ماجرای کاترین شکدم، آخرین نمونه داستان جاسوسی در جمهوری اسلامی است. مقامات در نهایت به اظهارات خودِ عاشق سابق امام حسین متوسل شدند تا دستگاه‌شان را از اتهام نفوذپذیری مبرا جلوه دهند. سردبیر همشهری نوشت همه تلاش معاندان این بود که از موضوع بهره گیرند و حکم شرعی “صیغه کردن” را بدنام کنند.

برخی مشاهدات و نمونه‌ها

۱- درسالن ۱ بند ۴ زندان اوین بیش از ۶۰ زندانی اسیر هستند که جرم همگی آنها جاسوسی است. به همین دلیل زندانیان این سالن حق خروج از سالن ۱ را ندارند. همچنین حق ندارند در راهرو اصلی بند ۴ تردد کنند مبادا با سایرین زندانیان این بند یعنی سالن‌های ۲ تا چهار تماسی گرفته و اطلاعاتی را مبادله کنند. اکثر قریب به اتفاق این به اصطلاح جاسوسان، دوملیتی هستند یعنی اجازه اقامت در کشوری اروپایی را دارند. اغلب آنها تحصیلکرده و بعضا استاد دانشگاه، مترجم و یا مدیر یک شرکت خارجی‌ هستند. اتهام جاسوسی گاهی صرفاً به دلیل شرکت در یک جلسه علمی در خارج از کشور به آنها وارد شده است.

۲- وقتی هشت نفر از فعالان محیط زیست به اتهام جاسوسی احکام زندان طویل المدت گرفتند، سازمان حفاظت از محیط زیست و وزارت اطلاعات به‌عنوان مسئول و کارشناس فعالیت‌های اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی آنان را از اتهام جاسوسی مبرا دانستند، اما اطلاعات سپاه که خود را متخصص امور جاسوسی می‌داند حاضر نشد آنان را تبرئه کند. دستگاه قضایی ایران که دست‌آموز مرکز اطلاعات سپاه است بدون حتی یک سند و مدرک مشخص آنها را به زندان‌های طویل المدت محکوم کرد.

۳- در بین زندانیان بند ۴ تعدادی از نوکیشان مسیحی به اتهام جاسوسی و البته اقدام علیه امنیت ملی از پنج تا ده سال حکم زندان گرفته‌اند. قاضی مقیسه و ضابطان دادگاه انقلاب یعنی بازجویان اطلاعات سپاه به فردی اتهام جاسوسی زده بودند که فقط در کلیسایی در خارج از کشور با کشیشی عکس گرفته بود. قاضی مقیسه مدعی شده بود که این آقای کشیش، مسیحی نیست بلکه آنان اطلاع واثق دارند که او مثلا نام واقعیش موشه یا یوشع است و جاسوس اسرائیل است در آن کلیسا. و عکس گرفتن متهم با آقای کشیش را مصداق بارز جاسوسی تلقی کرده و برای او حکم ده سال زندان صادر کرده بود.

۴- بازجوی اطلاعات سپاه و مسئول پرونده به یکی از زندانیان که به دلیل تحصیل در ترکیه مکررا به آنکارا رفت و آمد کرده بود اظهار داشته بود که گاهی افراد خودشان نمی‌دانند جاسوس هستند، بخصوص این امر در بین روشنفکران بسیار زیاد است؛ آنها در یک سازمان جاسوسی کد دارند و برای آنها خبرچینی می‌کنند بی آنکه خودشان خبر داشته باشند. بازجو به زندانی خواندن یکی از کتاب‌های زرد جاسوسی را پیشنهاد کرده بود.

۵- بعد از اتمام مذاکرات برجام دو تن از کارشناسان یا مشاوران گروه مذاکره کننده با اتهام جاسوسی مواجه شدند و مدتها در ساختمان‌های متعدد اطلاعات سپاه که تابلوی اداره نظارت و رسیدگی بر سردرآنها نصب شده و در سطح شهر فراوان است سرگردان ماندند تا از خودشان رفع اتهام کنند. کما اینکه قبل از آن حسین موسویان، سفیر سابق ایران در آلمان با همین اتهام تحت تعقیب قرار گرفت و اگر هاشمی رفسنجانی وساطت نمی‌کرد بعید نبود که به جای رفتن به آمریکا هم اکنون در سالن ۱ بند ۴ اقامت داشته باشد.

