بر پایه اعلام انجمن جهانی قلم، دست کم ۵۲ روزنامهنگار و نویسنده تنها در کشورهای آمریکای لاتین در فاصله سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱ بهدلیل اشتغال به حرفه خود بهقتل رسیدهاند. تحقیقات انجمن جهانی قلم در این زمینه نشان میدهد که بیش از ۹۰ درصد این قتلها بدون مجازات باقی ماندهاند.
انجمن جهانی قلم خود را نهادی مدافع آزادی بیان میداند که از زمان تأسیس یعنی در یک صد سال گذشته، در زمینه ترویج ادبیات و حمایت از آزادی بیان تلاش کرده است. «کمیته نویسندگان زندانی» در انجمن جهانی قلم، پانزدهم نوامبر هر سال را روز نویسندگان و روزنامهنگاران دربند نامیده است.
امسال روز جهانی نویسندگان در بند در حالی فرا میرسد که چهار عضو کانون نویسندگان ایران با اتهامات بی اساس در زندان بهسر میبرند.
رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن سه نفر تن از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان ایران از مهرماه ۱۳۹۹ با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» در زندان بهسر میبرند. همچنین آرش گنجی، یکی دیگر از تلاشگران کانون نویسندگان ایران، اوایل آبانماه جاری با اتهامات مشابه با همکاران خود، برای اجرای حکم حبس روانه زندان اوین شد.
پروین اردلان، نویسنده، پژوهشگر و از بنیانگذاران سازمان مردمنهاد مرکز فرهنگی زنان بر این باور است که سرکوب نویسندگان در ایران برای «متوقف ساختن صدای آزادی خواهی» و نهادینه کردنِ هرچه بیشترِ «سانسور» در کشور است.
او به زمانه میگوید:
«ماجرای سرکوب آزادی بیان در ایران، داستان تازهای نیست و همواره با مقاومت هم روبهرو بوده است. از تبعید، بازداشت و کشتار زنجیرهای نویسندگان گرفته تا اکنون که چهار نفر از اعضای کانون نویسندگان با حکمهای سنگین امنیتی در زندان بهسر میبرند. هدف این است که صدای آزادی خواهی متوقف و سانسور نهادینه شود.»
بهگفته او، بازداشت آرش گنجی بهدلیل ترجمه کتابی درباره انقلاب روژاو، تحت عنوان «کلید کوچک دروازهای بزرگ، انقلاب روژاوا» یا بازداشت دیگر اعضای کانون نویسندگان برای تدوین کتابی درباره تاریخ کانون نویسندگان در ایران به نام «۵۰ سال کانون نویسندگان» یا گردهمایی در سالگرد یا یادبود نویسندگان منتقد یا انتشار بیانیههای کانون، نشان میدهد که حکومت جمهوری اسلامی هر صدا و تلاش منتقدانهای را چه به صورت فردی و چه بهشکل جمعی تحمل نمیکند.
کانون نویسندگان ایران از بدو تاسیس خود تاکنون چه در دوران حکومت پهلوی و پس از آن یعنی در دوران جمهوری اسلامی، با محدودیتهای فراوانی روبهرو شده و برخی از اعضای این کانون از گذشته تاکنون به حبس و اعدام محکوم شده یا بهقتل رسیدهاند.
برجستهترین نمونه از برخورد حذفی و خشونتآمیز با اعضای کانون نویسندگان ایران در سالهای دهه ۱۳۷۰ شمسی روی داده است. محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، احمد میرعلایی، حمید حاجیزاده، مجید شریف، غفار حسینی، احمد تفضلی، ابراهیم زالزاده و پیروز دوانی از جمله اعضای شناخته شده کانون نویسندگان ایران بودند که عمدتا در سال ۱۳۷۷ با عاملیت مأموران وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.
در همین زمینه: دادخواهی قتلهای زنجیرهای، گره خورده با رنج یک سرزمین
پروین اردلان اما بر این باور است با وجود همه فشارها و سرکوبهایی که علیه اعضای کانون نویسندگان در دههها و سالهای گذشته اعمال شده، کانون نویسندگان ایران نهادی مستقل است و اساسا قدیمی ترین نهاد فرهنگیای است که هیچ شرط و استثنایی را برای آزادی اندیشه و بیان و نشر نمیپذیرد:
«این کانون به رغم همه دسیسهها و فشارهایی که برای از هم پاشی و نابودی آن نهاد انجام شده و میشود همچنان به حیاتش، حضورش، چندصداییاش و پیوندش به جنبش حق خواهی و آزادی خواهی در ایران ادامه میدهد و نمیگذارد که حق آزادی بیان به مثابه حقی بدیهی در جامعه فراموش شود. همین مقاومت علنی در برابر سرکوب سازمان یافته حکومتی خشم جمهوری اسلامی را علیه کانون افزایش داده است.»
