلولها نمیروند. رمضان … وقتی به بیرون نگاه میکند حمید نوری را میبیند و دو تا از زندانیان میگویند آن روز حمید نوری آنها را سین جیم کرده. چند نفر مثل ایرج مصداقی و احمد صمدی و گرمرودی و محمد زم هم گفتهاند که آن روز او را ندیدهاند، چون آنها را آن روز از سلول بیرون نکشیدهاند و لشکری از آنها بازجویی کرده است. اما این حرفهای رمضان فتحی و فلاحی را باطل نمیکند که گفتهاند نوری آنجا بوده و میتوانیم به حرفهای آنها اعتماد کنیم. آنها را به سلول انفرادی میبرند که بتوانند بعدا زندانیان را برای بردن نزد هیات انتخاب کنند.»
دادستان در ادامه گفت روایتهای مختلفی در مورد حضور هیات مرگ در روز دهم مرداد وجود دارد:
«مصداقی گفته آن روز هیات نبوده اما حسین فارسی گفته هیات در زندان بوده، اما حسین گلزاری و علی ذوالفقاری که در راهرو نشسته بودند حمید نوری را دیدند و ذوالفقاری گفته او نزد هیات مرگ بود و دیدهاند اسم زندانیان را میخواند و به سمت حسینیه میبرد.»
دادستان در ادامه گفت:
«حسن گلزاری گفته وقتی من را از بند جهاد به بند مقابل بردند، در دهم مرداد، حمید نوری او را برده است و گلزاری جزو زندانیان کرج بود و با فاتح ملاقات میکند که جزو دادستانی کرج بوده. ایرج مصداقی روایت میکند در کتاب قتلعام در مورد فاتح نوشته و نوشته زندانیان کرجی اولین زندانیانی است که بیرون برده میشوند و من میگویم کاملا امکانپذیر است هیات دستکم بخشی از روز دهم مرداد در گوهردشت بوده. ایرج مصداقی همچنین گفته نصرتی ۹ مرداد اعدام شده. روز بعد که هیات مرگ به گوهردشت میآید ۱۲ مرداد است و بسیاری از افرادی که برده شدند حمید نوری را دیدند، سیامک نادری و فریدون نجفی آریا او را دیدهاند که پروندههایی در دست داشته. نجفی آریا گفته آن روز رضا فلاحی را دیده و رضا فلاحی اینها را تایید کرد. اکبر صمدی گفته حمید نوری چندین بار اسامی زندانیان را میخواند و آن شب هم یک مکالمه با حمید نوری داشته و پرسیده آیا اسمش در لیستی وجود دارد یا نه… رضا فلاحی و محمود رویایی تعریف میکنند که حمید نوری خیلی فعال بوده و زنجانی و عباس افغان را خودش به محل اعدام میبرد و نوری چند تا اسم را میخواند و دستور میدهد که آنها را ببرند. محمود رویایی با جزئیات تجربیات و مشاهداتش را در مورد ۱۲ مرداد نوشته و سالها قبل از اینکه نوری دستگیر شود اینها نوشته شده است. رویایی در کتایش مینویسند حمید نوری چندین بار اسامی را میخواند که در لیست آ نوشته، از جمله محمدرضا شهیرافتخار و اکبر صمدی را هم تعریف کرده که شهیرافتخار آن روز برده میشود.»
دادستان در ادامه گفت محمود رویایی ساعت ۱۱ شب از گوهردشت رفته، اما حمید نوری همچنان حضور داشته و اسامی را میخوانده است.
دادستان در شرح ادله اثباتی همچمین به موارد دیگری از شهادت شهود و روایتهایی که در کتب زندانیان سیاسی آمده اشاره کرد که در جریان وقایع ۱۲ مرداد ۶۷ حمید نوری در زندان گوهردشت حضور داشته و نقش فعالی در جریان اعدامها از طریق کارهای مختلف داشته است.
دادستان گفت:
«روز بعد ۱۵ مرداد هیات مرگ دوباره میآید و افراد زیادی شهادت دادهاند که به راهروی مرگ برده میشوند و حمید نوری را دیدهاند. ایرج مصداقی گفته نوری را دیده که اسامی را میخواند از جمله محمود حسن خالفی، محسن محمد باقر، عبدالله بهرنگی و… را میخواند. نصرالله مرندی هم همین را میگوید و دیده که حمید نوری برخی از اسامی را خوانده است. مجید اتابکی، محمد زم، مهدی برجسته و غیره در راهروی مرگ بودند و دیدهاند حمید نوری اسامی زندانیان را میخواند و به سمت حسینیه میبرد آنها و یکی از زندانیان میبیند که چشمبند زیادی دستش بود.»
دادستان همچنان روایتهای بیشتری از زندانیان و شهود را مورد بررسی قرار داد که روایت کرده بودند حمید نوری در روز ۱۵ مرداد نیز در زندان گوهردشت حضور داشته و بسیاری دیدهاند که حمید نوری اسامی زندانیان را میخوانده و آنها را برای اجرای حکم اعدام به حسینیه منتقل کرده است. ایرج مصداقی و محمد زم هم گفتهاند محمود زکی آن روز در دادگاه بوده و اعدام شده است.
دادستان گفت:
«حضور حمید نوری توسط کتابهای ایرج مصداقی نیز در ۱۵ مرداد تایید میشود که مصداقی روایت کرده حمید نوری از اعدامها خوشحال بود و شیرینی پخش کرده و زندانیان دیگری هم این مساله را تایید کردند. همچنین ایرج مصداقی نوری را دیده که خودکار را به دیوار میکشیده است و میگفته امروز عاشورای مجاهدین است. وقتی کتاب مصداقی را میخوانید مشخص است که مشاهدات خودش را نوشته است.»
