شعارهای تبلیغاتی برای بسیاری از کاندیداها در ایران، صورت «مهریه» را دارد که در مورد آن میگویند، نه کسی آن را داده و نه کسی آن را گرفته. «ایجاد اشتغال و مبارزه با بیکاری»، «رفع مشکل گرانی و تورم»، «وزارت زنان»، «مدیریت جوانان» و «توجه به مطالبات اقلیتهای قومی و مذهبی» از جمله این شعارهاست.
کاندیداهای ریاست جمهوری در هر دوره، بنا بر گرایش سیاسی و شناخت خود از نیازها و اولویتهای کشور و گاه برآمده از مطالبات رایدهندگان، شعارها و برنامههایی را ارائه میکنند که محور اصلی سخنرانیها و مناظرههای تبلیغی آنها میشود.
هنگام شعارسازی و سخنرانی، کمتر کسی به ضمانت اجرایی شعارهای مطرح شده توجه میکند. گاه حتی این شعارها و برنامهها از اساس در حیطه اختیارات رئیسجمهوری نیستند یا مرجع تصمیمگیری درباره آنها، مقامهای دیگری در جمهوری اسلامی هستند؛ نهادهایی مانند شورای عالی امنیت ملی یا رهبر کشور که در بسیاری از مسائل کلان کشور تعیینکننده به شمار میروند.
بسیاری از شعارهای مطرح شده هم تنها جنبه نمایشی دارند؛ تلاشی برای جذب اقلیتها و قشرهای خاموش یا سوار شدن بر موج مطالبات اجتماعی و اقتصادی مردم.
هنگام شعارسازی و سخنرانی، کمتر کسی به ضمانت اجرایی شعارهای مطرح شده توجه میکند. گاه حتی این شعارها و برنامهها از اساس در اختیار رئیسجمهوری نیست.
بسیاری از این شعارها اما تاریخ مصرف دارند. عمر مطرح شدن این شعارها تا روز رایگیری است و پس از آن، بیشتر این وعدهها به فراموشی سپرده میشود یا حتی عکس آنها عمل میشود.
از شعار تا عمل
کم نیستند رایدهندگان ایرانی که در دورههای مختلف، هربار بر مبنای وعدههای کاندیداها پای صندوقهای رای رفتهاند. آنها که در شرایط دشوار اقتصادی و اجتماعی پای صحبتهای کاندیداها نشستند، در بسیاری از موارد همین شعارهای تبلیغی را محور انتخاب خود قرار دادند. از زمانی که با هیجانهای پس از ۱۳۵۷ روسای جمهور انقلابی برگزیدند و شور «بنیصدر» و ساده زیستی «رجایی» ملاک انتخاب شان شد، تا زمانی که خسته از ویرانیها جنگ و فشارهای اقتصادی پس از آن دوران، «هاشمی رفسنجانی» را برای سازندگی و توسعه اقتصادی مناسب دیدند.
زمانی هم فشارهای اجتماعی و محدودیتهای سیاسی آنها را به سمت اصلاحات سوق داد و «محمد خاتمی»، با شعار «توسعه سیاسی»، وارد میدان انتخابات شد و از «مردمسالاری» و «آزادی» سخن گفت. در تمام این دورهها هم بودند کاندیداهایی که از «معجزه اقتصادی» و «مبارزه با فساد» سخن میگفتند و با وعده «پول نفت که باید مستقیم به جیب مردم برود»، تلاش کردند رای مردم را بگیرند.
در حالی که مسائل اقتصادی همواره در صدر وعدههای تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری ایران بوده است، در کنار آن برخی هم وعدههایی مبنی بر بازتر کردن فضای اجتماعی برای زنان و جوانان دادهاند و برخی از ایجاد فرصت برای رساندن آنها به مدیریت کلان سخن گفتهاند.
