خوشایند نیست که در وضعیتی که انبوهی انسانها دچار مصیب جنگ شدهاند، اول به فکر خودمان باشیم و بترسیم از اینکه بر سر ما هم چنین چیزی پیش آید. اما از سوی دیگر، از این تصور گریزی نیست؛ و باز گرداندن موضوع به خود اتفاقاً میتواند به حس همدردی راه ببرد. در این یادداشت مختصر حملهی روسیه به اوکراین بهانهای است برای نقد «دخالت بشردوستانه» و دادن زنهار در این باب: ممکن است ما هم زمانی قربانی «دخالت بشردوستانه» شویم.
روسیه به اوکراین حمله برده است: یک بهانهی آن مقابله با نسلکشی به دست دشمنان مردم روس در شرق اوکراین است. پوتین در نطق آغازگر جنگِ آشکار در بامداد ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ قشونکِشی را برای مقابله با نسلکشی و به خاطر محافظت انسانها لازم دانست. او گفت، حمله به تقاضای «جمهوری خلق دونباس» صورت گرفته و این کار با منشور سازمان ملل (فصل ۷، ماده ۵۱ – حق دفاع از خود) سازگار است. به نظر میرسد که هدف اصلی دستگاه دولتی روسیه به اوکراین Regime-change در کییف باشد.
غلو نیست اگر بگوییم همهی جنگهای دورهی اخیر از نوع «دخالت بشردوستانه» بودهاند. پیش از آن همهی جنگها برپاشدهاند برای پیشبرد وظیفهای مقدس و «دفاع از خود». نطق مشهور هیتلر را در اول سپتامبر ۱۹۳۹ به یاد آوریم که گفت لهستانیها به ما حمله کردند و ما هم جواب شلیکشان را دادیم. این گونه بود که جنگ جهانی دوم آغاز شد.
دور تازهای از «دخالتهای بشردوستانه» از دههی ۱۹۹۰ شروع شد: بوسنی و هرزگوین، کوزوو، سومالی، کنگو و هائیتی موردهایی مثال زدنی از اواخر دههی ۱۹۹۰ هستند. این تصور در افکار عمومی، به ویژه در کشورهای غربی رواج داده میشد که بنابر درسگیری از فجایع گذشته و با نظر به پیوستگی جهانی و تعلق همگانی به یک پیکر، اولویت یافتن ملاحظات اخلاقی و ارجحیت حرمت بشر بر حرمت مرز و استقلال دولتی، دیگر دورهی «دخالت بشردوستانه» فرارسیده است، دورهی دخالت نظامی برای آنکه در اصل به جنگ خاتمه داده شود.
این تصور با گمان درسگیری از گذشته همراه بود. چنین نبود که در درسگیری جدیت وجود نداشته باشد. فیلسوفان سیاسی، حقوقدانان و سیاسمتداران پرتجربه در بحثها شرکت میکردند و سرانجام این گمان پدید آمد که اصول کار روشن است، و جای هیچ گونه نگرانی از بابت سوءاستفاده وجود ندارد.
اما همان هنگام سوءاستفاده جریان داشت. جزئیات بعداً روشن شد و از این نظر خوشبختانه آنچه درسگیری از گذشته خوانده میشد متوقف نگشت. «دخالت بشردوستانه» در عراق که در سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۱) آغاز شد، درسهایی به همراه داشت که آن سادهنگری پایان قرن بیستم را از میان برد. این دخالت نه انگیزهی بشردوستانه داشت، نه کمکی کرد به صلح و ثبات در منطقه. آشوبی برانگیخت که هنوز گرد و غبار آن فرو ننشسته است. افغانستان صحنهی دیگری از «دخالت بشردوستانه» شد. افغانستان و عراق در ضمن سویهی اقتصاد سیاسی «دخالتهای بشردوستانه» را برملا کردند. تجارتی بزرگ به این اسم در جریان است.
درسگیری از گذشته خوشبینان دیروز را هم به بدبینی کشانده است. حتا اگر قصد اشغال، گسترش حوزهی نفوذ، و استفادهی اقتصادی در میان نباشد، نمونههای مختلف نشان میدهند که دخالت، خود در نزاعی که به خاطر فرو نشاندن آن دخالت صورت میگیرد، تغییری ساختاری ایجاد میکند که باعث میشود نه تنها درگیریها پایان نیابند بلکه بستر مساعد دیگری برای گسترش پیدا کنند.