دادستان اشاره کرد کتابهایی که در این زمینه نوشته با هم تفاوتهایی هم دارند ولی نشان میدهد این شاهدها آن روز در راهروی مرگ بودهاند، حمید نوری را دیدهاند و زندانیان در حسینیه اعدام شدهاند.
دادستان در ادامه گفت:
«در بند روبهروی جهاد مشاهداتی شده که نوری را دیدهاند. برادران منوچهر اسحاقی اواخر تیر به آنجا منتقل میشوند همراه تعداد دیگری از زندانیان که بین آن بند و جهاد یک حیاط وجود دارد و شاهد این روایت هم حمید اشتری بود. زندانیانی که به بند روبه روی جهاد میبرند از طریق اعتصاب غذا اعتراض میکنند و حمید نوری به آنجا میرود که به آنها بگوید اعتراض را پایان دهند اما موفق نمیشود. یک بار هم حمید نوری با ناصریان به بند میرود که احمد نعل بندی و رحمان چراغی از بند برده میشوند. رحمت علی کریمی میگوید رحمان چراغی را از بند میبرند و حمید اشتری هم میگوید حمید نوری را دیده در این روز ولی هیچکدام نمیتوانند بگویند چه روزی بوده.»
دادستان همچنان وقایع بیشتری از آن روزها را که توسط شاهدهای مختلف دادگاه روایت شده را مورد بررسی قرار داد و توضیح داد در این روزها و در جریان این وقایع چه افرادی حمید نوری را دیدهاند و چه افرادی از بند بیرون کشیده شده و به نزد هیات مرگ برده شدهاند.
دادستان در ادامه گفت:
«منوچهر اسحاقی به یاد دارد که او و برادرش مهدی چند روز بعد وقتی زندانیان زیادی را از بند جهاد میبرند، آنها را نزد ناصریان میبرند و ما حدس میزنیم این واقعه ۱۸ مرداد بوده و در دفتر بند نوری را دیده است، اما مهدی او را ندیده است، ممکن است وقتی مهدی را بردهاند حمید نوری آنجا نبوده یا ممکن است یادش نباشد، چون منوچهر در بند باقی میماند اما مهدی اسحاقی را میبرند. مهدی اسحاقی واقعه دیگری را نیز روایت میکند که حمید نوری به بند روبهروی جهاد میرود و یک زندانی به نام رسول را میبرد، یک زندانی دیگر هم همین واقعه را تعریف کرده اما اسمی از حمید نوری نیاورده ولی تعریف کرده رسول گفته آن روز او را به نزد هیات مرگ بردند. حالا میرسیم به فردای آن روز که هیات مرگ در گوهردشت فعال است. چندین نفر از شهود و شاکیان به راهروی مرگ برده شدند و مشاهداتی از حمید نوری داشتند؛ حسین فارسی میگوید بعدا او را به سمت آشپزخانه بردند و با پا شروع میکند با یکی از زندانیان صحبت کردن و حمید نوری به طرف همان زندانی میرود و او را میبرد. این اتفاق در مورد حسین فارسی در کتابش هم تعریف شده. فقط حسین فارسی مشاهدات نداشته، ایرج مصداقی هم مشاهداتی داشته از نوری در راهروی مرگ اما به یاد ندارد نوری چه کار میکرد. مسعود اشرف سمنانی هم مشاهداتی داشته است و حمید نوری را دیده است و وقتی داشته توبه نامه مینوشت دیده که نوری زندانیان را نزد هیات مرگ میبرد و اسمهایی را هم میخواند به حسینیه میبرد، ولی در مورد تاریخش نامطمئن است. اکبر صمدی را هم به راهروی مرگ میبرند و بعد از رفتن پیش هیات مرگ حمید نوری را میبیند که اسامی زندانیان اعدامی را میخواند از جمله یک زندانی که همکلاسی سابق او بوده است.»
دادستان در ادامه همچنان شهادتهای مختلف را مورد به مورد بررسی کرد و توضیح داد کدام یک از شاهدین و شاکیان در تاریخ ۱۸ مرداد حمید نوری را در زندان گوهردشت دیدهاند. همچنین به کتابهایی هم که واقعه ۱۸ مرداد ۶۷ را توضیح دادهاند نیز استناد کرد و درباره آنها توضیح داد.
دادستان همچنین اشاره کرد به واقعهای که حمید نوری به یکی از زندانیان گفته «مجاهد کثیف انزجارنامه را درست بنویس».
دادستان در ادامه گفت:
«برادران اسحاقی نیز حمید نوری را دیدهاند در آن روز که نام زندانیان را میخوانده است. همایون کاویانی هم در کتایش نوشته که حمید نوری به بند جهاد میرود تا آنها را به نزد هیات مرگ ببرد. همایون کاویانی در راهروی مرگ مشاهده کرده که حمید نوری رفت و آمد دارد و پروندهها دستش است. جلال تجدد هم تعریف کرده که اعتراض کردند به انتقال آنها از بند جهاد. … زندانیانی که در مقابل جهاد بودهاند نزد هیات مرگ برده شدهاند و ایرج مصداقی هم این را تایید کرده که با یکی از زندانیان هم صحبت کرده که فکر کرده بودند میخواهند بندشان را عوض کنند و ایرج مصداقی روایت کرده بسیاری از زندانیان در بند مقابل جهاد برده شدند و اعدام شدند.»
دادستان اسامی شاهدین و زندانیان زیادی را خواندن که همگی در روز ۱۸ مرداد در راهروی مرگ بودهاند و حمید نوری را در آن روز دیدهاند.
