Opinion-Zamaneh

اظهارات اخیر محمد خاتمی و مواضع دو پهلوی هاشمی رفسنجانی، باعث شده که احتمال کاندیداتوری رئیس دولت سازندگی در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم افزایش یابد. البته هاشمی صراحتا نامزدی خود را مشروط به عدم مخالفت رهبری کرده است.

نظر منفی خامنه‌ای نسبت به ریاست جمهوری دوباره هاشمی رفسنجانی امری غیر قابل انکار است. اما با توجه به اظهارنظر روح‌الله حسینیان و حسین شریعتمداری ممکن است حاکمیت به هاشمی چراغ سیز نشان دهد تا بهتر بتواند مهندسی انتخابات را هدایت کند.

هاشمی رفسنجانی

بر خلاف تصویر سازی برخی از اصلاح‌طلبان و نیرو‌های سیاسی داخل وخارج از کشور در روز‌های اخیر، هاشمی رفسنجانی در وضعیت رای‌آوری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نیست.  با توجه به این واقعیت، وزن‌کشی انتخاباتی رفسنجانی مزایای چشمگیری برای حاکمیت و بخصوص رهبری دارد.

تصویر سازی‌هایی که از پیروزی هاشمی انجام می‌شود و برخی از دیدار‌ها و دعوت‌ها به کاندیداتوری‌، توهمی را دامن زده است که تبعات سنگینی در پی دارد.

در اثبات این مدعا باید گفت که در وهله نخست مشروعیت به انتخابات و منتخب حاکمیت می‌بخشد. ثانیا هاشمی را بیشتر تخریب کرده و زمینه را برای حذف کامل وی از قدرت مساعد می‌سازد. حاکمیت مانور قدرت خواهد داد که هاشمی رفسنجانی به عنوان امید اپوزیسیون، اصلاح‌طلبان و غرب از ناحیه مردم طرد شده است و این امر نشان دهنده پایگاه اجتماعی گسترده حکومت و بطلان ادعا‌های مخالفان است.

همچنین بستر مناسبی فراهم می‌شود تا حاکمیت تبلیغات گسترده‌ای بر نادرستی ادعای تقلب بزرگ و پیروزی موسوی در انتخابات انجام دهد.

پسامد این رویداد ناامیدی بیشتر در بین معترضان به وضع موجود است. در این حالت زیر سئوال بردن کیفیت و مغایرت انتخابات با اصول انتخابات آزاد و منصفانه در افکار عمومی بین‌المللی نیز دشوارتر می‌شود. حاکمیت می‌تواند با ادعای برخورداری از حمایت مردمی با قدرت بیشتری برنامه‌های منطقه‌ای و جهانی خود را دنبال کرده و چهره با ثباتی از خود به نمایش بگذارد.

هاشمی رفسنجانی

بدین ترتیب کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی فرصت مناسبی در اختیار حاکمیت قرار می‌دهد تا با قدرت بیشتری وضع موجود را ادامه داده و شکاف‌های داخلی را ترمیم کند.

نگاهی به آمار

بررسی نتایج انتخاباتی ادوار گذشته و مطالعات جمعیت‌شناختی، آشکار می‌سازد که احتمال باخت هاشمی رفسنجانی در شرایط طبیعی در انتخابات آینده بالا است. وی در بین روسای جمهور گذشته کمترین درصد رای بدست آورده از مجموع آرا (۶۳ درصد) و همچنین بیشترین کاهش رای در مقایسه با دور اول پیروزی در انتخابات را دارد. آرای هاشمی در مقایسه با دور اولی که رئیس جمهور شد از ۱۵,۶  به ۱۰,۶  میلیون در حدود ۳۱ درصد تقلیل یافت.

بررسی نتایج انتخابات ادوار گذشته و مطالعات جمعیت‌شناختی، نشان می‌دهد که هاشمی رفسنجانی بالا‌ترین نرخ کاهش محبوبیت را در میان روسای جمهور دارد.

خامنه‌ای نیز به مانند وی در دور دوم ریاست جمهوری خود با افت رای مواجه شد ولی میزان آن ۱۰ درصد بود. آرای خاتمی و احمدی‌نژاد در دور دوم افزایش یافت. بنابراین به لحاظ تاریخی هاشمی رفسنجانی کمترین رای و بالا‌ترین نرخ کاهش محبوبیت را در میان روسای جمهور دارد.