ما هم باید از دخالت بشردوستانه بترسیم. ما نیز ممکن است موضوع چنین دخالتی شویم. تجسم کنید بحرانی درگیرد و کشاکش در درون کشور تنها گرد محور جامعه−دولت نباشد. مردم هم با یکدیگر در گیر شوند. در یک سناریوی فرضی ترکیه را میبینیم که دخالت میکند تا ترکهای ایران را در برابر کردها و فارسها محافظت کند. سعودیها دخالت میکنند تا از عربها دفاع کنند. از پاکستان هم ممکن است به یاری بلوچها بشتابند… و از طرف دیگر ممکن است از غرب و اسرائیل تلاشی نهایی برای تغییر رژیم و انتقال یک هیئت حاکم تازه با هواپیمای اختصاصی صورت گیرد. روسها هم ممکن است بخواهند در بازی مرگبار «دخالت بشردوستانه» شرکت کنند، برای حفظ رژیم موجود یا شاخهای به جا مانده از آن.
«دخالت بشردوستانه» بیزمینه نیست. در نهایت تابع آن است که امور دخیل در پویش مسائل عمده در جامعه چه باشند. ضعف توان عمومی در درهمشکستن قدرت رژیم در لحظهی تعیینکننده، ممکن است معادلهی قدرت را باز بگذارد و امکانی ایجاد کند برای «دخالت بشردوستانه» و انجام یک «رژیمچنج» مطلوب. و از سوی دیگر درگیریهای درون مردم، آن هم باز در یک دورهی تعیینکننده که در آن قدرت مرکزی سست شده است، ممکن است از این سو و آن سو راه برای «دخالت بشردوستانه» باز کند.
نیاز به تخیلی قوی نداریم تا بتوانیم چنین وضعیت مساعد برای گونههای مختلف «دخالت بشردوستانه» را تجسم کنیم و نیز مسیری را که به آن وضعیت راه میبرد. آیا ما پا در آن مسیر نگذاشتهایم؟
راه دیگر چیست؟ با نظر به دو عامل اصلی برشمرده در بالا – توان جامعه برای حل مسئلهی قدرت و حد همبستگی در آن – میتوان بر روی دو نکتهی اساسی در پاسخ به این پرسش انگشت گذاشت:
- خودآگاهی و توانمندی اجتماعی در نبرد برای آزادی و عدالت و برافکندن یوغ ولایت یک رکن اصلی امید به آن است که مردم ما به صورتی خودبنیاد به خواستههای دموکراتیک خود دست یابند.
- رکن اصلی دیگر آن است که مردم دموکراسی را فقط در نفی نظام مستقر نبینند و اصول آن را در نوع مواجهه با یکدیگر هم رعایت کنند.
بدون تفاهم، همبستگی و ارجشناسی متقابل، بدون مبارزه علیه تبعیضهایی که در فرهنگ و مرام عمومی هم ریشهدار هستند، جبههی مردم ضعیف خواهد بود، و شکافهایی خواهد داشت که مبارزه علیه نظام مستقر را ضعیف میکند و از این نظر به «دخالت بشردوستانه» در دورههای بحرانی میدان میدهد. ممکن است آن شکافها دعوتکننده شوند برای «دخالتهای بشردوستانه» به بهانهی دفاع از این قوم در برابر آن قوم.
بترسیم از «دخالت بشردوستانه»! چاره آن است که به دوستی و همبستگی بیشتر در میان مردم در مبارزه برای عدالت و آزادی رو آوریم.
––––––––––––
از همین نویسنده
یعنی آینده مردم افغانستان با ادامه رژیم طالبان و همینطور آینده مردم عراق ومنطقه خاورمیانه با وجود صدام ورژیم بعث بتر از حال بود.
وضعیت مردم عراق و کودکان و دارو وتغذیه و ختی اب خوردن را در اواخر رژیم صدام فراموش کردید
نگرانی مردم افغانستان را از امنیت و اقتصاد و حرکت به عقب و خشونت و نابودی ظواهر تمدن از یاد برده اید؟
فکر نمیکنم اوضاع بعد از ورود امریکا به متطقه و نابودی حکومتهای ضدانسانی صدام وطالبان بدتر شد؛ما خودمان استحقاق حرکت بروی حد ومرز خود وهمجواری وآرامش در کنار یکدیگر را نداریم
امریکا پس از این همه هزینه برای سرنگون کردن خودکامگان میخواست هم منافع خودش را حفظ کرده باشد و هم حق تعیین سرنوشت را به مردم واگذار کند
ولی خودمان نمیخواهیم همدیگر را تحمل کنیم و این وضعیت هم در عراق هم در ایران هم در افغانستان و هم در کل منطقه وجود دارد؛ ربطی به دخالت امریکا ندارد؛دخالت امریکا البته در جهت حفظ منافعش که همراستا با دفع تروریسم و خودکامگی از منطقه بود انجام شد. ولی فرقه گرایی و مختصات اخلاقی و رفتاری خودمان نمیگذارد براه راست برویم .
