این روزها بحث درباره موضوع رتبهبندی معلمان در بین معلمان و مجلس شورای اسلامی بالا گرفته است. معلمان دوباره به خیابان آمدهاند و حق خود را میخواهند. پس از دورهای سکوت و رکود به نظر میرسد دوباره اعتراضات و سازماندهی از سر گرفته شده و اثر آن را در خیابان و بیانیههای معلمان میبینیم. با یکی از معلمان معترض در خصوص اعتراضات اخیر معلمان و ویژگیهایش به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
■ تجمعات اعتراضی معلمان دوباره از سر گرفته شده است، تحلیل شما در رابطه با بروز دوبارهی اعتراضات معلمان چیست؟ یک دوره سکوت به چه دلیلی رخ داد؟
تجمعات و اعتراضات معلمان تقریبا بعد از یک وقفهی یک سال و نیمه از آغاز سال ۱۴۰۰ شروع شد. اولین اعتراضات مربوط بود به اعتراضات معلمانی که در دانشسرا تحصیل کرده بودند. در دیماه سال ۹۹ بخشنامهای از طرف سازمان آموزش و پرورش صادر شد که دوسال تحصیل دانشسراییها را جزو سنوات کاریشان حساب نمیکرد و آموزش و پرورش این کار را انجام داد که کمبود نیروی کار خودش را جبران کند و معلمان دانشسرایی را که تعدادشان هم محسوس بود، این بخشنامه مجبور میکرد که دو سال بیشتر خدمت کنند.
اعتراضات از اسفند ۹۹ شروع شد و در فروردین به خیابان و مقابل اداره کل کشیده شد. در چند استان این اعتراضات را داشتیم؛ ازجمله در استان فارس. در فروردین ماه اعتراضات به تهران هم کشیده شد. معلمان دانشسرایی از نقاط مختلف ایران به تهران آمدند و درنهایت یک تجمع بزرگ در مقابل دیوان عدالت اداری برگزار کردند. همزمان با این تجمعات خیابانی، دانشسراییها وکیل گرفتند، پیگیری قضایی کردند و توانستند آن بخشنامه آموزش و پرورش که این گروه را ملزم میکرد بیشتر کار کنند، باطل کنند و دیوان به نفعشان رای داد و موفقیت مهمی بود.
اما این که یک و نیم سال قبلش اعتراضات به صورت میدانی و خیابانی نبود − اولین دلیل مهمش همهگیری کرونا بود و این مساله، مسالهی بسیار مهمی بود. در برهههای مختلف تشکلهای صنفی ترجیح دادند که از طرق مختلف دیگر بیانیههایشان را مطرح کنند. چرا که نمیخواستند در اوج کرونا با برگزاری تجمع و اعتراض خیابانی کسی آسیب ببیند. اما دور جدید اعتراضات که فراگیر شد مربوط میشود به آخرین تلاشهای دولت روحانی برای اجرای رتبهبندی. منظورم از تلاش، سرهمبندی کردن رتبهبندی بود. رتبهبندی الان ده سال است که در دستور کار قرار دارد با هدف بالا بردن سطح شایستگی و منزلت و معیشت معلمان، اما اجرا نمیشود.
برنامه ششم توسعه هم بر اجرای رتبهبندی تاکید دارد، سند تحول بنیادین همین طور. دولت روحانی علیرغم این که هشت سال فرصت داشت، در ماههای آخر و حتی میشود گفت در هفتهی آخر و روز آخر رتبهبندی معلمان را به مجلس داد و کمیسیون آموزش مجلس هم برآوردی کرد و یک پیشنویس اولیهای آمد که طبق آن، دریافتی معلمان باید حداقل، دقت کنید حداقل هشتاد درصد دریافتی اعضای هیات علمی باشد. یعنی میتواند ۹۰ درصد هم باشد، میتواند ۱۰۰درصد هم باشد.
