دره سبز و استوار پنجشیر که به سرسختی و نفوذناپذیری در مقابل دشمن شهره است، در برابر تهاجم سنگین طالبان تاب نیاورد. درهای که آخرین خط دفاع افغانستان در برابر طالبان بود و چشمهای ناامید مردم به آن دوخته شده بود، به تاریخ ششم سپتامبر و پس از روزها محاصره، از کنترل آخرین نیروهای حکومت پیشین و جبهه مقاومت ملی خارج شد و به دست طالبان افتاد. طالبان برای دست یافتن به پنجشیر از ابزارهای مختلف از جمله محاصره اقتصادی، قطع برق و اینترنت، تطمیع فرماندهان و چهرههای مخالف مقاومت، تبلیغات رسانهای، مذاکره و وعده سهم در دولت جدید برای سران جبهه مقاومت ملی از جمله احمد مسعود استفاده کردند.
اما آنچه پنجشیر را نفوذ ناپذیر میسازد، موقعیت جغرافیایی و مردم آن است. درهای با رودخانه خروشان و مردمی که پیشتاز جنگ چریکی در مقابل ارتش شوروی بودند و پنج سال در برابر تهاجم وسیع و گسترده طالبان (۱۹۹۵-۲۰۰۱) تاب آوردند.
ظهور احمدشاه مسعود از همین دره، بیشتر از هر چیز دیگری بر روحیه دفاعی و توان ایستادگی مردم پنجشیر در مقابل دشمنان آن افزوده است. مسعود برای تاجیکها نمادی از یک چهره الهامبخش و رهاییبخش است. مسعود یک نظامی نخبه بود و در جنگ چریکی، ارتش شوروی را در پنجشیر زمینگیر کرده بود. حکومتی که پس از سال ۲۰۰۱ در افغانستان ایجاد شد، به او لقب قهرمان ملی افغانستان را داد اما افغانستان که متشکل از اقوامیست که در طول تاریخ با هم جنگیدهاند، تاکنون هیچ عنصری را به نام ملی نپذیرفتهاند؛ چنانچه مسعود برای تاجیکها و برخی دیگر اقوام قهرمان ملی است اما برای برخی از اقوام صرفا یک فرمانده نخبه است که سهمی هم در جنگهای ویرانگر داخلی در افغانستان داشته است.
با این همه آنچه باعث شده است مسعود نزد تاجیکها، هزارهها و ازبیکهای افغانستان مورد احترام قرار بگیرد، ایستادگی او در برابر طالبان است. مسعود پنجشیر را از هجوم سنگین لشکر ملا عمر حفظ کرد و در سنگر فرماندهی جنگ در برابر طالبان و القاعده جان داد. این مسأله نه تنها برای تاجیکها، بلکه برای هر کسی که با اندیشه و مرام طالبان مشکل دارد، الهامبخش است.
اکنون که افغانستان بار دیگر زیر چکمههای طالبان قرار گرفته است، بار دیگر نام مسعود آوازه سنگرهای دفاع و مقاومت است. اما پرسش اصلی این است که پس از سقوط مرکز پنجشیر، آیا زمان برای مقاومت و جغرافیا برای شعلهور نگهداشتنِ آتش جنگ در برابر طالبان باقی مانده است یا سقوط مرکز پنجشیر پایان همه چیز است؟
پنجشیر دوباره میایستد
فهیم فطرت، از فعالان رسانهای جبهه مقاومت ملی در گفتوگو با زمانه میگوید که مرکز ولایت پنجشیر در اثر تهاجم سنگین طالبان و سوء مدیریت نظامی به دست طالبان افتاد.
به گفته فطرت، رهبری جبهه مقاومت ملی به خاطر جلوگیری از تلفات بر مردم ملکی و ویرانی شهر، به کوهها عقبنشینی کردند و در سنگرهای مستحکم نظامی که در دورههای جهاد علیه ارتش شوروی ایجاد شدهاند، پناه گرفتهاند.
فطرت در مورد وضعیت نیروهای جبهه مقاومت ملی میگوید:
«به دلیل قطع اینترنت، تماس میان قطعات نظامی جبهه مقاومت ملی که به سنگرهای کوهستانی عقبنشینی کرده بودند به تازگی وصل شده و همه در حال هماهنگی و انسجام استند. مجاهدین در دوره جهاد علیه ارتش شوروی، پایگاههای محکم در کوههای پنجشیر ساخته بودند که اکنون به سنگرهای ضد طالبان بدل شدهاند. نیروهای مقاومت ملی در آن سنگرها جا گرفتهاند و مقاومت علیه طالبان بار دیگر از همین سنگرها گسترش مییابد.»
