مردم افغانستان به حدی زیر فشار و وحشت خلق شده از سوی طالب و امارت اسلامی قرار گرفتهاند که برای نجات زندگیشان، به هر دری میکوبند، حتی دروازههای مرگ را.
مردم افغانستان این ترس و وحشت را از حاکمیت دوره نخست گروه طالبان در میانه دهههای ۷۰ و ۸۰ شمسی در ذهن و خاطرشان دارند؛ روزگاری که عبادت با جبر و اکراه به مردم تحمیل میشد، روزگاری که ماندنِ ریش الزامی بود و تراشیدنِ آن جرم، روزهای که سزایِ دزدی، قطع کردنِ دست و اجرای محاکم صحرایی بود.
ششمین روز حاکم شدنِ امارت اسلامی در افغانستان است؛ روزهایی که از سوی هر شهروند با احساس و دیگر اندیش افغانستان ثانیه به ثانیه حساب میشود و رویدادهای هر لحظۀ آن را در ذهن و در خاطرشان حفظ میکنند.
هفتهها و روزهای قبل از تصرف کابل از سوی طالبان، روند انتقال شهروندانِ خارجی و همکاران افغان آنان آغاز و به شدت جریان داشت، اما تصرف افغانستان و کابل به دست طالبان به حدی زود و برق آسا اتفاق افتاد که همه شوکه شدند و روند انتقال افرادی که قرار بود به بیرون منتقل شوند، با کندی مواجه شد.
پس از تصرف کابل توسط طالبان علاوه بر اینکه روند انتقال شهروندان خارجی و افغانهای همکار با آمریکا، ناتو، کشورها و موسساتی که با افغانستان روابط دیپلماتیک داشتند یا در این کشور نمایندگی داشتند، شدت گرفت بلکه این کشورها اعلام آمادگی کردند که میزبان مردمان بیشتری هستند.
این اظهارات در واقع سبب شد تا هزاران شهروند افغانستان خودشان را به فرودگاهِ کابل رسانیده و تلاش کنند تا کشور را ترک کنند، اما این که با چه برنامه و مدرکی، به این فکر نکرده بودند.
فرودگاهِ جهانی حامد کرزی یا فرودگاهِ کابل که روزگاری به عنوان بلندترین مرجع دیپلماتیک و آبروی کابل برای میزبانی از هواپیماها وشهروندانِ خارجی بود، پس از حاکمیت طالبان به بزرگترین نقطه شرمساری مردم افغانستان مبدل گشت.
آن هم از این خاطر که هجومِ سیل آسای شهروندان افغانستان به فرودگاه و تلاششان برای سوار شدن به هواپیماهای نظامی حتی بر بخشهای که هیچ عقل و منطقی نمیتواند بپذیرد که یک انسان با جا گرفتن به روی بال هواپیما یا چسبیدن به اطراف آن، بتواند جایی مسافرت کند.
این وضعیت به حدی مایوس کننده و نگرانکننده بود که اشکها را در چشم جاری ساخت و دل هر انسان با احساسی را به حال مردم افغانستان پاره پاره کرد.
نه تنها وضعیت ازدحام بیش از حد از سوی شهروندان و تلاش آنان برای سوار شدن به هواپیما، گاهی این وضعیت سبب شد نیروهای نظامی دست به ماشه شده و حتی به روی مردم شلیک کنند، از یک طرف مردم از بال، سر و روی هواپیما هنگام پرواز به زمین پرت شدند و جان دادند و شماری هم در پیِ گلوله باری کشته یا زخمی شدند.
روایت وحشت در فرودگاه
صفیه سیرت، بانویِ ۳۰سالهای است که در یک گفت و شنود کوتاه چشم دید و آنچه که بر سر خود و اعضای خانوادهاش در ۲۰ساعت در فرودگاهِ کابل گذشته است را قصه میکند.
صفیه سیرت میگوید، با چهار تا از اعضای خانوادهاش که بر بنیاد داشتنِ دعوتنامه از کشور فرانسه و وجود نامشان در لیست پروازهای کشور فرانسه، ساعت چهار پس از چاشت به چهار راهی فرودگاهِ کابل رسیدند تا داخل فرودگاه رفته و از کشور بیرون شوند.
صفیه میگوید به محض رسیدن به چهار راه با موج هزاران نفره از شهروندان در چهارراه فرودگاه رو به رو شدند که تلاش داشتند تا داخل فرودگاه شوند، اما با ممانعت شدید و جدی افراد طالبان مواجه شدند، ممانعتهایی از شلیک گلوله به مردم گرفته تا حمله باشلاق، زدن سیلی به روی مردان، توهین و هتک حُرمت.