طبق این پیشنویس رتبههای معلمان باید متناظر با رتبههای اساتید دانشگاه میشد. یعنی معلمان هم شبیه رتبهبندی هیات علمی که به آموزشیار، مربی، استادیار، دانشیار و استادتمام دستهبندی میشوند، معلمان هم باید به این صورت دستهبندی میشدند. خب وقتی که این مساله طرح شد، مورد استقبال معلمان واقع شد. این پیشنویس تیرماه سال جاری مطرح شد. ولی کم کم وقتی بحث اجرای رتبهبندی مطرح شد، دولت روحانی برای اینکه عدم اجرای این رتبهبندی را توجیه کند، گفت صد و شصت هزار میلیارد تومان پول نیاز هست برای اجرای رتبهبندی. در صورتی که کاملا دروغ میگفت. معلمان محاسبه کردند و دیدند نهایتا در بالاترین حالت که دولت بخواهد رتبه بندی را کامل برای همه معلمان هزینه کند، آنطور که مدنظر فعالان صنفی معلمان و تشکلهای صنفی بود اجرا کند، بیشتر از هفتاد میلیارد تومن هزینه نخواهد شد.
به خاطر همین آمدند این رتبهبندی را در کمیسیون آموزش مجدد به بحث گذاشتند و کاری کردند که رتبهبندی عملا به یک جنازه تبدیل شد. یعنی اینکه آن “حداقل هشتاد درصد هیات علمی” شد “هشتاد درصد حداقل حقوق اعضای هیات علمی” آن هم نه همه هیاتعلمیها، فقط هیاتعلمیای که آموزشیار و مربی هستند. این بند هفتم لایحه بود. این بند مورد اعتراض معلمان بود و هست.
دوباره بحث دیگری که مطرح شد این بود که معلمان باید تمام وقت بشوند، یعنی بهجای ۲۴ ساعت تدریس در هفته باید ۳۰ ساعت تدریس داشته باشند. این هم اگر اجرایی بشود آن وقت ۱۰۰ هزار کمبود نیروی کار آموزش و پرورش را جبران میکنند. این سیاستها کاملا حسابشده بود. خب معلمان هم که بیسواد نیستند، این لایحه را مطالعه کردند، انتقادات زیادی را مطرح کردند. کم کم مشخص شد که دولت روحانی و نوبخت چه خیانتی به معلمان در قضیه رتبهبندی کردند.
معلمان به صورت خودجوش و پراکنده از مردادماه شروع به اعتراض به این لایحه رتبهبندی کردند و خواستار این شدند که رتبهبندی به صورت کامل اجرا شود. خب این اعتراضات ادامه پیدا کرد، به شهریور که رسید تعداد اعتراضات بالا گرفت، و اگرچه اعتراضات از طریق تشکلهای صنفی نبود ولی خود اعتراضات هماهنگ بود طوری که در یکی از اعتراضات خودجوش در ۱۵ استان انجام شد.
برخی اعتراضات هم به این صورت بود که معلمان از شهرهای مختلف میآمدند در تهران اعتراض میکردند، تا اینکه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران در شهریورماه (۲۱شهریور) بیانیهای صادر کرد و مواضع خودش را نسبت به طرح رتبهبندی اعلام کرد و گفت این رتبهبندی اگر بخواهد تغییر کند و حداقل ۸۰درصد در آن لحاظ نشود، شورای هماهنگی مخالف است و از تجمعاتی هم که به صورت خودجوش برگزار میشد، اعلام حمایت کرد. در نهایت اعلام کرد خود شورای هماهنگی تجمعی در همین زمینه برپا میکند که در سوم مهر ۱۴۰۰ اولین تجمع فراگیر شورای هماهنگی و تشکلهای عضوش بود که در ۲۰ استان و ۴۵ شهر، این تجمع برگزار شد.
تجربهی مقاومت جمعی معلمان نشان داده که ادامهی فشارهایشان باعث عقبنشینی دولت و مجلس میشود و اجرای رتبهبندی به افقهای مدنظر معلمها نزدیک میشود.
بعد از برگزاری اولین تجمع، باز معلمان قبلش و بعدش به صورت خودجوش هم تجمع کردند، مثلا ۱۱ مهر در آستانه روز جهانی معلم، تجمعاتی در چند شهر برگزار کردند. در اول مهر نیز معلمان بهصورت خودجوش، تجمع اعتراضی برگزار کردند. اما شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران بعد از تجمع سوم مهر، اطلاعیهای صادر کرد و طی آن گفت ما دیدگاههایمان را نسبت به رتبهبندی و همچنین همسانسازی بازنشستگان اعلام میکنیم. به پیرو آن اطلاعیه نامهای را به صورت سرگشاده منتشر کرد که دیدگاههای خودش و نقدهایی که به لایحه وجود دارد و پیشنهادات خودش را ارائه داد و به نمایندگان مجلس فرصت داد که در این لایحهای که در ۳۰ شهریور بارگذاری شده و خلاف منافع معلمان است، تجدید نظر کند.