محمد رفیع محمودیان، جامعه شناس و کارشناس امور سیاسی، درباره ماهیت شعارهای تبلیغاتی کاندیداها در ایران به زمانه میگوید: «قدرت رئیس جمهور در ایران هم از سوی قوه مقننه و هم از سوی رهبری و نهادهای وابسته بدان محدود و مهار میشود. رئیس جمهور نمیتواند برنامه و دیدگاه خویش را جز در بده و بستان و سازش با دیگر مراکز قدرت پیاده کند.
همزمان بهخاطر نبود نظام حزبی نامزدهای ریاست جمهوری فقط شخصیت سیاسی خود و تعلق جناحی خویش را در انتخابات نمایندگی میکنند. تودههای رأی دهنده نیز، از آنجا که بهگونه طبقاتی و اجتماعی سازمانیافته نیستند، از نامزدها انتظار برنامه دقیق اقتصادی و سیاسی ندارند. آنها بیشتر میخواهند بدانند که نامزدها چه تحولی را در عرصه سیاست بهوجود خواهند آورد.»
در حالی که مسائل اقتصادی همواره در صدر وعدههای تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری ایران بوده، برخی هم وعدههایی مبنی بر بازتر کردن فضای اجتماعی برای زنان و جوانان دادهاند.
محمد رفیع محمودیان درباره نقش سیاست در شکلدهی شعارهای تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری میگوید: «نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری وعده- شعارهایی کلی میدهند ولی تا حد زیادی بدان وفادار میمانند. بخشی از وعدهها هویتی و شخصیتی هستند. ساده زیستی، سرراستی، مردمی بودن و پرکاری نمونههای چنین وعده-شعارهایی هستند. اینجا سیاست نمایشی نقش مهمی ایفا میکند. نامزدها وعده- شعارهای خود را با پوشش، شیوه سخنورزی و رفتار خویش به نمایش میگذارند.
بخشی دیگر از وعدهها برنامههای کلی اقتصادی و سیاسی است. انتقال مستقیم درآمد نفتی به جیب یا سفره مردم، اجرای سریع طرحهای عمرانی، مدیریت عقلایی اقتصادی و شفافیت سیاسی و اقتصادی نمونه وعده-شعارهای کلی برنامهای است. بخش دیگر وعده- شعارها فرهنگی است. رئیس جمهور در این زمینه دارای قدرت خاصی نیست ولی از او انتظار میرود برنامه و شعارهایی را طرح کند. وعده- شعارهای او در این زمینه باز کلی است، از وعده ایجاد جامعه مدنی و بازگشایی فرهنگی جامعه گرفته تا مبارزه فرهنگی با تهاجم دشمن امپریالیستی. اینجا نیز سیاست نمایشی نقش معینی، در قالب سخنوری و رفتار نامزدها، به عهده دارد.»
او درباره تفاوتها و شباهتهای وعدههای انتخاباتی در نظام حکومتی ایران و آمریکا میگوید: «وعده-شعارها در ایران همچون وعده- شعارها در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (جایی که باز نظام حزبی ضعیف و قدرت رئیس جهمور محدود است) برنامه کاری نیستند. انتخابات اساسا دارای چنین کارکردی نیست. تودههای رأیدهنده بین دو یا چند برنامه دقیق انتخایاتی یک بدیل را بر نمیگزینند.
کارکرد اصلی انتخابات ایجاد شور و امید در دل توده است. برای همین باید هر بار شخصیتی با وعده- شعاری پرطمطراق، کسی همچون اوباما، احمدینژاد یا موسوی، در میدان ظاهر شود. مهم درگیر ساختن مردم در فرایند انتخابات و ایجاد شور سیاسی نزد آنها در یک دوره است.
چون نظام جمهوری اسلامی نیز در چند دهۀ اخیر گرفتار انسداد بوده نامزدها باید وعده- شعارهای رادیکال و نیمه براندازانه در جهت اصلاح یا متحول ساختن شرایط طرح کنند. این را نیز فقط میتوان با طرح وعده- شعارهایی کلی و مبهم ولی همزمان هدفمند و شبه انقلابی انجام داد. نامزدهای ریاست جمهوری از همان آغاز و پیش از انتخابات زمینه را برای تقابل با کلیت نظام فراهم میآورند.