۶- جاسوسی اولین اتهامی است که به هر کنشگر اجتماعی و یا هر کس که در خارج از ایران اقامت یا فعالیت اقتصادی داشته باشد وارد می‌شود. همه کسانی که بهردلیلی به خارج از کشور مسافرت کرده باشند در مظان چنین اتهامی هستند. هرکس که به هردلیلی منتقد حکومت باشد و گاهی فقط از جناح رقیب باشد ممکن است بالقوه جاسوس باشد. گاهی اگر خودش اقرار نکرد یا چیزی را به خاطر نداشت او را روی صندلی تمشیت نشانده یا روی تخت فلزی می‌خوابانند. بدیهی است که با صدمین ضربه شلاق برکف پا به جاسوسی اقرار خواهد کرد. نمونه بارز مازیار ابراهیمی بود که با اقرار به توهمات برادران بازجو وقبول اتهام جاسوسی تا مرز اعدام پیش رفت، اما خوشبختانه توانست از چنگال آنها رهایی پیدا کند.

۷- در سال ۲۰۰۹ شخصی بنام «شهرام امیری» که در صنایع هسته‌ای ایران شاغل بود در سفر به حج عمره به سفارت آمریکا در عربستان رفت تا با فروش اسناد سری از آمریکا اقامت بگیرد. او از آنجا به آمریکا انتقال داده شد. دولت آمریکا اطلاعات او را بعد از بررسی فاقد ارزش اعلام کرد اما برای حفاظت از جان او برایش اجازه اقامت درآمریکا صادر کرد. اطلاعات سپاه با دستگیری خانواده اش او را تحت فشار گذاشت تا به ایران بازگردد. حتی به او برگه تأمین هم دادند. در هنگام ورودش به کشور، جمهوری اسلامی با استمداد از قوه تخیل یکی از متخصصان جاسوسی مدعی شد که او عامل نفوذی ما در سازمان سیا و دولت آمریکا بوده و اکنون قهرمانانه به کشور بازمی‌گردد. در فرودگاه به استقبال او رفتند و شیرینی دادند و سرود خواندند و سپس از همانجا او را به زندان اوین فرستادند تا  بازجویی شود. نام‌برده علیرغم آنکه در رسانه‌ها قهرمان ملی خوانده شده بود، شش سال در زندان ماند و در نهایت در سال ۱۳۹۵ اعدام شد.

۸- جمهوری اسلامی به دستگیری جاسوسان علاقه خاصی دارد. رکورد طولانی‌ترین دوران زندان بعد از انقلاب متعلق به آقای «عباس امیرانتظام» است، کسی که به عنوان سخنگوی دولت موقت با نمایندگان دولت‌های خارجی گفت‌وگو کرده بود و تمام این گفت‌وگوها دادن اطلاعات سری به دشمن قلمداد شده و او به خاطر آنها متهم به جاسوسی شد. امیرانتظام هرگز نتوانست ثابت کند که مذاکرات دیپلماتیک ضروری است و ربطی به جاسوسی ندارد.

 بی اغراق بیش از نود درصد جاسوسانی که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کشف کرده‌اند هیچ‌گونه فعالیت جاسوسی نداشته‌اند. اما از طرف دیگر این مراکز اطلاعاتی می‌دانند که اطلاعات دست اولی از فعالیت‌های آنان به بیرون نشت پیدا می‌کند. نمونه اش لو رفتن مراکز غنی سازی در مناطقی است که از چشم مردم عادی پنهان است و کسی امکان دسترسی به آنها را ندارد. شکارچیان جاسوس چنان نگاهشان به دورهاست که زیرپایشان را نمی‌بینند. چندماه قبل علی یونسی، وزیر اسبق اطلاعات، در رسانه‌ها اعلام کرد که جاسوسان به مقامات حکومتی بسیار نزدیک هستند. متولیان امور ضد اطلاعات نه تنها به این اظهارات توجه نکردند بلکه گاهی او را ریشخند کردند که متوهم است. با فاصله زمانی نزدیکی مهمترین شخصیت صنایع هسته‌ای یعنی محسن فخری زاده ترور شد. عاملان بی‌واسطه ترور، هیچ ردپایی از خودشان به جا نگذاشتند.

کاترین شکدم بر روی جلد روزنامه رسالت، اول خرداد ۱۳۹۷: «وقتی قرآن را در دست گرفتم دانستم زندگی‌ام دیگر به خودم تعلق ندارد.»
کاترین شکدم بر روی جلد روزنامه رسالت، اول خرداد ۱۳۹۷: «وقتی قرآن را در دست گرفتم دانستم زندگی‌ام دیگر به خودم تعلق ندارد.»

پدیده کاترین شکدم

اما این صنعت جاسوس سازی و شکار جاسوس گاهی چنان برگ‌هایی را برای مردم رو می‌کند که همه متحیر می‌شوند. اخیرا مقالات خانمی با نام کاترین شکدم که اکنون عنوان تحلیلگر سیاسی به خود داده است، در مهمترین روزنامه اسرائیلی چاپ شد. او که قبلا با تظاهر به مسلمان شدن و شیعه شدن در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ظاهر شده، برای سایت دفتر رهبری مقاله سیاسی نوشته و در راه پیمایی‌های اربعین شرکت کرده بود، توانسته با بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی گفت‌وگو و حشر ونشر نماید. او بعد از آنکه هویت واقعی اش برملا شد و مقاله‌اش در نشریه اسرائیلی منتشر شد، اعلام کرد که قصد نوشتن کتابی از خاطراتش در ایران دارد.

