آمار دقیقی از جمعیت زنان ایرانی که در خارج از کشور بهعنوان مهاجر قانونی، پناهجو یا پناهنده زندگی میکنند، وجود ندارد اما موج فزاینده خروج زنان مستقل از کشور بهخصوص در ۱۰ سال اخیر حکایت از آن دارد که الگوی سنتی مهاجرت که بیشتر مردانه بود، تغییر کرده است.
اگر در گذشته مهاجرت امری مردانه بود و زنان به تبعیت از مردان خانواده خود مهاجرت میکردند، امروزه دیگر این الگو تغییر کرده است. در یک دهه اخیر زنان زیادی بهصورت مستقل اقدام به مهاجرت کردهاند و این روند که رو به افزایش است نشان میدهد، بسیاری از زنان دیگر تمایل ندارند، زیر بار وظایفی بروند که جامعه مردسالار و فرهنگ سنتی به آنان تحمیل کرده است. این تغییر نگرش که در آشنایی زنان به حقوقشان ریشه دارد در کنار میل به پیشرفت و ارتقای کیفیت کار، زندگی و جایگاه اجتماعی باعث شده است زنان برای تجربه فرصتهای جدید خیز بردارند. یکی از مهمترین این تجربهها نیز مهاجرت است.
عوامل تعیینکننده مهاجرت زنان
انگیزه مهاجرت از فردی به فرد دیگر تفاوت دارد اما معمولا فقر، بیکاری، تنگناهای مالی، نابرابری، محرومیت از آزادیهای مشروع و میل به پیشرفت و ارتقای کیفیت زندگی از جمله عواملیاند که یک فرد را به نقطهای میرسانند که اقدام به مهاجرت کند.
اگرچه همه این عوامل در مهاجرت زنان نیز اثرگذارند اما در موج خروج زنان ایرانی از کشور یک عامل تعیینکننده نیز نقش اساسی دارد و آن تبعیضها و محدودیتهایی است که به دلیل جنسیت بر آنان تحمیل میشود. محدودیتهایی که یا در قوانین مردسالار و زنستیز جمهوری اسلامی ریشه دارد و یا از بافت سنتی و فرهنگی خانوادهها سرچشمه میگیرد. این محدودیتها زنان را از رسیدن به جایگاهی که استحقاق آن را دارند، بازمیدارد. در چنین شرایطی برخی زنان اقدام به مهاجرت میکنند تا زندگی خود را بهبود ببخشند.
دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد که در فاصله سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵ سهم زنان از مهاجرت به خارج از کشور ۴۵ درصد بود. این رقم در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ به ۴۸ درصد رسید. اگرچه در گزارشهای آماری، سهم زنان از مهاجرت در ۱۰ سال اخیر مشخص نشده است، اما گزارش صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که ایران در میان ۵۱ کشور درحالتوسعه یا توسعهنیافته رتبه اول مهاجرت نخبگان را دارد بهطوریکه سالانه ۱۹۱ هزار تحصیلکرده ایرانی از کشور خارج میشوند. با در نظر گرفتن اینکه بیش از ۵۰ درصد ورودیهای دانشگاهها را دختران تشکیل میدهند، میتوان با یک حساب سرانگشتی میزان بالای مهاجرت زنان از کشور را تخمین زد.
مینا مصطفوی، فعال مدنی و پژوهشگر در گفتوگو با زمانه روند پرشتاب مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور را در ۱۰ سال اخیر یادآور میشود و درباره دلایل مهاجرت زنان مستقل ایرانی نیز میگوید:
«دلایل مختلفی برای افزایش نرخ مهاجرت بیان شده است، زنان مستقل ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نیستند و چهبسا به دلیل تبعیضهای فزاینده ناشی از فشارهای جنسیتی در یک حکومت مذهبی تمایل بیشتری برای مهاجرت پیدا کنند. هرچند شرایط نامطلوب اقتصادی، اجتماعی و رفاهی از یک سو و عدم وجود چشماندازی از آینده، نبود امنیت روانی و اجتماعی از سوی دیگر بهعنوان دلایل اصلی مهاجرت ایرانیان یاد میشود اما در مورد گروه زنان میبینیم که این فشارها در کنار قوانین متحجرانه مذهبی، شرایط زندگی را برای این گروه در ایران دشوارتر کرده است.»
