علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، سهشنبه ۱۹ بهمن دستور به تهاجم «رسانهای، امنیتی و اقتصادی» داده است. حرفهای او در راستای سخنان همیشگیاش درباره «دشمن» و «تهاجم فرهنگی» است، این بار با تأکیدهای بیشتری برای مقابله؛ در عین اینکه از گفتههایش آنچه بیشتر برمیآمد، حس نگرانی عمیق است.
بیش از چهار دهه است که مقامات حکومت ایران برای مقابله با تکنولوژی رسانهای از هیچ کوششی خودداری نکردهاند. از جمعآوری ویدیو، ممنوعیت ماهواره و مسدودسازی اینترنت تا دستور جدید رهبر ایران به مقابلهی ترکیبی رسانهای. این نوشته میکوشد نشان دهد که چرا هربار مقامات ایران در ساختن جامعهی زیر کنترل به شیوه مطلوبشان آن هم از راه مسدودسازی فناوری رسانهای شکست میخورند.
رهبر جمهوری اسلامی در جمع گروهی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش «رسانههای معاند اسلام و ایران» را به در پیش گرفتن «سیاست قطعی تحریف واقعیتها و بهکار بستن دروغهای حرفهای» متهم کرد و گفت: «در مقابل این تهاجم ترکیبی و دستهجمعی، نمیتوانیم همیشه در موضع دفاعی بمانیم و ما نیز باید در زمینههای مختلف از جمله رسانهای، امنیتی و اقتصادی تهاجم ترکیبی کنیم که در این زمینه اهل فکر و اقدام بخصوص مسئولان، موظف به تلاش هستند. در مقابل این تهاجم رسانهای، جهاد تبیین یک فریضه قطعی و فوری است.»
این فرمان به تهاجم در حالی است که «طرح نظام تنظیم مقررات خدمات فضای مجازی» که پیشتر با نام طرح صیانت شناخته میشد در دستور کار کمیتهای به نام «کمیسیون مشترک صیانت» قرار دارد. در نسخهی نهایی این طرح وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات موظف به «ایجاد خدمات شبکه ملی مورد نیاز کشور» شده است. همچنین این طرح ضوابطی برای آنچه «سالمسازی محتوای فضای عمومی خدمات فضای مجازی» خوانده شده در نظر میگیرد و در آن مجازاتهایی برای متخلفان در نظر گرفته شده است. این طرح تلاشی برای «سلطهگری حاکمیت بر فضای مجازی»خوانده شده و به تلاش تکراری حکومت برای مقابله با تکنولوژی رسانهای (مثلا از طریق انسداد اینترنت) تعبیر شده است.
چرا تلاشهای تکراری حکومت ایران در سانسور شکست میخورد؟ نمونه تلگرام
برای یافتن خطوط کلی منطق نظام ولایی برای مقابله با اینترنت به نمونه درگیری آن به قصد کنترل با اپلیکیشن پیامرسان بسیار محبوب تلگرام در ایران میپردازیم. طرحهایی از جمله طرح صیانت از اینترنت از رویه و تجربه همین تلاش و درگیری پیروی میکنند.
در سالهای گذشته اپلیکیشن پیامرسان تلگرام در بین میلیونها ایرانی محبوبیت زیادی پیدا کرد. تا ماه اردیبهشت سال ۱۳۹۶ تصور میشد که تلگرام چهل میلیون کاربر فعال در ایران داشته باشد. یعنی چیزی بیش از ۹۰ درصد کاربران اینترنت موبایل در ایران از کاربران تلگرام نیز بودهاند (منبع). تخمین زده میشود که تقریبا نیمی از پهنای باند اینترنت ایران برای تلگرام استفاده میشد (منبع). برای بسیاری از ایرانیان، به ویژه در مناطق روستایی، تلگرام به معنای کل اینترنت بود. تعداد زیادی از کاربران تلگرام در ایران حتی از ایمیل و سایر امکانات اینترنت استفاده نمیکردند اما با تلگرام کاملا آشنا بودند (منبع).
