اظهارات اخیر محمد خاتمی و مواضع دو پهلوی هاشمی رفسنجانی، باعث شده که احتمال کاندیداتوری رئیس دولت سازندگی در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم افزایش یابد. البته هاشمی صراحتا نامزدی خود را مشروط به عدم مخالفت رهبری کرده است.
نظر منفی خامنهای نسبت به ریاست جمهوری دوباره هاشمی رفسنجانی امری غیر قابل انکار است. اما با توجه به اظهارنظر روحالله حسینیان و حسین شریعتمداری ممکن است حاکمیت به هاشمی چراغ سیز نشان دهد تا بهتر بتواند مهندسی انتخابات را هدایت کند.
بر خلاف تصویر سازی برخی از اصلاحطلبان و نیروهای سیاسی داخل وخارج از کشور در روزهای اخیر، هاشمی رفسنجانی در وضعیت رایآوری در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نیست. با توجه به این واقعیت، وزنکشی انتخاباتی رفسنجانی مزایای چشمگیری برای حاکمیت و بخصوص رهبری دارد.
تصویر سازیهایی که از پیروزی هاشمی انجام میشود و برخی از دیدارها و دعوتها به کاندیداتوری، توهمی را دامن زده است که تبعات سنگینی در پی دارد.
در اثبات این مدعا باید گفت که در وهله نخست مشروعیت به انتخابات و منتخب حاکمیت میبخشد. ثانیا هاشمی را بیشتر تخریب کرده و زمینه را برای حذف کامل وی از قدرت مساعد میسازد. حاکمیت مانور قدرت خواهد داد که هاشمی رفسنجانی به عنوان امید اپوزیسیون، اصلاحطلبان و غرب از ناحیه مردم طرد شده است و این امر نشان دهنده پایگاه اجتماعی گسترده حکومت و بطلان ادعاهای مخالفان است.
همچنین بستر مناسبی فراهم میشود تا حاکمیت تبلیغات گستردهای بر نادرستی ادعای تقلب بزرگ و پیروزی موسوی در انتخابات انجام دهد.
پسامد این رویداد ناامیدی بیشتر در بین معترضان به وضع موجود است. در این حالت زیر سئوال بردن کیفیت و مغایرت انتخابات با اصول انتخابات آزاد و منصفانه در افکار عمومی بینالمللی نیز دشوارتر میشود. حاکمیت میتواند با ادعای برخورداری از حمایت مردمی با قدرت بیشتری برنامههای منطقهای و جهانی خود را دنبال کرده و چهره با ثباتی از خود به نمایش بگذارد.
بدین ترتیب کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی فرصت مناسبی در اختیار حاکمیت قرار میدهد تا با قدرت بیشتری وضع موجود را ادامه داده و شکافهای داخلی را ترمیم کند.
نگاهی به آمار
بررسی نتایج انتخاباتی ادوار گذشته و مطالعات جمعیتشناختی، آشکار میسازد که احتمال باخت هاشمی رفسنجانی در شرایط طبیعی در انتخابات آینده بالا است. وی در بین روسای جمهور گذشته کمترین درصد رای بدست آورده از مجموع آرا (۶۳ درصد) و همچنین بیشترین کاهش رای در مقایسه با دور اول پیروزی در انتخابات را دارد. آرای هاشمی در مقایسه با دور اولی که رئیس جمهور شد از ۱۵,۶ به ۱۰,۶ میلیون در حدود ۳۱ درصد تقلیل یافت.
بررسی نتایج انتخابات ادوار گذشته و مطالعات جمعیتشناختی، نشان میدهد که هاشمی رفسنجانی بالاترین نرخ کاهش محبوبیت را در میان روسای جمهور دارد.
خامنهای نیز به مانند وی در دور دوم ریاست جمهوری خود با افت رای مواجه شد ولی میزان آن ۱۰ درصد بود. آرای خاتمی و احمدینژاد در دور دوم افزایش یافت. بنابراین به لحاظ تاریخی هاشمی رفسنجانی کمترین رای و بالاترین نرخ کاهش محبوبیت را در میان روسای جمهور دارد.
هاشمی رفسنجانی در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ در دور دوم تقریبا ۱۰ میلیون رای آورد. این رای مشابه آرایی است که وی در انتخابات ششمین دوره ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۲ کسب نمود. یعنی رایهای وی با فاصله زمانی ۱۲ ساله تفاوتی پیدا نکرد.
حال به وضعیت کنونی میپردازیم. بر اساس نتایج سرشماری سال ۱۳۹۰ و همچنین در نظر گرفتن آمار واجدین شرایط و ملاحظه نرخ رشد جمعیت تعداد کسانی که میتوانند رای بدهند ۵۵ میلیون نفر است.
سنجش فضای سیاسی کشور نشان میدهد که کسب حد نصابهای دورههای هفتم، هشتم و نهم انتخاباتهای ریاست جمهوری انتظاری بعید است. فضا تا حدودی مشابه دوره نهم است. نرخ مشارکت در دوره یازدهم را میتوان بین ۵۵ تا ۶۵ درصد تخمین زد.
حال اگر فرض کنیم ۶۰ درصد از واجدان شرایط در انتخابات شرکت کنند. آنگاه تعداد رایهایی که به صندوق ریخته میشود در حدود ۳۳ میلیون خواهد بود. با توجه به اجبار رای همزمان با انتخابات شوراها میتوان پیشبینی کرد میزان آرای باطله بالا رفته و تا حدود ده درصد بشود. بنابراین حداقل بر روی ۳۰ میلیون رای، اسم کاندیداها نوشته خواهد شد.
در صورت اجماع حسن روحانی و کاندیداهای اصلاحطلب حاضر در صحنه انتخابات بر روی هاشمی، وی به دور دوم خواهد رفت. اما در دور دوم احتمال شکست او تقریبا قطعی است.
بر اساس جمعبندی نتایج انتخاباتی گذشته، میتوان تخمین زد که پایگاه اجتماعی حکومت که کاملا در وفاداری به گفتمان و اصول حکومت است حدود ۲۵ درصد کل جمعیت صاحب حق رای را تشکیل دهد. بنابراین تقریبا ۱۴ میلیون رای مدافع جناحهای گوناگون اصولگرایان خواهد بود.
همچنین رفتارشناسی رای دهندگان نیز روشن میسازد که بخش شناور و خاکستری جامعه نیز در حدود ۲۰ درصد آرا را تشکیل میدهند. ویژگی بخش شناور سرگردانی آنها در رای دادن است.
آنها حافظه سیاسی ندارند. دیدگاه سیاسی شکل یافته وثابتی نیز ندارند بلکه در هر انتخابات با توجه به فضایی که در اجتماع ساخته میشود و تاثیری که برنامههای انتخاباتی کاندیداها در زندگی فردی آنها دارد، تصمیمگیری میکنند. معمولا آنها به سمت کاندیدایی متمایل میشوند که شعار تغییر بدهد ولی در چارچوب ساختار سیاسی مشکلی نداشته باشد. آنان اهل ریسک نیستند.