ولی خب تغییر لایحه همچنان عقب افتاده و هنوز مطرح نشده، بهخاطر همین دوباره شورای هماهنگی برای روز ۲۲ مهر اعلام تجمع سراسری کرد که در ۲۵ استان و حدود ۶۰ شهر این تجمعات برگزار شدند و معلمان اعتراضات خودشان را بیان کردند. این را بگویم که من همه اینها را که درمورد رتبهبندی گفتم، همزمان با آن بحث همسانسازی کامل بازنشستگان هم مطرح است. در طی این مسیر بازنشستگان فرهنگی هم تجمعات داشتند و به همان میزانی که بحث رتبهبندی برای شاغلان مطرح بوده، بحث اجرای کامل قانون مدیریت خدمات کشوری برای بازنشستگان و اجرای کامل همسانسازی هم مدنظر بوده است.
■ در حال حاضر اعتراضات معلمان حول چه مطالباتی سازمان یافته است؟
در حال حاضر اصلی ترین مطالبههای معلمان دو مطالبه است. مطالبهی اول، اجرای کامل رتبهبندی است به طوری که حداقل حقوق هر فرهنگی کمتر از ۸۰ درصد اعضای هیات علمی متناظر با خودشان نشود. یعنی اگر یک هیات علمی حداقل حقوقش ۱۵ میلیون است، یک معلم متناظر با او حداقل ۸۰ درصد دستمزد او را بگیرد، حتی میتواند بالاتر از این هم باشد. برخی از معلمان اصلا بر این باورند که چرا برابر نباشد، مگر جنس کار ما از هیاتعلمیها متفاوت است، مگر ما کمتر از آنها کار میکنیم و حتی در بسیاری موارد حتی مدرکها هم مشابه است. در هر صورت این مطالبه اصلی معلمان شاغل است.
مطالبهی بازنشستگان اجرای کامل قانون مدیریت خدمات کشوری است که از سال ۸۶ تا کنون اجرا نشده است، همچنین همسانسازی حقوق کامل بازنشستگان با شاغلین. در دورهی نوبخت، تیمی از تشکلهای سیاسی وابسته به حکومت و اصلاحطلبان تشکیل شد که اینها بهجای همسانسازی بحث متناسبسازی را مطرح کردند و در آنجا بحث همسانسازی را که ناظر بر افزایش حقوق بازنشستگان هست را سرهمبندی کردند و تا امروز هم مورد اعتراض بازنشستگان است و در این تجمعات اخیر هم که در کنار خواسته رتبهبندی، همسانسازی مطرح بوده است.
فقط این نکته را بگویم که یک سال و نیم، نوبخت از طریق همین تیم مذاکرهکننده، که در راس آنها دبیرکل مجمع فرهنگیان ایران اسلامی، فرجالله کمیجانی قرار دارد و حتی نوبخت را تا سطح ستایش بالا بردند، معلمان را بازی داد و برای مدتی هم معلمان به آنها اعتماد کرده بودند. ولی بعد از این که دولت دست خودش را رو کرد و نشان داد که در روزهای آخر دست معلمان شاغل و بازنشسته را در پوست گردو گذاشته، جبههگیری شدیدی نسبت به این تیم و نوبخت در بین معلمان شکل گرفت و هنوز هم ادامه دارد.
بهجز این دو تا خواسته اصلی، معلمان خواستار آزادی معلمان دربند و توقف احضار و پروندهسازی و بازداشت و اخراج معلمان هستند. اما نکته بسیار مهم دیگر که به خصوص از جانب شورای هماهنگی مطرح است، در کنار بحث معیشت معلمان و بحث امنیت فعالان صنفی، دفاع شورای هماهنگی از مطالبه آموزش رایگان، عادلانه و با کیفیت برای همه بویژه در مناطق محروم است. بهطوریکه شورای هماهنگی، در بیانیههایش و قطعنامه پایانی ۲۲ مهر تاکید کرد، خواهان این است که همه کودکان و دانشآموزان به خصوص در مناطق محروم از گوشی هوشمند و تبلت و همچنین اینترنت رایگان بهرهمند شوند. این هم یکی از مطالبات جدی معلمان است، معلمان به این روند فعلی هم اعتراض کردند.