جذابیت سیاست و انتخابات ریاست جمهوری ایران نیز در همین امر قرار دارد. شعارهای واقعگرایانه دقیق برنامهای اینجا به کاری نمیآیند.»
انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در ایران هم عرصه مطرح شدن شعارهای تبلیغاتی فراوان بود. محمود احمدینژاد، محسن رضایی، مهدی کروبی و میرحسین موسوی، چهار کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دهم، با برگزاری جلسات مختلف، برگزاری برنامههای مختلف تبلیغاتی، شرکت در برنامههای مختلف در رادیو و تلویزیون و سفرهای متعدد انتخاباتی، دیدگاهها و راهکارهای خود را برای حل مشکلات ایران مطرح کردند.
محمد رفیع محمودیان: از آنجا که تودههای رأی دهنده بهگونه طبقاتی و اجتماعی سازمانیافته نیستند، از نامزدها انتظار برنامه دقیق اقتصادی و سیاسی ندارند.
اقتصاد، سیاست خارجی و مسائل اجتماعی مهمترین حوزههایی بودند که هر کدام از این کاندیداها درباره آنها اظهارنظر کردند و وعده دادند. مشکلات معیشتی قشرهای زیادی از جامعه در دوران سیطره اصولگرایان بر قوه مجریه، چنان گسترده بود که خود رئیس دولت نهم با شعارهایی همچون پرداخت ۵۰ تا ۷۰هزار تومان به هر نفر، میرحسین موسوی، کاندیدای اصلی اصلاحطلبان با شعار «بازتعریف عدالت»، مهدی کروبی با شعار«اعطای سهام نفت به مردم» و محسن رضایی با وعده « تلاش برای رفع بیکاری، فقر و گرانی» با مردم سخن گفتند.
احمدینژاد: سود نفت در جیب مردم
برنامههای محمود احمدینژاد، در واقع چیزی نبود جز ادامه سیاستهای او در دوره نخست ریاست جمهوریاش. او اعلام کرد که طرحهای نیمهتمام خود را دولت نهم تکمیل خواهد کرد. همچنین تاکید کرد که در دوره جدید، علاوه بر برنامههای قبلی، برنامه جدیدی برای سهامی کردن نفت اجرا خواهد کرد. براساس این طرح، بنا بود اوراق مشارکتی منتشر شود و سود صنعت نفت در اختیار تمام مردم ایران قرار بگیرد.
او همچنین برنامههای دیگر خود را به این ترتیب اعلام کرد: «اجرای قانون خدمات کشوری و افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان دولت، گسترش ارتباط با کشورهای آمریکای لاتین، سیاست پایداری و مقاومت در موضوع هستهای و رد هرگونه تعلیق غنیسازی، انجام سفرهای استانی و برگزاری جلسات دولت در مراکز استانها، اجرای طرح سهمیهبندی بنزین، اجرای طرح هدفمند کردن یارانهها، پرداخت سهام عدالت و فروش اوراق مشارکت نفتی، مبارزه با مفاسد اقتصادی، تشریح قاطع سیاستهای ایران در مجامع بینالمللی، تلاش برای تکمیل طرحهای نیمهتمام و اجرای سریع طرحهای جدید، حمایت از جنبشهای حماس و حزبالله.»
مدیریت زیر ۳۰ سالهها
محسن رضایی، کاندیدای اصولگرای دیگر در انتخابات ریاست جمهوری دهم بود. او که خود دکترای اقتصاد دارد، داود دانشجعفری، وزیر اقتصاد برکنار شده دولت نهم را به عنوان رئیس ستاد انتخاباتیاش برگزید و در سخنرانیهای تبلیغاتیاش، بیش از هر چیز بر اقتصاد تاکید کرد.