پس از تصرف مرکز پنجشیر توسط طالبان، گزارشهای متعددی از رفتار انتقامجویانه جنگجویان این گروه در مرکز آن ولایت منتشر شدند. تیرباران شدن افراد ملکی شامل زنان و کودکان، آسیب رساندن به آرامگاه احمدشاه مسعود، جستوجوی خانه به خانه و بازداشتهای گسترده مردها، سنگر ساختن خانههای افراد ملکی و غارت اموال مردم از جمله گزارشهایی استند که در پی سقوط مرکز پنجشیر منتشر شدند.
فهیم فطرت که اوضاع پنجشیر و ساکنان آن را از نزدیک دنبال میکند و خانواده خودش نیز ساکن آنجاست میگوید:
«طالبان در پنجشیر دست به انتقامجویی سیاسی و قومی زدند. به باور من طالبان با رفتار بیرحمانهشان در پنجشیر، تخم دشمنی دراز مدت را با مردم پنجشیر کاشتند و کسانی که به راه و رسم احمدشاه مسعود باور دارند، انتقام این جنایت طالبان را خواهند گرفت.»
با وجودی که شکست خط دفاعی مرکز پنجشیر و ورود طالبان به این دره برای نخستین بار پس از تأسیس این گروه در سال ۱۹۹۵، امید به ایستادگی و دوام مبارزه در برابر این گروه را کاهش داد، اما جبهه مقاومت ملی گفته است که همچنان آماده دوام مبارزه با طالبان است.
نگرانیها در مورد اینکه ممکن است نیروهای جبهه مقاومت ملی در اثر کمبود تجهیزات نظامی و محاصره شدید از جنگ دست بکشند نیز وجود دارد اما فهیم فطرت میگوید که موجودیت سنگرهای جهاد از دورههای گذشته و آشنایی سران جبهه مقاومت ملی با جغرافیا، زمینه را برای دوام مبارزه با طالبان فراهم ساخته است و مشکلات جبهه در عرصه امکانات نظامی و نیازهایی مانند مواد غذایی نیز رفع میشوند.
عتیق کبیر، باشنده ولسوالی دره ولایت پنجشیر که خودش را عضو نیروهای جبهه مقاومت ملی معرفی میکند، میگوید که در پی سقوط مرکز پنجشیر، به خاطر حفاظت از خانوادهاش جبهه را ترک کرده و خانوادهاش را به کابل منتقل کرده است.
کبیر اکنون در کابل حضور دارد و منتظر فراهم شدن فرصت برای پیوستنِ دوباره به نیروهای جبهه مقاومت ملی است.
او در مورد وضعیت ساکنان مرکز پنجشیر میگوید:
«حدود ۱۰ درصد از باشندگان مرکز پنجشیر هنوز در خانههایشان حضور دارند و بقیه به شهرهای کابل و دیگر جاها آواره شدهاند. یک تعداد به اجبار توسط طالبان کوچ داده شدهاند و یک عده از ترس انتقامجویی طالبان، خانههایشان را ترک کردهاند.»
کبیر میگوید که ارتش شوروی نیز هشت بار موفق شده بود مرکز پنجشیر را تسخیر کند اما چیزی که برایشان ناممکن بود، دوام حضورشان در پنجشیر بود و برای طالبان نیز چنین خواهد شد.
به باور او، رفتار انتقامجویانه طالبان بیشتر از هر چیز دیگری اراده مبارزه و دوام مقاومت و ایستادگی در برابر طالبان را در میان مردم افزایش داده است و این منجر به گسترش جغرافیای مقاومت ملی خواهد شد.
مرام جبهه مقاومت ملی چیست؟
جبهه مقاومت ملی تاکنون طرح و مرامنامه مشخصی را اعلام نکرده است. گفته میشود سران این جبهه در حال رایزنی روی ایجاد یک نقشه راه و حتی اعلام یک حکومت برای به چالش کشیدن دولت طالبان استند.
امرالله صالح، معاون نخست اشرف غنی، رئیس جمهوری پیشین افغانستان، پس از فروپاشی حکومت مدعی شد که بر اساس قانون اساسی سرپرست حکومت است. ممکن است ساختار تشکیلاتی که توسط جبهه مقاومت ملی اعلام میشود بر مبنای همین ادعای امرالله صالح و به هدف ایجاد چالش در برابر دولت طالبان باشد.
تا اکنون چیزی که از آدرس سران جبهه مقاومت ملی خطاب به مردم گفته شده است، مبارزه برای تشکیل حکومت همه شمول، مقاومت برای یک افغانستان آزاد و رهایی از ستم و انحصار طالبان است.