شکدم، پس از آنکه صدها سئوال بی پاسخ درباره نقش و ماموریت او در ایران مطرح شد، ناگهان در تلویزیون فارسی “بی بی سی” ظاهر شد و اظهار داشت که نه جاسوس، بلکه تحلیلگر سیاسی است و به خواست مقامات جمهوری اسلامی به ایران رفته است. او که هنوز توضیحات قانع کننده‌ای در باره دلیل فعالیت‌هایش در ایران، آن هم در چنان موقعیت و وضعیتی را نداده است، با قاطعیت هرگونه اتهام جاسوسی را رد می‌کند. متأسفانه خبرنگار بی بی سی از نامبرده نپرسید که: چگونه یک تحلیلگر سیاسی تا این حد فریبکار می‌شود و بجای بررسی‌های علمی و کارشناسانه، در مقام مدافع سینه چاک حکومت چادر بر سر می‌کند و از تاثیری که امام حسین براو گذاشته افسانه‌ها می‌بافد و به خورد مقامات می‌دهد؟ چرا به مردمی که پای تلویزیون نشسته‌اند و از حرفهای او − که بنوعی توجیه رفتارهای حکومتی ضدمردمی و جنایتکار است − حرص می‌خورند، دهن کجی می‌کند؟

 فرض کنیم که خانم شکدم صرفا برای کسب اطلاعات خودش و تحلیل سیاسی به چنین وسایلی متشبث شده است، آیا با این همه دروغ مردم حق ندارند که در حرفهای امروز او که جاسوس نبوده شک کنند؟ آیا حق ندارند این مصاحبه را بخش دیگری از ادامه همان بازی بدانند؟ آیا حق ندارند تصور کنند خانم شکدم نه در پی توضیح هویت خود، بلکه در پی تبرئه کردن مقاماتی است که هدف قابل دسترس او بوده اند؟

چند نکته درباره این پدیده

 بررسی فعالیت‌های خانم شکدم و مرور مجدد سراسر این بازی مبین چند نکته است:

الف – اقدامات ضد جاسوسی جمهوری اسلامی و افسانه نفوذ در سازمانهای ضد جاسوسی در باقی دنیا در واقع صحنه‌گردانی سردمداران امور امنیتی است برای ترساندن مقامات و بخصوص رهبری و گرفتن مزدهای کلان و مجوزهای غارت اموال ملت برای این ترساندن. اینان یاوه بافانی هستند که هیچگونه کارایی ندارند. (سریالهایی مثل «گاندو» بخشی از همین صحنه‌گردانی است، چون آنها در دنیای واقعی دستاوردی ندارند در مورد بخشی از اشخاص و حتی مقامات جناح مقابل قصه می‌بافند. آنها کسانی را متهم به جاسوسی می‌کنند‌، بعد خودشان آنها را کشف می‌کنند و به این ترتیب قدرت خودشان را به رخ مردم می‌کشند، در حالی که همه می‌دانند این قدرت پنهان و سری و هوشمند چیزی جز طبلی توخالی نیست.)

ب – سازمان‌های امنیتی جمهوری اسلامی سازمان‌های فشلی هستند که به راحتی فریب می‌خورندو سوژه و مضحکه جاسوسان قرار می‌گیرند. ناکارآمدی آنها را می‌توان دریافت از انفجارهای متعدد در امنیتی‌ترین بخش‌های صنایع موشکی، از نفوذ ویروس استاکس‌نت، از تروردانشمندان هسته ای، از ترور امثال فخری زاده، از ماجراهایی چون شهرام امیری و مازیار ابراهیمی، از جاسوس یهودی خواندن یک کشیش مسیحی.

ج – دریافت آنها از دنیای جاسوسی و فعالیت‌های آن، گرته برداری شده از کتابهای زرد است. مطالب تخیلی آنها را حقیقت می‌انگارند. اغلب براساس توهمات خودشان اقدام به دستگیری کسانی می‌کنند که بکلی بی‌گناهند. در عوض جاسوسانی که تا دفترمهمترین مقامات حکومتی رخنه کرده‌اند آزادانه می‌چرخند و از آنها باج می‌گیرند.

