شهبخش گرگیج، نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانها یکشنبه ۹ خرداد در مصاحبه با روزنامه همشهری گفت: «از چندی پیش مهاجرت از شمال استان سیستان و بلوچستان شروع شده است.» اصلیترین علت مهاجرت روستاییان که تنها راه امرار معاشان کشاورزی و دامداری سنتی است، خشکسالی است و کمآبی که امسال از سالهای قبل شدیدتر است.
به گفته گرگیج «اغلب جمعیت روستا مهاجرت کردهاند و مهاجرتها به صورت مستمر است». روستاییانی که به شهرهای مجاور و یا استانهای دیگر میروند تا شاید کاری پیدا کنند و لقمه نانی به دست بیاورند. او گفت:
«روستایی که ۱۰۰ خانوار داشته الان ۴۰ خانوارش باقی مانده و بقیه مهاجرت کردهاند. ۴۰ تا ۵۰ درصد روستاها در حال تخلیه هستند».
محمد قورزایی، مدیرعامل «انجمن ناجیان هامون سبز » هم افزایش مهاجرت از روستاها را تایید کرد و گفت:
«فقط کارمندان دولتی به فکر کوچ نیستند وگرنه ماندن در روستا دیگر هیچ نفعی برای مردم ندارد. شکم گرسنه زمین پدری سرش نمیشود. آنهایی که دامی دارند هم دامشان را زمین میزنند چون از تامین علوفهاش بازماندهاند، تازه اگر علوفهای پیدا شود هم هزینهاش بهقدری گزاف است که امکان خرید آن برای دامدار وجود ندارد.»
رنج دائمی
علت مهاجرت مشخص است؛ خشکیدن هامون و از بین رفتن تنها امکانهای امرارمعاش روستاییان شمال سیستان که در همه سالهای گذشته کمترین سهم از اشتغال صنعتی و اسقرار واحدهای تولیدی را داشتند. آنها حالا شغلی ندارند تا بمانند.
قورزایی در باره دلایل مهاجرت روستاییان گفت:
«تا زمانیکه تالاب هامون آب داشت، مردم این منطقه فکر شغل دیگری جز صیادی و کشاورزی نبودند. برای همین هیچ کارخانه و تاسیساتی توسط دولت در سیستان احداث نشد. اما در دهههای گذشته که با خشکسالیهای پیدرپی مواجه بودیم و تالاب خشک شد، تازه همه متوجه شدند بدون آب هیچ شغلی در سیستان وجود ندارد. نه دامدار میتواند ادامه دهد، نه کسی میتواند صیادی و کشاورزی کند. ۸۰ درصد مردم سیستان هم وابسته به تالاب هامون هستند و آن ۲۰درصد باقیمانده هم کارمند دستگاههای اداری و دولتیاند.»
بیآبی و خشکیدن تالاب هامون یک پیامد دردناک دیگر هم داشته است؛ ریزگردها و بادهای ۱۲۰ روزه که به گفته قورزایی «اسمش بادهای ۱۲۰ روزه است اما در ۳۶۵ روز سال، به جرات میگویم ۲۵۰ روزش را با این بادها مواجهیم.»
شهبخش گرگیج هم وضعیت مشابهی را ترسیم میکند:
«تنها سرمایه روستاییهای ما زمینهایشان است؛ وقتی آب درست و حسابی برای کشت و زرعشان وجود نداشته باشد، به طرف شهرها مهاجرت میکنند.»
قصه آب هم به گفته این دو به دو عامل بسته است؛ یکی کاهش بارندگی که البته از نظر گرگیج نقش زیادی در تامین آب سیستان ندارد چرا که «آورد آبی اصلی رودخانه هیرمند است» و دیگری هم حقآبه ایران از رودخانه هیرمند.
ایران و افغانستان بر سر آب هیرمند تفاهمنامه امضاء کردهاند. سال قبل رئیسجمهوری افغانستان گفت که به تفاهم با ایران پایبند است اما اگر ایران بیشتر از سهمش میخواهد باید هزینه آن را بپردازد. قورزایی اما معتقد است افغانستان «بدعهدی» میکند و حقآبه ۸۰۰ میلیون متر مکعب ایران را نمیدهد.
خبرگزاری دولت جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، بهمن سال قبل در یک گزارش از تدوین اساسنامه پیگیری حقآبه ایران از هیرمند خبر داده و نوشته بود: بعد از دو نشست سنگین با مقامات افغانستان بر سر جانمایی سه محل آبگیری ایران از رودخانه هیرمند توافق شده است.
مقصد مهاجران کجاست؟
گفتوگو و توافقهای ایران و افغانستان بر سر حقآبه هیرمند تا به ثمر بنشیند کشاورزان و ماهیگرانی که هامون و هیرمند تنها منبع ارتزاقشان بود را به فلاکت کشاند. آنها بیش از یک دهه است که درگیر خشکسالی و بیآبیاند و در فکر فرار از منطقه. چند سال قبل دولت کوچ از روستاهای سیستان و بلوچستان را ممنوع کرد. ممنوعیتها و بخشنامهها اما هم اما کارساز نشد تا کشاورزان و صیادان به حاشیهنشینان شهری بدل شوند.
اهالی روستاها به خبرنگار همشهری گفتهاند آنهایی که امکانش را دارند به شهرهای بزرگتر از جمله تهران کوچ میکنند، اما آنها که نمیتوانند به خارج استان بروند در حاشیه زاهدان و چابهار، دو کانون بزرگ حاشیهنشینی ساکن میشوند.
معینالدین سعیدی، نماینده چابهار در مجلس شورای اسلامی هم این موضوع را تایید کرد و گفت:
«بیشتر این جمعیت از روستاهای اطراف به چابهار مهاجرت کردهاند. به این دلیل که خشکسالی معیشت این مردم را با چالشهای جدی مواجه کرده و آنها حاضر به حاشیهنشینی در شهر شدهاند.»
بیش از نیمی از جمعیت چابهار، یکی از مناطق آزاد تجاری ایران که در سالهای اخیر مقصد سرمایهگذاریهای داخلی و مشترک دولت ایران بوده، حاشیهنشین است و حالا خشکسالی و کوچ اجباری روستاییان میتواند این جمعیت را بیشتر کند.