صدیق / 27 February 2022
دقیقا همینطور که فرمودید هست اما من فکر می کنم بوجود آمدن جنگ در اصل تجارت است بین کشورهای دارای سلاح کشتار جمعی. آنان به بهانه کمک بشر دوستان جنگ راه می اندازند تا شرکتهای بزرگ میلیتاریستی سود های کلان از طریق فروش تسلیحات ببرند برای آنان مهم نیست چقدر انسان و زن و مرد و کودک در این بین کشته می شوند وهمین کشورها. در بین مردم چند دستگی و اختلاف نژادی و عقیدتی و قومی بوجود میاورند تا همیشه تند جنگ را گرم نگه داشته باشند بنام. کرد. ترک بلوچ فارس. افغان ایرانی و عرب و عجم. مسلمان و سنی و شعیه ووووو غیره. در اصل آگاهی مردم و و درک شان نسبت به یکدیگر و احترام به حقوق هم و احترام به عقاید هم و زندگی مسالمت امیز با صلح و صفا در کنا ر هم امکان پذیر است و در آینده هم خواهد شد اما تا آن موقع متاسفانه هزینه زیادی ملت جهان باید. پرداخت کنند و خواهند کرد آگاهی آگاهی آگاهی مهم ترین اصل به کمک بشر است
برومند / 01 March 2022
«صدیق » می پرسد:«یعنی آینده مردم افغانستان با ادامه رژیم طالبان و همینطور آینده مردم عراق ومنطقه خاورمیانه با وجود صدام ورژیم بعث بتر از حال بود.»
پاسخ : هیچکس نمی تواند حدس بزند اگر صدام به حکومت ادامه می داد چه می شد!!
یا اگر طالبان کنار گذاشته نمی شد وضع افغانستان چگونه رقم می خورد!!
وانگهی موضوع جنگهای یوگسلاوی ، لبنان ، لیبی ، عراق ، افغانستان ، سوریه ، سومالی ، سودان و… که بعداز فروپاشی شوروی صورت گرفت
هرکشور پیشینه ی متضاد بعداز جنگ جهانی اول داشت که با دخالت قدرتهای بزرگ تضاد های درونی این کشور ها تشدید شده بود ولی راه حل آن بمباران و ازبین بردن زیر ساخت های اقتصادی نبود.
شما در این مورد چیزی نگفتید.
میلیونها نفر از بین رفتند و میلیارددها دلار نابود شد میلیونها نفر بی خانمان و آوراه شده اند شما بفرمائید دستاورد های آین کشور ها چه یود؟
هومن دبیری / 02 March 2022
آقای دبیری
باسلام
فکر نمیکنم لازم باشد که توضیح دهیم یا پیش بینی کنیم که ادامه کار رژیم صدام و یا طالبان چه بر سر مردم منطقه میاورد همانقدر که بود بسیار اسفبارتر از وضع فعلی بود.
نگران میلیاردها دلار هستید که خرج شده ومیلیونها کشته؟؟؟ نمیدانم در مورد کدام کشور را میفرمایید ؛ولی ما در مورد عراق و افغانستان بحث میکردیم
در همین کشورها هرچه هم که بوده این خسارات با دخالت وامریکا و برکناری طالبان و صدام نبود بلکه پس از ان بود و با دخالت رقبای امریکا بود که تاب نیاوردند و نخواستنبو نظمی که مورد نظر امریکا بود در منطقه شکل بگیرد.
اتفاقا هم نظم مورد نظر امریکا بسود عراق و افغانستان بود در عراق که اکثریت شیعه زمام را در دست گرفت و شیعیان اسب زین کرده را سوار شدند ولی بعد از ان دیگر دمکراسی را دوست نداشتند و حالا دیگر زور را دوست داشتند؛ بنابراین حامی دیگر امریکا نمیتوانست باشد و همه میدانند که حامی که شد.
در افغانستان هم که کشتاری که طی مدت دو دوره حکومت منتخب حامی امریکا از مردم در جریان بود و شامل کودک و روزنامه نگار و پلیس و زنان و فعالین مدنی بود هم اکنون و با سیطره تروریستها بر ارکان کشور افغانستان متوقف شد.
شما پاسخ دهید که حامیان طالبان در افغانستان و شیعیان در عراق در کشتارها و ایجاد خسارات در طول مدتی که اشاره داشتید؛ کدام ابر قدرت و نایبانش بود؟
کدام ابرقدرت و نایبش قبل از ساقط کردن دولت منتخب افغانها جانب طالبان را گرفته بود ؟
صدیق / 18 March 2022