در زمینه سیاست خارجی، تلاش برای جلب همکاری سازمان ملل و کشورهای مختلف جهان برای ایجاد قانون اساسی و روی کارآمدن دولتی دموکراتیک در فلسطین، افزایش تعامل با کشورهای حاشیه خلیج فارس بهویژه عمان و قطر و همچنین امضای قرارداد استراتژیک با عربستان، ایجاد کنسرسیومی با حضور تمام کشورهای دارای فناوری انرژی هستهای در داخل ایران و فروش اورانیوم غنی شده در ایران به کشورهای نیازمند این فناوری، از مهمترین برنامههای محسن رضایی بودند.
«چون نظام جمهوری اسلامی در چند دهۀ اخیر گرفتار انسداد بوده، نامزدها باید وعده- شعارهای رادیکال و نیمه براندازانه در جهت اصلاح یا متحول ساختن شرایط طرح کنند.»
او همچنین در برنامههای خود اعلام کرد که «دولت باید عرصه را برای حضور نسل سوم بازکند تا جوانان مسئول اجرایی شوند و افراد دارای تجربه در اتاق فکر بنشینند و به نسل جوان کمک کنند».
تغییر مدیریت در کشور از راس دولت تا بدنههای اداری و تشکیل دولت ائتلافی با استفاده از نخبگان کشور، تشکیل وزارت امور اجتماعی برای ساماندهی نظام خانواده، اجرای طرح جامع برای مسائل فرهنگی و امور مربوط به جوانان برای ایجاد نشاط و آرامش در خانوادهها و انتخاب چند وزیر و استاندار از بین زیر ۳۰ سالهها و ورود اولین گروه از مدیران نسل سومی به سیستم مدیریتی کشور، از دیگر برنامهها و وعدههای محسن رضایی بود.
محسن رضایی همچنین وعده داد که به بینظمیهای موجود در اداره کشور پایان دهد و دولت را به اجرای سیاستهای کلی و برنامهها پایبند کند.
افزایش وامهای خرید مسکن و افزایش سرمایهگذاری خارجی برای بالا بردن قدرت خرید مردم، احقاق حقوق زنان و تبدیل خانهداری به شغلی با حقوق و بیمه و تلاش برای اعتلای جایگاه بانوان ایرانی، کاهش مدت خدمت سربازی به یک سال و تبدیل آن به یک شغل، تقسیم کشور به ۹ منطقه فدرال اقتصادی و واگذاری هدفی معین به هر یک از مناطق به شکلی که مکمل یکدیگر باشند، واگذاری باشگاههای ورزشی به هواداران و مربیان و ورزشکاران در مدت یک یا دو سال، از دیگر برنامههایی بود که محسن رضایی میخواست در صورت رسیدن به ریاست جمهوری، آنها را اجرا کند.
محسن رضایی برنامههای تحول اقتصادی و سهمیهبندی بنزین در دولت قبلی محمود احمدی نژاد را تایید نمیکرد و معتقد بود: «در طرح تحول اقتصادی احمدینژاد اشکالات زیادی وجود دارد و من، حتما این طرح را دنبال نمیکنم، برنامه من یک انقلاب اقتصادی در کشور است و این انقلاب اقتصادی قطعا از راه سهمیهبندی بنزین و محدودیتهایی که دولت ایجاد کرده، نخواهد بود.»
هر ایرانی ماهی ۷۰هزار تومان
مهدی کروبی، برای انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری هم نامزد شده بود و شعار پرداخت ماهانه ۵۰ هزار تومان به هر ایرانی، تا مدتها توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده بود.
«سیاست نمایشی نقش مهمی ایفا میکند. نامزدها وعده- شعارهای خود را با پوشش، شیوه سخنورزی و رفتار خویش به نمایش میگذارند.»
در انتخابات دوره یازدهم، مهمترین برنامههای انتخابات مهدی کروبی در بخش اقتصاد، هدفمند کردن یارانهها در درازمدت برای حل مشکلات اقتصادی، تشکیل سهام عام در بخش نفت و گاز برای تحت پوشش قرار دادن مردم ایران و کاهش وابستگی دولت به درآمدهای نفتی بود.
او اعلام کرد که براساس این طرح، به افراد بالای ۱۸ سال، ماهانه ۷۰ هزار تومان پرداخت میشود.