بنابراین تعداد آنها نیز در حدود ۱۱ میلیون خواهد بود. پس بخشی از اصلاحطلبان و نیروهای جامعه مدنی که بخواهند در این انتخابات شرکت کنند ۵ میلیون خواهد بود. حال هر چقدر میزان مشارکت از ۶۰ درصد بیشتر شود، از آن اصلاح طلبها و معترضان خواهد بود.
بر این اساس میتوان با درصد اطمینان بالایی گفت در صورت اجماع کاندیداهای اصلاحطلب حاضر در صحنه انتخابات و حسن روحانی بر روی هاشمی رفسنجانی، وی به دور دوم خواهد رفت. اما مشکل در دور دوم است که احتمال شکست هاشمی تقریبا قطعی است.
هاشمی رفسنجانی به شهادت سابقه و مواضع، نسبتی با یک منجی ندارد. البته درگیری او با حاکمیت برای جامعه مدنی مفید است.
بعید است آرای هاشمی از تعدادی که در دومین دوره انتخابات ۸۴ بدست آورد، بیشتر شود. اگر ضریب رشد جمعیت را در نظر بگیریم و فرض کنیم افرادی که امکان رای دادن را به دست آوردهاند به وی رای بدهند آراء هاشمی در حدود ۱۲ میلیون میشود.
معمولا میزان مشارکت در دور دوم کمتر از دور اول است. این افت در سال ۸۴ در حدود ۵ درصد بود. اگر همین کمیت را در نظر بگیریم حدود ۳۱ میلیون نفر در دور دوم رای خواهند داد. پایگاه اجتماعی حکومت علیه هاشمی بسیج خواهد شد.
بنابراین کافی است کاندیدای حاکمیت با توجه به برخورداری از حمایت پر رنگ و منسجم پایگاه اجتماعی حکومت فقط ۲۰ درصد آراء شناور و خاکستری جامعه را کسب کند تا برنده شود و این امر به راحتی قابل تحقق است.
در حالی که با توجه به گرایش این بخش میتوان حدس زد که اکثریت آنها روی خوشی به هاشمی رفسنجانی نشان نخواهند داد. او در نظر بخش مهمی از جمعیت ایران نماینده وضع موجود است. بخشهای محروم و طبقات پایین جامعه موضع تندی علیه وی دارند. حتی اگر نرخ مشارکت به سمت ۷۰ درصد میل کند و همه ده درصد اضافه شده نیز به هاشمی رای بدهند باز بعید است او اکثریت نسبی را به دست بیاورد.
برد هاشمی در شرایطی محتمل است که نرخ مشارکت از ۷۵ درصد بیشتر شود. اما تحقق چنین نرخ مشارکتی به صورت طبیعی بعید است و هاشمی چنان ظرفیتی ندارد که افراد معترض به وضع موجود و آرای خاموش را فعال سازد.
جايگاه هاشمي رفسنجاني در عرضه سياسي ايران تثبيت شده است و امكان تغيير محسوس و زياد ندارد. پراكنش و توزيع ارای وی در انتخابات ٨٤ پايين و در نقاط مختلف كشور تقريبا ثابت بود. او همچنين به لحاظ دريافت رأى منفی از سوی رأى دهندگان ظرفيت بالايی دارد و میتواند فضاى انتخابات را به نفع رقيب قطبى کند. با توجه به سابقه طولانی حضور هاشمی رفسنجانی در عرصه سياسی ايران و شکستهایش، امكان بازسازی شخصيتی او با هدف دور كردن رأى منفی دشوار است.
بنابراین در یک انتخابات طبیعی بدون تقلب و دستکاری در نتایج آرا، هاشمی از بخت ناچیزی برای پیروزی برخوردار است وشکست وی تقریبا قطعی به نظر میرسد.
مصلحت اپوزیسیون در شرایط کنونی، عدم تقابل با هاشمی است. نباید کاری کرد که دعوای هاشمی و خامنهای، به نفع رهبری تمام شود؛ اما اختلاف جایگاهها باید روشن باشد.
در عین حال سابقه جمهوری اسلامی و بخصوص تجربه انتخابات جنجالی ۸۸ روشن میسازد که انتظار برگزاری انتخابات بدون تخلف و تقلب تصوری خیالبافانه و فانتزی است.
نقد منجیسازی
تصویر سازیهایی که از پیروزی هاشمی انجام میشود و برخی از دیدارها و دعوت به کاندیداتوریها، توهمی را دامن زده است که تبعات سنگینی در پی دارد. این توهم فقط محدود به رای آوری رفسنجانی نیست. بلکه وجه غیر واقعی و وهمگرایانه آن در منجی سازی هاشمی بیشتر پدیدار میشود.
هاشمی رفسنجانی به شهادت سابقه و مواضع، نسبتی با یک منجی ندارد. البته درگیری او با حاکمیت برای جامعه مدنی مفید است اما نه در قالب منجی ساختن از وی. او در بین نیروهای دموکراسیخواه و مدافع جامعه مدنی نمیگنجد. او بخشی از بلوک قدرت است که به مثابه دیگر بخشهای آن در فضای انحصار سیاسی، سرکوب، زد و بندهای منفعتطلبانه و مناسبات ناعادلانه برکشیده است.
هاشمی رفسنجانی از پایهگذاران ساختار معیوب و مشکلات کنونی جامعه است. دعوای او با حاکمیت در چارچوب جنگ قدرت است.
مواضع معتدل وی در قیاس با درجه اقتدارگرایی بیشتر حاکمان کنونی و شرکای سابق وی است. او مواضعی اتخاذ نکرده است که نمایانگر اشتیاق وی به پذیرش مناسبات دموکراتیک و انتقال قدرت به مردم باشد.
اعتدال و میانهروی رفسنجانی در چارچوب نیروهای نظام سیاسی و حاکمیت است. مصلحت نیروهای سیاسی دموکراسیخواه و معترض به وضع موجود، عدم تقابل با هاشمی و فرو گذاشتن انتقادات و مخالفتها در مقطع کنونی است.
نباید کاری کرد که دعوای وی و خامنهای، به نفع رهبری تمام شود؛ اما اختلاف جایگاهها باید روشن باشد. منجیسازی و قرار دادن هاشمی در جایگاه رهبری جنبش اعتراضی خطایی استراتژیک است. برخورد خاکستری با وی موجه است.
هاشمی در معرض اتهام جدی آلودگی به فساد اقتصادی است. اغراق و برخورد دوگانه حاکمیت نباید موجب سلب اتهام از او شود.
کارکردها و دیدگاههای هاشمی رفسنجانی
هاشمی از دید بخش مهمی از جامعه نماد وضعیت موجود است. ابهامات وسئوالات جدی پیرامون سلامت اقتصادی و مالی وی وجود دارد. هاشمی در معرض اتهام جدی آلودگی به فساد اقتصادی است.