مقامات حکومت ایران مدتها بود که از تلگرام انتقاد میکردند و ادعا داشتند «استفاده از تلگرام پشت بسیاری از اعتراضات ضد نظام در کشور بوده است» (منبع). در ماه دی ۱۳۹۶، موجی از اعتراضات سراسر ایران را فرا گرفت. به دنبال این اعتراضها، مقصر دانستن تلگرام در میان مقامات رژیم ایران گسترده شد. علاءالدین بروجردی، رئیس وقت کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران، مدعی شد که تلگرام بستری مساعد برای تهدیدات امنیتی است و سازمانهای اطلاعاتی کشورهای متخاصم را به کنترل و استفاده از این اپلیکیشن متهم کرد (منبع). محسنی اژهای، دومین مقام قضایی وقت در ایران پا را فراتر گذاشت و تلگرام را مقصر مشکلات اقتصادی ایران و بحران ارزی در کشور دانست (منبع).
باوجود تردید دولت حسن روحانی در فیلتر کردن تلگرام، سرانجام قوهی قضاییهی ایران دسترسی به تلگرام را ممنوع کرد (منبع). تلویزیون دولتی ایران این تصمیم را برای «حفاظت از امنیت ملی» دانست. به گزارش سایت قوه قضاییه نیز « اقدامات گروهکهای معاند در اغتشاشات دی ماه ۱۳۹۶ و بسیاری از اقدامات ضدامنیتی دیگر از طریق این پیام رسان سازماندهی و هدایت شده است» (منبع).
جالب این است پس از مسدود کردن اپلیکیشن مشابهی به نام وایبر در نزد کاربران ایران محبوبیت پیدا کرد. این داستان در طول چهار دههی گذشته تکرار شده است. یک پدیده تازه رسانهای در میان ایرانیان محبوب شده، دولت ایران آن را ممنوع/مسدود کرده، و پدیده دیگری به سرعت جای آن را گرفته است. مقامات جمهوری اسلامی این جلوههای فناوری رسانهای را خطرناک میدانند و بهشدت آنها را محدود میکنند. اما سؤال اینجاست که چرا باوجود اقدامات خود به هدف مطلوبشان نمیرسند. مقامات ایران معتقدند بسیازی از مشکلاتی که با آن مواجه هستند، نتیجه فناوریهای رسانهای است. آیا میتوانیم این طرز تفکر را در مطالعات علم رسانه ببینیم و آیا میتوانیم پاسخ دهیم که چرا نادرست است؟
«رسانه پیام است»[1]
این تنها مقامات ایران نیستند که معتقدند فناوری به طور عام، و فناوریهای ارتباطاتی به طور خاص، تعیینکنندهی تحولات جامعه و فرهنگ آن است. شاید یکی از نمادینترین نظریهپردازان رسانهای با این طرز تفکر، مارشال مکلوهان، نظریهپرداز کانادایی باشد. مک لوهان تاریخ بشر را بر اساس فرهنگهای ناشی از رسانه به دورههای متمایز تقسیم میکند. به باور او و هماندیشانش، فرهنگ شفاهی و سنتی با عصر دوم که در آن تکنولوژی نوشتن پدید میآید، زوال مییابد. پس از عصر فرهنگ شفاهی، عصر چاپ و فرهنگ الکترونیکی آغاز میشود. میتوانیم این تقسیمبندی تاریخ را به امروز تعمیم دهیم و عصر دیجیتال و عصر داده (data) را به آن اضافه کنیم.
یکی از پایههای فکر مکلوهان بحث او دربارهی بسط توانایی فیزیکی انسان بهوسیلهی تکنولوژی است. بهباور مکلوهان در هر دورهای از تاریخ، فناوریهای رسانهای غالب، تواناییهای حسی و فیزیکی انسانها را گسترش دادهاند. هر فناوری «بسط انسان» است. به عنوان مثال، لباس را میتوان به عنوان «بسط پوست انسان» در نظر گرفت و ماشین چاپ افزونهای بر توانایی بینایی انسان است. به باور مکلوهان فناوریهای جدید لزوما جامعه را متحول میکنند و آن را وادار میکنند تا بر اساس آن تغییر کند. او به شکلی راسخ اعتقاد داشت که راهی برای فرار نیست و رسانه لزوما جامعه را تغییر میدهد.