د – مقامات حکومتی که قبلا در بازی‌های خانم شکدم بارها و بارها فریب او را خورده‌اند اکنون به مصاحبه او با بی بی سی توسل می‌جویند تا خود را تبرئه کنند. گویا شکدم صرفاً برای شوخی و تفریح و ماجراجویی چادر سرمی‌کرده و در دفاع از حکومتی که سالهاست طشت رسوایی اش از بام افتاده، مقاله می‌نوشته و دستمزدهای کلان می‌گرفته است. او که خود سند مهمی در نشان دادن پوچی داستان نفوذناپذیری جمهوری اسلامی است حالا تبدیل به منجی متولیان امر امنیت شده است. گویا دارد سعی می‌کند تعدادی از غرق‌شدگان را نجات دهد. امثال «سردار جوانی» و سردبیر روزنامه کیهان به اظهارات او متوسل شده‌اند تا بگویند که فریب نخورده‌اند. بعید نیست که چندماه دیگر ادعا کنند که خانم شکدم عامل نفوذی آنها در روزنامه اسرائیلی بوده، و در بی بی سی.

ه – جمهوری اسلامی مثل تمام حکومت‌های دیکتاتوری مدام از ورود و فعالیت‌های جاسوسان در هراس است. فوبیای نفوذ جاسوسان خواب از چشم این گونه حکومت‌ها می‌رباید. آنها برای مقابله با نفوذی‌ها چندین سازمان امنیتی برپا کرده و در هرکدام هزاران نفر را به کار می‌گیرند تا عوامل “دشمن” را به دام بیندازند. هر از چندی خبر دستگیری تعدادی جاسوس را در رسانه‌ها اعلام کرده و ادعا می‌کنند که نقشه‌های آنها را نقش برآب کرده‌اند. افراد بیگناه زیادی را به فعالیت‌های جاسوسی متهم کرده و آنها را مجازات می‌کنند. در باره قدرت و مهارت خود در کشف جاسوسان قصه پردازی می‌کنند. از توان نفوذ خود در سازمانهای رقیب در سایر کشورها افسانه‌ها می‌سازند. به بهانه کشف جاسوسان و فعالیت‌های جاسوسی در زندگی خصوصی یا فعالیت‌های اقتصادی افراد دخالت می‌کنند. به مخالفان سیاسی خود اتهام جاسوسی یا وابسته به بیگانه می‌زنند. پشت پرده هرماجرایی حضور دست‌های پنهان بیگانگان را می‌یابند. بهترین راه جذب همدلی ملت را بیگانه هراسی‌می‌دانند.

پیامد نداشتن مشروعیت

دلیل واقعی این ترسها و این اقدامات ایذایی تنها و تنها این است که به مردم خود متکی نیستند. مشروعیت خود را از مردم نمی‌گیرند. نماینده اراده ملت نیستند. درواقع آنها مشتی اشغالگرند که مناصب حکومتی و مراکز قدرت را با دروغ و فریب مردم غصب کرده‌اند و از آنجا که به نیروی انتخاب مردم متکی نیستند به خوبی می‌دانند که در صورت برگزاری انتخابات آزاد و در صورت فعالیت آزادانه احزاب و تشکل‌های مردی هیچگونه شانسی در ادامه حکومت ندارند. اما از آنجا که خودفریب‌اند خود را محبوب و برگزیده ملت و تنها انتخاب اصلح می‌دانند. آنها در هر اعتراض یا مخالفتی دست‌های بیگانه را نشان می‌دهند. بیگانگان در پوشش جاسوس قصد نفوذ در کشور را دارند تا ملت را علیه آنها برانگیزند. به همین دلیل جاسوسان بیگانه مهمترین دشمن آنانند. دلیل اینکه حکومت جمهوری اسلامی مدام در پی جاسوسان است و اگر موجود نباشند آنها را بصورت خیالی خلق می‌کند همین امراست.

جالب است که جمهوری اسلامی علیرغم بیگانه ستیزی اشکار خودش بیش از همه متکی به نیروهای مزدور خارجی است. مردم یادشان هست که در ماجرای سیل دو سال گذشته در خوزستان تعداد زیادی از اعضای حشدالشعبی را به کمک فراخوانده بود. اما هدف ورود آنها نه کمک به سیلزدگان بلکه مقابله با شورشهای احتمالی متاثراز جاری شدن سیل بود. حکومتی که در همه به چشم جاسوس می‌نگرد و نان بیگانه‌هراسی را می‌خورد خودش متکی به نیروهای خارجی است. کمک به حماس و به حزب الله لبنان درواقع پیش بینی روز بد هم هست. دقیقا به همین دلیل است که کسانی مثل کاترین شکدم می‌توانند حکومت و سردمدارانش را براحتی فریب بدهند و با ریاکاری و دروغ، قاپ حکومت را دزدیده و به پنهانی‌ترین و امنیتی‌ترین مراکز آن راه پیدا کنند.