همچنین با توجه به بحران کرونا معلمان خواستار این هستند که اگر مدارس قرار است بازگشایی شوند، شرایط رعایت پروتکلها در مدارس بهوجود آید. وقتی کلاسها ۴۰ نفره است چگونه میخواهند کلاسها را حضوری برگزار کنند، یا وقتی دانشآموزان کاملا واکسینه نشدند، یا هنوز ۱۵ درصد معلمان واکسینه نشدند. اینجا هم معلمان مطالبه دارند و میگویند کلاس مجازی اگر چه با این کیفیتی که ارائه میشود رضایت معلمان را جلب نمیکند، ولی اگر قرار باشد حضوری باشد، اگر پروتکل رعایت نشود همانطور که در بیانیه شورای هماهنگی آمده بود، به مسلخ فرستادن دانشآموزان است.
■ نیروهای سازماندهنده اعتراضات اخیر معلمان کدام نیروها هستند؟ آیا ما با تکثری از نیروهای سازماندهنده مواجهایم؟
ببینید نیروهای سازمانده الان کمی متکثر شده و این لزوما چیز بدی نیست. مثلا در آموزش و پرورش نیروی کار آموزشی همه یک وضعیت را ندارد، معلمانی را داریم که تازه استخدام هستند و ۳-۴ سال بیشتر سابقهی کار ندارند و دستمزدشان پایین است (زیر ۴ میلیون)؛ خب اینها آمدند در اعتراض به آن طرح فوقالعاده ویژه که در آن چیزی به حقوقشان اضافه نمیشد و اساسا پایین بودن دستمزدشان خودجوش اعتراض کردند. برخی از این اعتراضها در سطح نامهنگاری و ارسال اسمس و کمپین و ایجاد پتیشن میماند و برخی به خیابان منتهی میشود.
یکسری از معلمان، خرید خدمات آموزشی هستند که اینها در بالاترین سطح توسط بخش خصوصی استثمار میشوند و در استانهای محروم هستند و دارند تعدیلشان میکنند. خب اینها خودشان اعتراض سازماندهی میکنند و جلوی مجلس یا جلوی اداره کلها در استانها میآیند، که از جمله به استان کردستان، خرسان جنوبی و سیستان میشود اشاره کرد.
ما حتی پرسنل زحمتکش خدماتی، یعنی سرایداران مدارس را داریم که اعتراضات جداگانهای را داشته و دارند. دانشسرایی هم که مثالش را گفتم. بازنشستههای فرهنگی هم که میبنید همواره اعتراضات خاص خود را داشتهاند و حتی زمانهایی که شورای هماهنگی بیانیهای ندهد، برای مطالبات خودشان به خیابان میآیند.
نکتهی مهم در خصوص این بخشهای مختلف این است که وقتی بحث اعتراضها از کانال تشکلهای صنفی و شورای هماهنگی مطرح میشود، همهی این بخشها را دربر میگیرد؛ یعنی مثلا وقتی شورای هماهنگی فراخوان میدهد و بیانیهای صادر میشود، کلیهی نیروهای تحت پوشش آموزش و پرورش، حتی معلمان مدارس خصوصی و معلمان نهضت سوادآموزی و پیشدبستانیها را هم پوشش میدهد. شما اگر آرایش نیروهای معلمان در اعتراضات را ببینید متوجه میشوید که در جریان آن از بازنشسته تا خرید خدماتی و تا معلمان مدارس خصوصی حاضر میشوند.
اینجا لازم است تا اشارهای به اعتراضات نیروهای موسوم به کارنامه سبزها هم بکنم: ببینید اینها در اصل نیروی کار آموزش و پرورش نیستند، بلکه نیروهایی هستند که خواهان ورود به آموزش و پرورش هستند، که در آزمون علمی قبول شدند ولی ظرفیت کافی برای استخدامشان وجود نداشته و در نتیجه بیرون ماندند و به این امر معترضاند.
