دختران اغلب اولین قربانیان فقدان آموزش یا حمله به سیستم‌های آموزشی هستند. بین سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ بیش از ۳۶۰۰ حمله علیه مدارس، معلمان و دانش‌آموزان در ۷۰ کشور ثبت شده است. گزارش نظارت جهانی برای آموزش همگانی نشان داده كه ۵۵ درصد كودكانی كه در مناطق درگیری در مدرسه نیستند دختر هستند. در کل، ۳۱ میلیون دختر در سن مدرسه در سطح جهان تحصیل نمی‌کنند و انتظار می‌رود ۵۵ درصد از این کودکان هرگز ثبت نام نکنند. در میان بزرگسالان بی‌سواد، بیش از دو سوم (۴۹۳ میلیون) زن هستند. محدودیت آموزش دختران، آنها را در معرض خطر بیشتر نقض حقوق از جمله کودک و ازدواج اجباری، استثمار جنسی و قاچاق، بارداری زودرس و خشونت خانگی قرار می‌دهد و سپس وضعیت اجتماعی دختران را در نسل‌های بعدی تقویت می‌کند و تداوم می‌بخشد.

تحصیلات دختران یک حق اذعان شده در اسناد بین‌المللی است. تضمین آموزش دختران باعث افزایش برابری جنسیتی و بهبود شاخص‌های اجتماعی و اقتصادی در بخش‌های دیگر می‌شود. بنابراین بسیاری از حملاتی که به این حق می‌شود، به دلیل همین وضعیت نمادین مربوط به آموزش دختران به عنوان وسیله‌ای برای برابری جنسیتی است که در مقابل سیاست بسیاری از گروه‌های مذهبی فوق محافظه کار قرار دارد. به عنوان شاهدی بر این موضوع، گزارش‌‌های سازمان ملل متحد درباره حمله به دخترانی که می‌خواهند به آموزش دسترسی پیدا کنند، خشونت و تبعیض در زمینه آموزش دختران را به عنوان ابزار گروه‌های هراس‌افکن و شبه نظامیان ضد دولت برجسته می‌کند.

اینکه تحصیلات دختران در بحث‌های مربوط به افراط گرایی مطرح می‌شود، معمولاً به این دلیل است که به عنوان زمینه‌ای برای خشونت علیه دختران و زنان عمل می‌کند. در میان آشوب‌های سیاسی حتی اقدام برای تحصیل می‌تواند تهدیدکننده زندگی دختران باشد. حمله سال ۲۰۱۲ علیه «ملاله یوسف زی» به روشن شدن این تصویر کمک می‌کند. داستان‌های معروف دختران قربا‌نی درگیری، تهدید و ربوده شدن از خانه‌ها و مدارس، بردگی جنسی یا مجبورشدن به ازدواج با ستیزه جویان مرتب در اخبار منتشر می‌شود. تحقیقات به ما می‌گوید که زنان و کودکان به ویژه در قاچاق انسان، خشونت جنسی و استثمار در شرایط بحرانی که بسیاری از گروه‌های شبه نظامی فعالیت می‌کنند، آسیب‌پذیر هستند. ستیزه جویان برای یافتن نیروهای جدید معمولاً دختران را هدف قرار می‌دهند، زیرا آنها معمولاً  مورد سوءاستفاده جوامع و مجریان قانون قرار دارند و بیشتر از پسران انعطاف‌پذیر هستند. درباره یتیمان و کودکان بی‌سرپرست چون نیاز به منابع اقتصادی و امنیت دارند، این خطرات تشدید می‌شود.

توجیهات ایدئولوژیک افراطیان برای حمله به مدرسه‌ها

وضعیت دختران معیار سنجش وضعیت کلی جامعه است. جایگاه زنان و دختران در حوزه آموزش، معمولاً به عنوان معیاری ارزیابی می‌شود که جامعه بر اساس آن قضاوت می‌شود؛ بنابراین می‌تواند به عنوان ابزار دولت‌ها و گروه‌های افراطی مورد استفاده قرار گیرد.

عواملی که معمولاً مانع دسترسی دختران به آموزش می‌شوند عبارتند از هنجارهای محافظه‌کارانه اجتماعی که نقش زن را در خانه و به عنوان مادر محدود می‌کند، کلیشه‌های مخرب در مورد ارزش آموزش دختران، ترس از خشونت و تبعیض علیه دختران در سیستم‌های آموزشی و مصونیت از مجازات برای کسانی که مانع دسترسی دختران به تحصیل می‌شوند یا از آن جلوگیری می‌کنند.

حمله به مدارس دخترانه در کشورهای محل درگیری افراط‌گرایان نشان می‌دهد که از نظر این گروه‌ها آموزش، به عنوان مجرایی برای ارائه ایده‌ها و ارزش‌های «خارجی» تلقی می‌شود. 

