تغییرات نزد هاشمی رفسنجانی یا خامنهای، کدام یک واقعیتر است و کدام یک در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ در ایران نقش کلیدی ایفا خواهد کرد؟
۱– آیا رفسنجانی تغییر کرده است؟
فرضیهایکه مدعی میشود فکر و شخصیت هاشمی رفسنجانی تغییر یافته، نه به دقت قابل اثبات است نه به تمامی ردشدنی. نکته این است که قبول یا عدم قبول آن ادعا چیزی را در معادله انتخابات حل نمیکند.
اما مسئله چیست؟ مسئله این نیست که چه کسی میتواند ایران را یک گام، هرچند اندک، به جلو ببرد، یا توان جلوگیری از وخیمتر شدن اوضاع را داشته باشد. اگر فرض را براین بگذاریم که اکبر هاشمی رفسنجانی عوض شده باشد و بگوییم او شاید یلی باشد که بتواند کورهراه تحول در ایران را درنوردد، باز هم مشکل اصلی حل نمیشود. زیرا مسئله این است که وی چگونه میتواند در قدرت جای بگیرد. مسئله انتخاب شدن رفسنجانی دیگر به «صلاحیتهای ارزنده» و تازه کشفشده او بازنمیگردد. پرسش آن است که وی چگونه میتواند بر اراده دستگاه بیت خامنهای چیره گردد. حتی اگر دیروز در وسعت این قدرت گسترده اندکی تردید داشتیم، امروز این تردید دیگر کمتر رواست.
۲– کدام تحول
تصویر تحول در همه رژیمها معتبر است، حتی در رژیمهای دمکراتیک. تغییر جایگاه سیاسی و تحول از یک حزب به حزب دیگر را امروزه در میان بسیاری مردان سیاسی و در همه کشورها میبینیم.
فرضیهایکه مدعی میشود فکر و شخصیت هاشمی رفسنجانی تغییر یافته، نه به دقت قابل اثبات است نه به تمامی ردشدنی. نکته این است که قبول یا عدم قبول آن ادعا چیزی را در معادله انتخابات حل نمیکند.
خاتمی و رفسنجانی راندهشدگان از قدرت هستند. بیتردید شاید متحول شده باشند (و این هم هست که در این صورت نمیدانیم چقدر این تحول پایدار است). اما از خود پرسیدهایم که آیا خامنهای نیز متحول شده است. به عبارت دیگر، تحول رفسنجانی – اگر تحولی واقعی در کار باشد – دردی را در حال حاضر یعنی در شرایط انتخابات ۹۲ دوا نمیکند. زیرا وی تنها یک راندهشده قدرت است و تصمیمگیرنده نهایی آنیست که سلاح و پول در دست دارد یعنی دستگاه بیت خامنهای. اما باید پرسید چه تحولی در خامنهای صورت گرفته.
۳-چه کسی فرمان میراند
برخی تحلیلها برآناند که رفسنجانی بهراستی میتواند «وضع موجود را بهبود بخشد». حلقه مفقودی که در بسیاری از این تحلیلها مشاهده میشود، اهمیت ندادن کافی به جایگاه خامنهای است.
ستون اصلی انتخابات در نهایت کار، و پس از خاتمه همه جار و جنجالهای انتخاباتی، نه کاندیداها هستند و نه مردم. آیتالله جنتی، رئیس شورای نگهبان، در نماز جمعه این هفته (۲۷ اردیبهشت) دور از واقعیت سخن نگفت هنگامیکه هشدار داد رئیسجمهوری آینده باید از «رهبر» حمایت کند.
بیتردید اعتراضها و جوششهای مدنی میتواند و باید در روند تحقق این طرح دخالت نماید، اما در خاتمه کار نمیتواند کار شمارش و اعلام آرا را به عهده گیرد، زیرا از قدرت تیر و سرنیزه بیبهره است.
قدرت در ایران متمرکزتر شده است و انتخابات در ایران امروز شبیه به هیچیک از انتخابات دورههای پیشتر نیست. محور اصلی تصمیمها بیش از پیش در دست رهبری تحت حمایت پاسداران است. این نحوه عمل را در خرداد ۸۸ و در جنبش سبز دیدیم، لیکن در آن زمان این تمرکز هنوز به بار ننشسته بود. توفیق در سرکوب جنبش سبز، نظام را مستبدتر و حریصتر کرده است و نه عاقلتر. و بر این مبنا رژیم امروز هیچ دلیل موجهی برای عقبنشینی و تغییر موضع برای خود نمیبیند.