دو تحصن شبانهروزی (یکی ۱۱ و یکی ۲۰ روزه) را در نیمهی اول سال ۱۴۰۰ برگزار کردند که دولت و وزارتخانه در نهایت حاضر نشدند زیر بار استخدامشان بروند. در شرایطی دولت در حال طفره رفتن از استخدام این نیروهاست و در حالی دانشجو در دانشگاه فرهنگیان کم گرفته میشود که ظرف سه سال آینده حدود ۲۴۰ هزار معلم بازنشسته میشود و نیازمند نیروی کار است. اما دولت مایل است از طریق حقالتدریس یا خرید خدمات (که رقم آن بسیار ناچیز است) بازنشستهها را دوباره بهخدمت بگیرد.
این تشتت بین اقشار درونی معلمان برای مطالبات مختلفشان وجود دارد که تشکلهای صنفی سعی میکنند وقتی فراخوانی و مطالبهای دارند، آن را طوری مطرح کنند که هم معلم بازنشسته و هم تازه استخدامی منافعشان تأمین شود.
■ چشمانداز دستیابی به مطالبات را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه در مورد مشکلات معلمان و مطالباتشان باید به این نکته اشاره کنیم که عدم توجه به آموزش و پرورش و مسائل معلمان یک مسألهی حاکمیتی است و در رأس حاکمیت هم ارادهای برای این حل این مشکلات وجود ندارد. دولتها هم خب تابع منطق همین حاکمیت هستند و هر روز به اعتبار سیاستهای انقباضی و دستراستیای که دارند، سعی میکنند یا نیروی آموزشی رسمی را تعدیل کنند یا سازوکارهای ارزانسازی آن را در دستور کار قرار دهند، و در مقابل مطالبهی افزایش دستمزد با بهانهی فقدان بودجه و تورمزا بودن افزایش دستمزد مخالفت میکنند. در نتیجه میبینید که چشمانداز مثبتی وجود ندارد، کما اینکه هیأت رئیسهی مجلس هم اعلام کرده که طرحهایی که برای دولت هزینهزا است را از دستور کار خارج میکند.
بعد از شروع اعتراضات در سال ۱۳۹۳ و ادامهی آن در سال ۱۳۹۴، شاهد این بودیم که حقوق معلمها یک تغییرات مثبتی نسبت به سالهای گذشته کرد. همزمان که معلمها در کنار استفاده از ابزارهای مختلفی مثل ارسال اساماس و کمپین کردن، به کار میدانی هم رو آوردند، دولت هم خود را تحت فشارِ تن دادن به بخشی از مطالبات دید.
مشکل الآن این است که مثلا یک معلم تازهاستخدامی که ۴ میلیون میگیرد با ۱۲ میلیونی که به عنوان خط فقر اعلام شده، سه برابر فاصله دارد، اینجا اگر آن لایحهی رتبهبندی که معلمها و تشکلهای صنفیشان پیگیرش هستند به صورتی که باید، اجرا نشود، این شکاف عمیق با خط فقر به همین صورت باقی میماند.
با توجه به اینکه قبلا گفته میشد ۱۵ هزار میلیارد تومان بودجه درنظر گرفته شده است. به نظر میآید که دولت فعلی همین رقم را هم اعمال نکند و رتبهبندی را ناقص اجرا کنند. اگر این اتفاق بیفتد ما شاهد افزایش حقوق معلمها هستیم اما شکاف دستمزدیشان با دیگر نیروهای کار و با خط فقر حل نمیشود.
دقت کنیم که یکی از مشکلات معلمها این است که اختلاف حقوقی زیادی با کارکنان دیگر وزارتخانهها دارند. در سایر وزارتخانهها به خاطر لابیهایی که میشود و به خاطر درآمدزا بودن برخی از آنها، توانستند با اعمال فوقالعاده ویژهها و انواع بندها و تبصرهها حقوق کارکنانشان را در این ۳-۴ سال و به ویژه در دورهی کرونا (نظر به افزایش تورم) بکشند بالای خط فقر.