اغراق و برخورد دوگانه حاکمیت نباید به این تفریط منجر گردد که از وی سلب اتهام شود. تعیین سرنوشت این اتهامات باید در دادگاه صالح و با حضور هیات منصفه مردمی صورت گیرد.
تا آن موقع تمایز ومرزبندی نیروهای مردمی و دموکراسیخواه با هاشمی ضرورت دارد. دفاع از حقوق شهروندی وی نیز به معنای پیروی از وی و قهرمانسازی نیست. پیوند زدن تغییر سیاسی در ایران و اصلاحات با هاشمی رفسنجانی تبعات منفی سنگینی در بر دارد و میتواند منجر به مسئلهدار شدن بخشی از مردم معمولی در باره جنبش دموکراسیخواهی شود.
هاشمی تاکنون برخورد صادقانه با اشتباهات و عملکرد سوء خودش در گذشته نداشته است. منجیسازی از او در سه سطح دموکراسی و توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی و کاهش اختلافات در داخل حکومت و ثبات بخشیدن به دولت، خلاف واقع است.
منجیسازی از هاشمی در سه سطح دموکراسی و توسعه سیاسی،اقتصادی و بهبود وضعیت معیشتی و کاهش اختلافات داخل حکومت خلاف واقع است.
او همچنین برخورد مثبتی نیز تاکنون با دموکراسی، توزیع قدرت و بهبود حقوق بشر در ایران نداشته و سابقه وی روشن است.
او از بنیانگذاران انحصار سیاسی و سرکوب مخالفان در دهه شصت بود. جنگ با حمایت و دخالت وی پس از فتح خرمشهر ادامه یافت. او با حذف آیتالله منتظری همراهی کرد.
در دوران ریاست جمهوری وی جمعی از روشنفکران به قتل رسیدند. اذیت و آزار منتقدان و صاحبان اندیشه به شکل سیستماتیک برقرار بود. وی نه تنها هیچگونه مخالفتی در این زمینه نکرد بلکه به توجیه عمل وزارت اطلاعات نیز پرداخت.
او در بازداشت نیروهای ملی- مذهبی نیز نقش داشت. شایع است که گفته بود مهندس سحابی انتقاداتش زیاد شده بود و باید ادب میشد(نقل به مضمون). در ماجرای قتلهای زنجیرهای در دوران اصلاحات نیز مخالف علنی شدن نقش وزارت اطلاعات بود. او به راحتی کنار رفتن محمد خاتمی، عبدالله نوری و مصطفی معین از وزارتخانههای ارشاد، کشور و علوم را پذیرفت و مقاومتی نکرد.
در زمینه سیاست خارجی نیز در دوران او، ترور شرمآور میکونوس رخ داد. سفارتخانههای کشورهای اروپایی تعطیل شدند. سیاست خارجی در قالب ستیزهجویی و با درجاتی کمتر از دوران احمدینژاد اجرا شد.
از نظر ایجاد آرامش در داخل حکومت نیز هاشمی منجی نیست. حضور وی اختلافات را بیشتر میکند و برآیند نیروهای حاکمیت بیشتر به طرف بخش تندرو سوق مییابد.
اصلاحطلبان همیشه مدعی بودهاند اگر خاتمی رئیس جمهور نمیشد کشور وارد جنگ میشد! نتیجه منطقی این ادعا اگر درست باشد، منفی بودن سیاست خارجی دولت هاشمی است.
در حوزه اقتصادی نیز دوران هاشمی با مشکلات بزرگی همراه بود. بیشترین تورم در کشور (نرخ ۵۰ درصدی) در آن دوران رخ داد. مردم گرانی سرسامآور این دوران را به راحتی به یاد میآورند. شکاف طبقاتی در آن دوران افزایش زیادی یافت.
نرخ رشد تولید ناخالص داخلی اقتصادی در دور دوم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی به ترتیب در سالهای ۷۲، ۷۳، ۷۴ و ۷۵، ۱.۵، ۰.۵ % ۳ و۶ درصد بود. نرخ ۶ درصد نرخ متعارف و متوسط برای کشورهای در حال توسعه است.
فساد و لجام گسیختگی مالی زیادی در دولت وجود داشت. البته عملکرد اقتصادی هاشمی در مجموع بهتر از احمدینژاد بود. اما این بهبود در حدی نیست که وی را به لحاظ اقتصادی منجی به حساب آورد. در زمینه ایجاد زیر ساختها و سرمایهگذاریهای زیر بنایی نیز باید توجه داشت که با آن امکانات و فرصتها چه کار میشد کرد و چه در نهایت اجرا شد.
از نظر ایجاد آرامش در داخل حکومت نیز هاشمی منجی نیست. حضور وی اختلافات در داخل حکومت را بیشتر میکند و برآیند نیروهای حاکمیت بیشتر به طرف بخش تندرو سوق مییابد.
مصلحت سیاسی هاشمی این است که کاندیدا نشود و بکوشد از جایگاهی خارج از ریاست جمهوری به شکلگیری ائتلاف ضد خامنهای کمک کند.
اصولگرایان سنتی میخواهند هاشمی پشتیبان آنها باشد و کمک کند تا آنها موقعیت خود را در قدرت ارتقاء دهند. با کاندیداتوری هاشمی، آنها وی را رقیب به شمار میآورند. هاشمی در درون حاکمیت نمیتواند تعادل ایجاد کند.
بنابراین مصلحت سیاسی هاشمی در این است که از کاندیداتوری اجتناب ورزد و بکوشد از جایگاهی خارج از ریاست جمهوری به شکلگیری ائتلاف ضد خامنهای کمک کند. جایگاه طبیعی هاشمی در بخش میانهرو و اصلاحطلب حکومت است. حضور وی در صحنه رقابتها و گرفتن ژست رهبری، پتانسیل سازنده او را عقیم میسازد.
همچنین ثبت شکست دیگری در کارنامه سیاسی او در سن هشتاد سالگی ممکن است بازنشستگی سیاسی را، سرنوشت گزیر ناپذیر وی سازد.
حضور هاشمی در جنبش دموکراسیخواهی محتاج برخورد صادقانه و با عملکرد غلط گذشته خود است. رویکرد کنونی وی که میکوشد تقصیرات را متوجه دیگران کرده و موضع کنونیاش را موضع همیشگی خود نشان دهد، نتیجه مثبتی در بر ندارد و بر عکس سوءظن و بیاعتمادی به او را بیشتر میکند.
در این میان شایسته است که برخورد واقع بینانه با هاشمی داشت. او اهل درگیری علنی و فیصلهبخش با رهبری نیست. همچنین رویکردش معطوف به قدرت است و یه شکل حرفهای سیاستورزی میکند. توقعات از او را باید در این چارچوب تنظیم کرد.