هنگامی که مک لوهان با این سؤال مواجه شد که چگونه میتوانیم این روند تغییر را کنترل کنیم یا از آن جلوگیری کنیم گفت: «ما نمیتوانیم از آغوش فناوری روزانهی خود فرار کنیم، مگر اینکه به غارنشینی روی بیاوریم» (منبع).
اگر کسی بر این باور باشد که یک فناوری ویژه خطرناک است، طبعا فکر میکند که چگونه استفاده از آن را میتوان محدود یا به کل ممنوع کرد. مقامات ایران هم در مورد اینترنت این گونه فکر کردهاند و همچنان فکر میکنند.
«دنیایِ قشنگِ نو»[2]
دید مکلوهان میتواند مبنای نگاهی منفی به رسانه باشد: وقتی رسانه به عنوان وسیله انتقال پیام، با خود پیام یکی گرفته شود، نظر منفی نسبت به پیام بسط میکند به خود وسیله، به خود رسانه. از طرف دیگر این برداشت هم میتواند صورت گیرد: رسانه تعیینکننده است، به این معنی که تکنولوژی رسانهای میتواند جهان را عوض کند. این نظری است بسیار شایع در جهان ما.
ریچارد باربروک، دانشمند بریتانیایی علوم اجتماعی، در یک مقالهی مشهور خود با عنوان کمونیسم سایبری در سال ۲۰۰۰ میلادی استدلال کرد که اینترنت به تولید آرمانهای اجتماعی و کمونیستی منجر میشود. اما حالا بعد از دو دهه میبینیم که اینترنت چطور به ابزار مهم سرمایهداری تبدیل شده است.
برخی از آثار علمی وجود دارد که باورهای گسترده در مورد قدرت ماوراء طبیعی فناوری را دستهبندی میکند. به عنوان مثال، پر هتلند (منبع)، محقق دانشگاه اسلو، سه فراروایت را در گفتمانهای رایج دربارهی اینترنت را طبقهبندی کرده است: روایتهای آرمانشهری، روایتهای پادآرمانشهری و روایتهایی که فناوری را به عنوان ریسک تلقی میکند. هتلند نشان میدهد که چگونه دوگانگی باورها (خوب یا بد) در مورد فناوری در گفتمانهای رایج وجود دارد. همانطور که دروتنر، استاد علوم رسانه در دانشگاه کپنهاگ (منبع) اشاره میکند، ترس از «رسانههای خطرناک» و واکنش غیرمنطقی یا احساسی به آن پدیده جدیدی نیست. میتوانیم آن را به قرن هجدهم فرانسه و مکانها و زمانهای متعدد دیگر در تاریخ ارتباطات جمعی ردیابی کنیم. دروتنر استدلال میکند که «هراس رسانهای ویژگیهای ذاتی و مکرر مدرنیته است».
بنابراین، باید واکنش مقامات حکومت ایران را به رسانههای اجتماعی یک واکنش معمولی و تکراری (هر چند نادرست) بدانیم. با اینحال، این اولین بار نیست که مقامات ایران یک فناوری رسانهای را به امید حل مشکلات خود ممنوع میکنند.
سؤالی که در اینجا با آن روبرو هستیم این است که: چرا این کار آنطور که مقامات ایران انتظار دارند عمل نمیکند؟ اگر ساختن یک جامعهی ایدهآل (از دید مقامات ایران) به دلیل فناوریهای رسانهای ممکن نیست، چرا این مقامات پس از چهار دهه کنترل اکید این فناوریها هنوز نمیتوانند به اهداف خود برسند؟
منظومهای فراهم آمده از علتها و معلولها
تحلیل شکست مکرر مقامات ایران با توجه به نگرش آنها به فناوریهای رسانهای میتواند حاصل درک نادرست از توانایی رسانه و تکنولوژی باشد.