هاشمی رفسنجانی در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ در دور دوم تقریبا ۱۰ میلیون رای آورد. این رای مشابه آرایی است که وی در انتخابات ششمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۲ کسب نمود. یعنی رای‌های وی با فاصله زمانی ۱۲ ساله تفاوتی پیدا نکرد.

حال به وضعیت کنونی می‌پردازیم. بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ و همچنین در نظر گرفتن آمار واجدین شرایط و ملاحظه نرخ رشد جمعیت تعداد کسانی که می‌توانند رای بدهند ۵۵ میلیون نفر است.

هاشمی رفسنجانی
گروهی از طرفداران هاشمی رفسنجانی در انتخابات ۱۳۸۴

سنجش فضای سیاسی کشور نشان می‌دهد که کسب حد نصاب‌های دوره‌های هفتم، هشتم و نهم انتخابات‌های ریاست جمهوری انتظاری بعید است. فضا تا حدودی مشابه دوره نهم است. نرخ مشارکت در دوره یازدهم را می‌توان بین ۵۵ تا ۶۵ درصد تخمین زد.

حال اگر فرض کنیم ۶۰ درصد از واجدان شرایط در انتخابات شرکت کنند. آنگاه تعداد رای‌هایی که به صندوق ریخته می‌شود در حدود ۳۳ میلیون خواهد بود. با توجه به اجبار رای هم‌زمان با انتخابات شورا‌ها می‌توان پیش‌بینی کرد میزان آرای باطله بالا رفته و تا حدود ده درصد بشود. بنابراین حداقل بر روی ۳۰ میلیون رای، اسم کاندیدا‌ها نوشته خواهد شد.

 در صورت اجماع حسن روحانی و کاندیدا‌های اصلاح‌طلب حاضر در صحنه انتخابات بر روی هاشمی، وی به دور دوم خواهد رفت. اما در دور دوم احتمال شکست او تقریبا قطعی است.

بر اساس جمعبندی نتایج انتخاباتی گذشته، می‌توان تخمین زد که پایگاه اجتماعی حکومت که کاملا در وفاداری به گفتمان و اصول حکومت است حدود ۲۵ درصد کل جمعیت صاحب حق رای را تشکیل دهد. بنابراین تقریبا ۱۴ میلیون رای مدافع جناح‌های گوناگون اصول‌گرایان خواهد بود.

همچنین رفتارشناسی رای دهندگان نیز روشن می‌سازد که بخش شناور و خاکستری جامعه نیز در حدود ۲۰ درصد آرا را تشکیل می‌دهند. ویژگی بخش شناور سرگردانی آنها در رای دادن است.

آنها حافظه سیاسی ندارند. دیدگاه سیاسی شکل یافته وثابتی نیز ندارند بلکه در هر انتخابات با توجه به فضایی که در اجتماع ساخته می‌شود و تاثیری که برنامه‌های انتخاباتی کاندیدا‌ها در زندگی فردی آنها دارد، تصمیم‌گیری می‌کنند. معمولا آنها به سمت کاندیدایی متمایل می‌شوند که شعار تغییر بدهد ولی در چارچوب ساختار سیاسی مشکلی نداشته باشد. آنان اهل ریسک نیستند.

انتخابات

بنابراین تعداد آنها نیز در حدود ۱۱ میلیون خواهد بود. پس بخشی از اصلاح‌طلبان و نیرو‌های جامعه مدنی که بخواهند در این انتخابات شرکت کنند ۵ میلیون خواهد بود. حال هر چقدر میزان مشارکت از ۶۰ درصد بیشتر شود، از آن اصلاح طلب‌ها و معترضان خواهد بود.

بر این اساس می‌توان با درصد اطمینان بالایی گفت در صورت اجماع کاندیدا‌های اصلاح‌طلب حاضر در صحنه انتخابات و حسن روحانی بر روی هاشمی رفسنجانی، وی به دور دوم خواهد رفت. اما مشکل در دور دوم است که احتمال شکست هاشمی تقریبا قطعی است.

هاشمی رفسنجانی به شهادت سابقه و مواضع، نسبتی با یک منجی ندارد. البته درگیری او با حاکمیت برای جامعه مدنی مفید است.

بعید است آرای هاشمی از تعدادی که در دومین دوره انتخابات ۸۴ بدست آورد، بیشتر شود. اگر ضریب رشد جمعیت را در نظر بگیریم و فرض کنیم افرادی که امکان رای دادن را به دست آورده‌اند به وی رای بدهند آراء هاشمی در حدود ۱۲ میلیون می‌شود.