دادستان گفت:
«اصغر مهدیزاده تعریف کرده از فرعی او را بردند و در کنار در حسینیه نشاندند و حمید نوری را دیده چگونه زندانیان را داخل برده است و دیده که اجساد روی زمین افتادهاند و زندانیانی که روی صندلی ایستادهاند و طناب دار دور گردنشان است و تعریف کرده به صندلیها لگد میزنند تا اعدام شوند. وکلای مدافع نوری به این موضوع شدیدا اعتراض کردند که اصغر مهدیزاده قبلا اسمی از حمید نوری نبرده است، اما ثابت شده که اصغر مهدیزاده قبل از اینکه حمید نوری دستگیر شود چندین بار مشاهداتش را تعریف کرده و چیز جدیدی نیست، تنها حضور حمید نوری اضافه شده است و مهدیزاده گفته مقام نوری اینقدر بارز نبوده که به او توجه کند و ما میگوییم توجیه مناسبی است از سمت مهدیزاده و باید به حرفهای دیگران هم در همین زمینه توجه کنیم که گفتند حمید نوری زندانیان را به حسینیه میبرده است و مدتی طول میکشید که برگردد.»
دادستان در ادامه توضیح داد نوبت بعدی که هیات مرگ به گوهردشت باز میگردد در تاریخ ۲۱ مرداد است و شهود زیادی درباره این روز حضور نداشتند؛ اما دادستان گفت ایرج مصداقی اشاره کرده که حمید نوری در آن روز هم حضور داشته است. دادستان به شهادت دلیری هم اشاره کرد ولی گفت مشخص نیست مشاهدات او در مورد چه تاریخی است.
دادستان گفت:
«حسین فارسی هم به یاد دارد که حمید نوری اسامی را میخواند در این روز و با خنده به آنها میگوید برو برو و حتی دیده که نوری به یک پاسدار هم دستور میدهد و این خاطرات را در کتابش نوشته است. حتی نوشته که زندانیان به بندهایشان برده نمیشوند بلکه اعدام میشوند. مسعود اشرف سمنانی هم ۲۱ مرداد در راهروی مرگ بود و دیده است که زندانیان را به صف کردهاند و حمید نوری آنها را به سمت حسینیه میبرد؛ او گفته نوری را چندین بار دیده ولی در مورد تاریخش زیاد مطمئن نیست. شاکی آن روز نتوانست اسامی زیادی را اسم ببرد که در راهروی مرگ دیده، برای همین نمیتوانیم بفهمیم چه روزی بوده، ولی ایرج مصداقی و حسین فارسی در کتابهایشان نوشتهاند که ۲۱ مرداد بوده است. ولی اشرف سمنانی ۱۸ مرداد در راهروی مرگ بود و گفته دو یا سه روز بعدش دوباره برده شده که ما میگوییم احتمالا همین ۲۱ مرداد بوده و ما میگوییم حمید نوری آن روز هم باز مشارکت داشته است.»
دادستان سپس به روز ۲۱ مرداد پرداخت و توضیح داد بر اساس شهادت شهود و کتابهایی که درباره اعدامهای سال ۶۷ نوشته شده هیات مرگ در این روز هم به گوهردشت میآیند و مجددا تعدادی از شهود حمید نوری را دیدهاند در این روز که مشغول خواندن اسامی زندانیان بوده و در مواردی زندانیان را شلاق زده است.
دادستان گفت میخواهد اشاره کند که مصداقی در کتاب قتلعام اشاره کرده دیده است که نصرالله مرندی و حسین آبادی در ۲۲ مرداد در راهروی مرگ بودند.
دادستان اینچنین به دفاعیات خود ادامه داد که:
«خیلی از اسامی که مجید اتابکی نام برده ایرج مصداقی هم در کتابش از آنها نام برده است. حسین فارسی هم گفته در آن روز خیلی از دوستانش در راهروی مرگ بودند. حسین فارسی گفته شب حمید نوری را همراه با ناصریان میبیند که اسم زندانیان را میخوانند و نوری آنها را به سمت حسینیه میبرد. خلاصه اینگونه بگویم که همه اینها به واسطه شهادت شهود و اسناد کتبی ثابت شده است که ایرج مصداقی، نصرالله مرندی و مجید اتابکی در ۲۲ مرداد در راهروی مرگ بودند و همه آنها تعریف کردهاند که حمید نوری هم آنجا بوده و توضیح مشخص دادهاند، پس نوری در اعدامهای آن روز هم مشارکت داشته است و قضاوت ما این است که ۲۵ مرداد اعدامها قطع شده است، این یعنی آخر موج اول اعدامها و اطلاعاتی که داریم این است که تمامش مجاهدین نبوده که تصمیم گرفتند زنده بمانند یا نمانند ولی وقتی موج دوم شروع میشوند اینها را باز میبرند. ایرج مصداقی را باز دوباره از راهروی مرگ باز میگردانند که روز دوم ماه محرم است، عادل نوری و قنبر نعمتی و غلامرضا … را میبیند و افرادی در طول آن روز اعدام میشوند اما بعد از اینکه هیات مرگ از زندان میروند اعدامها هم متوقف میشوند، ایرج مصداقی و نصرالله مرندی آن روز هم حمید نوری را دیدهاند ولی یادشان نمیآید که آن روز نوری کار خاصی کرده باشد. رمضان فتحی هم آنجا بوده و میشنود که تلفن زنگ میخورد و میشنود که ناصریان و نوری با هم در مورد وضعیت بحث میکنند و ناصریان میگوید باید هیات در مورد زندانیانی که آورده شدهاند کارشان را تمام کنند. اکبر بندعلی هم صدای ناصریان و نوری را شنیده که گفتهاند هیات مرگ باید برای زندانیانی که آنجا هستند تصمیمگیری کنند. نتیجتا همه این افراد در راهروی مرگ بودند و همه آنها به یاد دارند که حمید نوری در روز آخر موج اعدامها حضور داشته است ولی فقط رمضان فتحی به یاد دارد که نوری زندانیان را انتخاب میکرد تا نزد هیات مرگ ببرد.»