در میان محققانی که شیوهی نظریهپردازی مکلوهان را رد میکنند، نظریهپرداز فرهنگی بریتانیایی، ریموند ویلیامز، موضع پربازتابی دارد. او مکلوهان را به «جبرگرایی تکنولوژیک» متهم میکند. ویلیامز از تحلیل فرمالیستی مک لوهان از رسانه و نادیده گرفتن گزارههای «قدرت، اقتصاد سیاسی، سازمان نهادی و زندگی روزمره» انتقاد میکند. به عبارت دیگر، ویلیامز، برخلاف مک لوهان، فناوریهای رسانهای را یک محصول فرهنگ گسترده میبیند که تاریخ اجتماعی خاص خود و ریشه در نوآوریهای قبلی دارد. برای او، این فناوریها را نمیتوان به یک توضیح ساده فروکاست. این فناوریها در خلاء و در نتیجه یک تحقیق علمی مجزا اختراع نشدند.
همانطور که ویلیامز استدلال میکند، این فناوریها خود جزئی از جامعه هستند و فقط یکی از اجزای یک مجموعهی بسیار پیچیده را تشکیل میدهند. رژیم ایران تلگرام را مقصر مسائل مختلف از بحران اقتصادی گرفته تا فعالیتهای تروریستی میداند. اما با مسدود شدن تلگرام، رژیم ایران هنوز با همان مشکلات مواجه است. بنابر نگرش نوع ویلیامز، این بحرانها و فعالیتها به خاطر تلگرام، اینستاگرام و غیره اتفاق نیفتاده است، بلکه صرفا با آن منعکس شده است. شاید بتوان گفت تکنولوژی (یا مکالمات مختلف از طریق رسانههای آنلاین) آنها را منعکس کرده است، اما مطمئنا باعث ایجاد آنها نشده است. پس با مسدود کردن اینترنت چیزی حل نمیشود. شاید حکومت ایران باید به جای دیگری را نگاه کند تا علت اصلی مشکلات خود را ببیند.
یکی دیگر از تئوریهایی که میتواند شکست رژیم ایران را در رسیدن به جامعهی ایدهآل خود، با وجود تلاش مکرر در محدود کردن هر بستر رسانهای، توضیح دهد، ساخت اجتماعی فناوری (SCOT) است. تحلیل نگرنده بر ساخت اجتماعی نشان میدهد که فناوری جامعه را تغییر نمیدهد، بلکه این جامعه است که فناوری را شکل میدهد. به عبارت دیگر، SCOT نمیپذیرد که فناوری تحولات اجتماعی را تعیین میکند و استدلال میکند که این طرز تفکر از نظر فکری ضعیف و از نظر سیاسی مشکل آفرین است (همانند مشکلاتی که این نگاه برای ایرانیان پدید آورده). میتوان نگرش جمهوری اسلامی در مسدود کردن دسترسی به فناوریهای رسانهای را با تلاش برای جنگیری برای رفع یک بلا مقایسه کرد. آنها نمیتوانند انتظار داشته باشند که مشکلاتشان در جامعهای بدون رسانههای آنلاین از بین برود زیرا اساسا این مشکلات توسط این رسانهها بهوجود نیامدهاند. تلگرام/ایسنتاگرام/کلابهاوس نیز مانند هر فناوری دیگری بر اساس نیازها و خواستههای موجود جامعه شکل میگیرد و نه برعکس.
––––––––––
پانویسها
[1] عبارت معروفی از مارشال مکلوهان (The medium is the message)
[2] نام کتابی از آلدوس هاکسلی. نویسنده در این رمان جامعهای را به تصویر میکشد که بهموجب تغییرات در تکنولوژی، تغییرات فراوانی کرده است و راه فراری از این دنیای مصنوعی نیست.