معمولا میزان مشارکت در دور دوم کمتر از دور اول است. این افت در سال ۸۴ در حدود ۵ درصد بود. اگر همین کمیت را در نظر بگیریم حدود ۳۱ میلیون نفر در دور دوم رای خواهند داد. پایگاه اجتماعی حکومت علیه هاشمی بسیج خواهد شد.

بنابراین کافی است کاندیدای حاکمیت با توجه به برخورداری از حمایت پر رنگ و منسجم پایگاه اجتماعی حکومت فقط ۲۰ درصد آراء شناور و خاکستری جامعه را کسب کند تا برنده شود و این امر به راحتی قابل تحقق است.

در حالی که با توجه به گرایش این بخش می‌توان حدس زد که اکثریت آنها روی خوشی به هاشمی رفسنجانی نشان نخواهند داد. او در نظر بخش مهمی از جمعیت ایران نماینده وضع موجود است. بخش‌های محروم و طبقات پایین جامعه موضع تندی علیه وی دارند. حتی اگر نرخ مشارکت به سمت ۷۰ درصد میل کند و همه ده درصد اضافه شده نیز به هاشمی رای بدهند باز بعید است او اکثریت نسبی را به دست بیاورد.

هاشمی رفسنجانی

برد هاشمی در شرایطی محتمل است که نرخ مشارکت از ۷۵ درصد بیشتر شود. اما تحقق چنین نرخ مشارکتی به صورت طبیعی بعید است و هاشمی چنان ظرفیتی ندارد که افراد معترض به وضع موجود و آرای خاموش را فعال سازد.

جايگاه هاشمي رفسنجاني در عرضه سياسي ايران تثبيت شده است و امكان تغيير محسوس و زياد ندارد. پراكنش و توزيع ارای وی در انتخابات ٨٤ پايين و در نقاط مختلف كشور تقريبا ثابت بود. او همچنين به لحاظ دريافت رأى منفی از سوی رأى دهندگان ظرفيت بالايی دارد و می‌تواند فضاى انتخابات را به نفع رقيب قطبى کند. با توجه به سابقه طولانی حضور هاشمی رفسنجانی در عرصه سياسی ايران و شکست‌هایش، امكان بازسازی شخصيتی او با هدف دور كردن رأى منفی دشوار است.

بنابراین در یک انتخابات طبیعی بدون تقلب و دستکاری در نتایج آرا، هاشمی از بخت ناچیزی برای پیروزی برخوردار است وشکست وی تقریبا قطعی به نظر می‌رسد.

 مصلحت اپوزیسیون در شرایط کنونی، عدم تقابل با هاشمی است. نباید کاری کرد که دعوای هاشمی و خامنه‌ای، به نفع رهبری تمام شود؛ اما اختلاف جایگاه‌ها باید روشن باشد.

در عین حال سابقه جمهوری اسلامی و بخصوص تجربه انتخابات جنجالی ۸۸ روشن می‌سازد که انتظار برگزاری انتخابات بدون تخلف و تقلب تصوری خیالبافانه و فانتزی است.

نقد منجی‌سازی

تصویر سازی‌هایی که از پیروزی هاشمی انجام می‌شود و برخی از دیدار‌ها و دعوت به کاندیداتوری‌ها، توهمی را دامن زده است که تبعات سنگینی در پی دارد. این توهم فقط محدود به رای آوری رفسنجانی نیست. بلکه وجه غیر واقعی و وهم‌گرایانه آن در منجی سازی هاشمی بیشتر پدیدار می‌شود.

هاشمی رفسنجانی به شهادت سابقه و مواضع، نسبتی با یک منجی ندارد. البته درگیری او با حاکمیت برای جامعه مدنی مفید است اما نه در قالب منجی ساختن از وی. او در بین نیرو‌های دموکراسی‌خواه و مدافع جامعه مدنی نمی‌گنجد. او بخشی از بلوک قدرت است که به مثابه دیگر بخش‌های آن در فضای انحصار سیاسی، سرکوب، زد و بند‌های منفعت‌طلبانه و مناسبات ناعادلانه برکشیده است.