دادستان گفت ثابت شده که ۲۵ مرداد حمید نوری در زندان حضور داشته و در اعدام زندانیان با دیگر زندانبانها مشارکت داشته است.
دادستان در ادامه شرح دفاعیات و شرح ادله اثباتی به اسامی برخی از افراد اعدام شده بر اساس شهادت شهود و اسناد موجود، از جمله کتابهای زندانیان سیاسی در این زمینه پرداخت.
دادستان همچنین به شهادت مجید جمشیدیت پرداخت و گفت مشخص نیست چه روزی نزد هیات مرگ برده شده، اما در همان مقطع اعدامها حمید نوری را دیده که روی شانهاش زده است.
دادستان به وقایع روز ۱۷ مرداد پرداخت و گفت تعدادی از شهود و شاکیان حمید نوری را دیدهاند، از جمله سیامک نادری و علی اکبر بندعلی. همچنین به شهادت رضا فلاحی اشاره کرد که حمید نوری و ناصریان با هم زندانیان را نزد هیات مرگ بردهاند و گفت احتمالا بعد از ۱۲ مرداد این اتفاق افتاده است. سپس گفت محسن زادشیر، حمید نوری را دیده است و نوری او را به یک بند فرعی میبرد.
دادستان گفت:
«محسن زادشیر شب قبل از محمد زکی خداحافظی کرده و این احتمالا ۱۵ مرداد بوده است. حسن گلزاری را میبرند تا با روسای زندان همکاری کند و تحت فشار بوده. میتوانیم اثبات کنیم که نوری اصلا مرخصی نداشته و هر روز در گوهردشت حضور داشته است، و میتوانیم ثابت کنیم روزهایی که نوری در زندان حضور دارد با مشارکت دیگر مجرمین در پروسه اعدامها فعالیت داشته است. موج دوم اعدامها ۵ شهریور شروع میشود و در این زمان زندانیان مشکل شده بفهمند تاریخها چگونه بوده، این قابل درک است چون روزنامه نداشتند، رادیو نداشتند و ملاقات نداشتند، بنابراین کمی برایشان مشکل میشود تاریخ را تشخیص بدهند، اما آنها هم به راهروی بند برده شدند… ششم شهریور زندانیان را از بندهای ۷ و ۲۰ میبرندد و بعضی از آنها قبلا برده شده بودند و در سلول انفرادی مستقر شده بودند، از آنها سوال و جواب میکنند و زندانیان منتخب را نزد هیات مرگ میبرند. امیرهوشنگ اطیابی، محمود نشاطی، مهدی اصلانی و دیگران را بیرون کشیدند. خیلی از زندانیان در موج دوم اعدام شدند از جمله محمود قاضی، بیژن بازرگان، عادل روزدار و… منوچهر پیوندی گفته دیده است که حمید نوری آمده اسمها را میخوانده تا از بند بیرون برده شوند و خاطراتی دارد که دیده بیژن بازرگان و محمود قاضی را از بند بیرون کشیدند. محمود خلیلی که در بند ۶ بوده پیش از دیگران بیرون کشیده میشود و به راهروی مرگ برده میشود و این احتمالا ۵ شهریور بوده و او تعدادی زندانیان مثل جهانبخش سرخوش و منوچهر پیوند را میبیند و دیده که تحویل حمید نوری داده میشوند و میشنود گفتوگویی را که ظاهرا ۳۰ تا زندانی را اشتباهی اعدام کردهاند.»
دادستان درباره موج دوم اعدامها که شامل اعدام زندانیان چپگرا میشد به همان صورت بر اساس شهادت شهودی که در دادگاه حضور داشتند و نیز مستندات موجود توضیحات لازم را ارائه داد و مشخص کرد که زندانیان زیادی حمید نوری را باز در این مقطع از اعدامها دیدهاند.
دادستان در ادامه گفت:
«مهدی اصلانی گفته او را ۶ شهریور از بند بیرون کشیدند و لشکری از او بازجویی کرده و بعد حمید نوری به بند بازگشته و ۱۰ زندانی را انتخاب کرده که اصلانی و مهرداد نشاطی و جهانبخش سرخوش جزو آنها بودند. مهرداد نشاطی هم گفته ۶ شهریور به راهروی مرگ برده شده. رحمان درکشیده نیز گفته در فرعی بوده و ۶ شهریور به راهروی مرگ برده شده و محمود قاضی را هم آنجا دیده است که طرف چپ راهرو نشسته بود، یعنی طرف کسانی که برای اعدام برده میشدند. رحمان درکشیده همچنین در مقالهای درباره مشاهدات خودش نوشته که محمود قاضی کنارش بوده. رحمان درکشیده همسایه حمید نوری بوده و تعریف کرده مشاهدات مستقیمی از آن روز از حمید نوری نداشته، اما نوری به ناصریان در مورد رحمان درکشیده اطلاعات داده و او را نزد هیات مرگ میبرند. در روزهای ۵ و ۶ شهریور مشاهده خاصی از نوری گفته نشده، ما مطمئن نیستیم کسی که مهدی اصلانی و مهرداد نشاطی را بیرون کشیده حمید نوری بوده، اما مشاهدات دیگری هست که نشان میدهد و ثابت میکند که او در گوهردشت بوده و فعالانه در اعدام چپها مشارکت داشته است. رحمان درکشیده این مقالهای که اشاره کردم را مدتها پیش از دستگیری حمید نوری نوشته است.»