;رفسنجانی و اطرافیانش هی میگویند قرار است بیاید و اگر بیاید ایران آباد میشود و مثل زمان شاه میشود و فراوانی میشود و ازین حرفها. انگاری نمیدانند که این نجات دهنده بزرگ 34 سال است که آمده و ظهور کرده و هنوز نرفته. بدبخت به مردمی که نجات دهنده شان یک جنایتکار جنگی است که هشت سال جنگ را بهشان تحمیل کرد و فرزندانشان راه به قربانگاه جنگ فرستادو اقتصاد کشور را ویران کرد و به دست نظامیان پاسدار داد . جنگهای حیدری نعمتی هم که بین رهبر و رفسنجانی و بقیه دوباره شروع شده و حیدری و نعمتی بازی جدیدی را شروع کرده اند و در خفا به ریش همه می خندند.
MAHSA / 08 May 2013
نویسنده مقاله هیچگونه اشاره ای بمدیریت وکارهای سازندگی که در زمان آقای رفسنجانی انجام شده نمیکندو جا داشت در این مقاله به انها نیز اشاراتی مینمود
از نظر موقعیت فعلی بنظر میرسد تنها فردیکه میتواند جمهوری اسلامی را نجات دهد آقای هاشمی است واین را ولایت فقیه و پاسداران انقلاب نیز متوجه شده ا ند و میتوان پیش بینی نمود او رئس جمهور آینده حکومت اسلامی خواهد شد.
از طرفی با نبود تشکیلاتی سازمان یافته مخالف حکومت جمهوری اسلامی شاید گزینش آقای هاشمی بهترین گزینه برای مردم دردمند ایران باشد که هم اکنون با بدبختی وفلاکت روزگار میگذارانند وبیشتر افرادی که از نظر مادی در رفاه بوده ودر ایران و یا در خارج از ایران زندگی میکنند این مشگلات را درک نمیکنند.
دکتر محمد رضا شهاب / 08 May 2013
جناب نویسنده!، شما به خوبی می دانید که در صورت ورود هاشمی اصلاح طلبان بر روی آیت الله اجماع می کنند و لذا پیش بینی *** جنابعالی در مورد تکرار وقایع 84 ساده انگاری بیش نیست. می شود بفرمایید اگر کارگزاران و اصلاح طلبان بر روی یک شخص خاص آنهم هاشمی اجماع کنند چگونه انتخابات به دور دوم می کشد. صد البته هاشمی منجی ایده آل ایران نیست اما نمی شود بین بد و بدتر ، بد را انتخاب کرد، آیا نمی شود با حضور هاشمی و کسب ریاست جمهوری و همانطور که آقای خاتمی هم گفتند فضا بازتر شود و کار حذبی شکل گیرد و حکومت از افراطیون تهی شود، به نظر شما 12 سال ریاست جمهوری ( 4 سال هاشمی و 8 سال خاتمی) قابل تصور نیست. دیگر حنای مفسد اقتصادی بودن هاشمی بودن رنگ باخته است و آنکه مدعا بود بعد 8 سال جزو منفورترین رجل سیاسی در ایران و جهان است، اما بعید که شما چرا دست در دست شریعتمداری اندک کورسوی این ملت را تخریب می کنید.شما مقاله زیادی در مورد سوریه نوشته و می نویسید نکند طرح کلنگی کردن ایران را راه نجات این دیار می دانید.اگر نه پس تخریب نکنید، ما در داخل به حد کافی تخریب چی داریم شما دیگر نه!
——————-
زمانه عزیز لطفا منتشر کن.با تشکر
یک دانشجو / 08 May 2013
روند نوشته های آقای افشاری نشان می دهد که ایشان تا همین چند وقت پیش به هزار و یک دلیل اشاره می کرد که هاشمی به هیچ وجه امکان ندارد که بیاید ولی اکنون که هاشمی با سیاست ورزی و تدبیر قدم به قدم در حال باز کردن این راه با کمترین هزینه ممکن است، آقای افشاری به صرافت افتاده پیشگویی کند که هاشمی در انتخابات بازنده محض خواهد بود! اگر هاشمی در انتخابات ثبت نام کند (که به نظر من می کند) پیشگویی اول آقای افشاری غلط در خواهد آمد و به این ترتیب پیشگویی دوم نیز باطل می شود. حتی اگر هاشمی کاندید شود و رأی نیاورد هم در نبرد شانه به شانه ای که با خامنه ای بر سر قدرت (بیشتر شخصی) دارد برنده خواهد بود. درک این موضوع نیاز به شناخت بیشتری از روانشناسی قدرت دارد که از این مبحث خارج است.
یک پیگیر مقالات آقای افشاری / 09 May 2013
سيرک مسخره برای انتصاب فرد مطيع مقام معظم رهبری !
farid / 09 May 2013
يک عده امنيتي و پاسدار و بازجو کانديدا شده اند تا باز مملکت را بچاپند و صدور تروريسم و بمب و موشک حتي در کنيا و نيجريه و آزربايجان وسوريه و يمن کنند.
هم خاتمی هم رفسنجانی دنبال جلب رضایت مقام محترم رهبری هستند !! که خود مسول اصلی وضعيت موجود است .
farid / 09 May 2013
مهمانپرست: حضور مردم در انتخابات در روند مذاکرات هستهیی موثر است!!
فقط دنبال شو و سياهی لشکر !هستند.
فرد مورد نظر قبلا انتخاب شده
saman / 09 May 2013
همسر رفسنجانی: انتخاباتی وجود ندارد، رای را عوض می کنند
قدس آنلاین: همسر آیتالله هاشمی در حاشیه نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات مهدی هاشمی رفسنجانی گفت: انتخاباتی وجود ندارد، مگر برای اینها کاری دارد که رایها را عوض کنند.
به گزارش باشگاه خبرنگاران؛ عفت مرعشی مادر مهدی هاشمی رفسنجانی که برای شرکت در اولین جلسه دادگاه پسرش به دادگاه آمده بود، در جمع برخی از خبرنگاران گفت: اتهامات وارده به خانواده هاشمی و مرعشی وارد نیست.
مرعشی ادامه داد: دادگاه را به وقت دیگری موکول کردند و از تاریخ بعدی برگزاری دادگاه اطلاعی ندارم.
عفت مرعشی با اشاره به حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در عرصه انتخابات بیان کرد: حاج آقا مطمئنا وارد عرصه انتخابات نمیشود.
jamal.u / 09 May 2013
در روزهای اخیر مقالات و نوشته های بسیاری پیرامون احتمال کاندید اتوری آقای هاشمی رفسنجانی توسط نویسندگان، فعالان و مفسران سیاسی نوشته شده است که متاسفانه اکثر آنها در تشخیص و قضاوت نیروهای حاضر در صحنه و قدرت مانور و توانائی و اجرائی و سوابق اقدامات آقای هاشمی رفسنجانی راهی به خطا رفته اند. مقاله آقای علی افشاری بی شک تنها مقاله ای است که بدون حبّ و بغض و بدون پشتوانه و بها دادن به «امیدهای واهی و انشاالاه ها » به نقد منصفانه ایشان پرداخته است و بیش از هر مقاله ای دیگر به واقعیت نزدیکتر است و اگر نقصی هم داشته باشد آنهم کمبود مطالب نوشته شده در مورد نقش سیاستهای غلط آقای هاشمی رفسنجانی در بوجود آوردن شرایط کنونی و بحرانی ایران است.