مهدی کروبی، «جراحی گام به گام و حساب شده اقتصاد ایران» را از هدفهای مهم خود اعلام کرد و گفت در بدو در اختیار گرفتن دولت گزارشی منصفانه به مردم میدهد و پس از آن نیز درباره عملکرد قوه مجریه گزارشهای مستمر به مردم داده خواهد شد.
او با اعلام اینکه سه اصل «اسلامیت»، «جمهوریت» و «ایرانیت» را در کنار هم جمع خواهد کرد، بر تنشزدایی در عرصه سیاست خارجی از طریق شفافسازی و اعتمادسازی در کنار پافشاری بر مواضع ایران تاکید کرد و گفت که افزایش سرمایهگذاری خارجی در کشور از طریق تعامل با کشورهای مختلف جهان از برنامههای او خواهد بود. همچنین مهدی کروبی اعلام کرده بود که طرحهای دولتهای قبلی را بررسی کارشناسانه میکند تا در صورت امکان اجرای آنها را ادامه دهد.
مهدی کروبی کاندیدایی بود که برای حوزههای اجتماعی هم برنامههایی اعلام کرده بود. شکست انحصار رسانهای و گردش سریع و آزاد اطلاعات، توسعه تربیت بدنی و سیاستزدایی از آن، رفع تبعیض جنسیتی و توسعه مشارکت زنان، اجرای مثلث تامین اجتماعی برای شهروندان با سه ضلع «بیمه خدمات درمانی»، «بیمه بیکاری» و «بیمه تحصیلی و حرفهای کردن خدمت سربازی از دیگر برنامههای مهدی کروبی در حوزه اجتماعی بودند.
منتقد همه سیاستهای قبلی
میرحسین موسوی از مهمترین کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری دهم بود. او از همان آغاز به عملکرد دولت نهم درعرصههای مختلف، انتقاد کرد. راستگویی، دولت پاک، عقلانیت و دربرگیرندگی (رفع تبعیض) در شعارهای او جایگاه بسیار مهمی داشتند.
در حوزه اقتصاد با توجه به اینکه برخی کارشناسان اقتصادی او را به دلیل دولتی کردن اقتصاد در دوران نخستوزیریاش تایید نمیکردند، سیاستهای دوران نخست وزیری خود را اقتضای آن دوران دانست و تاکید کرد که به ضرورت گسترش خصوصیسازی در کشور معتقد است. بر این اساس او اعلام کرد که از سرمایهگذاری بخش خصوصی حمایت میکند و امکان حضور قدرتمندانه بخش خصوصی را فراهم خواهد کرد.
مطالبات زنان و جوانان در سنت سیاسی ایران سابقه زینتی و نمایشی دارد و معمولا پس از هیاهوهای انتخاباتی به حاشیه رانده میشود.
ایجاد مسیرهایی که به تصمیمهای عقلانی در کشور بیانجامد و همچنین سیاستهای اقتصادی روشنی که با یکدیگر تناقض نداشته باشند، ایجاد توازن میان صادرات و واردات کشور، کاهش تورم و کنترل نقدینگی از طریق افزایش تولید و ایجاد انضباط مالی و ثبات مدیریتی درکشور، تلاش برای کاهش وابستگی دولت به درآمدهای نفتی و سوق دادن این درآمدها به سمت سرمایهگذاری در کشور، تقویت بنیههای تولید از جمله جهتدهی تسهیلات اعتباری به سمت فعالیتهای مولد و بهبود فضای کسب و کار، از شعارهای دیگر انتخاباتی میرحسین موسوی برای در دست گرفتن سکان اداره کشور بودند.
در زمینه سیاست خارجی، میرحسین موسوی اعلام کرد که کشورهای همسایه و منطقه خاورمیانه را برای برقراری ارتباط در اولویت قرار خواهد داد و از تنشها کم خواهد کرد.
