آیا مردان داستانهایی را که به قلم زنان نوشته شده، میخوانند، چقدر میخوانند؟ آیا کنجکاوند که از جهان «زنانه» بیشتر بدانند؟ زنان به چه میزان خواننده رمانهای مردان نویسنده هستند؟ مجلات ادبی جهان به چه میزان زنان و نویسندگان کوئیر را بازنمایی میکنند؟ مری آن سیگهارت، نویسنده کتاب «شکاف قدرت» در پروسه تحقیقاتش درباره اینکه آیا مردان و زنان کتابهای یکدیگر را میخوانند یا خیر ، به نتایج ناامیدکنندهای رسید.
بر اساس تحقیق او از مجموع خوانندگان ۱۰ نویسنده پرفروش زن در جهان، از جین آستن و مارگارت آتوود گرفته تا دانیل استیل و جوجو مویز، تنها ۱۹ درصد مرد و باقی همه زن هستند. این در حالی است که در مورد ۱۰ نویسنده پرفروش مرد از جمله چارلز دیکنز، جی.آر.آر. تالکین، لی چایلد و استفان کینگ، آمار خوانندگان از لحاظ جنسیت توازن بیشتری دارد، ۵۵ درصد آنها مرد و ۴۵ درصدشان زن هستند.
برای یافتن پاسخی به پرسش عدالت جنسیتی در ادبیات، سازمان فمینیستی زنان در ادبیات و هنر (VIDA) در سال ۲۰۱۷ نتایج پژوهشی را در گزارشی منتشر کرد. دادههای تحقیق نشان دادند که در ۱۵ مجله ادبی بزرگ جهان، مردان کماکان فضای بیشتری را اشغال میکنند. تنها در دو مجله زنان بیشتر قلم زده بودند. میانگین حضور آثار نویسندگان زن در این مجلات در سال ۲۰۱۷ کمتر از ۴۰ درصد از کل مقالات منتشر شده بود.
امی کینگ و سارا کلارک، هیئت مدیره VIDA، در وبلاگ شخصیشان نوشتند:
«از زمان ایجاد شمارش VIDA ، یکی از رایجترین بهانههایی که برای آمار و ارقام ما مطرح شده این عذر بیشرمانه است که تعداد کمی از زنان کار ادبی یا کار ادبی پرفروش ارسال میکنند. واضح است که در این شرایط، بخشی از زنان و افراد کوییر، پیش از اینکه برای تحقق عدالت جنسیتی قدم به صحنه مبارزه بگذارند و کارهایشان را برای ناشران بفرستند، از مبارزه نابرابر دست میکشند.»
برای شناخت جایگاه زنان و عدالت جنسیتی در ادبیات ایران به پژوهشهای بسیاری نیاز است و آمارهای دقیقی در دست نیست. با وجود این، زمانه برای شناخت بیشتر ادبیات زنان و رفتار خوانندگان در ایران پرسشهایی را با چندین نویسنده زن در میان گذاشت و آنها خواست تجربه شخصیشان را با ما در میان بگذارند.
از میان بیش از ۱۰ نویسنده، چهار نویسنده به یک یا چند سوال زمانه پاسخ دادند. پرسشهای ما از آنها چنین بودند: در ادبیات جهان هنوز میان خوانندگان زن و مرد تعادل جنسیتی وجود ندارد. به نظر شما راه حل این عدم توازن چیست؟ چگونه میتوان بر این مشکل فائق شد؟ به نظر شما و با تجربیات و مشاهدات شما، مردان ایرانی تا چه حد مخاطب آثار ادبی زنان هستند؟ تا چندی پیش استفاده کردن از اسم مستعار مردانه برای نویسندگان زن راهی بوده که به خودشان اتوریته مردانه دهند تا خوانده شوند. نویسندگان زن در عصر ما چه تلاشهایی میکنند تا جدی گرفته و بیشتر خوانده شوند؟
در ادامه گفتوگوی زمانه با مرثا شیرعلی، پرتو نوری علا، رعنا سلیمانی و نوشین وحیدی را میخوانید.