دادستان همچنین به روزهای دیگری از ماه شهریور پرداخت که زندانیان سیاسی چپگرا را اعدام کردهاند، از جمله روزهای نهم و دهم شهرویور ۱۳۶۷. دادستان همچنین به اسامی زندانیانی اشاره کرد که در لیستهای دادگاه وجود دارد و اعدام شدهاند. در همین روزهای نهم و دهم شاهدانی حمید نوری را دیدهاند ازجمله مهرداد نشاطی ملکیانس و آذرنوش همتی. همچنین اشاره کرد که حمید نوری آذرنوش همتی را تحویل یک پاسدار میدهد تا برود و برایش حکم شلاق بیاورد.
دادستان در ادامه گفت:
«نادر حدادی مقدم که در بند ۱۴بود که به بند اوینیها مشهور بوده؛ او گفته به آنها اطلاعات رسیده که اعدامها در جریان است و محمد ایزدجو از خواب بیدارش میکند که چه اطلاعاتی پیدا کردهاند. نادر حدادی مقدم میگوید حمید نوری با ناصریان و لشکری به بند آمد و زندانیان را از بند بیرون کشید. محمد ایزدجو هم تایید میکند که صبح بیدار شد و حمید نصیری به او اطلاع داد که زندانیان چپ را اعدام میکنند و حمید نوری ایزدجو را به راهروی مرگ میبرد و او دیده که افرادی را به سمت حسینیه میبرند، ازجمله مصطفی فرهادی و علیرضا اکبری سپهر که در بند ۱۴ بوده. اما مطمئن نیست او را چه تاریخی از بند بیرون کشیدند و گفته که حمید نوری در بازجوییها شرکت داشته است. مهدی اصلانی همان روز برای بار دوم نزد هیات مرگ برده میشود اما مشاهداتی از حمید نوری ندارد در آن روز. عبدالرضا شهاب شکوهی دهم شهریور نزد هیات مرگ برده میشود اما هم مشاهداتی در این روز از نوری ندارد، او جمعا دو بار حمید نوری را دیده است، اما نمیدانسته که کیست.»
دادستان توضیح داد که در تاریخ دهم شهریور هم باز زندانیان از بند بیرون کشیده میشوند و زندانیانی از بند ۶ نیز اعدام شدند که اسامی آنها در لیست دادگاه وجود دارد.
دادستان گفت بر اساس دانستههای آنها روز ۱۱ شهریور آخرین روز اعدامها است و در آن روز هم مجددا زندانیان حمید نوری را دیدهاند، از جمله علیرضا اکبری سپهر و دادستان گفت بر اساس همه چیزهایی که گفته شد حمید نوری در روز آخر اعدامها هم مشارکت فعال داشته است.
دادستان در پایان بخش صبح دادگاه گفت:
«در خاتمه این بخش میخواهیم نشان بدهیم که حمید نوری روز قبل از سفر تصمیم گرفته موبایلش را پاک کند و بررسیهای تکنیکی نشان میدهد تماسهای زیادی با گوهردشت و اوین داشته و بسیار آگاهانه افرادی را پاک کرده که با سیستم قضایی و زندانها ارتباط داشته و از جمله کسانی که پاک شده ناصریان است که همه افراد اینجا توضیح دادند او رئیس حمید نوری بوده و تمام این تماسها پاک شده است و میتوانیم تایید بکنیم که به ناصریان زنگ زده و خود او هم قبول کرده که ناصریان قبل از سفرش به سوئد به او اخطار داده است. وقتی از نوری پرسیدیم چرا این کار را کردی جوابش اصلا قابل قبول نیست و کاملا تایید شده نوری قبل از سفر تماس تلفنی داشته با محمد مقیسه که ما به اسم ناصریان میشناسیم و هم اتحادیه اروپا و هم آمریکا به خاطر رفتارهای ضد حقوق بشریاش او را تحریم کردهاند. نوری این کارها را کرده که اگر پلیس سوئد او را دستگیر کرد نتواند او را به گوهردشت و اعدامها ربط بدهد. تمام این ادله شفاهی و کتبی نشان میدهد حمید نوری به همراه دیگران به صورت فعالانه در اعدام صدها نفر که هوادار مجاهدین یا گروههای چپ بودند، مشارکت کرده است.»
نوبت صبح جلسه هشتادونهم به پایان رسید و بعد از یک ساعت و نیم استراحت، در نوبت ظهر دادستانها موارد حقوقی در دادگاه را توضیح دادند.