طبق گزارش گروه بین‌المللی بحران، در پاکستان مدارس دولتی از نظر افراط‌گرایان به عنوان نمادهای اقتدار دولت تلقی می‌شوند و با «ترویج انحطاط غربی و تعالیم غیراسلامی» همراه است. در طول سالیان، گروه‌های جهادی با تخریب ساختمان‌ها به ویژه مدارس دخترانه، والدین وحشت‌زده را مجبور کرده‌اند دخترانشان را در خانه نگه دارند. نمونه مشهور، ملاله یوسف زی که در اکتبر ۲۰۱۲ به اتهام «ترویج ارزش‌های سکولار و ضد طالبان» با مبارزات انتخاباتی برای آموزش دختران در اتوبوس مدرسه خود تیرباران شد.

گزارش سال ۲۰۰۷ یونسكو با عنوان «آموزش تحت حمله» به نقل از انور آلسید، متخصص برنامه یونسكو در كابل ادعا می‌كند انگیزه اصلی حمله به آموزش و پرورش در افغانستان این اعتقاد است كه برنامه‌های درسی تحت تاثیر قدرت‌های غربی قرار گرفته است. 

مخالفت طالبان با آموزش و به ویژه آموزش زنان، از یک ایدئولوژی مذهبی فوق محافظه‌کار ناشی می‌شود و به ویژه مدارس دخترانه به عنوان اهداف نرم برای پیشبرد برنامه ایدئولوژیک مبارزان تلقی می‌شود. در منطقه دره سوات در سال ۲۰۰۷، جنبش تحریک نفاذ شریعت محمدی (شعبه دره سوات گروه طالبان پاکستان)، تهدید کرد که در صورت حضور ۱۲۰ هزار دانش‌آموز دختر منطقه در کلاس‌ها، مدارس را بمباران می‌کند. این گروه تهدیدات خود را با تخریب ۴۰۰ منطقه از ۱۶۰۰ مدرسه كه ۷۰ درصد آنها دخترانه بودند پیگیری كرد. 

حمله به مدارس دخترانه در کشورهای محل درگیری افراط‌گرایان نشان می‌دهد که از نظر این گروه‌ها آموزش، به عنوان مجرایی برای ارائه ایده‌ها و ارزش‌های «خارجی» تلقی می‌شود 

جنبش طالبان در افغانستان هم به مدارس، دختران و معلمان زن حمله می‌کند و مدارس را وسیله‌ای برای کنترل جامعه و اعمال نفوذ در یک سرزمین می‌داند. از دیدگاه این گروه، آموزش غربی به عنوان موضوعی تحمیل‌شده از غرب برای تحقیر هنجارهای اجتماعی درست بومی تلقی می‌شود.

بوکو حرام در شمال شرقی نیجریه و حوضه دریاچه چاد، ایده های غربی را در مورد آموزش، از جمله آموزش زنان تحمیل غرب می‌داند و مدارس را نهادی می‌داند که هنجارهای اجتماعی «صحیح» را تخریب می‌کند. این گروه اصولاً آموزش زنان را رد می‌کنند و در بسیاری از حملات خود به مدارس به دختران گفته‌اند که به خانه خود بروند و ازدواج کنند. آنها آموزش و پرورش غربی برای پسران را هم آلوده و فاسد می‌دانند و آنها را می‌کشند. این گروه اقدامات خود را با ادعای غیر اسلامی بودن و تحمیل سبک غربی در مدارس توجیه می‌کنند و می‌گویند آموزش دختران وجهه اسلامی جامعه را تضعیف می‌کند.

دختران دانش‌آموز نیجریه‌ای مقابل یکی از نخستین مدارسی که بوکوحرام در سال ۲۰۰۹ به آن حمله کرد

گروه‌های اسلامگرا در مالی نیز دختران را در مدارس تحت کنترل قرار داده‌اند و هنگامی کنترل مناطق وسیعی از شمال مالی در سال ۲۰۱۳ به دست گرفتند، قوانین سختگیرانه لباس اسلامی را ایجاد و اجرا کردند.

ارتش مقاومت پروردگار در آفریقای مرکزی مدارس را برای ربودن دانش‌آموزان برای استفاده به عنوان کودک سرباز هدف قرار داد. آنها دختران تحصیل کرده را به ویژه برای مهارت‌هایشان (که معمولاً از آنها در ارتباطات و تدارکات و همچنین باربرها و «همسری» استفاده می کنند) ربودند. با ناامن شدن مدارس و تعطیل شدن آنها، والدین دخترانشان را از مدرسه‌ها بیرون کشیدند و تحصیلات دختران برای دولت از اولویت کمتری برخوردار شد. در نتیجه دختران بیشتری در سنین جوانی ازدواج کردند و تلاش کردند تا امنیت و نبود فرصت‌های اقتصادی یا اجتماعی دیگر در موقعیت های ناامن را به دست آورند.

