کابل ــ ایران از چهار دهه به این سو هدف مهاجرت صدها هزار آواره افغانستانی بوده است. دو میلیون مهاجر چهار دهه است که در این کشور زندگی میکنند و طبق گزارش نهادهای داخلی ایران و سازمانهای بینالمللی، از شروع رویکار آمدن مجدد طالبان ۸۰۰ هزار تا یک میلیون نفر دیگر به آوارگان افغانستانی در ایران اضافه شدهاند.
اگر سری به مسافرخانهها در منطقه «کوتهسنگی» در مرکز شهر کابل بزنیم، از هر ده مسافر نه نفر مقصد ایران را برای مهاجرت انتخاب کرده است، مسافرانی که تنها چاره برای زنده ماندن را رفتن قاچاقی به ایران میبینند.
مسیر هرات، فراه و نیمروز سه مسیری است که بیشتر از سوی آوارگان برای رسیدن به ایران انتخاب میشود. هر سه مسیر پرخطر، خشن و دشوار است، اما مسیر نیمروز برای عبور و مرور افراد به شکل قاچاق سهلتر از دو مسیر اولی است، هم به دلیل نزدیکی به خاک ایران و هم اینکه دشت و مسطح است. این مسیر به رغم خطرات، اما بیشتری را جذب میکند؛ زیرا مسافران اکثراً نمیتوانند قاچاقی از مسیر هرات و فراه بگذرند.
علی از ولایت دایکندی است، جوان ۲۰-۲۲ سالهای که امسال با وجود آن که دانشجوی سال دوم دانشگاه است تصمیم گرفته برای بهدست آوردن لقمهای نان و لحظهای امنیت به ایران هجرت کند.
علی میگوید: «وقتی میبینی آیندهای در این مملکت نداری، چارهای جز رفتن در پیشروی تو نیست، میدانم که در ایران مجبورم کارگری کنم، پدر ۲۰ سال در ایران کارگر بود با امید و آرزو زمینه تحصیلمان را فراهم کرد، حال از کار افتاده و من مجبورم دست آنان را بگیرم.»
علی و هشت نفر از جوانان همروستاییاش تصمیم گرفتهاند به ایران بروند، با چند نفر از دوستانشان در آنسوی مرز هماهنگی کردهاند که به محض ورودشان زمینۀ کار برای آنان فراهم شود. همانند علی و دوستان، هزاران جوان خسته و ناامید دیگر از تمامی اقصی نقاط افغانستان جانشان در کف دست میگیرند و به شکل سیلآسا به سمت ایران روانه هستند.
با توجه به این که شرایط کار بر اثر شیوع کرونا در ایران نیز وخیم است، علی میگوید: «همین قدر که در ایران کار کنم و مصارف خودم را پیدا کنم میتوانم امیدوار باشم که از سرما و گرسنگی در افغانستان نجات پیدا خواهم کرد.»
مسافرانی که مقصد ایران را برای هجرت انتخاب کردهاند، نخست به شهر مرزی زرنگ در نیمروز میروند و از آنجا با قاچاقبران بلوچ از مرز عبور کرده و به ایران میرسند.
سرور یکی از صدها نفری است که این روزها در شهر زرنج کار و بار پر رونقی دارد، کار وی این است که زمینه اقامت، عبور مسافران از مرز و پیدا کردن قاچاقچی مطمئن برای مسافران را در شهر زرنج فراهم میکند.
سرور از کار و بارش برای ما میگوید: «قبل از شروع زمستان روزانه به طور متوسط ۴ تا ۵ هزار نفر از همین شهر به سمت ایران میرفتند و هزینه عبور و مرور هر فرد ۵ میلیون تومان(چیزی حدود ۱۷ هزار افغانی) بود، اما با توجه به اینکه در فصل زمستان قرار داریم روزانه کمتر از هزار نفر توانایی عبور از مرز را دارد.»
هزینه هر فرد مجرد۱۰ میلیون تومان است و کسانی که با خانواده خود قصد عبور از مرز را دارند باید ۱۲ تا ۱۳ میلیون تومان بپردازند.
از جمله فعالیت دیگری که سرور و سایر همکارانش انجام میدهند تبدیل پول افغانی به تومان و بالعکس است و همچنین تهیه سیمکارت و شارژ کارت برای مسافران.
سرور میگوید: «قاچاقچیان سیمکارتهای ایرانی (همراه اول، ایرانسل و رایتل) که اعتبار دوماهه دارد را برایمان از آن سوی مرز میآورند، ما آن به قیمت ۳۰۰ تا ۵۰۰ ( ۳ تا ۵ دلار) افغانی به مسافران میفروشیم تا در صورتی که راه شان را در مسیر عبور از مرز گم کنند با قاچاقچی مربوطهشان در ارتباط باشند.»