به گفته مصطفوی طبق آمار منتشر شده توسط سالنامه مهاجرت ایران، تنها در چهار سال گذشته میزان مهاجرت ایرانیان سه برابر رشد داشته است و فقط در دنیای پناهجویی نزدیک به ۴۰ درصد پناهجویان ایرانی را زنان تشکیل دادهاند که این رقم نسبت به سال ۲۰۱۰ نزدیک به ۱۰ درصد رشد داشته است.
زندگی بدون نابرابریهای جنسیتی
زنان ایرانی که در سالهای اخیر اقدام به مهاجرت کردهاند، گروههای مختلفی را شامل میشوند. برخی از آنان، زنانی هستند که به مهاجرت بهعنوان پلهای برای پیشرفت و توسعه تواناییهای خود نگاه میکنند. این زنان اغلب تحصیلکرده، متخصص و دارای مهارتهایی ویژه هستند. افزایش میزان درآمد، تحصیلات، بهرهمندی از آزادیهای مشروع، پیشرفت در کار و تجربه زندگی بدون نابرابری جنسی اصلیترین دلایلیاند که گرایش زنان تحصیلکرده به مهاجرت را شکل میدهند. در واقع آنان برای به دست آوردن فرصتهای جدید و بهتر میل به مهاجرت پیدا میکنند. بهخصوص وقتیکه سیاستها و قوانین کشور دسترسی زنان به فرصتهای آموزشی، شغلی، اجتماعی و سیاسی را محدود میکند، گرایش زنان موفق به خروج از کشور بیشتر نیز میشود.
گروه دیگر را زنانی تشکیل میدهند که مهاجرت برای آنان حکم گریزگاه یا فرصتی برای ادامه بقا دارد. این زنان برای فرار از رفتارهای سلطهگرانه خانواده یا فشارهای اجتماعی و قومی اقدام به مهاجرت میکنند. معمولا عامل تعیینکننده تصمیم به مهاجرت در زنان گروه اول، مسائل اجتماعی است و این زنان با دانش و آگاهی و پس از فراهم کردن پیشزمینههای لازم مهاجرت میکنند و اغلب در کشور میزبان زندگی موفقیتآمیزی دارند اما زنان گروه دوم به دلایل اجتماعی و خانوادگی مهاجرت میکنند و ازآنجاکه اغلب دانش و مهارتی نیز ندارند که بقای آنان را در کشور میزبان تضمین کند، آسیبهای زیادی را متحمل میشوند.
مینا مصطفوی، زنان مهاجر را در چهار گروه تقسیمبندی میکند، به گفته او گروه اول زنانی هستند که به دلایل اقتصادی مهاجرت میکنند. کسب درآمد بیشتر یا حتی سرمایهگذاری در جای دیگر برای بهبود شرایط رفاهی جزو اهداف اصلی این گروه است.
به گفته این فعال مدنی، گروه دوم زنانیاند که به دلایل خانوادگی مهاجرت میکنند؛ مثل افرادی که به دلیل ازدواج با فردی که ساکن کشوری دیگری است مجبور به ترک ایران میشوند. گروه سوم نیز زنانی را شامل میشود که به دلایل تحصیلی مهاجرت میکنند؛ اغلب زنان در این گروه تحصیلکرده و با شرایط مطلوبتری نسبت به زنان دیگر پا به دنیای مهاجرت میگذارند.
گروه چهارم هم زنان پناهجو هستند که به گفته مصطفوی طیف گستردهای از دلایل مهاجرت در بین زنان این گروه وجود دارد. از دلایل سیاسی گرفته تا درخواست محافظتهای اجتماعی.
مصطفوی با تاکید بر اینکه زنان پناهجو در معرض آسیب بیشتری قرار دارند، میگوید:
«زنان پناهجو در کشورهای پناهندهپذیر از خدمات متناسبی برخوردارند اما در کشورهایی مانند ترکیه خدمات زیادی به این افراد تعلق نمیگیرد که این موضوع منجر به آسیب دیدن زنان پناهجو میشود. این قشر از زنان غالبا از تحصیلات و شرایط اقتصادی مطلوبی برخوردار نیستند و در بین گروههای دیگر در معرض آسیبهای روانی و جنسیتی بیشتری قرار میگیرند.»
