صادق تیرافکن، عکاس و هنرمندی که در ایران و خارج از مرزها به خوبی شناخته شده بود، در حالی در سن ۴۸ سالگی درگذشت که تا آخرین روزهای زندگی نیز در حال تجربههای جدید بود. تیرافکن خود را بیشتر از آنکه یک عکاس بداند، هنرمندی چند رسانهای میدانست، کسی که دوست داشت از هر ابزاری برای خلق آثارش استفاده کند. از جلوههای کامپیوتری گرفته تا کولاژ و قطعهچسبانی و ترکیبکردن عکس با نقاشی و طراحی.
صادق تیرافکن بعد از چند سال مبارزه با سرطان سرانجام در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ در تورنتوی کانادا درگذشت. او در سال ۱۳۴۴ در کربلا از پدر و مادری ایرانی زاده شد و سپس همراه خانوادهاش به ایران بازگشت. سال ۱۳۶۹در رشته عکاسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. تیرافکن دهها نمایشگاه انفرادی و جمعی در ایران و کشورهای مختلف برگزار کرد. بسیاری از آثار او هم اینک در موزهها و گالریهای مختلف دنیا نگهداری میشوند. موزه هنرهای معاصر تهران، موزه بریتانیا در لندن، خانه اروپایی عکاسی در پاریس، موزه بروکلین در نیویورک، موزه برایتون در بریتانیا و همچنین موزه لسآنجلس جزو مؤسساتی هستند که برخی از آثار او را در اختیار دارند. او همچنین در بسیاری از کشورهای جهان از جمله قطر، آلمان، سوییس، بلژیک، استرالیا، آمریکا، فرانسه و روسیه نمایشگاه برگزار کرده بود. از نخستین نمایشگاههایی که او در ابتدای کار حرفهای خود برگزار کرد میتوان به نمایشگاه سال ۱۹۸۹ در گالری منصوره حسینی در تهران اشاره کرد. در بهمن ماه سال ۱۳۹۱ نیز او مجموعهای از کارهای دوران دانشجویی خود را در نمایشگاهی با نام «گامهای اولیه» در گالری هما در تهران به نمایش گذاشت؛ نمایشگاهی که در حقیقت جزو آخرین پروژههای او در زندگی بود و سیر تحول دید هنری او را نشان میداد.
شخصیتپردازی در عکسهای تیرافکن راهی بود که او را به نمایش بدن انسانی نیز رساند. بدنهای مردانه نیمه لخت سهم مهمی در آثار او دارند.
صادق تیرافکن که محصول نظام آموزشی هنری در دهه شصت بود، خیلی زود مسیرش را از عکاسی مستند و اجتماعی جدا کرد. خودش در مصاحبهای گفته است این نوع عکاسی او را اقناع نمیکرد و زمانی که در میان منابع محدود آن سالها توانست عکسهای سندی شرمن، عکاس پست مدرن آمریکایی را ببیند دانست که راهها و تجربههای دیگری نیز در دنیای عکاسی وجود دارند؛ راهی که در آن میتوان عکاسی و پرفورمنس را نیز با هم ترکیب کرد.
این خصلت نمایشی در کارهای تیرافکن بارز و برجسته است. بسیاری از آدمها در عکسهای او گویا شخصیتهای یک نمایش هستند که رو به سوی دوربین ژست گرفتهاند. در گام بعدی او شخصیتهای آثارش را با نمادها و عناصر هنر و فرهنگ ایرانی ترکیب میکند. این دغدغه نشان دادن هویتهای چندگانه ایرانی تا آخرین کارهایش نیز با او ماند. تیرافکن در یک مجموعه از کارهای معروفش، شخصیتهای آثارش را به میان ویرانههای تختجمشید و معبد چغازنبیل برد و از آنها عکاسی کرد؛ شخصیتهایی که البته اکثر آنها عکاس بودند. در این میان صحنهپردازی و چیدمان عناصر بصری صحنه جزو مشخصههای بارز کارهای تیرافکن بود.