ما میبینیم که در آموزش و پرورش حقوقها با فاصلهی زیاد به نسبت خط فقر است و به خاطر نگاه منفی اقتصادی حاکمیت به آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد مصرفی، در سازمان برنامه و مجلس همواره صحبت از بودجههای انقباضی برای آموزش و پرورش است و دنبال این هستند که افزایشها هرگز بیشتر از ۱۰ درصد نباشد. مثلا میآیند میگویند که رتبهبندی امسال اجرا نمیشود و سال بعد در دستور کار قرار میگیرد.
ما از دل همین اعتراضات شاهد تولد سازماندهان و فعالان جدید بودهایم که این نسل جدید مثل نسلی که سال ۱۳۹۳ متولد شد و وارد تشکلهای صنفی شد، میتواند نویدبخش آن باشد که جنبش معلمان رو به جلو حرکت کند
تجربهی مقاومت جمعی معلمان نشان داده که ادامهی فشارهایشان باعث عقبنشینی دولت و مجلس میشود و اجرای رتبهبندی به افقهای مدنظر معلمها نزدیک میشود. شرایط فعلی اما حاکی از آن است که همین لایحهی موجود در مجلس که توسط کمیسیون آموزش تهیه شده و معلمها هم نسبت به آن نقد دارند، تصویب نمیشود و چیزی پایینتر از این برای عدم فشار به دولت مصوب شود. اما اگر این لایحهی رتبهبندی به این صورت و یا بدترش بدل به قانون بشود، این آبستن اعتراضات دائمی معلمان خواهد بود.
همین اتفاق در مورد همسانسازی حقوق بازنشستگان هم مطرح است: با اینکه بوجهی شناور دولت ۱۵۰ هزار میلیارد تومان درنظر گرفته شده بود که قرار بود ۱۳۰ هزار میلیارد تومان آن بعد از ۱۴ سال برای همسانسازی تخصیص داده شود، اکنون این هم از دستور کار مجلس خارج شده است.
■ چشمانداز گسترش اعتراضات معلمان و جذب مشارکت بیشتر معلمان در اعتراضات را چگونه ارزیابی میکنید؟
دو دهه از کنشگری معلمان و فعالیت صنفیشان میگذرد. نگاهی به آن فراز و فرودهایش را نشان میدهد:
– یکسری اعتراضات سال ۱۳۸۳ صورت گرفت که با برخوردهای امنیتی دولت خاتمی به محاق رفت؛
– در دورهی احمدینژاد، سال ۱۳۸۶-۱۳۸۵ اعتراضات برای قانون مدیریت خدمات کشوری صورت گرفت و سرکوب شد؛
– در سال ۱۳۸۸ کلا همه چیز تحت تأثیر شرایط امنیتی کشور به محاق رفت؛
– در دولت روحانی از بدو آغاز به کار آن اعتراضات معلمان کلید خورد و اوج آن ۱۳۹۴-۱۳۹۳ بود؛
– سال ۱۳۹۶-۱۳۹۵ با یک سرکوب مواجهایم؛
– سال ۱۳۹۷-۱۳۹۸ دوران افول اعتراضات است که دیگر به دوران کرونا میخوریم و همه چیز خاموش میشود.
الان هم با این روبرو هستیم که همزمان با اعتراضات معلمان برخوردهای شدیدی هم در جریان است: پروندههای امنیتی گشوده میشود و حکمها را به اجرا میگذارند. این مسائل جذب معلمان به تشکلهای صنفیشان -به عنوان سازماندهان اصلی اعتراضات دو دههی گذشته- را سخت میکند.
ما از دل همین اعتراضات شاهد تولد سازماندهان و فعالان جدید بودهایم که این نسل جدید مثل نسلی که سال ۱۳۹۳ متولد شد و وارد تشکلهای صنفی شد، میتواند نویدبخش آن باشد که جنبش معلمان رو به جلو حرکت کند.
از آنجایی هم که مسألهی تورم و معیشت معلمها وسط است، به نظر نمیرسد که این اعتراضات فروکش کند. من فکر میکنم که حتی معلمان جدیدی وارد عرصهی کنشگری بشوند اما خب نباید انتظار تعداد زیادی را داشت؛ بالاخره وجود اهرم گزینش در وارد شدن معلمان به سیستم آموزش و پرورش مانع مهمی در شکل گرفتن یک بدنهی معترض و صنفیکار است.