هاشمی رفسنجانی خامنه ای

هاشمی رفسنجانی از پایه‌گذاران ساختار معیوب و مشکلات کنونی جامعه است. دعوای او با حاکمیت در چارچوب جنگ قدرت است.

مواضع معتدل وی در قیاس با درجه اقتدارگرایی بیشتر حاکمان کنونی و شرکای سابق وی است. او مواضعی اتخاذ نکرده است که نمایانگر اشتیاق وی به پذیرش مناسبات دموکراتیک و انتقال قدرت به مردم باشد.

اعتدال و میانه‌روی رفسنجانی در چارچوب نیرو‌های نظام سیاسی و حاکمیت است. مصلحت نیرو‌های سیاسی دموکراسی‌خواه و معترض به وضع موجود، عدم تقابل با هاشمی و فرو گذاشتن انتقادات و مخالفت‌ها در مقطع کنونی است.

نباید کاری کرد که دعوای وی و خامنه‌ای، به نفع رهبری تمام شود؛ اما اختلاف جایگاه‌ها باید روشن باشد. منجی‌سازی و قرار دادن هاشمی در جایگاه رهبری جنبش اعتراضی خطایی استراتژیک است. برخورد خاکستری با وی موجه است.

هاشمی در معرض اتهام جدی آلودگی به فساد اقتصادی است. اغراق و برخورد دوگانه حاکمیت نباید موجب سلب اتهام از او شود.

کارکردها و دیدگاه‌های هاشمی رفسنجانی

هاشمی از دید بخش مهمی از جامعه نماد وضعیت موجود است. ابهامات وسئوالات جدی پیرامون سلامت اقتصادی و مالی وی وجود دارد. هاشمی در معرض اتهام جدی آلودگی به فساد اقتصادی است.

اغراق و برخورد دوگانه حاکمیت نباید به این تفریط منجر گردد که از وی سلب اتهام  شود. تعیین سرنوشت این اتهامات باید در دادگاه صالح و با حضور هیات منصفه مردمی صورت گیرد.

تا آن موقع تمایز ومرزبندی نیرو‌های مردمی و دموکراسی‌خواه با هاشمی ضرورت دارد. دفاع از حقوق شهروندی وی نیز به معنای پیروی از وی و قهرمان‌سازی نیست. پیوند زدن تغییر سیاسی در ایران و اصلاحات با هاشمی رفسنجانی تبعات منفی سنگینی در بر دارد و می‌تواند منجر به مسئله‌دار شدن بخشی از مردم معمولی در باره جنبش دموکراسی‌خواهی شود.

هاشمی رفسنجانی

هاشمی تاکنون برخورد صادقانه با اشتباهات و عملکرد سوء خودش در گذشته نداشته است. منجی‌سازی از او در سه سطح دموکراسی و توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی و کاهش اختلافات در داخل حکومت و ثبات بخشیدن به دولت، خلاف واقع است.

منجی‌سازی از هاشمی در سه سطح دموکراسی و توسعه سیاسی،اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی و کاهش اختلافات داخل حکومت خلاف واقع است.

او همچنین برخورد مثبتی نیز تاکنون با دموکراسی، توزیع قدرت و بهبود حقوق بشر در ایران نداشته و سابقه وی روشن است.

او از بنیانگذاران انحصار سیاسی و سرکوب مخالفان در دهه شصت بود. جنگ با حمایت و دخالت وی پس از فتح خرمشهر ادامه یافت. او با حذف آیت‌الله منتظری همراهی کرد.

در دوران ریاست جمهوری وی جمعی از روشنفکران به قتل رسیدند. اذیت و آزار منتقدان و صاحبان اندیشه به شکل سیستماتیک برقرار بود. وی نه تنها هیچگونه مخالفتی در این زمینه نکرد بلکه به توجیه عمل وزارت اطلاعات نیز پرداخت.

او در بازداشت نیرو‌های ملی- مذهبی نیز نقش داشت. شایع است که گفته بود مهندس سحابی انتقاداتش زیاد شده بود و باید ادب می‌شد(نقل به مضمون). در ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای در دوران اصلاحات نیز مخالف علنی شدن نقش وزارت اطلاعات بود. او به راحتی کنار رفتن محمد خاتمی، عبدالله نوری و مصطفی معین از وزارتخانه‌های ارشاد، کشور و علوم را پذیرفت و مقاومتی نکرد.