اما جستوجوی تیرافکن در میان عناصر هنر ایرانی به همینجا ختم نمیشود. او به گفته خودش میخواهد مدام به فرهنگ و تاریخ ارجاع دهد تا به قول خودش به یادمان بیاورد از کجا برخواستهایم. مجموعه عکسهای او از حجله درگذشتگان، عکسهای زورخانه، هویت گمشده، لوح حمورابی و مراسم عاشورا جزو این آثار هستند.
اما نمیتوان بدن و جایگاه مهم آن در آثار تیرافکن را نیز نادیده گرفت. او جزو کسانی بود که بعد از انقلاب و در دهه هفتاد توانست راههای جدیدی برای نمایاندن بدن انسانی در کانون اثر هنری پیدا کند. شخصیتپردازی در عکسهای تیرافکن راهی بود که او را به نمایش بدن انسانی نیز رساند. بدنهای مردانه نیمه لخت سهم مهمی در آثار او دارند. چه آنجا که به سراغ زورخانه میرود و چه آنجایی که خالکوبیها و نقش و نگارهای بدن را در عکسهایش به نمایش میگذارد. در قدم بعدی، خط و نگارههایی دیگر توسط او روی عکس بدنهای نیمهلخت کار میشود.
خصلت نمایشی در کارهای تیرافکن بارز و برجسته است. بسیاری از آدمها در عکسهای او گویا شخصیتهای یک نمایش هستند که رو به سوی دوربین ژست گرفتهاند.
بدنهای تیرافکن در بسیاری از آثارش وجه اروتیک نیز پیدا میکنند، حتا آنجا که این بدنها با خون و چاقو نیز آمیخته میشوند. بدنهای درهم تنیده مردانی که با هم کشتی میگیرند، یا پیچ و تاب عضلات مردانه که با انحناهای خطاطی فارسی درهم آمیخته شدهاند، همگی درونمایهای اروتیک نیز دارند. او خود در جایی اشاره کرده بود که زمانی که تمام رسانههای غربی به دنبال تصویر کردن زن ایرانی با چادر و حجاب و یا نشانههای فرهنگی از زن ایرانی بودند، او به دنبال این رفت که مرد ایرانی را با پسزمینه تاریخ و هویت متکترش نیز نشان دهد. سفر مردهای تیرافکن از تختجمشید و با پارچهای روی صورت آغاز میشود و به حجلهها و زورخانههای تهران میرسد.
او حتا گاه دو عنصر به ظاهر بیارتباط فرهنگی را در کنار هم مینشاند. چند سال پس از نخستین مجموعه عکسهایش از تخت جمشید، تیرافکن اینبار تختجمشید را با لنگ قرمز حمام عکاسی میکند. او به صراحت میگوید به عقیده او لنگ سمبلی از مردانگی ایرانی است؛ سمبلی که در حال فراموشی است.
تیرافکن در یکی از آخرین پروژههایش به سراغ فرش انسانی میرود و جمعیت انسانی را در بافت فرش ایرانی نشان میدهد. در این آثار پرتره انسانها جای نقش و نگار فرش را میگیرد و به این ترتیب فرشی چهلتکه بافته میشود که نشاندهنده تنوع فرهنگی و جمعیتی در ایران است.
صادق تیرافکن همچنین جوایزی بینالمللی نیز به دست آورده بود. در سال ۲۰۱۲ او توانست برنده تندیس، مدال طلا و دیپلم افتخار پانزدهمین افتخار پانزدهمین دوسالانه بینالمللی هنر آسیایی شود. تیرافکن در دهه هفتاد و در فضای هنری ایران در عرصهای گام گذاشت که پیش از او چندان محل تجربه عکاسان و هنرمندان دیگر قرار نگرفته بود.
گالری زمانه: پارهای از آثار صادق تیرافکن