او همچنین اعلام کرد که خواهان و گسترش روابط با تمام کشورهای شرق و غرب با پشتوانه روابط خوب منطقهای است اما از مواضع ایران در زمینه انرژی هستهای کوتاه نخواهد آمد.
ادامه مذاکرات در چارچوب آژانس انرژی اتمی با همه کشورهایی که تمایل به مذاکره داشته باشند و مذاکره با آمریکا در صورت عملی شدن شعار تغییر از سوی رئیسجمهور این کشور، از دیگر برنامههای اعلام شده میرحسین موسوی در زمینه سیاست خارجی بود. احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی، ارائه لایحهای به مجلس برای ملزم کردن دولتها به پیگیری مصوبات دولتهای قبلی هم طرحهایی بودند ک موسوی قصد داشت در صورت به قدرت رسیدن، در کشور اجرا کند.
انتخابات یازدهم: هوای گرگ و میش
گرچه از میان چهار کاندیدای ریاست جمهوری دوره دهم، یکی به عنوان برنده اعلام شد و دیگران فرصت اجرای برنامهها و شعارهای انتخاباتی خود را نیافتند، اما پیدا کردن نقطههای مشترک در برنامههای انتخاباتی آنها چندان سخت نیست.
زندگی بهتر و به خصوص حل کردن مشکلات اقتصادی، شاید مهمترین وعدهای است که کاندیداهای ریاست جمهوری دادند؛ هرچند اجرایی کردن این وعده بر مبنای تفاوتهای اعتقادی و فکری و تعلق آنها به جناحهای سیاسی گوناگون نمیتوانست یکسان و با یک روش باشد.
زندگی بهتر و به خصوص حل کردن مشکلات اقتصادی، شاید مهمترین وعدهای است که کاندیداهای ریاست جمهوری دوره دهم دادند.
وعده دادن پول نقد به عنوان سهام عام در طرح مهدی کروبی، در نهایت با اجرایی شدن طرح هدفمندی یارانهها توسط محمود احمدینژاد، شکلی واقعی پیدا کرد. با این همه، بیتوجهی به هشدارهای کارشناسان اقتصادی و فراهم نکردن زیرساختهای لازم برای اجرای آن، در کنار فشارهای بینالمللی و تحریمها، در عمل این طرح را به عاملی برای افزایش تورم فزاینده و مشکلات شدید اقتصادی برای مردم تبدیل کرد و اکنون ایران از نظر اقتصادی به دشوارترین شرایط خود در سالهای اخیر رسیده است.
در عرصه سیاسی اما تاکید بر تقویت روابط ایران در منطقه میان همه کاندیداها اشتراک داشت؛ هرچند دو کاندیدای اصلاحطلب روی خوشتری به روابط دوستانه با سایر کشورها نشان داده بودند و محمود احمدینژاد حمایت آشکار خود را از حماس و حزبالله اعلام کرده بود.
با این حال، تاکید بر ادامه روند غنیسازی اورانیوم و مقاومت بر سر آن، سیاست مشترکی بود که گویا کسی قصد مخالفت با آن را نداشت و تنها تفاوت در آن، در شیوه تهاجمی احمدینژاد بود که آن را در دوران ریاست جمهوری خود به کار گرفت و با تقابل و به کارگیری شیوه دشمنسازی و تاکید بر ادامه برنامه غنیسازی به هرقیمتی، ایران را در عرصه بینالمللی منزویتر کرد و باعث تشدید فشارهای بینالمللی شد.
در حالی که سه کاندیدا در مناظرهها و سخنرانیهای خود بر اصلاح نابسامانیهای ناشی از دوران قبلی ریاست جمهوری احمدی نژاد تاکید میکردند، خود او بر ادامه روند پیشین اصرار داشت و هیچگونه شعار فرهنگی و اجتماعی جز وعده آوردن پول نفت بر سر سفرهها، به مردم نداد. کاندیداهای دیگر اما قشرهای دیگری از جامعه را مخاطب قرار داده بودند.