«همراه با چهار تا دوستان، نامهای ما در لیست پرواز فرانسه بود. به ما گفتند بیایید فرودگاه، وقتی رسیدیم ساعت چهار بعد از ظهر بود، دیگر موترها را اجازه نمیدادند. همه پایان(پیاده) شدیم، کیف و وسایل داشتیم با خود، به بسیار مشکل خود را کشیدیم کنار چهار راه، ما جنگ را ندیده بودیم، وقتی فیر کردن(تیراندازی) زمینی افراد طالبان، شلاق زدن، سیلی زدنها و صداهای بلند آنان را میشنیدیم از این که به این وضعیت گرفتار شده بودیم متاسف بودیم.»
سیرت میگوید سر انجام با مشقت و مشکلات زیاد ساعت ۱۱ موفق شدند تا خودشان را به نزدیکی ایست نیروهای خارجی در داخل فرودگاه برسانند اما به لحاظ شدتِ هجومِ مردم، از یک سویِ دیوار نیروهای خارجی و از آن سوی دیگر افراد طالبان شلیک و گلولهباری میکردند، آنهم به گونهای که فضای فرودگاه پُر شده بود از صدای گلوله.
او در ادامه میگوید:
«آنسوتر از خود، متوجه شدم که سه نفر نقش بر زمین است. ظاهر هر سه تا زن بودند. وقتی پرس وجو کردیم گفتند در نتیجه شلیکها، جان باختهاند اما این که در نتیجه شلیک کدام یک از دو جناح مسلح، معلوم نبود.»
سرانجام ساعت ۳ بامداد میشود ولی آنها هنوز موفق نمیشوند تا وارد ساحه پرواز هواپیما شوند.
به ناچار و از ترسِ در امان ماندن از شرِ گلوله، خودشان را به یک سرای میرسانند، و تا روشن شدنِ هوا در همانجا آرامی میگیرند، اما ساعت ۸ بامداد وقتی خود را دوباره به نزدیکی درِ فرودگاه میرسانند، میبینند که هیچ کاهش در ازدحام رونما نشده و نالههای مادری را میشنوند که فرزند یک سالهاش را گُم کرده است.
صفیه میگوید:
«دقایقی بعد جسد این کودک یک ساله پیدا شد و به آغوش مادرش داده شد. این که این کودک زیر دست و پا شده بود یا چه بلایی برسرش آمده بود که جانش را از دست داد معلوم نبود و ما نیز ناچار شدیم و دوباره به خانه برگشت نمودیم.»
ازدحامِ بیش از حد در فرودگاه پس از آن اوج گرفت که کشورهای مختلف غربی و اروپایی از جمله آمریکا، بریتانیا، کانادا و چندین کشور دیگر اعلام کردند که حاضر هستند شهروندان افغانستان و پیمانکارانشان را که در زمان حضور این کشور در افغانستان با آنان همکاری کردهاند، به بیرون از افغانستان منتقل کنند.
از سوی دیگر، نیروهای نظامی آمریکایی، پنتاگون و وزارت دفاع امریکا اعلام کردند که نیروهای زیر فرمانشان روزانه از پنج تا نُه هزار شهروند این کشور و همکاران افغانشان را به گونه منظم از افغانستان و کابل بیرون میکنند.
اما شهروندان افغانستان و به ویژه آنانی که در فرودگاه کابل و اطراف آن چشم دید دارند، کشورهای غربی و اروپایی به ویژه امریکا رابه دروغ پراکنی متهم میکنند و میگویند، وقتی آنان با چشمشان میبینند که در ۲۴ساعت صد تا از مردم از هیچ درِ فرودگاه داخل نمی شوند، پس چگونه هزاران نفر از افغانستان بیرون برده میشوند.
از سوی دیگر برخی از آگاهان به این باور هستند که مردم از ترسِ جانشان حاضر هستند که وطن، خانه و کاشانهشان را رها کنند و به دیار غربت بروند اما درد پُر سوزتر از آن این است که استعداد و کادرهای دستکم پرورش یافته دو دهه اخیر که سرمایههای بشری افغانستان است این کشور را ترک میکنند.
با وجود سپری شدن نزدیک به یک هفته از دگرگونی وضعیت، هنوز روشن نیست که چارۀ این بحرانِ تازه خلق شده در افغانستان چه خواهد بود.