هم خامنهای تغییر کرده است و هم پاسداران. اما در کدام جهت؟ در جهت گسترش بیشتر انحصار سیاست و حوزههای عمل اجتماعی.
۴– گسترش استبداد خامنهای
رژیم خوب دریافته است که اگر اندکی فضا را باز کند و راهی برای یک انتخابات حتی نیمهباز بگشاید، گردش و سرعت تحولات بعدی چیزی از پیکرهاش باقی نمیگذارد. از همین رو حاکمیت محتملاً محکمتر از پیش در برابر اعتراضات احتمالی بعدی خواهد ایستاد.
به عبارت دیگر هم خامنهای تغییر کرده است و هم پاسداران. اما در کدام جهت؟ در جهت گسترش بیشتر انحصار سیاست و حوزههای عمل اجتماعی. اگر چشمها را یک بار دیگر ببندیم و از دور به این واقعه نظر اندازیم و تمایلات شخصی و آرزوهایمان را لحظهای به کنار بگذاریم، خواهیم دید که نظام نه در صدد تغییر منش که در پی ادامه سیاستهای پیشین خود است. در یک کلام: هیچ چیزی دیده نمیشود که نشان از تغییر سیاست و رفتار رژیم داشته باشد.
۵– استمرار سیاستهای پیشین
حتی اگر رفسنجانی عوض شده باشد (که به درستی هنوز نمیدانیم) همین واقعیت در پیکره نظام نیز محقق شده است. پاسداران نیز عوض شدهاند. آنها اکنون، در طول سالهای اخیر، از مهارت بیشتری در برنامهریزی و کنترل اوضاع برخوردار شدهاند. آزموده شدن در کنترل جامعه و مالکیت بخشهای ارزنده اقتصاد و صنعت دامنه این قدرت مانور را بیشتر کرده است.
اگر از دریچه نظام به شرایط فعلی ایران نگاه کنیم، درمییابیم که اتفاقاً، خامنهای از مجموع اوضاع گلهمند نیست. ما گلهمندی خود را به حساب او نگذاریم. وی اساساً توجهی به مشکلات عدیده مردم و تحریمها و گرانیها نمیکند، و اگر از اینهمه خوب مطلع باشد، این مشکلات در برنامهریزیهای وی اثر چندانی ندارد. او به کلی به راه دیگری میرود و مردم به راه دیگری! میتوان دید که گفتار و کردار سیاست رژیم در محورهای اصلی خود یعنی مسئله سوریه، برخورد با ایالات متحده و مسئله اتمی در طول چند سال اخیر نه تنها تحول مثبتی پیدا نکرده، بلکه سختتر از پیش شده است. رژیم تغییر کرده است اما در مسیر استبداد افزونتر.
۶– انتخابات ۸۸ و ۹۲
بهراستی مگر چقدر از خرداد ۱۳۸۸ فاصله گرفتهایم، و مهمتر، آیا دلیل موجهی در دست است که بگوییم نظر حاکمان وقت از آن زمان تا امروز درباره انتخابات عوض شده است؟ آیا دلیلی وجود دارد که مدعی شویم که آنها همان دستاندازی و تقلب انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ را در انتخابات ۱۳۹۲ انجام نخواهند داد؟ اگر آن زمان دستاندازی کردند، چرا این بار نکنند و آیا اساساً مگر قرار است که آنها با مقاومت اجتماعی روبرو نشوند؟ بیتردید نوعی اعتراض اجتماعی ظهور خواهد کرد، اما تصور نمیرود که اینهمه در طرح نهایی رژیم تغییر چندانی بدهد.
نظام دستخوش بحران است. بحرانی بودن آن اساساً به معنای کمرنگ بودن استبداد حکومتی نیست. نخست آنکه نزاع بالاییها غالباً میان خودیهاست. این نزاع میتواند فضا را برای مانورهای اجتماعی در میان گروههای مردم باز کند. با این حال در موارد دیگری همین نظام بهظاهر چندپاره تماماً زیرگام و کلام رهبری گوش به فرمان میشود.