متاسفا نه ، از لحاظ فرهنگی و ساده اندیشی ، هستند کسانی که «حقیقت» را بر نمی تابند و به «اوهام » دلخوش کرده اند و انتظار دارند که یک مفسر سیاسی برایشان حرفهای شیرین بنویسد و لالا يی بخواند تا ما خواب خوش ببینیم و به ما بگوید کشوری که در طول این سه دهه اینگونه به نابودی کشیده شده است ( که رضایت و خواست یک فرد ملاک همه تغیرات و تحولات اجتماعی یک کشور شده است ) حال با انتخاب یک رئیس جمهور که ضمنا از پایه گذارن اصلی همین سیستم هم بوده است، همه امور قابل اصلاح میبا شد.
برای فهم و درک عمق فاجعه باید به سخنان دو رئیس جمهور اسبق ایران آقای خاتمی و آقای رفسنجانی اشاره کرد که شرط موفقیّت را منوط به امر محال کرده اند:
« باید همه قانع شویم که رویکردها عوض شود. معتقدم اگر کسی بیاید که این اقتصاد را بازسازی کند و برگردد به نقطه صفر ۸۴، اگر همه دستگاه ها هم با او همراه باشند، حداقل ۴ سال طول می کشد
همه اینها در صورتی خواهد شد که تفاهمی در سطح بالا باشد. بدون اینکه رهبری بخواهند و بدون هماهنگی با ایشان مشکلات حل نخواهد شد. » محمد خاتمی
« من بدون موافقت ایشان وارد عرصه نخواهم شد چون اگر ایشان موافق نباشند نتیجهای که به بار میآید معکوس خواهد بود. اگر بخواهد شرایطی بوجود بیایید که بین من و رهبری حالت نزاع و اختلاف بوجود آید همه ما ضرر خواهیم کرد » هاشمی رفسنجانی
همین بنفسه بما میگوید که ما در ایران امری به نام «انتخابات » نداریم و این سوای موانع مضحک و من در اوردی و استفاده از شگردهای خاص و ابداع اصطلاحات ویژه ای چون«نظارت استصوابی» رژیم جمهوری اسلامی است که احتمال کاندید شدن افراد « غیر خودی و غیر محرم » را به صفر میرساند . بنابراین باید این به اصطلاح «انتخابات» را از دید نشستگان بر مسند قدرت، تنها در حد یک « رفع تکلیف » برای بستن دهان خودی و غیره بررسی و رصد کرد چرا که آنها هیچگاه حاضر نیستند، از طریق صندوقهای رای ، اهرمهای قدرت و ثروت را به ناخود بسپارند .
آرزوی رژیم همواره برقراری سیستمی بوده است مانند «خلافت »و «حکومت» و استمرار آن در لباس «ولایت مطلقه فقیه» و اگر تابحال موفق نشده است باید آنرا به حساب بخت بالا و شرایط والای « زمان ومکان » گذاشت نه اقبال بلند ما.
شهرام / 09 May 2013
به نظرم بخش اول مطلب حرف تازه ای نداشت و بخش دوم (منجی سازی) بدلیل پیش فرض های مبتنی بر بخش اول روایی چندانی ندارد. نادیده گرفتن تفاوت هاشمی 84 تا هاشمی 92 باعث عدم دقت در تحلیل شده. انگیزه های هاشمی برای آمدن امروز بسیار متفاوت است از هر کنشی در سالیان قبل. روند تخریب ها، برخوردها با بستگان سیاسی و خانوادگی بویزه توسط تیم احمدینژاد و با هدایت مجتبی خامنه ای و کشاندن مسئله به آستانه حذف و یا شاید حصر انگیزه ای به هاشمی می دهد که نه تنها به خاطر نظام بلکه برای دفاع از حیثیت خودش یا نیاید یا برای پیروزی بیاید.
در این میان اهرم مضاعف او برای فشار به مخالفان و پاسخ به منتقدان و مبلغین برچسب های منفی او عملکرد غیر قابل دفاع و تبه کارانه خامنه ای و احمدینژاد و جناح راست در حمایت از یکدست سازیها و قلع و قمع سازیهای اخیر است. این نکته ایست که از قضا امروز به امتیاز هاشمی بدل شده است و بسیار می تواند بر روی آن مانور بدهد و این در نهایت به نفع کشور است. و کمک به نجات مردم از باتلاقی به نام جمهوری اسلامی زیر سایه ولایت فقیه که خودش نقش بی بدیلی در پدید آوردن آن داشته است.
ضمنا آقای افشاری قرار ندادن هاشمی در موضع کاندیدا و هدایت خواسته های منتقدان سیستم کنونی مستلزم وجود بستر و ساختار دموکراتیکی است که جامعه مدنی بتواند از طریق آن بدون مواجه شدن با خطر بقا به طرح مطالبات بپردازد. توصیه شما به عدم ورود و پیگیری مطالبات از طریقی دیگر احاله به محال است. چون او وهمه مخالفان بویژه در 4 سال گذشته از هر ابزاری که در دست داشتند استفاده کردند اما نتیجه به تنگتر شدن فضا و عملا عدم تحرک جنبش منجر شد. حصر و زندان و سرکوب برای معترضان و گرفتن تریبون نماز جمعه از هاشمی و برداشتن از ریاست خبرگان پیامهای اصرار هاشمی بر مطالبات بود. واقعیت این است که سیستم بشدت بسته فعلی باید توسط کسی از درون خود نظام باز شود. کلید این قفل آن طرف دیوار است نه در دست مخالفان در بیرون.
اسدی / 09 May 2013
نویسنده محترمی که از “حافظه تاریخی دقیقی” برخوردار هستید، ما هم مثل شما از هاشمی و امثالهم تنفر داریم. نقش هاشمی در وضعیت فلاکت بار کنونی از خامنه ای هم به مراتب بیشتر بوده است. اما سوال اصلی در این است که چاره چیست؟ خاتمی خود اذعان دارد که مرد شرایط کنونی نیست و حتی اگر بود تایید صلاحیت نمی شد! حال شما بفرمایید در شرایطی که به احتمال زیاد غیر از هاشمی کس دیگری اصلا امکان ورود به عرصه را ندارد چه باید کرد؟ در شرایطی که غالب بودجه کشور توسط قوه مجریه مدیریت می شود، واگذاری کامل عرصه به جناح حاکم جز به افزودن ثروت سپاه از طریق واگذاری بیشتر پروژه ها و مجاری واردات و … نتیجه دیگری نخواهد داشت.