نصرتالله اقبال، روزنامهنگار، میگوید که جبهه مقاومت ملی و طالبان از لحاظ ایدئولوژی و تفکر با هم تفاوت چندانی ندارند، چون مبنای فکری و مذهبی هر دو یکی است اما چیزی که باعث شده مردم پنجشیر و قسمتهایی از شمال افغانستان علیه طالبان تا پای جان بجنگند، ترسشان از تکرار فجایعی مانند نسلکشی در مزارشریف، کشتار در یکاولنگ، به آتش کشیدن شمالی و به توپ بستن بوداهای بامیان است. این فجایع میان سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ در دولت نخست طالبان اتفاق افتاد و این رویدادها به دستور و فرماندهی کسانی اتفاق افتادند که اکنون در کابینه طالبان حضور دارند.
نکته دیگری که روحیه دفاع در مقابل طالبان را در میان هواداران جبهه مقاومت ملی برجسته میسازد، ماهیت قومی بودن گروه طالبان است. این گروه از میان قوم پشتون ظهور کرد و تا اکنون رهبران رده نخست آن پشتونها هستند.
اقبال میگوید که طالبان وعده تشکیل حکومت همهشمول را داده بود و اکنون در کابینه سرپرست طالبان جنگجویان این گروه از اقوام پشتون، تاجیک و ازبیک در پستهای کلیدی حضور دارند اما یک ساختار تروریستی چه متشکل از یک قوم و چه متشکل از چند قوم باشد، مشکلی را حل نمیکند.
به باور نصرتالله اقبال، مبنای مبارزه با طالبان جلوگیری از تبدیل شدنِ افغانستان به جزیره امن تروریستهای بینالمللی مانند القاعده است که هم اکنون نیز در افغانستان و تحت حمایت طالبان حضور دارند.
بزرگترین هراسی که بازگشت طالبان با خود به افغانستان آورده است تبدیل شدن افغانستان به مکان امن تروریستهای بینالمللی است. طالبان به دلیل روابط عمیق با سازمانهای تروریستی در کشورهای مختلف ممکن است بار دیگر به جهادیهای پراکنده در کشورهای همسایه افغانستان زمینه فعالیت را در داخل این کشور بدهد. این چیزیست که نه تنها مردم افغانستان بلکه مردم دیگر کشورهای منطقه و جهان نیز از آن هراس دارند.
از هر لحاظ بین جبهه مقاومت و طالبان فرق زیاد وجود دارد.
جبهه مقاومت بخاطر دفاع از خاک ناموس عزت شرف و ارزش های همه ملت های ساکن در افغانستان مبارزه میکند، اما گروه طالبان با پشتبانی پاکستان تنها بخاطر بقای یک قوم تلاش میکند. پس اینجا فرق بین جبهه مقاومت ملی و طالبان را باید فهمید. در صورت که حکومت طالبان به انحصار قدرت و به تک خواهی شان پایان ندهد.
جبهه مقاومت به زودی وارد جنگ قوی خواهد شد. و مردم افغانستان را از زیر سلطه این گروه نجات خواهد داد.
هزاران نفر همانند خودم منتظر فرصت است که به جبهه مقاومت وصل شود. بیاد داشته باشید مقاومت تازه شروع شده و پایان آن پایان این حکومت مستبد گروه تروریستی طالبان است و بس.
مقاومت ادامه دارد.
Abdul wahed khorasani / 18 September 2021
کاری با جبهه مقاومت افغانستان نداریم فعلن فقط یک قیاس غلط انجام میشود با اوایل تغیر حکومت در ایران سال ۵۷ انچه در اسناد و مدارک اون سالها هست جمهوری اسلامی یا طالبان شیعی تا خرداد شسصت نتواسته بوده استقرار پیدا کند در ۶ خرداد سال ۶۰ خمینی ملعون به شدت به مخالفان حمله کرده و روحانیت سنتی ایران را که خواهان جدایی دین از دولت هست روحانیت امریکایی و اسلام میانه را اسلام امریکایی معرفی میکند اوج بیسوادی خمینی هست که اسلام سنتی را اسلام امریکایی معرفی میکند و بعد از شش خرداد حملات به جلسات بنی صدر و مخالفان اغاز میشود تا در اواخر خرداد ۶۰ در ایران یک کودتا توسط حزب جمهوری اسلامی صورت میگیرد بر کناری بنی صدر و اعدام سازمان یافته زندانیان سیاسی و مجاهدین و… و کنار گذاشته شدن معتدلین در ایران پس تا سال شصت اصلن خبری از جمهوری اسلامی و حکومت دین سالار نبوده در ایران بعد از خرداد ۶۰ حکومت تمام مخالفان را قلع و قمع کرده و یک نظام تک حزبی تشکیل داده به اسم حزب جمهوری اسلامی و.. از پایه قیاس اون سالها با امروز طالبان افغانستان غلط هست
پورشاسب / 18 September 2021