غلامعلی نیز که همانند سرور کارش تسهیل کار مسافران در شهر زرنج است میگوید: «هزینهای که از مسافران گرفته میشود یک بخش آن رشوهای است که به مرزبانان ایرانی داده میشود، هر مسافر مجبور است ۲ تا ۵ میلیون تومان به مرزبانان ایرانی پرداخت کند.»
به گفته وی، «تمامی این کارها در مقابل چشمان نیروهای طالبان انجام میگیرد چون آنان میدانند که نمیشود با وعده و وعید خالی به مردم نان و امنیت داد که در کشورشان بمانند، ۵ ماه از شروع حکومتداریشان گذشته اما آنان حتا توانایی دادن پاسپورت را هم به مردم ندارند که به شکل قانونی و از طریق گذرگاههای رسمی مردم داخل ایران شوند.»
ایران، مقصدی که مسافران انتخاب کردهاند با همه دشواریها و مصائبش تنها مسیری است که فعلاً موجود است. این درحالی است که شرایط برای زندگی و کار در ایران نیز برای اتباع افغان روز به روز دشوارتر و خطرناکتر میشود، شرایط وخیم اقتصادی در ایران، سقوط ارزش تومان در مقابل دالر، شیوع گونههای مختلف کرونا در آنجا و … از جمله مسایلی است که علاوه بر ایرانیان، مهاجران غیرقانونی افغانستانی نیز مجبورند با آن دسته و پنجه نرم کنند.
دلایل مهاجرت اجباری ساکنان افغانستان
سرزمینی در پهنه گیتی نیست که آوارگان افغانستانی در آنجا پرتاب نشده باشد، از جزیره جاوه در اندونیزیا تا سواحل دریای مدیترانه در ترکیه و اقصی نقاط عالم از «جابلقا تا جابلسا» هزاران نفر در مرزها گیرمانده و صدها نفر بر اثر تیراندازی مرزبانان، سردی هوا، گرسنگی و قحطی کشته یا ناپدید شده است.
با آمدن طالبان مهترین دلایلی که مردم افغانستان به شکل گسترده و گروهی تصمیم به ترک خانه و کاشانهشان گرفتهاند و بخش عمدهای از این آوارگان راهی همسایۀ همزبان و هم مذهبشان شدند، فقر و بیکاری و ظلم و ارعابی است که طالبان حاکم ساختند.
یک. کوچ اجباری مردم توسط طالبان
روزنامه هشت صبح در تاریخ ۲۲ سنبله( شهریور) ۱۴۰۰ طی گزارشی اعلام کرد که افراد «وابسته به طالبان» هزارههای برخی مناطق دایکندی را به کوچ اجباری وادار کردهاند براساس ادعای باشندِگان این مناطق، افراد مسلح وابسته به گروه طالبان مردم محل را تهدید کردهاند که تا کمتر از یک هفته دیگر خانههایشان را تخلیه و به محلات دیگر کوچ کنند؛ در غیر آن، اگر علیهشان هرگونه «ظلم و ستم» صورت بگیرد، حق شکایت را ندارند. آنان مدعیاند که به تکرار اخطار دریافت میکنند و به آنها گفته میشود که از منطقه کوچ کنند و به امید رسیدهگی قانونی و اصولی هم نباشند. همینگونه باشندگان محل تأکید میکنند که در ۴۰ سال گذشته در این مناطق زندگی کرده و زمین و ملکیت هیچکسی را هم غصب نکردهاند که اکنون به یکباره چنین وادار به کوچ اجباری میشوند. این درحالی است که مسئله کوچ اجباری مردم علاوه بر مناطق مرکزی که عمدتاً از قوم هزاره و دارای مذهب شیعه هستند، در ولایات دیگری مثل هلمند، قندهار، فاریاب، بلخ، پنجشیر، قندوز، تخار و بدخشان نیز از سوی رسانهها و نهادهای مستقل حقوق بشری به صورت متواتر گزارش شده است.
محمدحسین و خانوادهاش از جمله صدها خانوادۀ آوارهای است که مجبور شده خانه و کاشانهشان را ترک کرده و حالا در کابل در شرایط سخت و طاقتفرسایی زندگی کنند، وی میگوید: «افراد مسلح و زورمندی که ادعا داشتند خانه و جایدادهای پدری ما از آنهاست آمدند به زور اسلحه تمامی زندگیمان را از ما گرفتند، ما در کشور خود هم آوارهایم.»
به گفته محمد حسین، بسیاری از اقارب و همسایگانش مجبور شدند به کابل و شهرهای دیگر بروند و از آنجا راهی ایران و پاکستان شدند.
کوچ اجباری هزارههای مناطق مرکزی افغانستان توسط نیروهای مسلح وابسته به طالبان، یادآور نسل کشی و آواره ساختن این مردم توسط امیرعبدالرحمن خان در اواخر قرن نوزدهم میلادی است، امیر آهنینی که به ادعای فیض محمدکاتب هزاره قریب به ۶۰ درصد از مردم هزاره را به جرم قومیت و مذهبشان یا از کشور راند و یا نسل کشی کرد.