من هم مثل شما باور دارم که هاشمی از مردم نیست و پس از خمینی بیشترین خیانت های تاریخی را به این مردم کرده، ولی در زمان حاضر تنها گزینه ایست که مطیع کامل جناح حاکم هم نیست. او اهل سیاست ورزیست و قرار نیست با آمدنش رهبری را سرنگون کند. ولی حداقل کاری که می تواند بکند اینست که مانند بار قبل میراث را به گروه های اصلاح طلب واگذار کند(هر چند که آنان هم ثابت کرده اند که قدرت طلبی های خود را دارند ولی چاره ای جز پله پله حرکت کردن نداریم تا به دموکراسی واقعی گذار کنیم).
نکته دیگر اینکه خواه نا خواه اگر او با حمایت اصلاح طلبان به عرصه وارد شود، تا حدودی مجبور می شود به مطالبات آنها توجه کند. شخصیت این افراد با جریانی که از آنها حمایت می کند تا حدودی تغییر می کند. میرحسین قبل از 88 و بعد از آن دو شخصیت کاملا متفاوت می نمایند!
البته تفسیرها و راه حل ها و نگرش های افرادی که در این فلاکت زندگی می کنند و یا در کشور های مدرن از راه دور نظاره گر هستند و نتیجه اتفاقات تاثیر چندانی بر زندگی آنها ندارد، طبیعیست که از هم متفاوت باشد. بنده هم در ماه های آتی بار دیگر از این مرداب خارج خواهم شد و با خیال راحت تری برای بازسازی این ویرانه نقشه خواهم کشید.
مینا / 09 May 2013
جناب آقای افشاری
با همه احترامی گه برای شما قائلم بایستی اذعان کنم که تحلبلهایتان در این مقاله بسیار *** بودند. ضمنا مگر شما آرای اعلام شده برای احمدی نژاد در دور دوم را درست می دانید که میگویید آرای دور دوم ریاست جمهوری هلشمی از همه روسای جمهور کمتر بوده است؟
دکترای برق / 09 May 2013
جناب افشاری مقاله خوبی بود ولی تمامی اطلاعات آماری خود را با یک جمله نابود کردید و اینکه در انتخابات 88 تقلب شده و حال هم تقلب خواهند کرد استناد به تقلب 88 نیاز به آمار و ارقام رای دهندگان در انتخابات آتی را بی مورد می سازد.
راجع به آقای هاشمی مهمترین ایراد فیر از ایرادات اساسی که اقای افشاری گرفتند شرکت ایشان در تمامی توطئه ها بر علیه گروه های سیاسی اول انقلاب عزل بنی صدر، ادامه جنک پس از فتح خرمشهر، برکناری آقای منتظری،اعدام های 67 ،انتخاب خامنه ای به جای خمینی ، تغییر قانون اساسی و ده ها مورد دیگر است.
فریبرز / 09 May 2013
نباید نقش تحریمهای سی ساله ای که صفحه شطرنج را به بیابانی که لنگه کفش کهنه (۸۰ ساله )
هم در آن دیگر برای کسی غنیمت بشمار نمی آید، درهر مقاله منصفانه ای که به تنازع قدرت در ایران میپردازد بشمار نیاورد .
شاید از انظار نخبه گان هم دور افتاده نباشد که کشوری چون آمریکا همیشه با نوازش متحدانی که پای بر حقوق اولیه انسانی گذاشته و از روی انتخابات دمکرتیک با تانک هایشان میگذرند بچنگ نمیاورد ؛ گاهی تحریمهای بیسابقه جهانی هم مسیری در جهت رسیدن به همان اهداف میباشند .
البته نباید از نظر دور داشت که حداقل در چهار سال گذشته این تحریمها بیشترازهمه مایه شادی خانواده رفسنجانی شده است و نه کسانی که خان برپایی دمکراسی در ایران می باشند .
Saeid / 09 May 2013
هاشمى از دروغ هاى خود كه با اعتماد به نفس برزبان مى أورد و حافظه
بسيار ضعيف مردم نهايت استفاده را مى برد
ممكن است پالان رياست جمهورى بر تن كند
Muhsn / 09 May 2013
برای حکومت ملاتاری مهم نیست هاشمی ***انتخاب شود یا خاتمی*** یا دیگری . مهم اینست که مردم صف ببندند و حاکمیت این صف را به نام خود مصادره کند .
مردم باید نقش خود را نه اینگونه که نظام ملاتاری و هاشمی و خاتمی و امثالهم می خواهند ، بلکه آنگونه که به تغییر بینجامد بازی کنند . مثلا مانند مردم مصر و تونس . باید راه را از آنجایی ادامه داد که میرحسین نیمه تمام گذاشت .
مرسده / 09 May 2013
برای ایرانیان جای تاسف است که همواره پیشتاز جنبشهای مهم منطقه ای (مانند مشروطیت و ملی سازی نفت و انقلاب و جنبش سبز)بوده اند ولی بلافاصله پس از انتشار این جنبشها به مناطق و کشورهای اطراف ، کار خود را نیمه تمام گذاشته و به راهی جدید و گاه عجیب رفته اند . ما ملتی شگفتی ساز و غیر قابل پیش بینی هستیم که از مصدق و شاه تا خمینی و خاتمی و هاشمی و احمدی نژاد که تفکراتشان کهکشانها با یکدیگر متفاوت است همزمان حمایت کورکورانه و فله ای کرده ایم
مرسده / 09 May 2013
در مواقعی تحلیلت درست است ولی در کل به علت در نظر نگرفتن موقعیتهای زمانی و بخصوص شکل گیری مفاهیم جدیدی از پذیرش رفسنجانی در افکار عمومی، میتوان گفت که در کل تحلیلت ***و بسیار سطحی است.
sourea / 09 May 2013
با تأسف از دولت ترکیه که همه چیز بهم ریخت و امیدها به یأس بدل شد تا به افشاگری ناخواسته از اثر هنری رسید. در واقع اندیشه ای که می توانست در خدمت صلح و امنیت حقیقی بین المللی و جهانی قرار گیرد متأسفانه در خدمت تمامیت خواهان حاکمیت پنهان ایران و جنگ قرار گرفت.
آقای هاشمی که قربانی شدن رهبری و کشور را به قربانی شدن خود ترجیح داده است از تصمیم افشاگری اینجانب تعجب نکند چراکه سالهای بسیاری را از خود خویشتن داری خودگدشتی نشان دادم که دیگر بس است و انجام نیافتن آن حماقت محض است. هیچ دیوانه ای با اختیار خود به نویسندگی اجباری آنهم تا به آخر عمر تن نمی دهد که آنچه را که باید از بازی ناجوانمردانه ایشان بداند و دانست که به خنثی گری دانسته ها بپردازند و خونش را شیشه کنند.
انتخابات درون حاکمیتی و بی معنا است و از سوی آقای هاشمی هدایت می شود که در اصل طیف تندرو و گروههای فشار را و رهبری جامعه را از زاویه پنهان بدست دارد و هدایت می کند. شعارهای انتخاباتی در چنین جوّی همچون گذشته سکه ای و فاقد ارزش و اعتبار می باشد و هیچ رویکردی به مذاق هیچکس نخواهد بود.