در شروع نوبت بعدازظهر دادستان گفت اگر دادگاه اعمال حمید نوری را جرم نداند به هر حال کارهای او جرم است. او گفت:
«فرآیند هیات اگر در دادگاه اعلام شود مشخص است که کشتن آنها عادلانه نبوده و غیرقانونی بوده و حتی کارکنان زندان سعی کردند زندانیان را گول بزنند و گفتند هیات عفو است تا نتوانند درست توضیح بدهند. حتی تعدادی از کارشناسها هم گفتند که در چهارچوب قانون هم نبوده و دادگاههای انقلاب هم که حقوق بشر را رعایت نمیکنند باز چنین کاری نکردند؛ نامه منتظری مخالفت میکند و میگوید زندانیانی هستند که حکم دریافت کردند چرا این کار را میکنید؟ نتیجتا نمیتوانیم حمید نوری را معاف کنیم، بلکه برای این قتلها متهم است و باید علاوه بر این قتلها برای جنایت جنگی هم محکوم شود، چون یک جنگ بینالمللی جریان داشته و ماده ۶ بینالمللی اینجا قابل اجرا است. میخواهم بگویم ارتباطی بین درگیری مسلحانه بین المللی بین ایران و عراق جریان داشت و مجاهدین هم بخشی از این مجادله بود اما یک درگیری غیر بینالمللی هم بین آنها وجود داشته است. وکیل مدافع حمید نوری این را رد میکند، همچنین کنت لویس (وکیل از سوی شاهدان و شاکیان مجاهدین) هم همین درخواست را دارند و درک میکنم مجاهدین هم نمیخواهند چنین تلقی شود؛ چون عراق دشمن ایران بوده، اما این چیزها نمیتواند روی قضاوت تعیین کننده تاثیر داشته باشد. برای اینکه بتوانیم این درگیری بین المللی را بررسی بکنیم، باید ببینیم شرایط لازم وجود دارد یا نه، اگر بتوانیم شاخه نظامی مجاهدین به صورت سازمانی حضور داشتند و شدت این درگیری هم در قضاوت ما تاثیر داشته باشد، منظورم این است منابعی که ما داشتیم شاخه نظامی مجاهدین را تشخیص دادهاند که چقدر قوی بوده و حملههایی که مجاهدین در آن حضور داشتند شرایط لازم را در این منازعه داشتهاند. یان کلفنر برای ما نظر کارشناسی داد و تایید کرد مجاهدین از لحاظ سازمانی شرایط لازم را دارد و او به فرماندهی مجاهدین و تشکیلات سازمانی را بررسی کرد و دسترسی آنها به اسلحه و مهمات را بررسی و همچنین قدرت اجرایی و نظامی آنها را بررسی کرد. یان کلفنر تایید میکند که شدت این خشونتهای نظامی هم وجود داشته و اشاره میکند تعداد کشته شدهها خیلی بالا بوده و به شیوه استفاده از اسلحه اشاره میکند و شدت عملیات نظامی در فروغ جاویدان و پاتک عملیات مرصاد را بررسی کرد و گفت کاملا شرایط لازم وجود دارد و یک کارشناس دیگر هم همین را تایید کرد از جمله اریک داوید که کنت لوئیس به او استناد کرد هم گفت که یک درگیری مسلحانه محلی بالاخره در جریان بوده. اما باید بررسی کرد جریان چه بود حین این درگیری و اعدامها؛ محرز است درگیری بین ایران و عراق وجود داشت، آیا این اعدامها ربطی به این درگیری مسلحانه داشته یا نه؟ اگر بگوییم ۲۰ جولای ایران و عراق آتش بس امضا کردند اما عملا تا ۲۰ آگوست اجرا نشد، یعنی آتش بس واقعی بعد از اعدام زندانیان به اجرا در آمد. ما قبلا هم در شرح وقایع گفتیم که این آتش بس شد ولی خود درگیری و منازعه هنوز تمام نشده بود بلکه به مراتب مدتی بعد از آتش بس هم این منازعه ادامه پیدا کرد. منابعی که در مورد جنگ ایران و عراق داشتیم این را اثبات میکند، در درجه نخست کتاب آنتونی کورتمن، درسهایی از جنگ مدرن این حرف ما را ثابت میکند که یک درگیری بینالمللی در زمان اعدامها وجود داشته و بعد از اینکه مجاهدین مجبور به عقب نشینی شدند، یان کلفنر اشاره کرده که یک ثبات نسبی برقرار شد، هم از لحاظ سازمانی و هم از لحاظ شدت درگیری. اگر دادگاه نگاه کند، در تمام این مدت درگیری تمام نشده بود، کمی وضعیت تثبیت شده بود، اما اعدامها زمانی آغاز شد که مجاهدین به دلیل پاتک ایران مجبور به عقب نشینی شدند و نشان میدهد یک درگیری در آغاز اعدامها وجود داشته است. حتی اگر درگیری هم تمام شده بود باید تا حدی از محافظت برای زندانیان و شهروندان رعایت میشد و صدق میکند افرادی که اسیر شوند و یان کلفنر اشاره کرده است. برای اینکه بتوانیم تعیین کنیم آیا این اعمال انجام شده ربطی به منازعه بینالمللی و محلی داشته یا نه به منابع و نظریهها رجوع کردیم تا ببینم همکاری بین مجاهدین و عراق تا چه حدی بوده و این اطلاعات را در دسترس کارشناسهایمان قرار دادیم و خودمان هم اطلاعاتی جمعآوری کردیم که به نظریه کارشناسی آنها منجر شد و درک ما این است که آنها بر اساس