نگرانی جمهوری اسلامی از کمبود دختران
مسوولان جمهوری اسلامی در برخی اظهارنظرهای خود درباره افزایش مهاجرت زنان از کشور ابراز نگرانی کردهاند اما حتی همین ابراز نگرانیها نیز ریشه در تبعیضهای جنسیتی و تفکری دارد که زنان را بهعنوان دستگاه فرزندآوری تلقی میکند.
تیرماه ۱۴۰۰ محمدمهدی تندگویان، معاون وزیر ورزش و جوانان در مصاحبهای با موضوع «بحران جمعیت در ایران» به کاهش آمار ازدواج اشاره کرد و گفت:
«اگر دختران نسبت به مهاجرت اقدام کنند، تاثیر بدتری در ازدواج خواهد گذاشت.»
او «کمبود دختران» به دلیل مهاجرت را نگرانکننده خواند به این دلیل که با مهاجرت آنان سیاستهای جمعیتی که علی خامنهای در سال ۱۳۹۲ ابلاغ کرده است، تحت تاثیر قرار میگیرد. گفتههای معاون وزیر ورزش و جوانان و اظهارنظرهای دیگر مقامهای جمهوری اسلامی، نگاه تبعیضآمیز حکومت به زنان و تقلیل جایگاه آنان را نشان میدهد. در واقع تصمیم و اقدام به مهاجرت زنان نیز از همین نقطه آغاز میشود. هنگامیکه سیاستهای کلان یک کشور راه را بر مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان مسدود میکند و حقوق آنان را نادیده میگیرد، تمایل به مهاجرت در میان زنان تشدید میشود.
مینا عسگریزاده، روانشناس و کنشگر مدنی که خود نیز تجربه مهاجرت به خارج از کشور را دارد، درباره عوامل تعیینکننده خروج زنان تحصیلکرده از کشور به تجربیات مراجعان خود اشاره میکند و میگوید:
«بسیاری از زنان در کشور میزبان، زندگی موفقیتآمیزی دارند. در جایگاه اجتماعی خوبی قرار میگیرند و فرصتهای تحصیلی مناسبی برایشان فراهم است. آنان پس از مهاجرت امکان دستیابی به آزادیهایی را دارند که در ایران از آن محروم میشدند ولی پس مهاجرت شرایط بهتر و رو به رشدی را پیدا میکنند.»
عسگریزاده سختیهای مهاجرت و پیامدهای روانی آن را نیز یادآور میشود ولی درعینحال تاکید میکند که با وجود همه پیامدهای روانی، این گروه از زنان به شکلی هدفمند و با پشتکار به نتایج ارزشمند و مطلوبی در کشور میزبان دست مییابند چراکه در جامعهای که تبعیضهای جنسیتی در آن کمتر است، فرصت شکوفایی استعدادهای زنان نیز بیشتر میشود.
گریزگاهی به نام مهاجرت
در میان زنانی که اقدام به مهاجرت میکنند، گروهی نیز هستند که به دلایل خانوادگی یا فشارهای قومی و اجتماعی، از کشور خارج میشوند. این گروه از زنان معمولا قصد دارند در روش و سبک زندگی خود تغییر ایجاد کنند اما به دلیل محدودیتهای اجتماعی و خانوادگی در داخل کشور چنین امکانی برایشان فراهم نیست.
سارا دختری ۲۷ ساله است و در یکی از رستورانهای شهر ساحلی آنتالیا در ترکیه کار میکند. مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم اجتماعی از دانشگاه آزاد استان مازندران گرفته است. سارا در خانوادهای زندگی میکرد که حتی برای بیرون آمدن از خانه باید از برادرهایش اجازه میگرفت. حق رفت و آمد با دوستانش را نداشت و حجاب در خانواده آنان امری اجباری بود. سارا یک روز بدون اینکه به خانوادهاش خبر دهد، بار و بندیلش را بست و به آنتالیا رفت. پیش از او یکی دیگر از دوستان دانشگاهیاش نیز به همین شهر مهاجرت کرده بود. سارا در مدت دو سالی که مهاجرت کرده آسیبهای زیادی را متحمل شده است. بااینحال فکر میکند این زندگی سخت ارزش آزادیهای فعلی او را دارد.