البته هیچ چیز در این انتخابات به دقت ریاضی قابل پیشبینی نیست. احتمال ورود کارتهای جدید، طرحهای نادیده و مانورهای بیسابقه در این بازی همواره وجود دارد. این احتمال وجود دارد که سخنگویان رسمی نظام در روزهای پایانی انتخابات، برای آزاد جلوه دادن انتخابات اندکی چهره عوض کنند، نحوه بیان خودشان را آرامتر کنند و حتی چند مانور «دمکراتیک» بدهند. اما این بیانات جدی نخواهند بود. زیرا حاکمان وقت، بیشتر از گذشته دریافتهاند که اگر بهواقع فضا را اندکی باز کنند، تمامیت نظام میتواند در خطر واقعی قرار گیرد. البته بیشک برخی نویسندگان عجول، بهسرعت از این چرخش تاکتیکی به عنوان یک تغییر در رفتار و عقاید نظام سخن خواهند گفت. شکی نیست که در چنین شرایطی اپوزیسیون باید از هر مانور بالاییها ولو اندک برای عرض اندام خود بهره گیرد. با اینحال نتیجه نهایی انتخابات را این تاکتیکهای موقتی رژیم تعیین نمیکند.
۷– توتالیتاریسم و استبداد دینی
بیتردید کارکرد نظام اسلامی حاکم در ایران شباهت چندانی با مکانیسمهای شناختهشده نظامهای توتالیتر (همچون هیتلریسم و استالینیسم) ندارد. چهار ویژگی یک نظام توتالیتر اینها هستند: یک حزبی بودن (در جمهوری اسلامی هیچ وقت این رویا محقق نشد)، بسیج مداوم بر گِرد حاکمیت (این هم محقق نشد)، ایدئولوژی هدایتگر (این بند با پستی و بلندیهایش در ایران محقق شد)، و بالاخره نظام یکدست و رهبری بلامنازع (جمهوری اسلامی از این هم ناتوان بود).
با این حال اگر نظام به معنای تکنیکی کلمه توتالیتر نیست، بیشک از همه خصوصیات یک نظام استبدادی تام و تمام برخوردار است. این نظام برعکس دیگر نظامهای استبدادی در ایران دارای یک خصوصیت ویژه است و آن دینیبودناش است.
نظام دستخوش بحران است. بحرانی بودن آن اساساً به معنای کمرنگ بودن استبداد حکومتی نیست. نخست آنکه نزاع بالاییها غالباً میان خودیهاست. این نزاع میتواند فضا را برای مانورهای اجتماعی در میان گروههای مردم باز کند. با این حال در موارد دیگری همین نظام بهظاهر چندپاره تماماً زیرگام و کلام رهبری گوش به فرمان میشود. دریافت این قلم آن است که شرایط فعلی، یکی از سختترین دورههای میهن ماست. قدرت سرکوب بالاییها شدیداً متمرکزتر است و برنامهریزان آن، نعلینبهپا یا کراواتی – دیگر اهمیتی ندارد- بیش از گذشته آموختهاند که گروههای مردم و نیروهای اپوزیسیون را به بازی بکشند.
۸-سیاست قدرت یا سیاست اجتماعی
برخی به درستی نوشتهاند که هدف اصلی همانا گذر از رژیم استبدادی کنونی به یک رژیم دمکراتیک است و اینکه رفسنجانی بهانهای بیش نیست. میگوییم اگر هدف چنین است، این مهم از طریق شرکت در این انتخابات محقق نمیشود. اما اگر میگفتند که هدف تشویق مردم به شرکت در یک جوشش جدید اجتماعی است، آنگاه این هدف نزدیکتر به واقعیت میبود. این آن چیزی است که شاید کارزار انتخابات بتواند آن را فراهم نماید.
زمانی که میگویند هدف همانا استفاده از فرصت انتخاباتی برای ساختن سیاست میباشد، مقصودمان کدام سیاست است؟
در تئوریهای علوم سیاسی از دو نوع سیاست سخن میرود: سیاست معطوف به جامعه و سیاست معطوف به قدرت (به اصلاح فرانسوی le politique و la politique).