با این همه اقلیت کنشگر به نسبت جمعیت معلمان هیچ وقت عقبنشینی نکرده. در همین روزهای گذشته علیرغم دستگیریهایی نظیر دستگیری آقای قاسمزاده، آقای فتحی، آقای غلامی در شیراز و اخراج آقای حبیبی، اعتراضات متوقف نشد و ادامه پیدا کرد.
■ آیا اعتراضات اخیر معلمان را در ادامه اعتراضات صنفی دههی ۹۰ میبینید؟ یا این اعتراضات مختصات جدیدی هم دارند؟
پاسخ: بیشک اعتراضات فعلی معلمان در دههی ۱۳۹۰ در ارتباط با اعتراضات دههی ۱۳۸۰ است، اما روشن است که حرکت روبهجلو بوده است. چیزی که امرزو در قالب مخالفت با خصوصیسازی، پولیسازی و کالاسازی آموزش و پرورش میبینیم، هیچگاه در دههي ۱۳۸۰ به این صورت وجود نداشته است؛ یا بحث اتحاد و همگرایی معلمان که امروز در بیانیهها و در تشکلهای صنفی عضو شورای هماهنگی ملاحظه میکنیم در دههی گذشته وجود نداشته؛ همچنین تأکید بر حقوق دانشآموزان هرچند که از اول وجود داشته اما بسیار پُررنگتر شده است.
نکتهی دیگر که خیلی حائز اهمیت است پُررنگ بودن و پیشتازی زنان در اعتراضات میدانی معلمان است: در بسیاری از شهرها آنها در جلوی صف اعتراضی و در مقام سخنران و سازمانده حضور دارند؛ اگر چه در ساختار تصمیمگیری تشکلهای صنفی حضورشان ضعیف است.
از طرف دیگر اگر شعارها را مصداق مواضع معترضان درنظر بگیریم، میبینیم که بسیار رادیکالتر (به معنای اشاره به ریشهی مشکلات) شده است: مثلا اگر دههی ۱۳۸۰ وقتی میخواستند حق و حقوقشان را بیان کنند با این ادبیات بود که “لطف کنید به ما که قشر زحمتکشی هستیم و شغلمان شغل پیغمبر است توجه کنید ” به این سمت سوق پیدا کرده است که “حقمان است و حق گرفتنی است و حقمان را میگیریم “. هم در بیانیههای تشکلهای صنفی این تغییر ادبیات را میبینیم و هم در شعارهایی که در جاهای مختلف سر میدهند میتوانیم آن را ببینیم. الان در جای جای کشور شعار «معلم زندانی آزاد باید گردد» را میبینیم که سرداده میشود و حتی معلمان عادی در شهرهایی که تشکلی صنفی هم ندارند پای آن میایستند.
در همین راستا نکتهی قابل توجه گسستن تشکلهای صنفی از گفتمان اصلاحطلبی است. اگر در دههی هشتاد چنین چیزی بود امروز کاملا یک قطع ارتباط با آن گفتمان را شاهدیم. معلمان سر مسائل صنفیشان دیگر حاضر نیستند با هیچ جریان سیاسیای معامله کنند و از آن کوتا بیایند. امروز با کنار رفتن دولت روحانی میشود این زمزمه را در بین تشکلهای فرهنگیان وابسته به آن گفتمان دید که میکوشند در مقام اپوزیسیون وضع موجود خودشان را درون این رویکرد رادیکال جا کنند و به نحوی مطالبات آن را نمایندگی کنند، اما عملکرد چهل سال گذشتهی تشکلهایی مثل «انجمن اسلامی معلمان» که در دههی شصت نقش ویژهای در تصفیه و پاکسازی مدارس و اخراج معلمان داشته برای معلمان روشن است؛ یا «مجمع اسلامی معلمان» که در دورهی خاتمی و روحانی در مقام توجیهگر عملکرد دولت ظاهر شد و در برخی مواقع پای توافقنامههایی را به عنوان نمایندهی معلمان امضا کرد که مورد اعتراض بدنهی معلمان بود.
همچنین در این دوره شبکههای مجازی نقش بسیار پُررنگی در اعتراضات داشت و معلمان از آن استفادهی بسیار خوبی کردند. آنها کاملا نشان دادند که چطور میتوانند از این فضا برای برنامهریزی و سازماندهی استفاده کنند و در عمل متحققش کنند.