پناهندگان در مناطق محل بحران از جمله یمن، سوریه و عراق که در آن تبعیض جنسیتی قبلاً در جامعه وجود داشته یا با مصونیت از مجازات روبه‌رو بوده، شیوع کلیشه‌های مضر در مورد ارزش تحصیل دختران را تجربه می‌کنند. به دنبال این کلیشه‌ها، خشونت علیه زنان، ازدواج اجباری و ازدواج کودکان در میان پناهندگان و جوامع آواره بسیار زیاد است.

بوکو حرام، آموزش زنان را تحمیل غرب می‌داند و مدارس را نهادی می‌داند که هنجارهای اجتماعی «صحیح» را تخریب می‌کند. این گروه اصولاً آموزش زنان را رد می‌کنند و در بسیاری از حملات خود به مدارس به دختران گفته‌اند که به خانه خود بروند و ازدواج کنند

در جنوب تایلند هم تجزیه‌طلبان مسلمان به مدارس و معلمان به عنوان نماد قدرت دولت و تحمیل یک زبان بیگانه، دین، دیدگاه و تاریخ حمله کرده‌اند.

سال گذشته، یونیسف یافته‌های نگران کننده حاصل از مطالعه حملات انتحاری در سراسر نیجریه، نیجر ، چاد و کامرون را به اشتراک گذاشت: از هر چهار کودک انتحاری سه نفر دختر و ۱۸ درصد بمب گذاران انتحاری زن هستند. هرچقدر که به حاشیه بردن حق تحصیل دختران و حضور آنها در مدرسه در سرتاسر جهان بیشتر می‌شود، نگرانی از اینکه برخی از آسیب پذیرترین دختران در مناطق درگیر به طور نامطلوبی با افراط گرایی گره بخورند نیز بیشتر می‌شود.

با اینکه در نهادهای بین‌المللی و آکادمیک بحث درباره مشارکت زنان در پیشگیری از درگیری به عنوان یک نیروی تخفیف دهنده در کاهش خشونت‌ها مطرح است و برخی سازمان‌های روزنامه‌نگاری مانند News Deeply یک مجموعه کامل را با هدف بررسی ابعاد چند وجهی زنان در خشونت افراطی راه اندازی کرده‌اند، اما در میان گروه‌هایی که درباره آموزش در سطح جهانی کار می‌کنند و گروه‌هایی که درباره صلح و امنیت فعالیت دارند، موضوع تقاطع بین آموزش دختران و افراط‌گرایی به ندرت مورد بحث قرار می‌گیرد.

نقش محوری مردان و پسران در تغییر هنجارها و کلیشه‌های اجتماعی که از برابری زنان و دختران، دسترسی و ایمنی در آموزش و جلوگیری از خشونت علیه زنان و دختران جلوگیری می‌کند، اهمیت دارد. حمله به حق تحصیل دختران غالباً علامت هنجارهای جامعه، کلیشه‌ها و تبعیض گسترده‌تری است که آموزش و پرورش آنها را به چالش می کشد. فقط با پرداختن به این کلیشه ها و تبعیض‌ها بین جنسیت، سن و گروه‌های اجتماعی می توان تغییراتی سیستمی و پایدار در زمینه اطمینان از تحصیل دختران و برابری جنسیتی ایجاد کرد. چنین برابری به نوبه خود برای توسعه اقتصادی – اجتماعی و جوامع جدایی ناپذیر برای جوامع با ذهن باز و با ثبات ضروری است.

ملاله یوسف‌زی، دختر پاکستانی که به دلیل تلاش‌هایش برای دفاع از حق آموزش دختران، در راه بازگشت از مدرسه توسط طالبان هدف گلوله قرار گرفت و تا پای مرگ پیش رفت

آسیب‌پذیری و انتخاب افراط‌گرایی

 یک نکته که کمتر مورد بحث قرار گرفته، این است که چگونه این حقیقت که دختران و زنان بیشتر دچار فقر هستند، شرایطی ایجاد می‌کند تا به گروه‌هایی روی آورند که ممکن است آسایش قابل توجهی برای آنها فراهم کنند. به طور خلاصه، آسیب‌پذیری ممکن است دختران را به عضویت در گروه‌های هراس‌افکن سوق دهد. هرچند ممکن است انگیزه‌های ایدئولوژیک در این میان دخیل باشد، اما شواهد نشان می‌دهد که دسترسی به آموزش ممکن است عامل دیگری در پیوستن دختران به این گروه‌ها باشد.