دو. ترور و کشتار سیستماتیک کارمندان و نیروهای نظامی حکومت پیشین
با سقوط حکومت پیشین در افغانستان، نیروهای نظامی این کشور که تعداد آنان بر اساس آمارهای گفته شده بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر بود به یکباره از هم پاشید این نیروها که در قالب ارتش ملی، پولیس ملی و امنیت ملی تقسیم شده بودند وظیفه جنگ در مقابل گروههای تروریستی را بر عهده داشتند.
طالبان در شروع کار با اعلام عفو عمومی تمامی کارکنان نظامی و غیرنظامی حکومت پیشین درصدد ایجاد پروپاگندا و کسب مشروعیت در بین مردم و جامعه جهانی بودند، اما با گذشت هرروز گزارشهای متعددی توسط رسانه و نهادهای حقوق بشر مبنی بر ترورهای مخفیانه و مخوف مبنی بر کشتار کارمندان و نیروهای نظامی حکومت پیشین گزارش میشود.
طبق یکی از همین گزارشها که توسط رادیو زمانه به نشر رسیده، طالبان از مدتها پیش درصدد صدور جواز دینی برای کشتن نظامیان پیشین افغانستان بوده اند تا ترور و حذف این نیروها جنبه شرعی و قانونی به خود بگیرد.
محمدولی و همسرش که هردو عضو نیروهای پولیس ملی افغان بودند و حالا مجبور به ترک وطن شدهاند در مصاحبه به رادیو زمانه میگویند: «وقتی طالبان تمام افغانستان را گرفتند نیروهای آنان در منطقهای که ما زندگی میکردیم شروع به جستجوی خانه به خانه نظامیان حکومت پیشین کردند، به بهانههای مختلفی افراد را دستگیر میکردند آنان را با خود میبردند. در وضعیت سیاه و تاریک در سایه امارت طالبانی مجبور شدیم از راههای قاچاق خود را به ایران برسانیم و فعلن خودم در اصفهان کارگری میکنم تا خرج خانواده را از این طریق به دست بیاورم.»
هزاران نفر از این قبیل افراد یا به صورت مخفیانه در داخل افغانستان زندگی میکنند یا اینکه در کشورهای همسایه یعنی ایران و پاکستان روزگاری سختی را سپری میکنند.
سه. فقر گسترده و بیکاری شدید مردم
بیکاری و فقر میلیونها نفر از ساکنان افغانستان دلیل مهم دیگری است که ساکنان این جغرافیا را مجبور کرده که دست به مهاجرت و آوارگی بزنند. طبق گزارشها و با توجه به عوامل ذکر شده در این گزارش، حمایت جمهوری اسلامی ایران از گروه طالبان در دو دهه اخیر سبب قدرتگیری دوباره این گروه در افغانستان شده و خود عامل دیگری در جهت تباهی زندگی مردم افغانستان شد. حکومت ایران از طالبان به عنوان نیروی نیابتی علیه امریکا استفاده کرد.
چهار. بسته شدن دانشگاهها و مراکز تحصیلی و ممانعت دختران از تحصیل توسط طالبان
طبق آمارها قریب ۶۰ درصد از جمعیت افغانستان را جوانان تشکیل میدهند، در بیست سال اخیر از جمله حال با رویکار آمدن گروه طالبان در افغانستان و تشکیل حکومت به شدت مستبد و تک قومی، میلیونها نفر از شهروندان افغانستان که تعلق قومی و مذهبی به این گروه ندارند مجبور به ترک خانه و کاشانهشان گردیدهاند.
پس از قدرت گیری طالبان، نظام آموزشی افغانستان از همگسیخت و قوانین سفت و سخت طالبانی شرایط را برای دانشآموزان دشوار ساخته است. در قدم اول طالبان مکتبهای دخترانه را برای دختران بالای صنف ششم بستند و صنوف دانشگاهها را با پرده و چوب از هم جدا کردند. دانشجویان در شرایط باز و اکادمیک در حال فراگیری دانش روز بودند، حالا باید در فضای بسته طالبانی و خفقان سیاسی، آنچه را که طالبان با قرائت بنیادگرایانه از اسلام دارند به دانشجویان دیکته میکنند، فرا بگیرند.
در پی تحولات اخیر بسیاری از استادان دانشگاه راه مهاجرت را در پیش گرفته و ترک وطن کردند. رفتن استادهای دانشگاه نیز مزید برعلت شد تا دانشجویان از درس و علم دلسرد شوند و راه دشوار مهاجرت را در پیش بگیرند. تفکیک صنوف میان دختران و پسران، فضای بسته سیاسی و اکادمیک، نبود استادان و هزاران دلیل دیگر سبب شده است تا دانشجویان ترک تحصیل و وطن کنند. از سوی دیگر وضعیت بد مالی دانشجویان و شهروندان، دانشگاهها را به سمت فروپاشی و سقوط کشانیده است.