دلایل متقنی نظریه کارشناسی خودشان را ارائه کردند و برای مدت طولانی همکاری بین مجاهدین و عراق وجود داشته و به مرور زمان گسترش پیدا کرده است. به خصوص در حملاتی که انجام شده میتوان این همکاری را دید. اولین عملیات باعث عدم محبوبیت مجاهدین در ایران شد و خیلیها همکاری را با آنها قطع کردند و با این حمله دشمنی ایران با آنها بیشتر شد و عراق به نوعی عملیات مجاهدین را کنترل میکرده است و غیر قابل تصور است که عراقیها کنترل عملیلتی روی مجاهدین نداشته باشند و این همکاری روی مجاهدین عراق مشخصتر میشود و عملیات چلچراغ آن را مشخصتر میکند که ۱۸ ژوئن آغاز شد، ما منابع کتبی را مرور کردیم و از تمام جهات نشان میدهد که این یک حمله است که ارتش عراق و جبهه نظامی مجاهدین مشترکا با ایران میجنگند. آنتونی کورتمن در کتابش مینویسند این حمله عملیات مشترک مجاهدین و ارتش پیاده نظام عراق بوده و نیروهای هوایی عراق مواضع طرف مقابل را هدف قرار دادند و کاملا تعیین کننده بود برای اتفاقات بعدی. عملیات فروغ جاویدان نشان میدهد که مجاهدین و عراق با هم مشارکت داشتند و مجاهدین روی زمین و ارتش هوایی عراق هم آنها را حمایت میکردند. ۲۹ و ۳۰ ژوئن همان سال با پاتک ایران در عملیات مرصاد مجبور به عقب نشینی میشوند و منجر به کشته شدن بسیاری از نیروهایش شد. فیلیپ هم گفته این یک عملیات مشترک بین مجاهدین و عراق بوده با حمایت وسیع نیروی هوایی عراق، منتها نیروی هوای عراق به اسلام آباد غرب نیامدند، و وقتی مجاهدین داخل ایران پیشروی میکنند نیروی نظامی ایران به آنها حمله میکند. آنتونی کورتمن میگوید عراق اجازه داد نیروهای مجاهدین از عراق وارد ایران شوند و نشان میدهد عراق روی مجاهدین کنترل داشته و مجاهدین از لحاظ لجستیکی حمایت دریافت کردهاند. کورتمن میگوید این عملیات یک آزمایش بوده هم برای صدام حسین و هم برای رهبران مجاهدین که آیا میتوانند یک شورش همه جانبه در ایران برپا کنند یا نه و طبق نطر من کورتسمن هم همین برداشت را تایید میکند که عراق و مجاهدین برنامه مشترک داشتند. بنابراین نشانههای زیادی وجود دارد که این برنامه مشترک و هماهنگ شده بوده و آنالیزی هم وجود دارد که نیروهای عراقی در مرز نیروهای خود را تقویت کرده بودند. بهار و تابستان هر حمله دقیقه به دقیقهاش برنامهریزی شده بود تا بهترین حمله را انجام بدهند. مجاهدین فاقد سیستم بمباران مثل ارتش عراق بود و من میگویم حملههای مجاهدین با اعتماد به همکاری نیروهای نظامی عراق بوده است.»
دادستان در ادامه و در نتیجهگیری بحث خود گفت:
«نتیجهگیری این است، باید به این سوال پاسخ بدهیم کدام یکی از این تستها را باید در نظر گرفت، یک موثر بودن که مسئولیت دولتها است که باید بپذیرند یا آن تست کنترل کلی که در رابطه با تریبونال یوگسلاوی انجام شد و مسئولیت فردی را تعیین میکند و ما میگوییم باید از نمونه یوگسلاوی استفاده کرد و هر شخصی که در آن بوده باید مسئولیت کیفری داشته باشد. در مورد شاخصهای برای کنترل کلی ایران این است که مجاهدین با عراق چقدر هماهنگی داشته و سالی یان کلفنر آن را بررسی کردند که مجاهدین از لحاظ بودجه و سلاح کمک گرفتهاند و این برای قضاوت خیلی مهم است که آیا کنترلی وجود داشته یا نه؟ باید البته نشانههای دیگر هم وجود داشته باشد، منظور کلفنر این است همکاری فشرده و حملههای زیاد مشترک با عراق داشتهاند. هم یان کلفنر و هم سالی اشاره میکنند که مجاهدین بنا به اطلاعات عراق همکاری بینشان وجود داشته و سالی میگوید هماهنگی بین آنها وجود داشته است. همه اینها نشان میدهد مجاهدین نمیتوانست تنهایی این حملهها را انجام دهد و به عراق وابسته بودند و همزمان برای عراق هم سود داشته است. اوه برینک هم همین را گفته است.»
دادستان در ادامه توضیح داد بر اساس مستندات موجود و نیز نظریاتی که کارشناسها ارائه دادهاند اعدام زندانیان ربط داشته با درگیری بین ایران و مجاهدین و این منازعه بخشی از یک منازعه بینالمللی بوده است. وکلای حمید نوری معتقدند اما اعدامها هیچ ارتباطی با این جنگ نداشتهاند اما دادستانها با اشاره به تریبونال یوگسلاوی گفتند کافی است رابطهای بین این منازعهها و جرمها وجود داشته باشد. به گفته دادستان مارک کلفنر گفته انگیزه برای ارتکاب جرم مهم است و آخرهای این درگیری مسلحانه بهانهای برای خمینی بوده تا زندانیان را اعدام کنند.