یک مطالعه در سال ۲۰۱۵ که سازمان ملل در مأموریت خود برای تثبیت سازمان در جمهوری دموکراتیک کنگو انجام داده، نشان داده که برخی از دختران در کنگو با وعده‌های دروغین تحصیل، کار یا پول به گروه های مبارز پیوستند که نشان دهنده استیصال آنها درباره آینده و شرایط اضطراری آنهاست. سازمان بین‌المللی «کودک سرباز» (Child Soldiers International) از مصاحبه با ۱۵۰ دختر دریافته که بسیاری پس از اخراج از مدرسه به دلیل پرداخت نکردن شهریه یا به دلیل عدم دسترسی کامل به تحصیل، به عضویت شبه نظامیان در آمده‌اند.

آسیب‌پذیری اقتصاد ممکن است دختران را به عضویت در گروه‌های هراس‌افکن سوق دهد

 شواهد موجود نشان می‌دهد که حتی محرومیت نسبی از تحصیل ممکن است باعث ایجاد رادیکالیزاسیون در بین جوانانی شود که دسترسی بالایی به تحصیل دارند، اما انتظارات آنها در مورد بازگشت به تحصیل با فرصت‌های موجود مطابقت ندارد. این شواهد همچنین نشان می‌دهد که چگونه (عدم) دسترسی به فرصت‌های آموزشی می‌تواند باعث شود که دختران نیز همانند پسران، بین آسیب پذیری اقتصادی و پیوستن به گروه‌های افراطی، دومی را ترجیح دهند.

ادغام مجدد

 دخترانی که به دست گروه‌های افراط گرا به استخدام در می‌آیند یا ربوده می‌شوند از چند روز تا چند سال را در میان این گروه‌ها می‌گذرانند. برای این گروه بازگشت به خانه، ادغام مجدد و زندگی عادی یک کار بزرگ است. دختران و فرزندان این زنان با تبعیض شدید در جامعه روبه‌رو می‌شوند. با توجه به افزایش ارتکاب حملات خشونت‌آمیز به دست زنان، این دختران به ویژه اگر به همسری افراط‌گرایان درآمده باشند، اگر به جامعه بازگردند، از نظر جامعه مشکوک و ترسناک هستند. گزارش شده است که حتی خود ربایندگان هم نیز همسران ستیزه‌جویان سابق را مورد آزار و شکنجه کلامی قرار می‌دهند. در اردوگاه‌های پناهندگان، به دلیل این سوءظن‌ها، امکان تحصیل و سایر کالاهای عمومی کمتر در دسترس این زنان و فرزندانشان قرار می‌گیرد و موانع پیش روی آنها را افزایش می‌دهد.

ادغام مجدد در جامعه به روشی سالم

همانطور که در سال‌های اخیر در مورد دختران نجات یافته از آدم‌ربایی که با یا بدون فرزند به خانه بازگشته‌اند برنامه‌ریزی می‌شود، باید به جلوگیری از افراط گرایی و عواقب روانی – اجتماعی خشونت فکر کرد. دانشگاه آمریکایی نیجریه یکی از سازمان‌هایی‌ست که برای کمک به ادغام مجدد دختران نجات یافته از بوکوحرام کار می‌کند. این دانشگاه علاوه بر ارائه بورس تحصیلی به بازماندگان، به دختران که با عواقب پس از این حادثه از جمله احساس گناه از ترک همرزمان خود دست و پنجه نرم می کنند، مشاوره ارائه می‌دهد. نکته این است که تحصیل دختران مولفه مهمی است که نه تنها دختر را به حالت عادی بازمی گرداند، بلکه از او حمایت می‌کند تا بتواند زندگی اش را پس بگیرد.

آموزش معجزه نیست

 غالباً آموزش دختران به عنوان راه‌حلی معجزه‌آسا برای پیچیده‌ترین مشکلات اجتماعی و اقتصادی جهان تلقی می‌شود. دختران آسیب‌دیده این پیام را می‌شنوند که آموزش می‌تواند فرصت‌های تازه‌ای را برایشان امکان‌پذیر کند. با این حال باید درباره حمایت کورکورانه از وعده‌های معجزه‌آسا درباره آموزش هشیار بود، زیرا ممکن است با توجه افراطی به آموزش به عنوان عامل محافظت کننده، از کیفیت آن غافل شویم.

برای دخترانی که تلاش می‌کنند زندگی خود را بهتر کنند، یک آموزش با کیفیت – آموزشی که شامل مهارت‌های ضروری باشد و پشتیبانی روانی – اجتماعی را در نظر بگیرد- ممکن است آنها را از پیوستن به گروه‌های افراط‌گرا که به آنها وعده امنیت، غذا و سرپناه می‌دهند، باز دارد اما یک آموزش ضعیف ممکن است به عنوان دروازه‌ای برای پیوستن به افراط گرایی عمل کند.