افسانه زنی ۳۷ ساله است و دختری ۱۰ ساله دارد، سالها با شوهری زندگی کرد که او را آزار میداد اما پدرش به او گفته بود «اگر جدا شوی تو و خودم را با هم میکشم چون تحمل حرف مردم را ندارم». روزی که طاقت افسانه تمام شد و از همسرش طلاق گرفت برای او دیگر در زادگاه پدریاش جایی نبود و مجبور شد مهاجرت کند تا از گزند حرف مردم و فشار خانوادهاش خلاص شود. افسانه در کشور میزبان برای تامین معاش خود و دخترش، شغلهای متعددی را تجربه کرده است و بارها کارفرمایان حقوق او را نپرداختهاند. به گفته خودش روزی نیست که در محیط کار تحقیر نشود ولی با وجود همه مرارتها میداند که راهی برای بازگشت به کشور برای او وجود ندارد.
زهرا دختری ۳۲ ساله است و متولد یکی از شهرهای مرزی است. مدرک کارشناسی رشته حقوق دارد. از کودکی رویای وکیل شدن را در سر میپروراند اما خانواده او تمایلی به تحصیل دخترشان نداشتند. به گفته خودش برای اینکه ادامه تحصیل بدهد، خیلی مبارزه کرده است. مادرش از ۱۷ سالگی نگران دیر شدن ازدواج او بود:
«مادرم میگفت اگر مثل دخترهای دیگر سرت را پایین میانداختی و منتظر میشدی، کسی سراغت میآمد و شوهر میکردی. از اینکه دخترهای فامیل ازدواج کرده بودند و من هنوز شوهر نداشتم خجالت میکشید. برای اینکه من ازدواج کنم نذر و نیاز میکرد. خسته شده بودم. هر روز جنگودعوا در خانه ما بود. اجازه نفس کشیدن نداشتم.»
زهرا میخواست که یک زندگی مستقل برای خودش در شهر خودشان دست و پا کند اما خانواده و اجتماعی که او در آن زندگی کرده بود، زندگی مجردی یک دختر را برنمیتابید. زهرا عطای زادگاه مادری را به لقایش بخشید و از کشور خارج شد. در مدت اقامت سهسالهاش در ترکیه، آسیبهای زیادی را متحمل شده است. او که در یک سالن زیبایی کار میکند، میگوید: «تنها چیزی که اینجا به درد من نخورد، تحصیلاتم در رشته حقوق بود. اندازه یک زن ۶۰ ساله رنج کشیدم و تجربه دارم.»
نگاهی به زندگی زهرا، افسانه و سارا نشان میدهد که زنان زیادی برای فرار از شرایطی که خانواده و اجتماع برایشان ایجاد کردهاند، اقدام به مهاجرت میکنند و ازآنجاکه در شرایطی استرسزا تصمیم به این کار گرفتهاند و پشتوانه مناسبی هم نداشتهاند، در کشور میزبان آسیب میبینند.
مینا عسگریزاده به مساله امنیت بهعنوان عامل تعیینکننده مهاجرت زنان اشاره میکند و میگوید:
«بسیاری از زنان آزادیهای برحق و احساس ارزشمندی را در خانواده خود و محیط جامعه داخل ایران ندارند و به امید یافتن امنیت روانی و حمایت اجتماعی بیشتر در کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.»
عسگریزاده با اشاره به تجربیات خود از مواجهه با زنان مهاجر، تاثیر نابرابریهای جنسیتی در جامعه را بیشتر از مسائل خانوادگی در موج مهاجرت زنان از کشور میداند.
او درباره وضعیت این گروه از زنان در کشورهایی مثل ترکیه میگوید:
«آنان پشتوانه و تکیهگاه محکمی نداشتند و به امید روزهای بهتر یا شاید زندگی ایدهآلی که برای خود تصور کردهاند مهاجرت میکنند و بدون در نظر گرفتن مشکلات مهاجرت، بیپروا قدم در این راه گذاشتهاند و متأسفانه در غربت نیز چندان موفق نیستند.»
مینا مصطفوی نیز درباره آسیبهای احتمالی در مسیر مهاجرت این گروه از زنان، میگوید:
«وضعیت زنانی که به خاطر فشارهای خانوادگی و اجتماعی قدم در مسیر پناهجویی میگذارند کمی سختتر و بغرنجتر است.»