اولی (le politique) بالندگی و سازماندهی اجتماعی را مد نظر دارد. دومی (la politique) تنها قدرت حاکم را.
خطر اینجاست که برخی طرفداران فعلی شرکت رفسنجانی در انتخابات، با هر نیتی، از این کارزار، بیشتر بهانهای برای دخالت در سیاست به معنای دومی را میفهمند. و اولین دریافت از سیاست تنها بهانهای برای تحول مستقیم در دومی بوده و هست.
دخالت در سیاست به معنای سازماندهی اجتماعی همانا شرکت فعال در کارزار انتخاباتیست لیکن بدون طرفداری از هیچ یک از طرفین، تا بتوان از این طریق روند مقاومت اجتماعی را گسترش داد.
۹-شرکت یا عدم شرکت در انتخابات
باید هر فرصت جدیدی را از رژیم دزدید. باید کارزار انتخابات نمایشی را بدل به یک حرکت مدنی کرد. اما نباید در بازی قدرت خود را گرفتار نمود.
نمیتوان و نباید بهسادگی از نتایج اجتماعی انتخابات ۹۲ انتظار نتایج اجتماعی انتخابات ۸۸ را داشت. نباید در دام شبیهسازی افتاد. نباید در برابر مانورهای ارتجاع حاکم سکوت کرد و راه انفعال را برگزید. باید به راه سومی اندیشید. راه سوم شرکت در یک جنبش مدنی پرقدرت است. این همانا سیاست به معنای سازماندهی اجتماعی است. ما چه در انتخابات شرکت بکنیم و چه نکنیم بیشک نظام از آن «حماسه» خود را خواهد ساخت. بنابراین نگاه به انتخابات تنها از زاویه پرورش جنبش مدنی معنا خواهد داشت. شرکت در کارزار انتخابات (چه رای بدهیم و چه ندهیم) تنها از آن رو معتبر است که بتواند جوشش جدیدی را در میان مردم ایجاد کند. بدون توهم به اینکه رفسنجانی پیروز خواهد شد. این جوشش اجتماعی میتواند ایجاد شود و میتواند طرحهای نظام را برهم زند.
در ایران نه از یک احتمال که میبایست از تحقق هرگونه احتمالی سخن گفت. این امر در هنگام انتخابات بدل به واقعیتی دوچندان میشود. از این رو نتیجه پایانی انتخابات شاید از پیشبینیهای ما فراتر رود. شاید کسی که ما تصورش را نمیکنیم پیروز شود.
بی شک هر شهروندی در نحوه شرکت خود در انتخابات آینده آزاد است. از نگاه این قلم، دخالت در سیاست به معنای سازماندهی اجتماعی همانا شرکت فعال در کارزار انتخاباتیست لیکن بدون طرفداری از هیچ یک از طرفین، تا بتوان از این طریق روند مقاومت اجتماعی را گسترش داد. نباید گذاشت حاکمان وقت طرحهای خود را به سادگی متحقق نمایند. باید نشان داد که مردم ما میتوانند در یک نظام قانوعی و آزاد و مردمسالار زندگی کنند، تنها اگر از زیر ضرب مدام تیر و آتش به دور باشند!
این تغییرات حدسی شما شامل رد ولایت فقیه که ریشه افتضاح موجود است ٬ نمیشود.
شایدو مگر و اگر در سیاست جایی ندارد.
farid / 20 May 2013
مشایی در جنگل رامسر جوانان بجان آمده ل را تيرباران ميکرد، خانواده رفسنجانی در کاخهای دربار در رامسر اسکي روی آب ميکردند و غذا با هليکوپتر از رستوران تهران مياوردند! همه اینها در فساد موجود شریک بوده اند.