هرچند مطالبات زنان و جوانان در سنت سیاسی ایران سابقه زینتی و نمایشی دارد و معمولا پس از هیاهوهای انتخاباتی به حاشیه رانده میشود، تاکید ویژه محسن رضایی بر جوانان و زنان، شعارهای تبلیغاتی مهدی کروبی درباره زنان و آزادی رسانهها تلاشی برای جذب آرای بخشهای متنوعی از جامعه بودند.
با ریاست جمهوری محمود احمدینژاد اما وعده حضور زنان و جوانان و آزادیهای اجتماعی وارونه شد. هرچند احمدینژاد نخستین وزیر زن را در کابینه خود معرفی کرد، اما در نهایت با اختلافهای شدید او را به بدترین وضعی از کابینه خود راند و مشاوران جوان و وزیر جوان او در وزارت بهداشت قبلی هم به همین سرنوشت دچار شدند. در عرصه اجتماعی هم، احمدینژاد دوران ریاست جمهوری خود را با کشتن و زندانی کردن جوانانی آغاز کرد که برای اعتراض به انتخاب او به خیابانها آمده بودند. در ادامه این دوران، جداسازی جنسیتی، اجرای طرحهای امنیت اخلاقی، سهمیهبندی جنسیتی و…، درعمل فضا را برای زنان و جوانان محدودتر کرد.
چهار سال پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری، نتیجه وعدههای افتصادی و اجتماعی برای مردم ایران، اقتصادی فروپاشیده، چهره مخدوش بینالمللی، به حاشیه رانده شدن فعالان اجتماعی و سیاسی، محدودتر شدن اقلیتها، زنان و جوانان و در نهایت ، آینده مبهم و نامعلومی است که نامزدهای دوره یازدهم، به عنوان عرصه ارائه شعارهای تبلیغاتی خود تحویل میگیرند.
خانم نعیمه دوستدار!
ای کاش شما در پایان مقاله خود می فرمودید که با روی کار آمدن موسوی،
چه چیزی تغییر اساسی میکرد؟
به شما پیشنهاد میکنم یک تماس با استاد شفیعی کدکنی بر قرار نمایید و
بپرسید که منظور ایشان از نوشتن مطلب زیر چه بوده است؟
«من مانند Julien Benda که در نیمهی اوّلِ قرن بیستم از خیانت روشنفکران سخن به میان آورد نیستم و قصد توهین به هیچ روشنفکر راستینی را ندارم.
از میرزا فتحعلیِ آخوندزاده و میرزاآقاخان کرمانی بگیر و بیا تا سیدحسن تقیزاده و ارانی و بهار و نیما یوشیج و صادق هدایت و ذبیح بهروز؛ ولی در مجموع آنها را به دو گروه تقسیم میکنم:
الف) روشنفکرِ «نمیخواهم»
ب) روشنفکرِ «چه میخواهم»
متأسفانه، جامعهی عقلگریز ما همیشه به «روشنفکرانِ نمیخواهم» (امثال صادق هدایت) بها داده است و از روشنفکرِ «چه میخواهم» (امثال سیدحسن تقیزاده و ارانی) با بیاعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است.
ولی آنها که سازندگان این سرزمیناند بیشتر همان «روشنفکرانِ چه میخواهم»اند چه ارانی باشد چه تقیزاده.
در ایران برای این که شما مصداقِ روشنفکرِ «نمیخواهم» شوید کافی است که از مادرتان «قهر کنید» و بگویید «خورشت بادمجان را دوست ندارم» و یک عدد رُمان پُستمُدِرْنِ کذائی و یا چند شعرِ جیغ بنفشِ بیوزن و بیقافیه و بیمعنی («اَحْمدا»ی مُدِرْن) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کاینات هم بد و بیراه بگویید و دهنکجی کنید.
ولی روشنفکرِ «چه میخواهم» شدن بسیار دشوار است و «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید «پای لرز» آن بنشینید.
و از نکات عبرتآموز، یکی هم این که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکران «نمیخواهم»ِ ما همیشه کف زدهاند!
«زمینهی اجتماعی شعر فارسی»، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی،»
mmansour piry khanghah / 11 May 2013