ایدئولوژی مردسالار هنوز هژمونی دارد
فرهنگ مردسالار در ایران غالب است و احتمالا در رفتار خوانندههای مرد تاثیر گذار است. مرثا شیرعلی علت اصلی جدیگرفته نشدن نویسندگان زن را فرهنگ مردسالاری میداند و مینویسد:
«اگر به جمله جویس کرول اوتس درباره اهمیت داستان بازگردیم که: «ما داستان مینویسیم به همان دلیلی که رویا میبینیم، چون نمیتوانیم رویا پردازی نکنیم، چون رویا دیدن در ذات ذهن انسان نهفته است.» درمییابیم برای کشف معنا در جهان تجربههای انسانی و انعکاس آن در داستان تنها نمیشود به ترجمه رویای مردانه نشست و از سر رویای زنانهای گذشت و برعکس آن.
زنان دیگر پشت اسامی مستعار پنهان نمی شوند اما در جذب خوانندگان مرد کمتر موفق هستند. هرچند برای دنبالکنندگان حرفهای ادبیات چنین معیاری در انتخاب خوانش یک داستان وجود نداشته باشد؛ فارغ از قضاوت و تامل درباره نتیجه آن میتوان گفت هنوز مردها و زنانی هستند که خود را بی نیاز از دانستن تجربه های انسانی یکدیگر میدانند. البته آمار دقیقی در اینباره نیست و این ظن به مشاهدههای میدانی من بر میگردد.»
مرثا شیرعلی یکی از راهحلهای برطرف کردن این مسئله را شخصیت پردازی قوی نویسندگان زن میداند و میگوید:
«گمانم یکی از راههایی که میشود برای ترمیم این شکاف انجام داد، شخصیت پردازی قوی و تاثیرگذار است. زنها و مردهایی که با ظرافت و دقت میان دستهای نویسنده خلق میشوند تا قصهای با درونمایه انسانی برای خوانندگان تعریف کنند. موجوداتی که لابهلای سطرها جان میگیرند تا اهمیت اسرارآمیز پرداختههای ذهن انسان را در مواجه با واقعیت جهان از زاویه دید و تجربه خود نشان دهند.»
پرتو نوری علا پیش از پاسخ به پرسشهای زمانه درباره تنوع و چگونگی آثارش به زمانه میگوید:
«در سه زمینه شعر، داستان کوتاه و نقد ادبی و هنری، کار کردهام. (در این جا مقالات سیاسی / اجتماعی خود را در نظر نمیگیرم). محور اصلیِ تمام آثار ادبی من “زن” است، اما طرح “زن” در هریک از زمینه های مختلف شعر، داستان و نقد، کمرنگتر یا پُررنگتر است.
من در نقد آثار داستانی، شعری، سینما و تئاتری دیگران، گرچه به چگونگی پرداخت نویسنده یا کارگردان به نقش زن توجه ویژه داشتهام، اما موضوعات دیگر مانند چگونگی طرح مسائل سیاسی/ اجتماعی، زبان اثر، ساختار و در نهایت کل اثر را در نظر داشتهام. (جز یک مورد خاص که تماماً مرکز نقدم چگونگیِ نقش زن در آثار سینمایی یک سینماگر ایرانی بوده است).
زمینه اشعارم معمولا سیاسی، اجتماعی و عاشقانه است. کاملا واضح است که بیننده و گویندۀ این اشعار یک زن است. زمینه داستان های کوتاهم، یکسره “زن” است. زنانی تباه شده و قربانی شده توسط مردان، در جامعه ای پدر/ مردسالار.»
تجربه و مشاهداتش نوری علا از جنسیت مخاطبان آثارش و چرایی آن چنین است:
«در جمعبندی تجربه هایم متوجه شدم میان تعداد زنان و مردانی که خواننده “نقد”ها و “اشعار”م بودهاند، توازنی دیده میشود؛ اما شاید ذکر این نکته جالب توجه باشد که نقدهای مفصلی که در بارۀ اشعارم منتشر شده است، -جز یک مورد-، تماماً توسط مردان نگاشته شده است.