به گفته این فعال مدنی این زنان کسانی هستند که از کودکی مدام زیر ذرهبین بایدها و نبایدهای خانوادگی بودهاند یا از سرکوبهای اجتماعی ناشی از یک حکومت مذهبی به تنگ آمدهاند؛ به دلیل اینکه حجاب اجباری را نخواستهاند، تحت آزار و فشارهای خانوادههای سنتی و مذهبیشان قرار گرفتهاند. اغلب این زنان با نبود پشتوانه مالی و یا فرهنگی مناسب و فقط برای فرار از شرایط خفقانآور زندگی خود دست به مهاجرت میزنند. این گروه در معرض آسیبهای فراوانی قرار میگیرند؛ ممکن است طعمه قاچاقچیان انسان شوند و یا برای بردگی جنسی در کشورهای همسایه ایران مورد استثمار قرار گیرند.
مصطفوی با اشاره به وضعیت زنان پناهجو در ترکیه میگوید:
«زنان پناهجویی که در ترکیه اقامت دارند ضمن آنکه دوران سختی از بلاتکلیفی را میگذرانند به دلیل نبود اجازه کار، بیمه درمانی و وجود حمایتهای ناچیز دولتی، مجبور به انجام کارهای سخت و طاقتفرسا میشوند؛ ممکن است مورد آزار و اذیت کارفرمایان قرار گیرند یا در بدترین حالت مجبور به تنفروشی شوند.»
شرایط زنان پناهجو در همهجا یکسان نیست و در کشورهای اروپایی و غربی وضعیت مناسبتری دارند با اینحال رسیدن به کشورهای غربی نیز دشواریهای خاص خود را دارد و به همین دلیل است که به قول مصطفوی در سالهای اخیر با رشد فزاینده زنان مهاجر در کشورهای همسایه مثل ترکیه روبهرو هستیم. چراکه ورود به این کشور دشواری چندانی ندارد.
مینا مصطفوی علاوه بر موارد یاد شده به آسیبهای روحی و روانی در میان این گروه از زنان مهاجر اشاره میکند و میگوید:
«بروز اختلالات استرسی و افسردگی در میان زنان پناهجو بسیار شایع است.»
دستاوردهای مهاجرت
مهاجرت با تمام آسیبها و سختیهایی که برای زنان برابرخواه به همراه دارد، یک دستاورد مهم و بزرگ نیز دارد و آن این است که محیط و جامعه جدید امتیاز و آزادی عمل بیشتری به زن میدهد و امکان سلطه نگاه مردسالار را از او کم میکند و به او قدرت عاملیت بیشتری میبخشد تا توانایی و استعدادهای خود را بازیابی کند. حالآنکه قوانین داخل ایران نهتنها این امکان را از او سلب میکند که به رفتارها و تفکرات قلدرمآبانه قدرت بیشتری برای به زنجیر کشیدن زن میبخشد.
شرط موفقیت و دور ماندن زنان مهاجر در کشور میزبان این است که برای توانافزایی خود گام بردارند و دانش و آگاهی خود را بالا ببرند. مینا مصطفوی درباره راهکارهای توانافزایی زنان مهاجر ایرانی در نقاط مختلف دنیا و از جمله کشوری مثل ترکیه پیشنهادهایی دارد. به گفته او در درجه اول درخواست کمک از سازمانهای حقوق بشری و نهادهای مدافع حقوق زنان در هر جای دنیا میتواند مرهم کوچکی بر مشکلات زنان مهاجر باشد. ارتباط با این نهادها و آگاهی از جایگاه خود در جامعه جدید برای پایین آوردن میزان آسیبپذیری لازم است.
نکته دیگر که مصطفوی به آن اشاره میکند، افزایش آگاهی است. به قول او دانستن و یادگیری حق و حقوق اولیه بهعنوان یک مهاجر و تلاش برای ادغام صحیح در جامعه از طریق یادگیری زبان و یافتن شغل مناسب میتواند از میزان فشارهای اقتصادی بکاهد. او همچنین از زنان مهاجر میخواهد که برای التیام آسیبهای روحی و روانی خود از متخصصین کمک بگیرند، چراکه هر فردی باید متوجه این امر باشد که بهتنهایی قادر به مبارزه با مشکلات و آسیبهای روحی و روانی خود نیست.