در زمینه سیاست خارجی نیز در دوران او، ترور شرم‌آور میکونوس رخ داد. سفارت‌خانه‌های کشور‌های اروپایی تعطیل شدند. سیاست خارجی در قالب ستیزه‌جویی و با درجاتی کمتر از دوران احمدی‌نژاد اجرا شد.

از نظر ایجاد آرامش در داخل حکومت نیز هاشمی منجی نیست. حضور وی اختلافات را بیشتر می‌کند و برآیند نیرو‌های حاکمیت بیشتر به طرف بخش تندرو  سوق می‌یابد.

اصلاح‌طلبان همیشه مدعی بوده‌اند اگر خاتمی رئیس جمهور نمی‌شد کشور وارد جنگ می‌شد! نتیجه منطقی این ادعا اگر درست باشد، منفی بودن سیاست خارجی دولت هاشمی است.

در حوزه اقتصادی نیز دوران هاشمی با مشکلات بزرگی همراه بود. بیشترین تورم در کشور (نرخ ۵۰ درصدی) در آن دوران رخ داد. مردم گرانی سرسام‌آور این دوران را به راحتی به یاد می‌آورند. شکاف طبقاتی در آن دوران افزایش زیادی یافت.

نرخ رشد تولید ناخالص داخلی اقتصادی در دور دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به ترتیب در سال‌های ۷۲، ۷۳، ۷۴ و ۷۵، ۱.۵، ۰.۵ % ۳ و۶ درصد بود. نرخ ۶ درصد نرخ متعارف و متوسط برای کشور‌های در حال توسعه است.

رفسنجانی

فساد و لجام گسیختگی مالی زیادی در دولت وجود داشت. البته عملکرد اقتصادی هاشمی در مجموع بهتر از احمدی‌نژاد بود. اما این بهبود در حدی نیست که وی را به لحاظ اقتصادی منجی به حساب آورد. در زمینه ایجاد زیر ساخت‌ها و سرمایه‌گذاری‌های زیر بنایی نیز باید توجه داشت که با آن امکانات و فرصت‌ها چه کار می‌شد کرد و چه در نهایت اجرا شد.

از نظر ایجاد آرامش در داخل حکومت نیز هاشمی منجی نیست. حضور وی اختلافات در داخل حکومت را بیشتر می‌کند و برآیند نیرو‌های حاکمیت بیشتر به طرف بخش تندرو  سوق می‌یابد.

مصلحت سیاسی هاشمی این است که کاندیدا نشود  و بکوشد از جایگاهی خارج از ریاست جمهوری به شکل‌گیری ائتلاف ضد خامنه‌ای کمک کند.

اصول‌گرایان سنتی می‌خواهند هاشمی پشتیبان آنها باشد و کمک کند تا آنها موقعیت خود را در قدرت ارتقاء دهند. با کاندیداتوری هاشمی، آنها وی را رقیب به شمار می‌آورند. هاشمی در درون حاکمیت نمی‌تواند تعادل ایجاد کند.

بنابراین مصلحت سیاسی هاشمی در این است که از کاندیداتوری اجتناب ورزد و بکوشد از جایگاهی خارج از ریاست جمهوری به شکل‌گیری ائتلاف ضد خامنه‌ای کمک کند. جایگاه طبیعی هاشمی در بخش میانه‌رو و اصلاح‌طلب حکومت است. حضور وی در صحنه رقابت‌ها و گرفتن ژست رهبری، پتانسیل سازنده او را عقیم می‌سازد.

همچنین ثبت شکست دیگری در کارنامه سیاسی او در سن هشتاد سالگی ممکن است بازنشستگی سیاسی را، سرنوشت گزیر ناپذیر وی سازد.

حضور هاشمی در جنبش دموکراسی‌خواهی محتاج برخورد صادقانه و با عملکرد غلط گذشته خود است. رویکرد کنونی وی که می‌کوشد تقصیرات را متوجه دیگران کرده و موضع کنونی‌اش را موضع همیشگی خود نشان دهد، نتیجه مثبتی در بر ندارد و بر عکس سوء‌ظن و بی‌اعتمادی به او را بیشتر می‌کند.

در این میان شایسته است که برخورد واقع بینانه با هاشمی داشت. او اهل درگیری علنی و فیصله‌بخش با رهبری نیست. همچنین رویکردش معطوف به قدرت است و یه شکل حرفه‌ای سیاست‌ورزی می‌کند. توقعات از او را باید در این چارچوب تنظیم کرد.