وضعیت ناگوار نشرِ کتاب در ایران؛ از گرانی کاغذ تا ممیزیهای ارشاد
بر اساس گزارشهای منتشر شده در ماههای اخیر، وضعیت چاپ و انتشار کتاب در ایران روز به روز بدتر میشود. دولت حسن روحانی در راستای اعمال سانسور مضاعف و فشار بر ناشران، در سال ۱۳۹۸ اعلام کرد که کارگروه تخصیص ارز برای واردات کاغذ از وزارت صنعت، معدن و تجارت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل میشود. در ادامه این اقدامات کمیتهای نیز به منظور «سامان دهی کاغذ مطبوعات» زیرنظر معاونت مطبوعات داخلی این وزارتخانه تشکیل شد. با وجود وعدههای داده شده و علیرغم اتخاذ چنین تصمیماتی، قیمت کاغذ بهشکل باور نکردنی افزایش یافت.
عملکرد چند ماهه ابراهیم رئیسی بهعنوان رئیس دولت ایران هم نشان میدهد دولت او اساسا برنامهای برای بهبود وضعیت صنعت چاپ و نشر در ایران ندارد.
فساد گسترده در واردات کاغذ و به وجود آمدن پدیده احتکار در بازار این محصول و همچنین عدم توزیع منصفانه و سهمیه بندی کاغذ بین چندگانههای انتشاراتی-مطبوعاتی مصرف کننده کاغذ، از عوامل ایجاد بحران در بازار کاغذ در کشور است.
به نوشته پایگاه خبریِ باشگاه خبرنگاران جوان و به نقل از یک ناشر کتاب در ایران، در آبانماه جاری، برخلاف وعدههایی که مسوولان دولتی در زمینه جلوگیری از افزایش قیمت کاغذ دادهاند، بهای کاغذ تحریر با ابعاد ۶۰ در ۹۰، به بندی ۶۱۰ هزار تومان رسیده و همچنین قیمت کاغذ گلاسه هم به ۶۰۰ هزار تومان رسیده است.
گران سازی کاغذ و به تبع آن بالا رفتن قیمت کتاب در ایران و همچنین عدم اتخاذ تمهیدات لازم برای جلوگیری از ورشکستگی ناشران کتاب در کشور، یکی از مواردی است که در سالهای اخیر فشار مضاعفی را بهویژه از لحاظ معیشتی، بر دوش نویسندگان و ناشران گذاشته است.
از سوی دیگر سانسور هدفمند کتاب که با عنوان «ممیزی کتاب» هم در ایران از آن یاد میشود، به روندی گفته میشود که ناشران و نویسندگان در طی آن موظف شدهاند کتاب خود را برای بررسی و حذف موارد مغایر با دیدگاه حکومتی، به اداره ممیزی وزارت ارشاد ارسال کنند.
اعمال سیستماتیک ممیزی کتاب در ایران یکی از اصلیترین و قدیمیترین روشها برای سرکوب آزادی بیان در ایران است. پروین اردلان با اشاره به همین موضوع میگوید:
«به باور من، سرکوب آزادی بیان یکی از مهمترین چالشهای نویسندگان در ایران است. دامنه سانسور و سرکوب آنقدر وسیع است که نویسندگان را هم گاه با خود سانسوری اولیه در این پروسه همراه میکند. مثلا اگر قرار باشد اثری در ایران منتشر شود از ابتدا طوری باید بنویسند که با تیغ سانسور مواجه نشود یا متنی که قرار است از دست نویسنده به دست ناشر و سپس بازبین به مرحله تولید برسد ممکن است تفاوتی چشمگیر با آنچه در ذهن نویسنده میگذرد، داشته باشد.»
بهنظر این نویسنده و پژوهشگر، اعمال سانسورِ هدفمند توسط دولت در ایران تا جایی پیش رفته که برخی از نویسندگان را دچار پدیده «خودسانسوری» کرده است:
«در گفتگویی که با یکی از دوستان نویسندهام در ایران داشتم از او پرسیدم خودسانسوری از ابتدای کار چرا؟ او میگفت میخواهم زمان رفت و برگشت کار را کوتاهتر کنم در غیر این صورت پروسه زمانی طولانیتر میشود.»
بهگفته اردلان، در چنین فضایی، برخی از نویسندگان، اجبارا، آثار خود را خارج از کشور منتشر میکنند که در نوع خود تلاشیست برای عبور و اعتراض به حصر، فیلتر و رسیدن به آزادی بیان.
او با اشاره به اینکه، سانسور کتاب در ایران و اعمال فشار بر نویسندگان منجر به «زیر زمینی شدنِ» امر نویسندگی میگردد، میگوید:
«اساسا در چنین فضایی نویسندگی را حتی نمیتوان به عنوان شغل محسوب کرد چون آیندهای پایدار را با توجه به عدم امنیت اقتصادی و سیاسی برای نویسنده رغم نمیزند. نگاه امنیتی به مساله نشر و نویسنده سرکوب آزادی بیان را شدت میبخشد و به ایجاد فضایی ناامن در تولید فرهنگ و ادبیات و نوعی اضطراب امنیتی برای آزادی بیان و نشر دامن میزند یعنی همان چیزی که جمهوری اسلامی میخواهد.»