kamal / 20 May 2013
چه خوب میشد اگر کسی با نویسندگان این مقالات قبل از انتشار ان گفتگو میکرد ، و اطمینان حاصل میرد که آنچه میگویند و مینویسند مبتنی بر ابهاماتی که تمام تحلیل را زیر علامت سوال ببرد نباشد ، و سپس پس از ان آنرا انتشار میدادند ، تا ملاحضه وقت خوانندگان را هم کرده باشند . امروز دیدم آقای کشتگر هم مقاله ای در اینباره نوشته بودند ، که بحق بدون ابهام بود ، در صورتیکه این مقاله بنظر من پر است از ابهامات ! نویسنده خود فرضیاتی را پیش مگذارد ، و خودش به ان پاسخ میدهد بدون اینکه ان فرضیات درست باشند و یا پاسخ آنها کافی و یا درست باشد . البته ، نویسنده میتواند مدعی شود که آنها نظریات اوست ، و کسی هم نمیتواند با ان مخالفت کند . من وقتی که نگاه میکنم ، میبینم اگر بخواهم آنرا نقد کنم ، مثنوی هزار من کاغذ میشود . بهرحال ، بنظر من اینکه هاشمی چگونه میخواهد در مقابل رهبری قد علم کند چندان هم ناروشن نیست ، چرا که او از ابتدا گفته است که قصد قد علم کردن در مقابل رهبری را ندارد ، او را صاحب این مملکت میداند … ! این نقطه اشتراک همه اصلاحطلبان حکومتی و نیز دنباله روان آنانست . بنظر من ، اگر هاشمی نتواند مشکلات را حل کند ، پایان اصلاحطلبی حکومتی خواهد بود ، و چرخش اصلاحطلبان حکومتی به بیرون ، هزینه و ریزش حاکمیت .
“تشویق مردم به شرکت در یک جوشش جدید اجتماعی است” شرکت در انتخابات همیشه شنیده شدن صدای انتخاب کنندگان است ، تشویق مردم به شرکت در یک جوشش اجتماعی دیگر نمیدانم از کجا پیدا شده است !
اینکه ما از قبل صحبت از توهم رفسنجانی صحبت کنیم ، چندان منطقی بنظر نمیرسد ، جز اینکه نشان دهد که ما از قبل همه اتفاقات آینده را میدانیم ، اینکه رفسنجانی چه خواهد کرد ، رهبری چه عکس العملی نشان خواهد داد ، … و این با گفته های قبلی ناسازگار است (البته هیچ چیز در این انتخابات به دقت ریاضی قابل پیشبینی نیست. احتمال ورود کارتهای جدید، طرحهای نادیده و مانورهای بیسابقه در این بازی همواره وجود دارد. ) . البته نویسنده مقاله منظورش از هیچ چیز قابل پیشبینی نیست ، به این معنی نیست که وی احتمال تغییرات مثبت را ممکن میداند ، بلکه برعکس او هیچ تغییر مثبتی را ممکن نمیداند ، که فکر نمیکنم چندان درست باشد . البته من هم زیاد به تغییرات مثبت امیدی ندارم ، ولی نمیتوانم و حق ندارم امکان آنرا با امید داشتن یا نداشتن خودم یکی بگیرم .
جنبش مدنی خارج از انتخابات وجود دارد ، و فقط در حین انتخابات و پس از انتخابات سمت و سوی متفاوتی پیدا خواهد یافت ، نه اینکه شرکت کنندگان آنرا پرورش میدهند …
تقی عبدالحسینی / 20 May 2013
اینکه ما در انتخابات شرکت کنیم، اما نه به معنای پشتیبانی از یک کاندیدا، بلکه صرفا با هدف ایجاد یک به اصطلاح جنبش اجتماعی، و بدون خواست سیاسی در چارچوب نظام، این همان مصداق تلاش برای براندازی و به آشوب کشیدن صحنهی مشارکت مدنی است. بهتر است مواضع اصلاحطلبان را مجددا مرور کنید تا متوجه شوید که آنان به دنبال حرکت و تغییر در چارچوب نظام و قانون اساسی هستند. کسانی هم که از هاشمی رفسنجانی دفاع میکنند همین دیدگاه را دارند، نه برپایی تظاهرات و آشوب.
اودیسیوس / 20 May 2013
در جواب اودیسیوس: این رژیم مدتهاست براندازی شده ! ودر زباله دان تاریخ است .
اثباتش : جلیلی ریس جمهور آینده تان است .
بیخود مردم را امیدوار نکنید و به کهریزک بفرستید.
jamali / 20 May 2013