اما تجربهام در مورد خوانندگان داستانهایم کاملا معکوس است. مردان، بسیار کمتر از زنان، داستانهایم را خواندهاند و تمام نقدهایی که درباره داستانهایم نوشته شده -جز یک مورد- تماماً به قلم زنان بوده است.
چرا در بین خوانندگان زن و مرد نقدها و اشعارم، توازنی به چشم میخورد، (حتی فکر میکنم تعداد مردان بیشتر بوده است) اما میان خوانندگان زن و مرد “داستان”هایم، این توازن دیده نمیشود؟»
نوری علا به نکته مهمی اشاره میکند: شناخت رنج زنان ممکن است مردان را آزار دهد. او مینویسد:
«در تجربه من دیده شده بسیاری از مردان به خواندن آثاری که توسط زنان خلق شده و متن اصلی آن آثار بر محور “زنان” و مشکلات آنان می چرخد، تمایلی ندارند؛ گوئی با خواندن آثار زنان، ممکن است خود را در آینهای که مقابلشان گرفته شده ببینند و از دیدن آن تصویر پرهیز میکنند.
آقایی که استاد دانشگاه در ایران است، این دست از آثار زنان را “وراجیهای زنانه” خوانده است.
به همین دلیل فکر میکنم میتوان این تجربه شخصی خود را به سایر آثار زنان نویسنده که خوانندگان مرد کمتری دارد تعمیم داد: همین طرح پررنگ زنان سرکوب شده، رنجدیده، و تباه شده است که اکثراً در رابطه با مردشان بوده است.
بر خلاف مردان، زنان به خواندن آثار خوب زنان در زمینه داستان و رمان، اشتیاق زیادی دارند. زیرا اکثراً با زنان رمانها و داستانها همذاتپنداری و احساس آشنایی و یگانگی میکنند.
بنابراین شاید اگر تجربه خود را به آثار زنان مختلف که از دیدگاههای فمینیستی به مسائل و مشکلات زنان توسط مردان پرداختهاند، تسری دهم، استقبال کمتر مردان نسبت به آثار خود و سایر داستان نویسان زن روشن شود. شاید همین تجربه شخصی بتواند دلیل کمتر خوانده شدن آثار زنان در فرهنگ های دیگر را نیز پاسخ دهد.»
استثناها یا تحول در جامعه ادبی؟
برخلاف تجربه مرثا شیرعلی و پرتو نوری علا که مردسالاری و رنج زنان سرکوب شده را از دلایل استقبال کمتر مردان از تولیدات ادبی زنان عنوان کردند، رعنا سلیمانی تجربه متفاوتی از جنسیت خوانندگانش دارد و میگوید:
«با توجه به شرایط خاص اوضاع کتاب و ادبیات فارسی که حاکم است هر کدام از خوانندگان در یک گوشه دنیا هستند و از کتابهایی هم که خارج از کشور به انتشار میرسند آمار دقیقی در دسترس نیست که بتوان نتیجهگیری کرد میزان خوانندگان را چه برسد به مرد یا زن بودنشان را ! اما برای من نکته جالب پیامهایی بود که از فیسبوک یا در نشستهای ادبی متوجه شدم که بیشتر خوانندگان کتابهای من مردان هستند و بیشترین بازتاب و خواننده را از سوی مردان داشتم .»
نوشین وحیدی نیز در پاسخ استفاده نام مستعار مردانه از سوی نویسندگان زن در تاریخ، پاسخی متفاوت به زمانه میدهد و میگوید:
«اتفاقا مدتی پیش در صفحهی داستانخوانی آقای بربر، نویسندهی مردی (که احتمالا نوقلم بود) تعریف میکرد از طرف انتشاراتی که برای چاپ کتابش به آن مراجعه کرده بود، پیشنهاد شده ایشان کتابش را با نام یک زن یا نامی که نشود تشخیص داد نویسنده زن است یا مرد، منتشر کند چرا که بیشتر خوانندگان زن هستند و زنها در ایران کتاب زنان را بیشتر میخوانند. این موضوع برای من خیلی جالب بود و حالا باید دید چرا در ایران خلاف روند جهانی، این آمار متفاوت است یا چطور است که در حیطه ادبیات جهان این اتفاق نیفتاده!»