دادستان در ادامه گفت:
«روزبه پارسی فکر نمیکرده این اعدامها در اثر فروغ جاویدان بوده و در زمان آتش بس بوده و رژیم فکر کرده زمان خوبی است کسانی که معترض هستند را اعدام کنند و حتی همین هم باز نشان میدهد که رابطه بین اعدامها و منازعه وجود دارد. جفری رابرتسون هم میگوید برنامهریزی برای این اعدامها وجود داشته یعنی دو هفته قبلش کمکم شروع شده، زمانی که عملیات چلچراغ رخ داده است. باید توجه داشته باشیم که ۳ روز بعد از فروغ جاویدان اعدامها شروع میشود و مهمترین رابطه هم همین فتوا است و فتوا هم خطاب به دشمن است، یعنی مجاهدین. این حقیقیت است که مجاهدین یک جنگ را به صورت سنتی شروع کرده بودند و یکی از دلایل فتوا هم همین است. غیر از همه این علائم و نشانهها، ۲۱ اکتبر ۲۰۱۳ مقالهای منتشر شد که واکنش نسبت به تریبونال ایران است و آنجا فتوا به عنوان یک جنبه نجات معرفی کرده است و پیام اخوان هم تایید کرد که رسانهها در ایران کنترل میشوند و میتوان فهمید که رژیم ایران این مقالهها را منتشر کرده است. رئیس جمهوری ایران هم حتی اعتراف کرده که حق کسانی بوده که با منافقین همکاری دارند اعدام شوند، در نتیجه مدارک بسیار زیاد است و این رابطه مشخص است که عملیات فروغ جاویدان ربط مستقیمی با اعدامها داشته است. یعنی زندانیان مجاهدین مجازات شدند به خاطر کاری که شاخه نظامی مجاهدین انجام داده بود و رژیم این کار را انجام داد چون میدید برای این کار حمایت مردمی را هم دارد.»
دادستان همچنین به مواردی دیگر نیز اشاره کرد که نشان میداد اعدامها با درگیریهای موجود بین ایران، عراق و مجاهدین و به طور مشخص عملیات فروغ جاویدان ارتباط داشته است. دادستان سپس به ماده ۲۲۶ اشاره کرد و گفت:
«اعضای مجاهدین تابعیت ایرانی دارند و این قانون به عرف عمومی تبدیل شده است و دیگر مهم نیست ایران این قانون را پذیرفته که اجرا کند یا نه، در ژنو تصویب شده و مادههایی دارد که گارانتی و تضمین میدهند که نباید کسی بر اساس قوم، نژاد و غیره کشته شود و دیگر گفته نشده باید تابعیت افتاده باشد؛ مهم این است دست کس دیگری افتاده است و باید محافظت شود و دیگر تابعیت آنها مهم نیست، همه میدانند مجاهدین در دست ایران بودند و در این که دیگر شکی نیست و همچنین ربطی هم به منازعه نداشتند ولی اعدامشان ارتباط دارند و این هم کاملا مشخص است و تازه آنها در زندان بودند نمیتوانستند در درگیری نقشی داشته باشند، اما اعدام شدند.»
دادستان در ادامه گفت مشخص است که مجاهدین دشمن تلقی میشدند، پس بنابراین آنها را اعدام کردند و هیچ کدام از پروتکلهای مربوطه را در قبال آنها رعایت نکردند. دادستان اشاره کرد به بسیاری از کارشناسها مانند اریک داوید و اوه برینگ نیز که به این امر اذعان کردهاند.
دادستان همچنین گفت:
«اگر دادگاه به این نتیجه رسیده که درگیری غیر بینالمللی بود ما خواسته دوممان را داریم و میگوییم ماده ۲۲۶ باز صدق میکند که دلالت دارد بر اجرای کمترین حفاظت بر اساس قانون عرف و اگر خلاف آن عمل شود باید مجازات شود. مثالهای استفاده از این ماده رواندا و یوگسلاوی است.»
دادستان در ادامه توضیحات بیشتری در مورد نظریه اوه برینگ، یکی از کارشناسهایی که در دادگاه حاضر شده بود ارائه داد و نظریه او درباره نحوه به کارگیری و اعمال قانون عرف است. اوه برینگ میگوید دادگاههای سوئد با وجود عدم اعمال این قانون چندین نفر را محکوم کردهاند. دادستان همچنان موارد متعدد دیگری را از نظریه کارشناسهایی که در دادگاه حاضر شدند در مورد قانون عرف توضیح داد و به اختلاف نظر دو نفر از کارشناسهای دادگاه پرداخت. دادستان در نهایت گفت قانون ۲۲۶ صدق میکند حتی اگر درگیری غیربینالمللی بوده و حمید نوری باید محکوم شود برای جنایت جنگی در سال ۱۹۸۸ از نوع درجه یک.
دادستان در ادامه گفت:
«ما در مورد جرمهای مانند شکنجه صحبت میکنیم، شکنجه فقط جسمی نیست، روحی هم هست که باعث زجر میشود، لازم هم نیست اثبات کنیم چون مسئولیت مجازات مشخص است باعث زجر روحی شده مثلا وقتی کسی را به جایی میبرند که نشان میدهد تو و همبندیهایت قرار است اعدام شوید و همین باعث ترس شدید میشود و باید آن را شکنجه دانست و جزو رفتارهای غیرانسانی است، بنابراین حمید نوری باید بابت جنایت جنگی از نوع سنگین محکوم شود و همچنین بر طبق بند دو اتهامی هم باید محکوم شود و با توجه به بزرگی جرمهای صورت گرفته فقط حبس ابد باید صادر شد، به همین خاطر باید در بازداشت بماند تا فرار نکند و محدودیتها همچنان پابرجا باشد.
پس از درخواست حکم حبس ابد برای حمید نوری، دفاعیه دادستانها به پایان رسید.
این جلسه از دادگاه حمید نوری در فایل زیر قابل شنیدن است:
جلسه بعدی دادگاه جمعه ۲۹ آوریل/۹ اردیبهشت خواهد بود و وکلای مشاور در این جلسه به ارائه ادله اثباتی و دفاع پایانی خود خواهند پرداخت.
این جنایت جنگی توسط روسای حمید نوری یعنی جمهوری اسلامی به شکل کاملا سازماندهی شده طی 43 سال گذشته اعمال شده است حمید نوری مهره ی کوچک این پازل است
فرهاد - فرهادیان / 29 April 2022