به عنوان یک فرهنگی با دیدگاه متفاوت و هنرمندانه بدنبال تغییر و تحولات اساسی سیاسی و اجتماعی مبتنی بر حق و حقیقت بودم و هستم که فقط از عهده اینجانب می توانست برآید. فرصتی که از دست رفت و فقط تأسف باقی ماند و دیگر هیچ.
میررستم فاخری / 10 May 2013
مقاله ی خوبی بود. ممنون. متاسفانه ملت آزادیخواه چنان گرفتار اوهام است که وقتی پرده ی وهم را پیش چشمانش تکان می دهی، برافروخته و شاکی می خواهد که به حال خود رهایش کنی! به عقیده ی من بازی با مهره ی هاشمی واسه ی نیروهای آزادیخواه بسیار خطرناکه! مشکل این نیست که فکر می کنن هاشمی گزینه ی مناسبیه. مشکل اینه که دقیقن به همون دلایلی که از کاندیداتوری هاشمی حمایت می کنن، هاشمی نمی تونه نماینده ی مناسبی برای خواسته هاشون باشه! اونا میگن هاشمی تنها کسی ئه که می تونه کشور رو آروم کنه، و مناسبات بین االمللی ایران رو احیا کنه! اما با آمدن هاشمی درگیری های نظام بیشتر می شود و از طرفی خامنه ای به غرب فهمانده است جز خودش و یا دست نشانده اش صلاحیت مذاکره با غرب را ندارند، اما گویا هنوز دوستان نفهمیده اند و گمان می کنند هاشمی که قرار است بیاید و رو در روی آقا بایستد با غرب هم مذاکره خواهد کرد و وضع مملکت خوب خواهد شد! این لطیفه را در تاریخ خواهند نوشت تا اسباب مزاح آیندگان را فراهم کنند.
ترانه نجفی / 11 May 2013
جناب افشاری من البته به نوشته های شما علاقمندم و عمده نوشته های شما را میخوانم و کلاً شما را آدم معتدلی میدانم ولی اجازه دهید با نوشته اخیر شما مخالف باشم. شما از یکسری اطلاعات درست و نادیده گرفتن یک سری اطلاعات درست دیگر نتیجه ای نادرست گرفتید. آقای افشاری ما باید مثل همیشه بین بد و بدتر انتخاب کنیم. 34 سال است اپوزیسیون موقع هر انتخابات فقط آیه یاس میخواند بدون اینکه راهکاری عملی ارایه کند. اگر عده ای از قشر متوسط مردم ایران با وجود اعتقاد به دموکراسی و سکولاریسم باز هم از انتخابات در سایه جمهوری اسلامی با تمام ایرادات موجود آن استقبال میکنند بیشترین دلیل آن بی عملی اپوزیسیون است. اپوزیسیون همیشه تبلیغ میکند که ازاین بدتر امکان پذیر نیست و با عدم شرکت در انتخابات این رژیم رو به سقوط میرود. 34 سال است که اپوزیسیون وعده سقوط این رژیم را میدهد ولی دریغ از یک اندکی فعالیت مفید در این راه. متاسفانه اکثر نیروهای اپوزیسیون حتی برای توافق بین خود دچار مشکل هستند پس چگونه انتظار دارند که مردم به آنها اعتماد کنند. اقای افشاری مردم ایران عمر نوح ندارند و البته اکثراً امیدی هم به اپوزیسیون عمدتاً برانداز خارج از کشور ندارند. مردم ایران دنبال اندکی فضای بهتر و آزادتر برای زنده ماندن در زیر سایه جمهوری اسلامیند. اکثر مردم ایران اوضاع 8 سال اخیر را دیده اند و فضای دوران هاشمی و خاتمی را هم به خاطر دارند. به طور واضحی هر آدم منصفی تایید میکند که اوضاع زندگی و حتی آزادی های مدنی و سیاسی در دوران هاشمی و خاتمی به مراتب بهتر از 8 سال اخیر بوده است. کسی انتظار معجزه از هاشمی ندارد. همه هم میدانند که او و خانواده اش آلوده به خیلی مسایل است. ولی همه هم میدانند که همین آدم به مراتب بهتر از نامزد رهبری است. آنهایی که 8 سال پیش به او رای ندادند بعد از 8 سال به خوبی دریافته اند که با روی کار آوردن نامزد رهبری چه بلایی سر مملکت آورده اند. هاشمی به لطف گندکاری های رهبر و نمایندگان او هم اکنون به اندازه کافی دارای مقبولیت است و او میتواند در یک انتخابات استاندارد رای مردم را دریافت کند. مردم نه به امید معجزه بلکه به امید اندکی فضای بهتر عمدتاً به او رای میدهند.
علی رضا / 11 May 2013
انتخـابـات دگـر، بـار دگـر در راه است
خلق را وعده پوچ سر خرمن بدهید
پســران عزبــی را کــه مجـرد هستنـــد
همه را یک شبه با سازودُهُل زن بدهید
بــه مدیــران ادارات کلیـــدی ، اسفنــــد
غیر پاداش کلان یک دوسه تا وَن بدهید
وَ بـه افـرادِ مـوثـر سنـدِ بـاغ و زمیـن
در محل ِ خفنـی از طرف مـن بدهیــد
به زنان تا که بیایند و به ما رای دهند
قـول آزادی ِ کوتاهــی ِ دامــن بدهیــــد
به لولو هم بنويسيد ممه را پس بدهد
وسپس وعده پوچ سرخرمن بدهيد
گرگ را وعده ی میش وبه خران وعده ی کاه
جـوجـه ها را الکــــی وعــده ی ارزن بدهیـــد
گر چه موجودی ِ صندوق تمام است ولی
به رعیت کوپن ِ شکر و روغـن بدهیــــد
خانه در مملکت ارزان شد و باید پس از این
به جهــان وعـده ی ارزانی ِ مسکـن بـدهیـــد
الکی تــوی ِ سخنرانـی تــان در سیمــــا
وعـده ی کنتـرل قیمــتِ آهــن بــدهیــــد
یا به اموات علی رغم گرانی ِ قبــور
قول ِ کمتر شدن ِ قیمتِ مدفـن بدهیـــد
تا که تاثیـر کنــد صحبتتــان بیـن ِ عــوام
وعده ها را همه با واژه ی شرعا” بدهید
الغرض کار ندارم که چطـوری ، لیکن
تا زمان ِ همه پرسی ،همه کلا” بدهیـد
خشتکش پاره شد و احمد ِ طناز نوشت
به طرف حداقل یک نخ و سـوزن بدهید
Ali / 11 May 2013
بد نیست سرتان را بالاتر بگیرید و اطرافتان را ببینید دوست دارید مثل عراق شویم یا افغانستان ؟
باید بساط سلطه جویان جمع شود هر قدمی به جلو و بدون هزینه به نفع ملت است ؟
با این وضعیت آشفته بازار اگر وضع به همین منوال باشد آخر عراق یا افغانستان را خواهیم داشت . *** . زندانهای ابوغریب و بگرام و داستانهایی از این دست کهنه نشده اند . ملت عراق و افغانستان بعد از ده سال در حسرت دیکتاتور سابقشان هستند . بقیه باید برای ما درس عبرت باشند .
رضا / 11 May 2013
جناب افشارى مثلى در زبان ما هست كه ميكويد يك جو رو بهتر از يك ده اباده كه البته اقاى رفسنجانى ماشااله از نظر رو هيج كم نداره و دست همه را از بشت بسته
مريم / 11 May 2013
جنابی که فرمودید مردم عمر نوح ندارند و می فرمایید فقط نوک بینی خود را بایددید.ایا آیندگان و فرزندان ما و شما حقی برگ ردنمان ندارند؟آیا این سخن شما خودخواهی محض نیست؟؟؟؟اپوزیسیون مردم را به ساده ترین کار ممکن فرا می خواند: با دادن رای به ر
زیم مشروعیت ندهید.همین!!!
مجید / 11 May 2013
مقاله بسیار جالب و فرا گیری بود و از جناب آقای افشاری تشکر می کنم .
متاسفانه ملت ما حافظه تاریخی خوبی ندارند و همیشه خیلی زود فریب می خورند و هم اکنون هم به نظر میرسد که اصل را فراموش کرده و به فرع چسبیده اند .
حضور مردم در انتخابات یعنی تائید نظام جمهوری اسلامی و این یعنی مشروعیت بخشیدن به نظامی که در خوشبینانه ترین حالت 20 درصد موافق دارد .
این دوره هم صرفآ خوراک تبلیغاتی برای طرفهای غربیست و نظام دنبال سیاه لشکر و نشان دادن موافین خود می باشد .
بنا براین بهتر است با عدم شرکت در انتخابات مشروعیتی کاذب به این نظام نبخشیم .
بهنام / 12 May 2013
اعداد و ارقام بالا با هم همخوانی ندارد به عنوان مثال:
“حال اگر فرض کنیم ۶۰ درصد از واجدان شرایط در انتخابات شرکت کنند. آنگاه تعداد رایهایی که به صندوق ریخته میشود در حدود ۳۳ میلیون خواهد بود. ”
یعنی 55 میلیون نقر تعداد کل واجدین شرایط رای دادن. بعد در جای دیگری:
“همچنین رفتارشناسی رای دهندگان نیز روشن میسازد که بخش شناور و خاکستری جامعه نیز در حدود ۲۰ درصد آرا را تشکیل میدهند. ……
بنابراین تعداد آنها نیز در حدود ۱۱ میلیون خواهد بود.”
در ابتدا آقای افشاری تعداد رای هایی که داده میشه رو 33 میلیون در نظر میگیره بعد به جای آنکه به گفته ایشان 20 درصد آرای خاکستری رو از همین تعداد 33 میلیون محاسبه کنه میره از تعداد کل واجدین یعنی 55 میلیون استفاده میکنه!
نیما / 12 May 2013
آقای افشاری، این مقاله از شما بسیار بعید بود. در حالی که انقلاب اسلامی از هر طرف از طرف سلطنت طلبان مورد هجمه قرار گرفته، مطمئنا حمایت تمام قد نیروهای جمهوری خواه از جناب هاشمی رفسنجانی امید ضّد انقلاب را نا امید خواهد کرد. خوشبختانه دیگران بر خلاف شما، حمایت صریح خود را از آیتالله هاشمی رفسنجانی اعلام کردند، از جمله نیروهای ملی مذهبی و دیگر جمهوری خواهان که پشتوانه محبوبیت مصدق کبیر را به همراه دارند و همه اینها پشتوانه ای خواهد شد برای رای آوری آیتالله هاشمی رفسنجانی و در امان ماندن انقلاب اسلامی از گزند شورای مضحک ملی و دیگر نیروهای بیدین و سکولار منش ضّد انقلاب.
شاهین ض / 12 May 2013
جناب مجید که میگویید به فکر آیندگان باید بود و نباید نوک بینی را دید، آیا نسل من حقی ندارد؟ و فقط آیندگان حق دارند؟ وانگهی به کدام استدلال با صرف تحریم انتخابات در این مملکت دموکراسی برقرار میشود؟ بر فرض که این رژیم هم رفت چه تضمینی هست که رژیم بعدی دموکرات و مبتنی بر حقوق بشر باشد ؟ دموکراسی پایدار نیاز به بستر مناسب دارد. تعارف نداریم مردم ما آمادگی یک دموکراسی واقعی را ندارد. دموکراسی در حال حاضر میشود یک رژیم مستبد دیگر شبیه همین حکومت البته شاید با رنگ و لعابی دیگر و شاید از نوعی غیردینی و شاید بشود حکومتی شبیه حکومتهای عراق و پاکستان که ظاهراً دموکراسی برقرار باشد اما حکومت توان جلوگیری از تروریسم را نداشته باشد. برای درک این موضوع هوش زیادی لازم نیست. کافیست که نوشته های سیاستمداران اپوزیسیون عمدتا برانداز را دوره کنید. اپوزیسیونی که هنوز فرهنگ گفتگو با خود را فرا نگرفته است و اکثراً به جای گفتگو در حال تهمت زنی و جنگ و جدلهای بی فایده با هم هستند که البته مطمئناً نام گفتگوی انتقادی را نمیشود گذاشت. جناب مجیداین مردم هنوز توانایی درک یک دموکراسی واقعی را ندارند اگر اینگونه بود 8 سال پیش احمدی نژاد از صندوق بیرون نمی امد و 4 سال پیش به راحتی در برابر حکومت عقب نشینی نمیکردند. مردم ما باید به جایی برسند که دموکراسی برایشان در حد نان شب شود. هم از آن درک درستی داشته باشند و هم برای رسیدن به آن حاضر به هر فداکاری باشند. شکم گرسنه دموکراسی را درک نمیکند. برای شکم گرسنه مهم لقمه نانی است که شکم را پر کرد و نه رسیدن به دموکراسی . شورشها و اعتراضات در یک جامعه گرسنه اگر هم باشد شورشهایی کور است که یا بی نتیجه میماند و یا اگر منجر به آنارشیسم میشود. جناب مجید مردم ما به لطف تحریمهایی که توسط بخشهایی از اپوزیسیون برانداز تئوریزه و تشویق و ترویج میشود گرسنه اند. این مردم تا سیر نشوند دنبال دموکراسی نمیروند. مردم اگر شکمشان سیر شود به فکر این میفتند که اینترنت داشته باشند کتاب بخوانند و به مسایل فرهنگی بیاندیشند. کاری که رفسنجانی باید بکند اینست که قدری از فشارهای اقتصادی که بی تدبیری های دولت قبل و رهبر معظم ایجاد کرده است بکاهد. وقتی فشارها کاسته شد مطمئن باشید شرایطی پیش می آید که به نفع دموکراسی در این مملکت خواهد بود.
علی رضا / 13 May 2013